سعید مدنی

از این ستون تا آن ستون!

 

 

تاکتیک به تعویق انداختن بحران به جای حل آن مدت‌ها است به استراتژی دولت و نظام برای مواجهه با انبوه بحران‌های متوالی تبدیل شده است. یکی از آخرین تصمیمات در این زمینه جایجایی مدیریت پیش دبستانی ها ومهد کودک ها از سازمان بهزیستی به وزارت آموزش و پرورش است.

آغاز پرورش بسیاری از توانایی های انسان در دوران كودكی است. پرورش قدرت تخیل و خلاقیت نیز در دوره كودكی شكل می‌گیرد. تقریبا همه روانشناسان و روانکاوان درمورد اینکه تجربیات دوره کودکی، منبع خلاقیت در سال‌های بعدی است، اجماع دارند. از این رو لازم است تا در مراحل آغازین رشد کودک، پرورش خلاقیت او مورد توجه قرار گیرد.

پژوهشگران با تاکید بر عوامل متعدد تأثیرگذار در رشد خلاقیت کودک، بر شیوه‌های آموزشی به منظور رشد جنبه‌های عاطفی شناختی کودکان و نیز مسائل تربیتی او تاکید کرده‌اند. به ویژه کنجکاوی، بازی و خیال پردازی کودکان در ارتقای خلاقیت آنان بسیار مؤثر است. خلاقیت کودکان به قدرت خیال پردازی آنان بستگی دارد و بهترین زمان پیشرفت برای خلاقیت و تخیل در سنین 2 تا10 سالگی است.

تحقیق در ارتباط میان بازی و شوخی و انگیزش خلاقیت درکودکان پیش‌دبستانی نشان می‌دهد انگیزش خلاقیت در آن ها با میزان بازی آنان رابطه مستقیم دارد، زیرا تحرک در سن پیش از دبستان، اولین راه فعالیت، بیان، یادگیری و پیشرفت است. در حال حاضر در نظام‌های آموزشی پیشرفته و موفق وظیفه مهد‌کودک ها و دوره های پیش‌دبستانی جز آنچه توضیح داده شد، نیست.

اینکه سازمان بهزیستی به عنوان متولی مهدکودک‌ها و پیش‌دبستانی ها تا چه حد انتظار مورد اشاره را برآورد کرده را باید به وقت دیگر موکول کرد. اما پس از انقلاب اغلب انتظار دیگری از فعالیت مهدکودک ها ، پیش دبستانی‌ها و بالاخره کل نظام آموزشی از ابتدایی تا متوسطه وجود داشته و آن عبارت بوده از تربیت “انسان‌های تراز نوین نظام جمهوری اسلامی”.

در واقع بدگمانی و عدم رضایت امروز از کارکرد مهدکودک ها و پیش‌دبستانی ها ناتوانی آنها در تحقق چنین هدفی است. در حال حاضر اغلب مهدکودک های کشور تحت مدیریت بخش خصوصی قرار دارند. لذا مدیریت آنها تلاش کرده‌اند تا مطابق میل و نظر مشتریان برنامه‌های خود را فراتر از چارچوب‌ها و قواعد تنگ رسمی تنظیم کنند. از این گذشته با توجه به هزینه‌های نگهداری کودکان در مهدها، اغلب خانواده‌های طبقه متوسط ناچاراند یا مایل‌اند کودکان خود را به مهدکودک و پیش دبستانی بفرستند و به همین دلیل مدیران این مراکز نیز متناسب با خواست و سلایق طبقه متوسط برنامه های آموزشی و تربیتی را سامان داده‌اند. نتیجه آن‌که خروجی مهدها و فرهنگ و رفتار کودکانی که چند سال ابتدایی از عمر خود را در آنجا گذرانده‌اند، تناسبی با فرهنگ رسمی ندارد.

توجه داشته باشید که کودکان پس ازخروج از مهد‌ها وارد خانواده‌هایی میشوند که کما بیش از همان فرهنگ برخوردارند و بنا براین فرهنگ محیط آموزشی و فرهنگ خانواده در تعارض با یکدیگر نیستند، بلکه در تعارض جدی با فرهنگ رسمی قرار دارند. این وضعیت ما را به یاد مفهوم “ناجنبش” در آثار آصف بیات می‌اندازد و لذا واکنش به این وضعیت را نیز می‌توان “ضد ناجنبش” نامید.

اما فارغ از این مباحث واگذاری مدیریت مهدها به آموزش و پرورش خود حدیث دیگری دارد. واقعیت این است که کارکرد چهل سال و اندی نظام آموزشی ایران نیز نتوانسته هدف تربیت “انسان تراز نوین جمهوری اسلامی” را محقق یا حتی به آن نزدیک شود. برعکس فارغ التحصیلان نظام آموزش و پرورش به لحاظ سیاسی ایدئولوژیک روز به روز زاویه بیشتری از خاستگاه های رسمی نظام می‌گیرند. از این گذشته نظام آموزشی ایران به دلایلی که در این مختصر امکان بحث درباره آنها نیست حتی قادر نبوده انسان‌های نسبتا سالم‌تری را به دامان جامعه برگرداند.

در سال 1357 و در آخرین سال‌های نظام پهلوی دکتر آریان پور جامعه شناس برجسته در گزارشی درباره وضعیت مصرف مواد مخدر در بین دانش آموزان تهرانی تصریح کرد که فقط در تعداد بسیار محدودی از مدارس بالای شهر شواهدی از مصرف مواد بین دانش آموزان وجود دارد. در حالی که امروز کمتر ناظرآگاه و منصفی میتواند مدرسه‌ای را نشان دهد که در آن مصرف مواد مخدر و محرک وجود نداشته باشد. بماند که فارغ التحصیلان مدارسی که توسط نخبگان نظام و با میلیاردها رانت تاسیس شدند تا مدیران آینده نظام را تربیت کنند نیز کلکسیونی شدند از دزدان بیت المال و نسل جدیدی از رانت خواران و سوء استفاده کنندگان از منابع عمومی. بر این اساس چه انتظارخارق العاده ای از واگذاری مدیریت کودکان این سرزمین از سازمان بهزیستی به وزارت آموزش و پرورش باید داشت جز آنکه از این ستون تا آن ستون منتظر فرج است.

 

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله