سید حسین موسوی

احیای نظام کارشناسیِ ملی و موانعِ پیشِ روی آن*- بخش اول

یادبود یازدهمین سالگرد شهادت هدی (رضازاده‌ی) صابر

 ( زاده‌ی ۲۴ اسفند۱۳۳۷ – درگذشته‌ی ۲۱ خرداد 1390 )

                                                                      به کمالِ رضوی

 انقلابیون معمولاً قشری نیستند که صاحبان تجربه اداری باشند و کسانی هم که مسئول کارها شدند، بسیاری از روندها را طبیعتاً تجربه نکرده و دانش آن را هم نداشتند.(از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم حسین عظیمی، ص 260)

انقلاب در حقیقت با کادر جلو نیامد، کادری که آمادگی خدمت داشته باشد. (از متن کتاب، در گفتگو با مرحوم علی اکبر معین فر، ص 158)

بحران‌ها چون شعله‌های آتش به هر سو زبانه می‌کشند. کلیتِ ناکارآمد، عموم را به ستوه آورده و به غایت عصبانی ساخته است. بحرانِ معیشتی و گران کردنِ زنده ماندن، تأمین حداقل‌ها را دشوار ساخته و کرامت آدمیان را به مخاطره انداخته است. هر کسی چیزی می‌گوید. یکی گلایه می‌کند، دیگری ناسزا می‌دهد، آن یکی منزوی شده، دیگری ناامید است و … . موقعیت به غایت دشواری است به نحوی که هرگونه دعوتی به تأنی، تأمل و درنگ، با خشونت و طرد و تخاصم مواجه می‌شود. حوصله‌ها ته کشیده و چنین به نظر می‌رسد که همت عمومی برای افق‌گشایی آب رفته است. در موقعیتی که گفته می‌شود فردگرایی جامعه ایران را درنوردیده، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی به پایین‌ترین حد خود رسیده و افق پیشِ رو اگر نگوییم به پوچی و ویرانیِ تمام‌عیار گرایش دارد، دست کم مبهم و مه‌آلود است.

▪️ ظهور اندیشه‌های بدیع و بدیل، اما در تاریک‌ترین موقعیت‌ها اتفاق افتاده است. به نحوی که گفته می‌شود هر امکانی به رهایی و پیش گذاشتن هر طرح و ایده‌ای برای خروج از موقعیت سراسر بحران‌زا، درست در پرتنش‌ترین لحظات رخ می‌دهد و محقق می‌شود. نوعی رابطه‌ی تضادمند که هر خطری در بستر خود، میلی به رستگاریِ جمعی را نیز نهادینه کرده و آبستن یک دوره‌ی تازه است. چیزی نو که میل بدان تا کنون در محمل تاریخ و خاطره‌ی یک جامعه مانده، دوام آورده و به پیش آمده است. میلی که گرایش به سعادتمندیِ عمومی دارد. گرایشی که از پسِ دشواری‌ها، لحظه‌ی شگفتِ پیروزی را انتظار می‌کشد و خود در تکاپوی آن، تقلا می‌کند. به نظر می‌رسد وضعیت عمومیِ ما شبیه به چنین لحظه‌ای است: پشتِ دیوارِ بی‌روزنه، مسلح به امید، نور را مترصد ماندن و محنت را صبوری کردن.

در این یادداشت قصد آن داریم که اثر سترگِ شهید هدی صابر، «پنجاه سال برنامه‌ریزی» را مورد بازخوانی قرار دهیم. واقعیت آن است که ظرفیت‌بخشی به نهادهای دولتی و تقویت نظامِ حکمرانی در تاریخ معاصر ایران، عمدتاً کمتر مورد نظر و توجه نیروهای سیاسی و فکری بوده است. اگر نگوییم آقا هدی تنها کسی است، اما دست کم یکی از معدود مبارزانی است که برای فهمِ مصائب و دشواری‌هایی که نظام سیاسی با آن مواجه بوده، فروگذار نکرده است. مسئله‌ای که صرف تقابل سیاسی نیروها با بدنه حاکمیت، توانِ حل معضلاتش را نخواهد داشت و ترمیم روندهای ناکارآمد، جز با تلاشِ طاقت‌فرسای نیروی کارشناسی با پرنسیپ‌های ملی، در بدنه نظام کارشناسی کشور، میسر نخواهد شد. این درک دورانی را آقا هدی به ما می‌آموزد که در صورتی که دولت ملی مدرن در ایران با توانمندی خاص به خود برای ایفای کارویژه‌های خُرد و کلان ایجاد نشود، رفت‌وآمدهای سیاسی دولت‌ها به خودیِ خود بار مشکلات را از دوش ملت بر نخواهد داشت؛ رخدادی که هم نهضت مشروطه و هم انقلاب 57 با آن دست به گریبان بوده و هستند.

 این کتاب یکی از مهم‌ترین آثاری است که برای فهم مشکلات دستگاه‌های حاکمیتی در ایران منتشر شده است و جز با خواندن تمام و کمالِ آن، حق مطلب ادا نخواهد شد، با این حال تلاش خواهیم کرد از خلال مهم‌ترین گفتگوها، پراهمیت‌ترین نکات را برکشیم و پیشِ رو بگذاریم. گفتگوهایی که با سرآمدهای نظام کارشناسی ایران در صد سال اخیر صورت گرفته و از این حیث، نکات و دغدغه‌های هر یک، انبانی از دانش و تجربه را می‌آموزاند.

بر فراز همه‌ی گفتگوها، متن «تک دانه‌ها در حسرت نخ» به قلم آقا هدی از انباشتی مؤثر در تاریخ ایران حکایت دارد. شهید صابر نه تنها تاریخ ایران را ناامیدوارانه باز نمی‌خواند، بلکه عمیقاً به نکات امیدبخش و ایجابی این تاریخ ارجاع می‌دهد. او معتقد است ما اولین‌های بسیاری را در ایران خلق کرده‌ایم؛ احزاب(اجتماعیون عامیون)، انجمن‌های صدر مشروطه، شوراها، اصناف(اسلامیه‌ها)، نظام نوین آموزش و پرورش، سینما(سینماتوگراف به مدد میرزا ابراهیم خان عکاس‌باشی)، موسیقی(درویش خان، پسیان و ابوالحسن صبا)، ورزش(باشگاه ورزشی اجتماعیون)، اولین برنامه توسعه و … حکم این دانه‌های تسبیح را دارند. (صص 46-50) آقا هدی معتقد است که «با گره خوردن نخ وصل به ظرفیت کارشناسی، منابع مادی و امید به حیات ملی می‌توان از کوچه بن‌بست ناامیدان جهان به میدان ترقی و بهروزی نقب زد.» (ص 61)

 شهید صابر در گفتگو با کارشناسان بسیاری، بر مسئله برنامه‌ریزی در ایران متمرکز می‌شود. او البته خود در ابتدا موانعی را پیشِ روی این نظام برنامه‌ریزی ردیابی می‌کند. مواردی از جمله سلطه کارشناس بیگانه بر برنامه‌های توسعه در ضعف یا فقدان نیروهای با پرنسیپ ملی و همچنین سرکوب پس از سال 60 و نزاع تاریخی میان نظم‌های سیاسی با تحلیل‌های کارشناسی. مرحوم مهندس سحابی نیز در یکی از گفتگوها موانع سه گانه‌ای را پیش روی نظام برنامه‌ریزی در ایران مطرح می‌کنند: اول، قدرت سیاسی و سیاسی شدن نظام کارشناسی؛ دوم، بوروکراسی کهن و سنتی کشور(دیوان‌سالاری سنتی) و سوم، روحیه و فرهنگِ عمومی جامعه مبتنی بر مصرف گرایی. (ص 66)

دکتر فیروز توفیق(رئیس مرکز آمار ایران 1353-1356)، در گفتگوی «پیدایش فکر برنامه‌ریزی در ایران»، به مواردی از قبیل اکنون‌زدگی و روزمره شدنِ فعالیت‌ها در کشور، ضعف پایه‌های اطلاعاتی مورد نیاز برنامه‌ها، دوگانگی میان تهیه و اجرای برنامه‌ها و تداخل کارکردی میان وظایف سازمان برنامه و دستگاه دولت و متعاقب آن کارشنکنی‌های نظام سیاسی، برنامه‌ریزی در زمان(بلندمدت‌تر کردن برنامه‌های توسعه به مدت 7 سال) و پیش کشیدن بحث آمایش سرزمین و … اشاره می‌کند. (ص 83)

 خداداد فرمانفرماییان(ریاست دفتر اقتصادی سازمان برنامه و بودجه 1337) اذعان می‌کند در برنامه دوم عملاً دستگاه و نهادی که فردی آنجا بنشیند و بتواند کار انجام دهد و برنامه تنظیم شود، وجود نداشت.(ص 90) او همچنین مواردی از جمله نداشتن اطلاعات و آمارهای لازم، عدم اعتماد دستگاه‌ها به مقاطعه‌کاران، عدم همکاری و هماهنگی میان دستگاه‌های دولتی، مقررات پیچیده، عدم سازگاری و تناسب اختیارات و مسئولیت‌ها، ضعف در تأمین مالی و امنیت قضایی کارشناسان سازمان برنامه، عدم آمادگی جامعه برای پیشبرد طرح‌ها و هژمونی مشاوران خارجی در ایران را از موانعِ پیشِ روی برنامه دوم توسعه می‌داند.(صص 90-97) فرمانفرماییان همچنین فقدان تفاهم و عدم وجود فهم مشترک از مقوله برنامه­ریزی توسعه را به دلیل جدید بودن طرح این موارد در ایران ارزیابی می‌کند.

مهدی صفویان( معاونت سازمان برنامه و بودجه در دهه 1350)، از یک «سانترالیسم خشن» روایت می‌کند. «مشکل اصلی کار در متمرکز بودن امور مملکت در نزدِ یک نفر بود.» (ص 114) شاید می‌توانست به نحوی میان این سانترالیسم و دموکراتیسم مورد نیاز برای کار کارشناسی ملی نوعی همخوانی پدید آید «به شرطی که آن سانترالیسم را از آن خشونت بیرون می‌آوردند.» (همان) او می‌گوید وقتی به شاه گفته شد که کشور دچار تورم است، شاه پاسخ می‌دهد که همه جا تورم است ایران هم تورم آمده، همه خودشان را با آن تطبیق می‌دهند، تنها برای کارمندان دولت که حقوق ثابت می‌گیرند فکری شود. (ص 115) شهید صابر در طی این گفتگو اذعان می‌دارد که «در یک نگاه به روندِ پنجاه ساله، چه سی سال قبل و چه بیست سال پس از انقلاب، مدیران کلان و ارشد هر دو نظام به کارشناس سازمان برنامه و دستگاه‌های دیگر به عنوان افرادی نگریسته‌اند که باید اهداف بلندپروازانه آن‌ها را تبدیل به ما به ازای کمی و عملیاتی کنند و هیچ گاه به هویت مستقل نظام کارشناسی ایران اهمیت نداده‌اند.» (ص 119)… ( ادامه دارد )

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله