احمدی‌نژاد؛ نشانه‌ای از نارضایتی در درون حاکمیت

احمدی‌نژاد تنها نیست وسخنگویِ یک جریان و بازتاب دهندۀ نوعی نارضایتی در درون خود حاکمیت است. یعنی بخشی از درون خود حاکمیت از وضع کنونی ناراضی است. البته نارضایتی طیف او، ازمقولۀ نارضایتی آقای خاتمی – موسوی و کروبی نیست. چون آنها بر محور آزادی و دموکراسی با حاکمیت مرزبندی دارند و اینها بر سر مسائل دیگری که البته آنها هم درجایِ خود، مهم هستند.

پیش‌بینی حوادث ایران با توجه به عوامل گوناگونی که می‌تواند بر آن تاثیرگذار باشد کار ساده‌ای نیست. برخی از این عوامل اصلا در ایران نیستند مثلا یک پروکاسیون بین‌المللی می‌تواند چنان معادلات را به هم بزند که هر فکری را که ما امروز بیان می‌کنیم تا چند ماه دیگر به کلی صورت دیگری بدهد. از این نظر من به طور کلی از پیش‌گویی‌های درازمدت احتراز می‌کنم.

نامۀ آیت الله خامنه ای به سران سه قوّه و لحن پاسخ آقای احمدی نژاد به ایشان، درحدّی نیست که بتوان تصور کرد که آغازآخرین نبرد آنها باشد. آقای خامنه‌ای درنامۀ خود، بر سر ٱن نیست که آنقدر به احمدی‌نژاد فشار بیاورد که او را به استعفا وادار کند. احمدی‌نژاد هم همانطور که از لحن نامه‌اش پیداست، چندان قصد رودررویی بیش از حدّی با ولی فقیه، را ندارد و اصولا نیروی این کار را هم ندارد.

تلاش آقای احمدی‌نژاد بر آن است که از دوران ریاست‌جمهوری که زمان کمی از آن باقی مانده است با وجهه خوبی از صحنه سیاسی ایران خارج شود. به نظر می‌رسد مسئله فقط احمدی‌نژاد و دوران ریاست‌جمهوری او نیست؛ بلکه جریان احمدی‌نژاد و مشایی در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حرکتی است که مرزبندی‌ با حاکمیت کنونی را دامن می‌زند و نمایندگی می‌کند. این جریان چه با احمدی‌نژاد و چه بدون او، جریانی است که سربرخواهد آورد و به یک مسئله سیاسی و اجتماعی بدل خواهد شد.

به نظر من قصد احمدی‌نژاد در درجه اول بالابردن وجهه سیاسی – اجتماعی خودش است. دفاع از زندانیان سیاسی و دفاع از قانون اساسی خواست همه آزادیخواهان ایران هم هست؛ ولی کمتر آزادیخواهی در ایران ممکن است باور کند که واقعا آقای احمدی‌نژاد صادقانه این حرف‌ها را می‌زند. چون مسئله زندانیان سیاسی که مسئله دیروز و امروز نیست، سالهاست که این مسئله وجود دارد و ایشان نه تنها کوچکترین اقدام جدی در این باره نکرده است، بلکه خود او در ایجاد چنین وضعیتی نقش داشته است. او تنها پس از بازداشت یکی از همکارانش به طور جدی به این فکر افتاده و نامه نوشته و می‌خواهد زندان ها بازدید بکند، ومدعی است که می خواهد از حقوق ملت ایران دفاع کند. حرف های ایشان به سادگی از سوی مردم آزادیخواه ایران پذیرفتنی نیست.

حاکمیت فعلی به رهبری ولی فقیه هم تلاش می‌کند، دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد به شکلی با مسالمت به پایان برسد بی‌آنکه بحران سیاسی بزرگی به این خاطر به وجود بیآید. سخنان آقای خامنه‌ای هم برای این بود که به سران سه قوّه بگوید، خلاصه فتیله‌ها را پایین بکشید و به بحران‌ها دامن نزنید. پس از آن اخطار مشاهده‌ کردیم که روسای قوای مقننه و قضاییه بلافاصله تسلیم شدند. لحنِ نامه احمدی‌نژاد به نظر من چندان درراستایِ دامن زدن به این ماجرا نیست. این بحران‌ هم به نظر من بزرگ نیست و به شکلی مرتفع می‌شود. البته بی آنکه منازعه میان آنها کاملاً برطرف بشود.

در حال حاضر ایران با مسائل اساسی‌تری مثل منازعه هسته‌ای روبروست که ناشی از سیاست خارجی نادرست جمهوری اسلامی است و نیز تحریم‌هایی که به دنبال آن به مردم ایران فشار می‌آورد.

مسئله جامعه الان بیشتر این‌ مسائل است نه دفاع رئیس‌جمهور از زندانیان که اولا کاری نمی‌تواند پیش ببرد و ثانیا خود او یکی از مسئولین اصلی وجود این زندانیان در زندان‌ها می‌باشد.

من فکر نمی‌کنم که ماجرا به سمت بنی‌صدری شدن پیش برود و تمایل خود اینها هم چنین نیست که در میان این همه بحران، بحران دیگری به وجود بیاورند و احمدی‌نژاد هم به عنوان یک قربانی، یک مظلوم و یک شهید از صحنه خارج شود. حالتی که درزمان ریاست جمهوریِ آقای بنی‌صدر گرفت، و واقعا در حق بنی‌صدر ظلم شد و با اعمال فشار از طرف آیت‌الله خمینی او را که با رای آزاد و بالای مردم انتخاب شده بود از مقام ریاست‌جمهوری سرنگون کردند. چنین حالتی را من فکر نمی‌کنم که اینها درباره احمدی‌نژاد بخواهند اجرا کنند. گذشته ازآن، نه احمدی نژاد بنی صدر است ونه آیت الله خامنه ای، آن رهبر فرازمند انقلاب اسلامی!

البته ممکن است اتفاقاتِ غیرمنتظره ای پیش بیاید و این بحران را تبدیل به مسئله و بحران مهم‌تری کند! اما در حال حاضر، سیاست رهبری جمهوری اسلامی این است که این صداها بخوابد. و چنین به نظر نمی‌رسد نامه آقای خامنه‌ای آغاز جنگ برای بنی‌صدری کردن ماجرای آقای احمدی‌نژاد باشد. یعنی نه از نامه چنین چیزی برمی‌آید و نه مصلحت حاکمان کنونیِ جمهوری اسلامی امروزه در این جهت است.

من در مقایسه بین دو طرف این دعوا، در حرکت احمد‌ی‌نژاد و مشایی و طیف شان یک نوع اصالت می‌بینم. یعنی این طور نیست که همه‌اش پروپاگاندا وتبلیغات برای استفاده‌های سیاسی لحظه‌ای و یا بی‌اعتبار کردن طرف و یا جذب رای و… باشد.

به عقیده من در درون خود حاکمیت جمهوری اسلامی یک حرکتی بیرون آمده که از کلّ حکومت روحانیت ناراضی است. در گوهر اقدامات احمدی‌نژاد و مشایی من «اصالتی» مشاهده می‌کنم که نباید نسبت به آن بی توجّه ماند. متاسفانه چون موضوع با نام احمدی‌نژاد گره می‌خورد، گفتن آن  خیلی خوشایند نیست. چون مردم ایران احمدی‌نژاد را فردی دروغ پرداز وغیرصادق می دانند که هزار عیب دیگرهم دارد و نمی‌شود به آسانی از اصالت کار و حرکت او صحبت کرد. ولی او تنها نیست وسخنگویِ یک جریان وبازتاب دهندۀ نوعی نارضایتی در درون خود حاکمیت است. یعنی بخشی از درون خود حاکمیت از وضع کنونی ناراضی است. البته نارضایتی طیف او، ازمقولۀ نارضایتی آقای خاتمی – موسوی و کروبی نیست. چون آنها بر محور آزادی و دموکراسی با حاکمیت مرزبندی دارند و اینها بر سر مسائل دیگری که البته آنها هم درجایِ خود، مهم هستند.

مثلا از آقای احمدی‌نژاد چند سال پیش شنیدیم که ازپشت تلویزیون گفت آیا مسئله مردم ایران چادر و چارقد است که کمی بالا یا پایین باشد؟ مردم ایران مسائل اساسی‌ دیگری دارند، مسائل مهم اقتصادی دارند؛ یا مثلا درباره موضوع آزادی رابطه دختر و پسر هم‌نظر با آقای خامنه‌ای و طیف آنها نیست. حتی در موضوع منازعه هسته‌ای این که آقای خامنه‌ای هر دو پا را در یک کفش گذاشته است، واقعا دردی است که در درون جمهوری اسلامی هم حس می‌شود، وبی گمان عده ای ازآنهارا ناراضی کرده است.

بخشی از سپاه پاسداران در حل مناقشه هسته‌ای و عادی شدن رابطه با آمریکا و جهان و عادی شدن وضعیت‌ بانک‌ها سود مادی دارد. این وضعیت بلوکه شده فعلی منافع خصوصی بسیاری از سرداران سپاه را زیر سوال برده است و آنها علاقه دارند هر چه زودتر این بحران حل شود. در این صورت هم روابط اقتصادی ایران با جهان عادی می‌شود و هم آنها می‌توانند سودشان را ببرند و در این میان حرف‌هایی که احمدی‌نژاد می‌زند که برویم با آمریکا رابطه برقرار کنیم، برویم با غرب مذاکره کنیم و مسئله هسته‌ای را هر چه زودتر حل کنیم، فقط خواست مردم ایران نیست؛ خواست بخشی از حاکمیت هم هست. اما ببینید خامنه‌ای چه می‌گوید؟ اینکه آمریکا را به زیر می آوریم و مسئله هسته‌ای ناموسی است و… این یک تضاد واقعی درون حاکمیّت است که نمی توان نسبت به آن بی توجه ماند. زیرا به ضعف کلّیِ آن می انجامد.

می‌خواهم بگویم در حرکت اکیپ، گروه یا جریان احمدی‌نژاد – مشایی یک مقدار اصالتی هست که نمی‌توان آن را پروپاگاندا و سطحی تلقی کرد. یک تضاد واقعی در درون حاکمیت جمهوری اسلامی وجود دارد. منتها در این حرکت شاخصه دموکراسی دیده نمی‌شود. آن ها سعی می کنند در حل این معضل که خواست مردم است بکوشند  و از این طریق برای خود وجهه‌ای کسب کنند. در عین حال جمهوری اسلامی را از حالتی که به بن‌بست کشانده شده خارج کنند یعنی اینها می‌خواهند این نظام با همین خصوصیاتش ادامه پیدا کند منتها با حالت افراطی که روحانیت به دست گرفته خارج شود و به دست گروه دیگری بیفتد که محورش بخشی از مافیای سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی و گروه‌هایی مثل احمدی‌نژاد و هوادارانش است.

به نظر من این یک مبارزه واقعی و اساسی است که در تضادهای درونی حاکمیت جمهوری اسلامی نهفته است و انعکاس آن در دعوایی که احمدی‌نژاد با خامنه‌ای آغاز کرده است، قابل مشاهده است. لذا این جنبه را نباید از نظر دور داشت.

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله