جهان خواهد بود و روسیه در این جنگ خود را به عنوان قطب دوم موازی ایالات متحده آمریکا معرفی خواهد کرد. . این پیش بینی ها چقدر درست است؟ چین که تلاش می کند وارد عرصه قطبی شود چطور؟ یا اینکه صحبت از تغییر در نظام بین الملل خیلی زود است؟
******
واضح است که جهان در حال گذراندن مرحله از تحولات بزرگ است و اگرچه جنگ روسیه علیه اوکراین یکی از بارزترین ویژگی های آن است، اما این تغییرات نه با این جنگ بلکه پیش از آن آغاز شده بود. شاید بتوان گفت که آغاز آن با تهاجم و اشغال عراق در سال 2003 بود. در آن زمان گفت و گویی که در جهان درجریان بود و عملاً در میدان هم اتفاق افتاد این بود که شکست ایالات متحده آمریکا در آن جنگ را باید پایان تک قطبی چهان دانست. البته درست است که واشنگتن در عراق به پیروزی نظامی دست یافت، اما در کسب پیروزی سیاسی به شدت ناکام ماند و به همین دلیل این تنها نشانه مقدماتی آغاز تحولات بود. این شکست همراه با ظهور سریع چین در سطح بین المللی و دستیابی به دستاوردهای صنعتی، فنی و اقتصادی در سطوح مختلف بود که طی سه دهه به آن دست یافته بود. در حالی که غرب برای دستیابی به این توسعه حدود یک قرن نیاز داشت.
علاوه بر اینها، عامل دیگر بازگشت مؤثر روسیه به عرصه بین المللی و حضور گسترده این کشور در عرصه های متعدد از جمله در سوریه، لیبی و جاهای دیگر است. بنابراین، همه اینها بازتاب تغییرات جدید بود و اگرچه غرب بارها سعی در انکار این تغییرات داشته است، اما اخیراً این موضوع توسط برخی از رهبران مهم سیاسی مطرح و اعلام شده که واقعیت جدیدی وجود دارد که باید به رسمیت شناخته شود. شاید بارزترین مثال آن سخنان رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا است که در ژانویه 2022 گفت ” جهان اکنون سه قطب دارد و ایالات متحده همچنان قوی ترین قطب است، اما دو قطب جدید دیگر هم وجود دارد: روسیه و چین.
در اینجا لازم به ذکر است که جنگ های ناپلئونی در سال 1790 چیزی را به وجود آورد که سیستم وین نامیده می شد، اما در سال 1914 در طول جنگ جهانی اول زمانی که یک سیستم بین المللی چند قطبی جدید بوجود آمد، پایان یافت. اما جنگ جهانی دوم یک سیستم دوقطبی متشکل از ایالات متحده . اتحاد جماهیر شوروی ایجاد کرد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989 جهان مجددا به سیستم تک قطبی منجر شد. اما این بار این تغییر در نظام بینالملل نمونه منحصر به فردی بود که در نتیجه جنگ اتفاق نیفتاد . میتوان گفت که جنگ انگار به مدت سه دهه از سال 1989 در اوکراین به امروز موکول شده است. پوتین رئیس جمهور روسیه امروز در تلاش است تا بخشی از نفوذی را که در آن زمان با اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده بود، مجددا بازگرداند و همچنین تلاش می کند در ایجاد یک نظم جدید بین المللی بر اساس هماهنگی راهبردی روسیه و چین مشارکت داشته باشد. اگر این هماهنگی ادامه یابد، بالغ و نهادینه شود، قادر به مقابله با غرب خواهد بود.
تغییرات نظام بینالملل در طول تاریخ بشر نه تنها به جنگهای جهانی مربوط میشود، بلکه اپیدمیها و تغییرات اقلیمی به آن کمک کرده و امپراتوریها و قدرتهای بزرگ را در طول تاریخ سرنگون کردهاند. نظام بینالملل تک قطبی که در ژانویه 1992 تأسیس شد، نه در نتیجه یک جنگ جهانی، بلکه در نتیجه تغییرات ژئوپلیتیکی به وجود آمد. با توجه به نتایج جنگ روسیه در اوکراین آنچه امروز در حال رخ دادن است شاید تجدید ساختار نظام بینالملل یا دسترسی به یک نظام چند قطبی باشد. به وضوح میبینیم که بسیاری از قدرتهای بزرگ و متوسط منطقهای در سراسر جهان در حال تغییر موقعیت ژئوپلیتیکی نهادهای خود هستند تا در مرحله بعدی قرار گیرند. امروزه روابط با یکدیگر همه در مدار نظریه پیچیدگی، هم پوشانی و درهم تنیدگی در روابط بین الملل می گردد.
توصیف واقعی واقعیت کنونی نشان میدهد که کشور بزرگی به نام ایالات متحده است وجود دارد که تلاش میکند جایگاه اول خود را در نظام جهانی حفظ کند اما کشور بزرگ دیگری هم بوده که جایگاه خود را از دست داده و تا حدی از طرف ایالات متحده تحقیر شده است و اخیراً شروع کرده به این که دوباره بزرگ شود و جایگاه خود را بدست آورد.
ایالات متحده و غرب آن را فقط به عنوان یک جایگاه سوخت به اضافه یک سلاح هسته ای توصیف کرده است، بنابراین رئیس جمهور روسیه در تلاش است ثابت کند که روسیه بیش از این و یک قطب بین المللی است و او قادر به انجام آن است. همچنین قدرتی در حال ظهور است که توانسته با بیرون آوردن حدود 400 میلیون چینی از زیر خط فقر و ساختن یک سیستم بازار، بدون درغلتیدن به مدل نظام سیاسی غرب، به نوعی معجزه دست یابد. قدرت اقتصادی این نیرو از آن یک نیروی استراتژیک ساخته است . همه این شاخصها موید این است که نظام بینالمللی در مرحله تحول است. که قاعدتا باید گفت که معمولاً خطرناک و ترسناک است، زیرا در این میان کشورهای بزرگ از این وضعیت برای استقرار مجدد قدرت خود استفاده میکنند. . کشورهای کوچک هستند که بهای این روند را می پردازند، یا جوایز دلداری برای این مهمانی هستند، اوکراین امروز نمونه تمام عیار این مورد است.
تهاجم و اشغال عراق در سال 2003 بارزترین نمونه دیگری از این مراحل خطرناک تغییر نظام بین الملل و وضعیتی در رنج موجود آن وجود دارد. همه در آن زمان تعجب کردند که چرا یک طرف بین المللی برخلاف عرف و قواعد بین الملل عمل می کند. این میل بعداً به روسیه منتقل شد و در دونباس و کریمه ظاهر شد، همچنین با آزار تایوان و برخی جزایر دریای چین به چین منتقل شد. این تمایل حتی به کشورهایی که در سطح بینالمللی عمده نیستند نیز منتقل شد. مثلا اینکه ایران در اقیانوس هم همین گونه عمل کرد و سعی کرد وجودش را به دیگران ثابت کند و ترکیه نیز که اقدامات مشابهی انجام داد. بنابراین، حتی کشورهای کوچکتر نیز در تقلید از کشور بزرگ شروع به اعمال همان قدرت را می نمایند.
اتفاقی که اخیراً در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد رأی گیری پرونده اوکراین رخ داد، یکی از مهم ترین پیش زمینه های شکل گیری نظم جدید بین المللی است. زیرا یک بلوک بزرگ بین المللی وجود داشت که 141 کشور علیه روسیه رای دادند. از سوی دیگر، کشورهایی مانند چین، هند و پاکستان که مخالفت کردند و برخی دیگر که نماینده یک بلوک بسیار بزرگ انسانی و هسته ای بودند.
———————————–
*نویسنده عراقی و استاد روابط بین الملل