آیا این همه آزادی برای من بس نیست ؟!
سکوت یا تبعید یا زندان !
من آزادم
آزادم که یکی را انتخاب کنم
آیا اینهمه آزادی برای من بس نیست ؟!
انگار به آزادی حریص شده ام !
انگار گذر عمر
مرا حریص کرده است !
اکنون من مانده ام که کدام را انتخاب کنم
آیا کدامیک
مرا به آرزوهایم می رساند ؟
آی آرزوهای من کجا هستید؟
آی آرزوهای من چه هستید ،
که دیوارهای سیاه سکوت
صخره های سخت و بلند تبعید
و میله های آهنین زندان ،
میان من وشما قد کشیده اند !
من اما از این فاصله ها
عبور خواهم کرد
با همتی بلند تر از دیوارها
با اراده ای سخت تر از صخره ها
و با شجاعتی
که میله های زندان را
به تعظیم وا می دارد
آری
من از این فاصله ها عبور خواهم کرد
وقتی که واژه های دفن شده در من
لحظه لحظه سبز می شوند ،
من چگونه سکوت کنم ؟
واژه ها را هر کجا که بکاری
سبز می شوند
در تن دیوارهای سکوت
در دل صخره های تبعید
در حجم میله های زندان
حتا
در جمجمه زندانبان
و سنگ سینه بازجوها !
من برای رسیدن به آرزوهایم
از تمام فاصله ها عبور خواهم کرد
من تمام فاصله ها را
سبز خواهم کرد
من آرزوهای خود را خوب می شناسم
آنها
ارزش اینهمه فداکاری را دارند
صدیقه وسمقی
25 اردیبهشت 91