امروز خبر رسیده دکتر طایی رییس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تحت فشار رسانه های اصولگرا از کار خود برکنار شده است. چند روز پیش در این دانشکده نشستی با حضور دکتر فرشاد مومنی و دکتر سعید مدنی برگزار شد که در آن کتاب اخیر هدی صابر با عنوان ” فروپاشی ” بررسی شد. این کتاب با استناد به آمار رسمی حکومت شاه، تاکید می کند که فروپاشی رژیم شاهنشاهی به عوامل بیرونی مربوط نبود بلکه نشات گرفته از بحران های داخلی بود که روز به روز گسترده می شدند. بعد از این نشست، رسانه های اصولگرا به بهانه حضور سعید مدنی در این برنامه از مسؤولان دانشگاه علامه به خاطر دادن مجوز انتقاد کردند، یک دقیقه سکوت به خاطر قربانیان هشتاد و هشت هم بیشتر آنها را عصبانی کرده.نتیجه این فشارها، تغییر رییس دانشکده و معرفی سرپرست بود. رییس دانشکده علامه طباطبایی آقای دکتر سلیمی است که زمان ما معاون دکتر حبیبی بود.انسانی خوشفکر بود و به یکی از چهره های لیبرال دانشگاه معروف بود، با رویی گشاده از فعالان دانشجویی استقبال می کرد و ارتباط خیلی خوبی با اعضای انجمن هم داشت. ایشان در چند سال اخیر ریاست دانشگاه علامه را بر عهده گرفته و روایت فعالان دانشجویی امروز، از ریاست او وفشار به تشکلهای دانشجویی مستقل با تصویری که ما از ایشان داشتیم به غایت متفاوت است.زمان ما دکتر نجفقلی حبیبی ریاست دانشگاه علامه را بر عهده داشت. شما اگر ادبیات این دو رییس را با هم مقایسه کنید یک خط امامی سنتی را در برابر یک چهره لیبرال خواهید یافت.اولی خیلی سنتی حرف میزد و دومی زیبا و مدرن.
اما همین دکتر حبیبی در برابر فشار افراطیون برای عدم برگزاری نشست دفتر تحکیم وحدت،توسط اعضای بسیج در اتاقش حبس شدو از مواضعش کوتاه نیامد.او اجازه نداد کمیته انضباطی به عنوان ناقض آزادیهای دانشجویان فعال شود البته که این نقاط قوت به معنای چشم پوشی از نقاط ضعف نیست. عملکرد او را با دکتر سلیمی مقایسه کنید.در برابر کوچکترین فشار به برکناری ریاست دانشکده اقتصاد تن داده.
این را خواستم بگویم که داشتن عقیده پیشرو با داشتن منش و استواری در مسیر متفاوت است.چه آدمهایی که زیبا صحبت میکنند اما زمان فشار جا خالی میدهند چه آدمهایی که سخنور نیستند اما پای حرفی که میزنند هستند،به منشهای زیبا بیشتر نیاز داریم تا سخنوران ماهر.
ارزش کلمات افراد به اعتبار پایبندی به کنشهایشان هست. یک رییس اجازه دخالت نیروهای خارج از دانشگاه را نمی دادو یک رییس با اشاره ای گوش به فرمان می شود. همه چیز به میزان چسبندگی به آن صندلی اغواگر بستگی دارد،صندلی که روح آدمها را به دنیایشان میفروشد