توافق هستهای از چند نظر بسیار مهم است
برندگان
برقرای رابطه سالمتری میان ایران و کشورهای دیگر و تنش زدایی از سیاست خارجی منافع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی برای ایران دارد که همه از آن آگاهند. همچنین دولت آقای اوباما بر آن است که قدرت آمریکا نه در برتری نیروی نظامی بلکه به سبب دانش فنی و توانایی های اقتصادی و مالی آن است ، و نیروی نظامی برای حفظ و اجرای این دو لازم است. از این روی منافع آمریکا را در جنگ افروزی نمی بیند. بنا براین تکیه گاه سیاستش بر دیپلماسی است تا نظامی علاوه بر آن با کشف دیگر منابع انرژی ، خاورمیانه آن اعتبار سابق راندارد، و میدان اصلی بازی قدرت آسیای دور و آمریکای لاتین است . علاوه بر آن پیدایش نیروهای اسلامی خشونت گرا ، دیگر نه تنها کنترل خاور میانه را پرهزینه و بسیار سخت کرده ، بلکه امنیت و رفاه غرب را نیز به خطر انداخته است، و مهار این نیرو توسط دخالت مستقیم غرب ممکن نیست. از این روی همراهی ایران لازم می شود. بدین گونه ایران برنده اصلی این توافق نامه است ، و اجرای آن گامی به سوی تشنج زدایی در منطقه است
بازندگان
اسرائیل : این کشور دیگر نقش مظلوم و قربانی را نمی تواند بازی کند . دوران ناراحتی وجدان غرب از هولوکاست به سر آمدهاست. حال آن قربانیان در معرض خطر، خود کشتار کنندگان بسیار نیرومند و بی رحم و یاغی شده اند.اسرائیل تنها کشوری در جهان است که دو رئیس دولتش به جرم تروریست و جنایت کار جنگی بودن محکوم شده است . و همچنین این کشور آن قدر جنایت و ترور کرده، که تنها در فاصله سالهای 1972 تا 2011 ،آمریکا ناچار شد که 42 قطع نامه شورای امنیت در محکومیت اسرائیل را وتو کند، که از این تعداد تنها 22 مورد آن در رابطه با فلسطین بود. بالاخره حتی یک سازمان حقوق بشری در جهان نیست، که بارها جنایات اسرائیل را محکوم نکرده باشد.
بنا براین سالهاست که حیات اسرائیل در گرو لابی پر نفوذ آن است ،که به غرب ، و به ویژه به آمریکا قبولانده ،که با سازمان جاسوسی قوی و ارتش بسیار پیشرفته اش ،بهترین عامل اجرای سیاست های تجاوز گرانه آنان در منطقه است . بنابراین بزرگترین هراس اسرائیل در آن است که غرب ، به ویژه حامی اصلی آن آمریکا ، از خدمت آن بی نیاز شود ، و خود مستقیم با کشورهای منطقه وارد مذاکره شود . نگرانی ای که مک فارلین در کتاب خاطراتش در مورد سفرش به ایران از آن یاد می کند. به همین سبب نیروهای اپوزیسیون در اسرائیل ، به سختی بر آقای ناتانیاهو می تازند ، که با سیاست نادرستش رئیس جمهور آمریکا را از خود رنجانده ،و در نتیجه در اتفاقی چنین تاریخی اسرائیل از بازی بیرون گذاشته شده است.
عربستان سعودی : این کشور در غرب نماد ارتجاع است و عقب ماندگی ، تا بدانجا که هیچ سیاست مداری در آمریکا در فضاهای عمومی نمی خواهد دوست و یار آنان شناخته شود. پولدارهای بی فرهنگ و نا آگاهی هستند که هرکس پول آنان را می خواهد ،اما خجالت می کشد که در جمع دوست آنان شناخته شود. از آن بدتر، آن که این اواخر امر بر حاکمان جوانترشان مشتبه شده ، که چون زرادخانه بزرگ اسلحه های آخرین مدل رادارند، پس قدرت نظامی هم هستند ،غافل از ان که نیروی جنگنده ندارند. حمله به یمن این ناتوانی را برملا کرد. آنان مدعی شدند که ظرف یک هفته تا ده روز حوتی ها را کاملا سرکوب می کنند . اما دو هفته بعد چنان افتضاحی به بار آمد ، که یاران به طمع پول مفت و جنگ راحت آمده ،چون مصر ، یکی پس از دیگری عربستان را رها کردند. و در عمل یمن باتلاقی شده برای عربستان
آینده
روشن است که از این پس بازندگان تمام تلاش خود را می کنند که ایران موفق نشود، و نشان دهند همکاری آمریکا با ایران نادرست و بی ثمر است . به این منظور آتش جنگ میان شیعه و سنی را تندتر می کنند . نیروهایی چون داعش و النصره و جهاد اسلامی و طالبان را تقویت کرده ، و از آنان می خواهند که دامنه فعالیت های تخریبی ، از جمله عملیات انتحاری خود را در منطقه، و هر کجای جهان که می توانند گسترش دهند . گروه هایی که یا درایجادشان نقش داشته ،و یا در حمایتشان سالها سرمایه گذاری کرده اند. اقلیت های قومی را بر میانگیزانند ، پان ترکیست ها ،پان عربیست ها، جدایی طلبان بلوچ و کرد و ترکمن فعال شوند. نیروهای اپوزیسیونی که حاضر به همکاری شوند را تقویت می کنند ، تا باتشکیل سمینارها و مصاحبه ها جنگ تبلیغاتی به راه بیندازند. گروهایی چون مجاهدین و پژاک را فعال تر می کنند. سنی ها ، بهایی ها، گروه های عرفانی، نومسیحیان را درون ایران را تحریک می کنند
گفتنی است که سیاست های غلط و ویرانگر جمهوری اسلامی در سرکوب اقلیت های قومی ،مذهبی خود بهترین آتش بیار معرکه است . سیاست های که بجای رسیدگی به خواسته های بر حق این جماعات ، سبب سرخوردگی این مردم می شود، و گاه معدودی از آنان هم جذب نیروهای افراطی و مزدور، یا همدلی با آنان می شوند. سخت گیری های شرم آور حکومت بر اهل تسنن وطن دوست ، صوفیان آرامش طلب ، بهایی های مومن ایران دوست، اقلیت های قومی ای که حقوق قانونی خود را طلب می کنند . مردمی که به شهادت تاریخ ، ضمن دلبستگی شدید به هویت قومی خود، در پاسداری این مرز و بوم با همه وجود مبارزه کرده اند. و هنوز هم ،با تمام ستمی که بر آنان می رود، در برابر تجزیه طلبان استوار می ایستند ، و از تمامیت ارضی ایران دفاع می کنند
این سیاست بازندگان، کار را بر نیروهای اپوزیسیون سالم وطن دوست نیز سخت می کند . زیرا آنان مجبور می شوند که ضمن مبارزه با حکومت و بیدادها و فسادهایش ، مرتبا با نیروهای خود فروخته خط کشی کنند ، و نگذارند هویت آنان با این مزدوران هم پوشانی پیدا کند. و مرز سره و ناسره مخدوش گردد.
امیدواری
اما این دوره گذرا خواهد بود ، و در پس این شب تیره و خونین، سپیده دم آرامش و رشد فرا میرسد، اما به دو شرط :
1- ملت ایران در دام این توطئه ها نیفتد . هر چند بارها نشان داده این مرغ زیرکتر آز آن است که فریب دانه را بخورد . بیش از صد سال مبارزه آنان را ،برعکس تصور خام طبعان خشمگین و سرخورده از هر حرکت ، پخته کرده.است . چنان پختگی ای که در اوج شوق زدگی اعراب و جهانیان از “بهار عربی” ، ایرانی ای را ندیدم که محتاطانه نگوید “جوجه را آخر پائیز می شمرند”. هم چنین همه تلاش ها برای انحراف جنبش سبز ناکام ماند.
2- حکومت برسر عقل بیاید، و بجای سرکوب آزادی خواهان دلسوز و وطن دوست ، اما دگر اندیش ، با مردمش آشتی کند. و بداند پایگاه اصلی قدرت هر حکومتی مردم آن است ، نه نیروهای امنیتی -نظامی . که اگر جز این بود شوروی سقوط نمی کرد ، و خاندان پهلوی نسل ها در قدرت می ماند.