به یاد دوست شهیدم "هاله سحابی"

آرام نمی گیرد این شور اهورایی

                       به نام خدا

آرام نمی گیرد این شور اهورایی

شوریست چه پاینده،شوریست چه غوغایی

این شعله نمی میرد در جان و دلم هرگز

افروخته تر بادا این شعله ی شیدایی

دشتم ،همه سرسبزی کوهم،همه ستواری

موجی است درین سینه ،توفنده و دریایی

شوریده سری یعنی آهنگ خطر کردن

رقصیدن با طوفان،با موج هماوایی

شوریده سرم،یعنی در بند نمی گنجم

خامی تو،که می خواهی با من به مصاف آیی

خامی تو،که پنداری آرام شود این سر

دیگر نشود اوضاع آن سان که تو فرمایی

خامی تو،که پنداری گر خون مرا ریزی،

این شور براندازی ،این ملک بیارایی

هر “هاله” که می افتد بر خاک ، برانگیزد

شوری همه بیداری ، موجی همه دانایی

موج آمد و موج آمد تا جور بر اندازد

بر خاست ز هر سویی این بانگ ز هر نایی:

ویران و پریشان شد ایران زستمکاری

برچیده زمیهن باد این سنت یاسایی

خرداد 1390

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله