کدام سیاست در برابر «استمرار جنگ»؟

بر فراز همهٔ خطرهای «طبیعی»، اجتماعی (معیشتی)، و سیاسی (بحران سرنوشت و مشروعیت)، که کشور ما را تهدید می‌کند، خطر جنگ خارجی (به‌سرکردگی ترامپ و متحدانش در منطقه‌)، آیا جدی‌ترین تهدیدها نیست؟
در این صورت، @sokhanranihaa وظیفهٔ ما در قبال این تهدید، (https://attach.fahares.com/VctAC7R0jK2ncG0FuRi4Iw==)به‌ظاهر محتمل و شاید قریب‌الوقوع، کدامست؟ و چه راه‌کار ملی را برای مقابله با این فاجعه پیش می‌نهیم؟
آیا نقش ما همچون ژورنالیست ناظر و مفسری تنها تحلیل و توصیف و پیش‌بینی است و یا مداخله و اتخاذ موضع و پیشگیری؟

همه می دانند که عواقب این جنگ به نفع هیچ‌یک از طرفین نخواهد بود، اما چنان‌که تجربهٔ تاریخ معاصر جهان (و بويژه قدرت‌های غربی) نشان می‌دهد، هنگامی‌که ماشین جنگ به‌راه می‌افتد دیگر کسی جلودار آن نخواهد بود. به این دلیل که سرمایه‌داری بیهوده بر روی امری چنین خطیر و پُرهزینه سرمایه‌گذاری نمی‌کند و اگر کرد برای گرفتن نتیجه‌ای مشخص است. جنگ تمام عیار اقتصادی هم‌اکنون آغاز شده است. این جنگ نه ادامهٔ سیاست که نتیجهٔ بُن‌بست سیاسی و دیپلماسی و نظم حقوق بین‌المللی است! در این‌جا و در حال حاضر، سیاست ادامهٔ جنگ است. مشخصهٔ اصلی جنگ در دوران ما، بويژه پس از دو جنگ بزرگ جهانی، وجه اقتصادی اوست. حتی آنگاه که در مناطق پیرامونی سلاح‌ها علیه انسان‌ها و کشورها به کار گرفته می‌شود، هدف زد-و-خوردها، بیش از پیشروی و عقب‌نشینی و بُرد-و-باخت نظامیِ این و آن قدرت منطقه‌ای، سوداگری صاحبان اصلی صنایع نظامی جهان، در کشورهای صنعتی پیشرفته است. و اما در مورد ایران، ورود به فاز درگیری نظامی به سود هیج قدرتی نخواهد بود، زیرا برغم شروع به‌ظاهر سهل آن برای تکنولوژی تخریب، پیامدهای پایانی روند انهدام متقابل برای متحدان امپراطوری پیش‌بینی‌ناپذیر خواهد بود.

نتیجهٔ تاکنونی دخالت‌های نظامی امریکا و متحدانش، از افغانستان گرفته تا عراق و از لیبی تا سوریه، جز گسترش آشکار بی‌ثباتی، ناامنی، تروریسم، توحش قومی، و تنفر دینی نبوده است. با افزوده شدن حلقهٔ ایران به این سلسله، سرزمین‌های خاورمیانه یکسره به میدان جنگی علیه امپراطوری و عمّال منطقه‌ای او تبدیل خواهد شد. ایران کشوری مشابه آنچه تاکنون با آن مواجه بوده‌اند نیست. از اسکندر گرفته تا نوادگان چنگیز، هر جهانگیری که به این سرزمین یورش برده، برغم پیروزی آنی، در بلندمدت در این سرزمین غرق و هضم ودفع شده است. ایرانیان، برغم تمامی تنوع و تضادهای داخلی خود، در طول تاریخ در برابر تعرض و تجاوزگری قدرت‌های اجنبی متحد شده‌اند و به‌شیوه‌های گوناگون، از جمله با فریب دشمنان آنها را به تسلیم (و تعظیم در برابراین فرهنگ-و-تمدن) واداشته‌اند. حتی همان ایرانی‌تبارهای خائنی که به اغوای قدرت‌ها برای یورش به کشور مشغول بوده‌اند، تا به خیال خام خود سوار بر بال کرکسان به میهن بازگردند، خیرخواه آن قدرت‌ها نبوده‌ و به‌عکس، آن‌ها را به گواهی تاریخ به حضیض مذلت کشانده‌اند.

با همهٔ این پیش‌فرض‌ها، وقوع جنگ همچنان خطری است محتمل که می‌بایست برای دفع آن، تا آنجا که هر یک از ما شهروندان این مرز-و-بوم بتوانیم، آماده شویم، و همچون همهٔ خطرات بوم‌زیستی رایج در این اقلیم، سبک زیستی پیش‌گیرانه و دفاعی متناسب با شرایط اضطرار را در سال جاری برگزینیم. هر اقدام انتقادیِ اعتراضی و اصلاحیِ انقلابی می‌بایست معطوف به گشایش فضای انسداد و انحصار و اقتدار باشد و به نیّت گسترش جوّ اعتماد، همبستگی ملی، و تنش‌زدایی در درجهٔ نخست با ملت خویش و سپس با ملت‌های همسایه و منطقه‌، یعنی با احترام و گشودن آغوش بر تنوع فرهنگی و عقیدتی، تا «صلح‌طلبی» پیش‌شرط روحیهٔ دفاع مشروع از حق بقای خویش و منجر به «ارج‌شناسی» متقابل گردد.

منبع: کانال تلگرامی نویسنده

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله