چرا ایران را دوست دارم؟

ایران را دوست دارم؛ به خاطر این که در سرزمین ایران به دنیا آمده ام و از تمامی سرمایه های فرهنگی و اجتماعی آن بهره گرفته ام و شخصیت من ساخته شده است و خود را مدیون این مواهب می دانم و بهمین علت ایستاده ام تا به نوبه خود به ایران و ایرانیان خدمت کنم،

ایران را دوست دارم؛ به خاطر سرمایه های دیرین تاریخی و فرهنگی این سرزمین که نقش بزرگی در توسعه دانش بشری داشته است؛ شخصیت هایی چون ابن سینا، فخر رازی و …

ایران را دوست دارم؛ به خاطر سرمایه های انسانی چون فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و … با ادبیات فاخر خود فرهنگ ایران زمین را غنا بخشیدند و آن را ماندگار ساختند.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر جامعه متکثر ایران که پیروان همه ادیان و اقوام مختلف با عقاید و فرهنگ های بومی متفاوت همواره با مدارا و احترام متقابل در راستای پیوندهای تاریخی ایرانی بودن با تساهل همزیستی مسالمت آمیز داشته اند. نماد تاریخی این همزیستی را در بافت شهری و سلوک اهالی شهر یزد به وضوح می توان مشاهده کرد که پیروان ادیان مختلف چگونه در کنار هم همواره زندگی مسالمت آمیز داشته اند.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر نقشی که فرهیختگان ایرانی در دریافت آموزه های اسلامی و غنا بخشیدن به آن ها داشته و با معرفی زمینه های شرک، استبداد و پیرایه ها و خرافات مذهبی، بر معارف توحیدی و عرفانی و آزادی و اختیار انسان و بازگشت به سرچشمه ذلال وحی یعنی «قرآن» تاکید داشته اند.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر این که همه سرمایه های اجتماعی ایران از جمله معارف اسلامی را در مرحله اول برای توسعه و تعالی ایران و ایرانیان خواسته ایم تا در همه عرصه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بتوانیم برای سایر ملل الگو و تاثیر گذار باشیم.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر سرمایه های انسانی و پیشگامانی که در طول تاریخ از جمله در دو قرن اخیر، از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران و انقلاب اسلامی ۵۷، پرچم آگاهی بخشی را در جامعه ما بر دوش گرفته اند و زمینه های توسعه فرهنگی، اجتماعی و … را فراهم کرده و راهبردها را برای جامعه امروز ما فراهم ساخته اند؛ شخصیت هایی چون امیر کبیر، آخوند خراسانی، حسن مدرس، محمد مصدق، مهدی بازرگان و …

ایران را دوست دارم؛ اما هرگز نمی گویم هنر نزد ایرانیان است و بس. ایران دوستی ما نباید ملازم با تعصب نژادی باشد بلکه باید مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضائل و ارزش های دیگران باشد. ما باید از یک سو نسبت به ارزش ها و حیثیت و استقلال و تعالی کشورمان ایران همواره پافشاری کنیم و از سوی دیگر مخالف ارتباط و تعامل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز به روز پیوند ها و احتیاجات متقابله شدیدتر می شود، نباشیم.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر این که ایرانیان عموما از آنچنان آگاهی برخوردارند، به رغم شرایط بحرانی در کشور، وقتی پای مصالح و منافع ملی و تمامیت ارضی ایران در میان باشد، شرایط سخت و دشوار را با آگاهی تحمل می کنند؛ اما آب به آسیاب بیگانگان نمی ریزند.

در پایان، ایران را باید دوست داشته باشیم؛ و کوشش کنیم بر اساس گفته مشهور: «حب الوطن من الایمان»، همواره با توکل به خداوند متعال و امید به آینده، به وظایف دینی و ملی خود عمل کنیم.

منبع: ویژه نامه روزنامه ایران – نوروز ٩٨

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله