پیچیدگی ها و پیامدهای رابطه با آمریکا

گذر از تاريخ گذشته ساده نيست

گفت و گو از زهره آقاياني

مردمسالاري و جامعه مدني در ايران بدون عامل خطر خارجي قطعا بهتر مي‌توانست كه مسير پيشرفت را در بستر طبيعي خود طي كند/اطمينان‌سازي بايد از دو طرف ايجاد شود. حمله به سفارت انگليس در تهران چند سال پيش عمل بسيار ناسنجيده‌يي بود، قطعا فرهيختگان جوامع مدني در هند، برزيل و آفريقاي جنوبي در شگفت بودند كه كسي كه خود سفارت دارد، چگونه به ديگري تعرض مي‌كند/بر خلاف استنباط بسياري، روابط ديپلماتيك كشورها مثل ‌ميهماني و تعارف نيست. اينجور نيست كه اگر مودب بوديد، به‌جاي كاپشن، كت بپوشيد، امريكا امتياز بدهد. عوامل متعددي نقش بازي مي‌كنند ولي مهم‌ترين‌آنها اين است كه هر‌چه موقعيت ايران در داخل از نظر اقتصادي و سياسي قوي‌تر و با ثبات‌تر شود، ديگران را به تعامل وا مي‌دارد…

 به موازات پيشرفت پروسه مذاكرات هسته‌يي ميان ايران و كشورهاي غربي و ميان هيات ايران با مقامات بلندپايه امريكايي اين روز‌ها اميد براي بازگشايي سفارتخانه‌هاي دو كشور بيشتر شده است. اين موضوع در كنار حل پرونده هسته اي ايران در ذهن دنبال‌كنندگان آن، چه در داخل و چه در جامعه بين‌الملل اين‌بار چهره علني‌تري به خود گرفته است. هر چند حل موضوع هسته‌يي درداخل بسيار بااهميت بوده اما بازماندن پنجره ديپلماسي حتي پس از گذر از اين مرحله، توقعي است كه اين روزها بيشتر به گوش مي‌رسد و سوال‌هايي كه در ذهن‌ها شكل مي‌گيرد. گاهي متصور است كه سرانجام، پاياني بر بيش از سه دهه گسست تاريخي در پرونده مناسبات ايران و امريكا وجود خواهد داشت؟ آيا اين دو كشور قادر به فرو ريختن ديوار قطور بي‌اعتمادي در آينده سياسي خود خواهند بود؟ و بالاخره دستي از حسن نيت براي فرونشاندن اين آتش بدبيني، ازميان انبوه سياسيون و روشنفكران دو كشور برون خواهد آمد؟ پرواضح است كه قطع رابطه ديپلماتيك دو كشور با انبوهي از موانع روبه‌روست. در طول 34 سال گذشته دو دولت، گذرگاه‌هاي پرمخاطره‌يي را در مسير اين جدايي تجربه كرده‌اند؛ هرچند كه از سوي دوكشور گاهي خيزهاي نصفه نيمه‌يي برداشته شد اما آنقدر جاندار نبود كه بتواند اين سه دهه قطع ارتباط را از سر بگذراند. فريد مرجايي، تحليلگر مسائل سياسي ايران و جهان كه در نيويورك زندگي مي‌كند با اين تعبير كه «گذر از تاريخ گذشته ساده نيست» به اين شكاف نگاه مي‌كند اما مي‌گويد «روابط ديپلماتيك كشورها مثل ‌ميهماني و تعارف نيست. اينجور نيست كه اگر مودب بوديد، به جاي كاپشن، كت بپوشيد، امريكا امتياز بدهد. عوامل متعددي نقش بازي مي‌كنند.» او كه در كمپين ضد تحريم و اقدام نظامي عليه ايران فعاليت مي‌كند راه‌حل برون رفت ازكماي سياسي ميان دو دولت را چنين عنوان مي‌كند كه «هر چه موقعيت ايران در داخل از نظر اقتصادي، سياسي قوي‌تر و با ثبات‌تر شود، ديگران را به تعامل وا مي‌دارد.» در همين رابطه و موضوعات ديگري با فريد مرجايي، تحليلگر سياسي، گفت‌وگوي اختصاصي داشته‌ايم كه مشروح آن را در ذيل مي‌خوانيد.

34سال قطع ارتباط سياسي ميان دو دولت و حتي مردم دو كشور ايران و امريكا چه تبعاتي براي دو كشور در پي داشته است؟

بي شك قطع رابطه در اين سال‌هاي طولاني به ضرر هر دو كشور و جامعه بوده است. معمولا مبادلات فرهنگي، علمي و بازرگاني به سود كشور‌هاست. ولي در اين سال‌ها شرايط اضطراري سياسي باعث خصومت دو دولت شده بود. جامعه مدني ايران در محيط آرام منطقه بهتر مي‌توانست سير طبيعي پيشرفت خود را طي كند ولي خصومت امريكا (تحريم يا خطر جنگ)، به عنوان يك عامل دخالت‌دهنده، نقش مزاحم در پيشرفت جامعه مدني داشته و بحران‌آميز بوده است. بعد از انقلاب فرصت‌هايي پيش آمد كه دو كشور با ديالوگ به تعامل برسند ولي متاسفانه امريكا به خاطر رويكرد هژمونيك به دنيا و منطقه از فرصت‌ها استفاده نكرد. از نظر تاريخي 34 سال مدت طولاني است و ديد امريكا به منطقه عوض نشد. چند سال از آن دوره، ادامه جنگ سرد بود و بعد دوران نظام نوين جهاني -كه امريكايي‌ها آن را «پايان تاريخ» نام نهاده و يك جانبه‌گرايي را شاخص منزلت خود در دنيا مي‌ديدند. در غالب اين پرسپكتيو يك جانبه‌گرايي، بر‌خلاف تعامل و عرف بين‌المللي، امريكايي‌ها مي‌خواستند كه با همكاري دولت‌هاي وقت گرجستان و اوكراين، پيمان نظامي ناتو را تا مرزهاي روسيه گسترش داده و پايگاه‌هاي موشكي در كشور‌هاي چك و لهستان قرار دهند. (به عنوان مثال، چند هفته پيش در اقدامي تحريك‌آميز، سناتور مك كين و خانم ويكتوريا نولاند، معاون وزارت خارجه امريكا در دو نوبه در بين تظاهرات‌كنندگان كيو اوكراين حضور پيدا كردند.)

از طرف ديگر، حمايت بي‌چون و چرا و همه‌جانبه امريكا از سياست‌هاي هژمونيك و غيرمنطقي اسراييل، باعث شد كه از ديكتاتورهاي فاسد كشور‌هاي عربي در منطقه حمايت كند. به همين جهت سياست آن كشور در منطقه خاورميانه در اين 45 سال بحران‌آميز بوده و شرايط استثنايي و اضطراري ايجاد كرده است. با اين سياست معيوب، غرب هيولاي تكفيري‌ها و جهادي‌ها را از شيشه بيرون آوردند و اكنون معضل خطرناكي شده است براي همه. خيلي از ناظران معتقدند كه اين شرايط در راستاي منافع ابژكتيو كشور امريكا نبوده است و حداقل با تعامل با ايران از بحران منطقه كاسته مي‌شد. فناوري و عقل ابزاري براي پيشرفت تكنولوژي و اقتصاد ايران بسيار مهم است ولي مردمسالاري و جامعه مدني در ايران بدون عامل خطر خارجي قطعا بهتر مي‌توانست كه مسير پيشرفت را در بستر طبيعي خود طي كند.

مردم امريكا جداي از دولت، آيا خواهان اين قطع ارتباط هستند‌؟

 تا حدود زيادي افكار عمومي و دولت در امريكا هر دو تابعي از «سيستم قدرت» هستند. بدون نقد فرهنگي، نمي‌توان درك عميقي از ديناميسم سياسي داشت. «مردم امريكا» به عنوان يك پديده يكپارچه وجود ندارد. اين مفهوم را مي‌توان سعي كرد كه از ديد جامعه‌شناسي (و تئوري انتقادي) تا اندازه‌يي كالبدشكافي كرد. در امريكا يك طبقه سياسي- اقتصادي حاكم است كه به مسائل جهان آگاه است و درباره سياست‌هاي خارجي يا اقتصاد داخلي امريكا تصميم‌گيرنده است– نوعي پلوتاكراسي. اكثر «مردم امريكا» دركي از نظام اقتصادي و سيستم بازار مالي كشور خودشان ندارند، چه برسد به مسائل برزيل يا قزاقستان يا ايران و ان‌پي‌تي. درصد خيلي كمي از مردم امريكا دركي از سيستم اقتصادي، مناسبات بانكي و امور مالي امريكا قبل از بحران 2008 دارند. در امريكا سه هزار خبرنگار و گزارشگر اقتصادي/مالي/بازرگاني مشغولند ولي قبل از بحران 2008 هيچ يك از آنها از شرايط بحران‌آميز مناسبات مالي تحليلي نمي‌دادند، چون خود را در آن مناسبات ذي‌نفع مي‌ديدند. فقط دو نفر (يكي در دانشگاه نيويورك و ديگري در نيويورك تايمز) اعلان خطر كردند. بنابر‌اين، براي مسائل امور خارجي، «مردم» كاملا وابسته هستند به روايت‌هاي يك جانبه رسانه‌هاي رسمي امريكا. در ضمن ابر‌رسانه‌هاي امريكا جزوي از سيستم قدرت در امريكا هستند.

رسانه‌ها در كار تحليل و گزارش خبر، با متافور و زبان‌شناسي، تحولات سياسي و فاكت‌هاي ابژكتيو را در حوزه عمومي يكجانبه، ناكامل و ناميزان مطرح مي‌كنند به عنوان يك مثال جزيي، رسانه‌هاي امريكا درباره دولت ديكتاتوري مبارك در مصر، يا عربستان واژه «دولت» را به‌كار مي‌بردند ولي درباره ايران همواره واژه «رژيم» را به‌كار مي‌برند. ولي از طرف ديگر، در برهه‌هاي استثنايي كه آگاهي‌هايي براي مردم و متن جامعه پيش مي‌آيد، كه سياست‌هاي صلح‌جويانه، مداراگرايانه و منطقي را ترجيح مي‌دهند. اين فرآيند در نظر‌سنجي‌هاي مختلف به‌طور مشخص منعكس مي‌شود ولي اين «نظر مردم» در گفتمان و سپهر غالب امريكا پنهان و گم مي‌شود و كنگره و كاخ سفيد الزاما از نظر مردم امريكا تبعيت نمي‌كند (مثل شكست لايحه محدوديت براي حمل سلاح گرم). شايد بتوان گفت كه «افكار عمومي» امريكادر 10سال گذشته با و صدها هزار كشته از فاز تاريخي عقب است. اين نكته هم درباره جنگ ويتنام صادق بود و هم درباره جنگ‌هاي دهه اخير امريكا در خاورميانه. اكثر مردم امريكا نمي‌دانند كه تحريم‌هاي گسترده و يك جانبه عليه ايران وضع شده است. اكثر مردم امريكا نمي‌دانند كه اين تحريم‌ها چه تبعاتي براي كشور و جامعه ايران داشته است؛ نمي‌دانند كه شبكه فعلي تحريم‌ها يك موضع بسيار خصمانه و تهاجمي عليه آن كشور است؛ آنها نمي‌دانند كه كشور ايران براي مقابله به مثل اصلا به جامعه امريكا هيچ صدمه‌يي وارد نكرده است. در كشورهايي مثل ايران، خاورميانه، خاور دور يا امريكاي لاتين، مردم به جز روايت رسمي در كشورشان، (به‌وسيله اينترنت و آنتن ماهواره) در معرض روايت رسانه‌يي غرب و روايت آلترناتيو قرار دارند. ولي در امريكا به جز خواص (طبقه مديريت سياسي- اقتصادي)، مردم نه به روايت بديل دسترسي دارند و نه آگاهي به اينكه روايت بديل از رويداد‌هاي جهان موجود است.

با آغاز دولت يازدهم و شعار تعامل با جهان روحاني، موجي از انتظارات براي باز شدن پنجره‌ها براي ارتباط با غرب به ويژه امريكا شكل گرفت. با توجه به تحولاتي كه در اين 5 ماه اخير در سياست خارجي ايران پديدار شده است آينده اين تحولات را چگونه مي‌بينيد؟

 دولت‌هاي ايران هميشه مواضع تعامل با جهان را داشتند. در 10 سال گذشته روابط ايران با كشورهاي امريكاي لاتين خيلي وسيع‌تر و گسترده شد. در طول سال‌ها، دولت‌هاي ايران هيچگاه كشوري را تهديد به تهاجم نكردند– اين ارزشمند است، چون دوكشور به‌ويژه ايران را همواره تهديد نظامي كرده‌اند. همان‌طور كه آقاي سيد حسين موسويان اخيرا در يك مصاحبه متذكر شد، در دوران آقايان خاتمي و احمدي‌نژاد هم ايران توقف غني‌سازي بالاي 5 درصد را پذيرفته بود. اين سياست يك سياست واحد و در حقيقت سياست نظام بوده است. آقاي صالحي، رييس آژانس اتمي ايران در فوريه 2010 اعلان كرد كه اگر ميله‌هاي سوخت مورد نياز ايران تامين شود، غني‌سازي بالاي 5 درصد متوقف خواهد شد. آقاي احمدي‌نژاد هم در سفر 2011 خود به نيويورك همين موضع‌گيري را تكرار كرد. تحليل استراتژيك را نمي‌توان تقليل داد به روابط عمومي. امريكايي‌ها در تبليغات خود همه چيز را مي‌خواهند تقليل بدهند به روابط عمومي ولي در نهايت اعمال سياست‌هاي ملموس تعيين‌كننده است. به نظر من غربي‌ها و امريكايي‌ها مي‌توانستند كه با دولت دهم هم موافقتنامه امضا كنند (مثل تركيه-برزيل-تهران) ولي چنان تبليغات وسيعي را عليه ايران در زمان دولت دهم پياده كرده بودند كه فكر مي‌كردند راه برگشت برايشان نيست و موقعيت مخمصه ايجاد شده. در اين راستا، انتخابات يازدهم براي آنها فرصت و گسلي ايجاد كرد. در ضمن آنها مي‌ديدند كه مجلس از دولت دهم حمايت كافي را نمي‌كند.

ما مي‌توانيم كه با سياست اقتصادي يك دولت مخالف باشيم ولي در برابر دشمن و خطر خارجي وحدت و همبستگي نشان دهيم. يك عده فعالان قليلي در ايران، جنبش ضدتحريم را فقط منوط به انتخاب شدن يك دولت يا حزب خاص مي‌ديدند. پنج روز بعد از انتخاب شدن آقاي دكتر روحاني ناگهان به فكر حركت ضد‌تحريم افتادند، مثل اينكه هفته قبل از انتخابات يازدهم اين تحريم‌ها مردم ايران را آزار نمي‌داد. ما هم مثل بعضي اقتصاددانان نهادگرا مثل دكتر فرشاد مومني ممكن است كه انتقاداتي به سياست اقتصادي اطاق بازرگاني و دولت يازدهم داشته باشيم، كه با جذب سرمايه خارجي همه مسائل حل نمي‌شود. ولي در مذاكرات با قدرت‌هاي خارجي از دولت بايد حمايت شديد بشود. در دوران مشروطيت و دوران نهضت ملي نفت نيز اختلافات داخلي به ايران صدمه زد. در نهايت من آينده اين تحولات را بسيار مثبت مي‌بينم، در صورتي‌كه جامعه ايران در مقابل خطر و تهديدات خارجي وحدت و همبستگي بيشتري از خود نشان دهد؛ تقويت جامعه مدني و بهبودي وضع حقوق بشر براي اين همبستگي بسيار مهم است.

ما يك‌بار در دوره محمد خاتمي تجربه سامان بخشيدن به مناسبات‌مان با جهان غرب را داشته‌ايم. تجربه‌يي كه نتوانست قفل گفت‌وگو با امريكا را بگشايد. چه تضميني وجود دارد كه اين‌بار نه همه‌جانبه اما در حوزه‌هاي ديگر و حتي سياسي در مناسبات‌مان با امريكا شاهد تغييراتي باشيم؟

 بله نكته حساس و جالبي را مطرح كرديد. 10 سال پيش در زماني كه غرب به توافق سعدآباد و توافق بروكسل بي‌اعتنايي كرد، دنيا، منطقه خاورميانه و امريكا در شرايط كاملا متفاوتي بود. امريكا فكر مي‌كرد كه با حملات نظامي خود خاورميانه را مثل بلوك شرق به زانو در مي‌آورد. نومحافظه‌كاران بر اساس ايده « امريكن اكسپشناليسم» به‌طور علني از امت برگزيده و منزلت استثنايي و ممتاز امريكا سخن مي‌گفتند. در آن مقطع آنها خود را تابع سازمان ملل و معاهده‌هاي بين‌المللي نمي‌ديدند. سران امريكا بي‌پروا از سياست بحران‌سازي- استحاله- سرنگوني و تغيير رژيم كشور‌هايي كه اطاعت‌پذير نبودند حمايت‌مي‌كردند. در اين دهه، با سر كار آمدن دولت‌هاي مردمي، مستقل و سوسيال دموكرات در امريكاي لاتين، نفوذ سلطه سابق امريكا ضربه مهمي خورد.

بهار عرب معادلات خاورميانه را براي غرب دگرگون كرده است تا وقتي كه ديكتاتور‌هاي حرف گوش كن سركار بودند، برنامه استراتژيك منطقه براي امريكا قابل پيش‌بيني بود ولي اكنون تغييرات بهار عرب شرايط را براي امريكا و شيخ‌نشينان پيچيده كرده است. دستكاري و تحريكات شيخ نشينان در سوريه و هم‌بستر شدن آنها با گروهاي تكفيري و بنيادگرا منعكس‌كننده همين اضطراب است.

از طرف ديگر با وجود تحريم‌هاي گسترده و غير‌انساني عليه مردم ايران كشور پا بر جاست. 11 سال پيش اگر ايران 100 سانتريفوژ داشت، امروز واقعيت آن است كه ايران 18 هزار سانتريفوژ دارد. به عبارت ديگر، نظام تك قطبي با چالش‌هاي جدي روبه‌رو است. امريكا، انگليس و فرانسه چاره‌يي ندارند كه در سياست‌شان تجديد‌نظر كنند. واقعيات عيني به‌طور فاحشي تغيير كرده ولي از نظر فاز تاريخي حاكمان امريكا ممكن است درباره تحولات تاريخ مقاومت بيجا نشان دهند.

در يك سال آينده مشخص خواهد شد كه آيا امريكا دست از سياست تغيير رژيم در ايران برداشته يا خير. بعضي معتقدند ممكن است كه اكنون امريكا به ايران مثل كشور چين در سال 1972 بنگرد و مجبور شده كه تثبيت ايران در منطقه را بپذيرد. اوباما در سخنراني‌اش درباره سوريه چهار ماه پيش در كنگره باز اشاره به جايگاه استثنايي و برتري امريكا كرد. اين‌بار رييس‌جمهور روسيه پوتين در نامه‌يي به نيويورك تايمز به نقد «امت برگزيده» پرداخت و نوشت كه همه سعي داريم به سوي دموكراسي حركت كنيم، متفاوتيم ولي از ديد خداوند همه انسان‌ها برابرند، بحث «امت برگزيده» مفاهيم بدي چون نژاد پرستي را القا مي‌كند.

با اينكه در دوره‌هاي مختلف ايران خيزهايي براي از سر‌گيري رابطه ايران و امريكا برداشته شد اما هنوز ديوار بزرگي ميان دو كشور حايل است. به‌نظر شما چه موانع عملي وجود دارد كه تهران هنوز نتوانسته تابوي رابطه با امريكا را بشكند؟

 اطمينان‌سازي بايد از دو طرف ايجاد شود. حمله به سفارت انگليس در تهران چند سال پيش عمل بسيار ناسنجيده‌يي بود، قطعا فرهيختگان جوامع مدني در هند، برزيل و آفريقاي جنوبي در شگفت بودند كه كسي كه خود سفارت دارد، چگونه به ديگري تعرض مي‌كند. صحبت رييس‌جمهور در داووس شايد سعي داشت كه آن موضوع را ترميم كند. اين پروسه كوتاه‌مدت نيست و چند عامل آن را پيچيده‌تر كرده است. شايان ذكر است كه بر خلاف آنچه بعضي تحليلگران در ايران باور دارند، امريكا از ايران درباره كودتاي 28 مرداد معذرت‌خواهي نكرده است. در جلسه سميناري در واشنگتن (كه دوستان من شركت داشتند) خانم مادالين آلبرايت، وزير خارجه پرزيدنت كلينتون اظهار داشت كه درباره كودتاي 1332 و سرنگوني دولت دموكراتيك دكتر مصدق «متاسف» است. دولت امريكا به‌طور رسمي هرگز عذر‌خواهي نكرد. در پروتكل ديپلماتيك معذرت‌خواهي خيلي مشخص است و پرزيدنت كلينتون در زمان رياست‌جمهوري خود به‌طور رسمي از كشور يونان و كشور گواتمالا به خاطر نقش امريكا در كودتا‌هاي نظامي و سرنگوني دولت‌هاي دموكراتيك آنها معذرت‌خواهي رسمي كرد (اين نكته را مي‌توانيد در شبكه اينترنت جست‌وجو كنيد). تابو يك مفهوم اجتماعي و يك استنباط است. مفاهيم در خلأ شكل نمي‌گيرند بلكه همچون گفتمان، كلمه، همه در واكنش به پديده‌هاي اجتماعي و تحولات تاريخي و مناسبات شكل مي‌گيرند. اگر امريكا سياست استحاله جامعه ايران را هدف بگيرد، اگر شديد‌ترين تحريم‌ها را به مردم ايران تحميل كند اگر ويروس كامپيوتري به ايران سرازير كند، اگر دانشمندان ايراني كشته شوند، اين تابو بر سر جاي خود مي‌ماند. اگر عامل خصومت امريكا از محاسبات و معادلات ايران خارج شود، جامعه مدني فرصت مي‌كند كه به خود بپردازد و رشد كند.

در همين رابطه چه موانع داخلي و خارجي بر سر راه واشنگتن براي تعامل با ايران وجود دارد؟

 گسل از تاريخ گذشته ساده نيست. محور عربستان- اسراييل مشكل بزرگي براي امريكا ايجاد و از نظر ديپلماتيك دست امريكا را تنگ كرده. در رابطه با ايران و سوريه، هر دو هفته يك‌بار عربستان و نتانياهو به‌طور علني انتقادي از پرزيدنت اوباما مي‌كنند كه اين امر دولت وي در امريكا را تحت فشار شديد قرار داده است. حاكميت امريكا نسبت به كره شمالي يا كوبا و ونزوئلا اين حساسيت را ندارد چون اسراييل به آنها آن توجه را نمي‌كند. بسياري از نومحافظه‌كاران كه در رسانه‌ها، مراكز تحقيقاتي و اتاق‌هاي فكر جمع شده‌اند در اين جريان سنگ انداخته و با همان زبان و لحن «جنگ سرد» عليه عادي شدن روابط با ايران تلاش مي‌كنند. لابي اسراييل در امريكا كاملا به جناح راست و تندروي اسراييل متصل است.متاسفانه جناح ليبرال اسرائيل در فضاي مدني و سياسي امريكا حضوري ندارد. از طرف ديگر، براي نخستين بار ما مقالات بسياري در مطبوعات امريكا در حمايت از گفت‌وگو و مذاكره با ايران مي‌بينيم. اين تحول جديد و مهمي است. صحبت‌هاي مناسب دكتر ظريف و رييس‌جمهور هم اين خوشبيني را تسهيل كرده است.

ما طي چند روز اخير اجلاس جهاني داووس را در پيش داشته‌ايم. هر چند تصور بر اين است كه تهران در اين اجلاس تنگناهاي اقتصادي را در نظر داشته باشد اما سخنان رييس‌جمهور روحاني و مصاحبه‌هاي او در اين نشست نشان داد هنوز نياز به تلاش در حوزه سياسي و رابطه با كشورها اهم اهداف ايران است. در همين اجلاس حسن روحاني به شبكه آر تي اِس سويس گفت: «با وجود معضلات و مشكلات ميان ايران و امريكا، بازگشايي سفارت اين كشور در تهران غيرممكن نيست» اين موضع تازه ايران را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

 صحبت‌هاي دكتر ظريف، وزير خارجه و رييس‌جمهور، دكتر روحاني در اجلاس داووس بسيار سنجيده و مناسب بود و من ملاحظه كردم كه مورد توجه بسياري از ديپلمات‌هاي جهان قرار گرفته است. جذب سرمايه خارجي بحث جدايي است در باب توسعه و اقتصاد ملي ولي اگر جزييات را كنار‌گذاريم، با زبان مختلف دولت به نمايندگي از كل نظام يك پيام كلان به دنيا ارائه مي‌كند و در كليت مي‌گويد كه ما با كشور‌هاي مختلف حتي امريكا آماده ديالوگ هستيم و با اين روش ابتكار عمل را به دست گرفته است. اين نوع مواضع دولت ايران، كار امريكا و اسراييل را براي استمرار دادن به گفتمان خصومت‌آميز و خشونت مشكل مي‌كند و آنها را در آچمز قرار مي‌دهد.

اصولا چنين نشست‌هايي و رويارويي مقامات دو كشور مي‌تواند در ديوار بي‌اعتمادي ميان دو كشور شكاف ايجاد كند؟

 خير، اكثرا نشست‌هاي رويارويي در نتيجه مثبت هستند و بوده‌اند. هر دو طرف مي‌دانند كه حريف مقابل براي مصرف داخلي نيازمند است كه پوزيسيون بگيرد و صحبت‌هايي بكند. خوب است كه در اين اجلاسيه‌ها به امريكا القا مي‌شود كه كل نظام از اقدامات دولت حمايت كرده و طرف مقابل اميدي به اختلاف اندازي در كشور ايران نداشته باشد. عده‌يي از ناظران بين تندرو‌هاي امريكا و محافظه‌كاران ايران قرينه‌سازي مي‌كنند كه ممكن است خطري براي عادي‌سازي روابط ايجاد كنند ولي اين قرينه‌سازي اشتباه است. محافظه‌كاران ايران ممكن است كه انتقاداتي به توافقنامه داشته باشند ولي آن را تهديد به تخريب نكرده‌اند ولي در مقابل، با عزم به نصب تحريم‌هاي جديد، تند‌روهاي امريكا خطري براي تخريب موافقتنامه در مد‌نظر دارند.

در آخر شما چه راهكارهايي بر خاتمه دادن به 34 سال قطع ارتباط سياسي ميان دو دولت ايران و امريكا پيشنهاد مي‌كنيد؟

 بر خلاف استنباط بسياري، روابط ديپلماتيك كشورها مثل ‌ميهماني و تعارف نيست. اينجور نيست كه اگر مودب بوديد، به‌جاي كاپشن، كت بپوشيد، امريكا امتياز بدهد. عوامل متعددي نقش بازي مي‌كنند ولي مهم‌ترين آنها اين است كه هر‌چه موقعيت ايران در داخل از نظر اقتصادي و سياسي قوي‌تر و با ثبات‌تر شود، ديگران را به تعامل وا مي‌دارد. البته در كنارآن پيشرفت‌هاي فني ،گسترش جامعه مدني، مشاركت مردمي و حقوق بشري هم حايز اهميت است.

نقل از اعتماد

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله