وجدان ملی -مدنی در ادامه جنبش سبز

10 سال از عمر حرکتی می گذرد که می توان آن را مدنی ترین حرکت سیاسی ایران نامید. جنبشی که از رای من کو به حقوق من کو رسید. با مطالبه محوری شروع کرد اما به حقوق مدنی و شهروندی توجه کرد. جنبشی که در میان مخاطبان خود اعتلا خلق کرد و آنان را به جلو کشید. در روز عاشورای 1388 مادران، کسانی را نجات دادند که به مردم حمله می کردند. این رفتار مدنی و انسانی بود و جلوه دیگری از رفتار عاشورائی را نشان می داد. جنبشی که هم ندا اقاسلطان و هاله سحابی دارد و هم مادری به نام پروین فهیمی و دیگر مادرانی غیور و صبور.
اما جنبش مزبور جنس جمهوری خواهی داشت و جمهوری خواهی در ایران جریان تعیین کننده نیست. در این جنبش، جریان تعیین کننده ای که ثروت و سازمان دارد حضور نیافت یعنی نه سازمان روحانیت در این جنبش نقش اصلی داشت نه نیروی خارجی و نه غیره. در نتیجه این جنبش تاثیر گذار شد اما تعیین کننده نبود.
با تمام نقدی که به رهبران جنبش در مورد کاستی در رهبری جنبش وارد است اما آنان می دانستند که نیروی اعتراضی و تاثیر گذار هستند نه تعیین کننده. این جنبش یا باید انتحار می کرد یا باید کنترل می شد و در خیابان جمع می شد. از طرفی نیروی انتحاری وجود نداشت و اقشار حامی جنبش مردمی مدنی بودند که می خواستند زندگی هم بکنند.
زمانی که جنبش در خیابان جمع شد و حصر آغاز گشت دوره جدیدی برای جامعه ما شروع شد که تجربه آن در گذشته تاریخی ما وجود نداشت.
در گذشته پس از سرکوب جنبش، روندی آغاز می گشت که دوره قبلی را پایان یافته می دانست؛ بعد 15 خرداد 1342 مبارزه در ایران دگر گشت. اما جنبش روحی داشت که اقشار جامعه را با خود می کشید. در سال 1392 و 1396 این روح خود را در شکست انتخاباتی جناح راست حکومت نشان داد. جنبش سبز فقط انتخاباتی نبود. بر جامعه مدنی ایران هم اثر گذار شده بود و این تاثیر همانا خود را در اعتراضات مدنی نشان می دهد. اعترضات مدنی ادامه دارد اگر چه متشکل نیست. صدای جامعه مدنی بلند است اگر چه تحت فشار است. اعتراضات مدنی ادامه دارد اگر چه تعیین کننده نیست.
اما سبزی جنبش نمی توانست تا ابد ادامه یابد پس جنبش به سوی زردی رفت و زردی گاه به پلاسیدن می رود؛ عده ای در جنبش با داخلی و خارجی معامله گر شدند و نام جنبش را برای خود خرج کردند که با انها کاری نیست اگر چه زمانی که موج طلائی بعد از زردی راه بیفتد ان وقت باز فرصت طلبان می آیند اما مسئله ما ایران و مردم و توسعه است.
امروز در شرایط سختی که جامعه ما به وجود آورنده اش نبوده قرار گرفته ایم. ما تلاش کردیم که سیاست های حکومت را رد کنیم. ما در انتخاب ترامپ نقش داشتیم تا پازل بحران در ایران و منطقه را کامل کند.اما با آسیب هر دو جریان داخلی و خارجی مواجه هستیم.
جنبش می تواند ادامه یابد منتها این بار با رنگ سبزی طلائی که با توجه به توان خود صدای مدنی وجدان ملی باشد و اعلام کند ایران باید بماند. این ایران باید با بردباری برای همه اقوام ایرانی بماند. این ایران باید توسعه یافته شود، این ایران باید ادامه یابد.
حال سوال این است که این جنبش کنترل شده چگونه می تواند در ادامه خود به ایران یاری برساند. رهبران جنبش و احزاب و روشنفکران و نهادهای مدنی صنفی را عزمی لازم است که این صدا را بلند کنند.
راه حل اول آن است که رهبران جنبش سبز با اعلام مواضع سیاسی مبنی بر اصلاح ساختاری چراغی برای آینده ایران روشن کنند.
نقد من بر عدم این اعلام به خصوص بر میرحسین موسوی است که در عین مقاومت سکوت کرده است. او و کروبی همراه با رهنورد می توانند ایده اصلاح ساختاری برای مرز گذاشتن با جریان های فرصت طلب را اعلام کنند و نیز با صراحت بگویند که چه می خواهند.
اما من ایده ی دیگری هم دارم که به نظرم جامعه ما به آن نیاز مبرم تر دارد. این ایده خلق کانون عزم ملی برای نجات ایران است .
عزم ملی برای نجات و توسعه ایران، کانون و نهاد امید و بی طرفی می خواهد که بگوید ما برای خود پست و مقام و جاه نمی خواهیم؛ مسئله ما ایران است منتها ایرانی توسعه یافته و مدنی. بایسته است که رهبران جنبش سبز این پرچم را بلند کنند و کمیته وجدان ملی را برای حفظ ایران پایه گذاری کنند و صدای رساتر این کمیته یا جمع وجدان ملی شوند.
اگر این ایده مقبول افتد ابزار خود را خواهد یافت. کمیته ای در جامعه مدنی ایران که تاثیر گذار بر جامعه و حکومت خواهد شد و راه گشایش فضای باز را عملی خواهد کرد.
نهادی که به جنگ و تحریم ، انحصارقدرت و ثروت و مقام نه بگوید

مطالب مرتبط

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

تاملی بر راهبرد سیاسی - نظامی و نگرش ژئوپولیتیک ایران و اسراییل

سران جمهوری اسلامی بنابر تحلیل هایی که کارشناسان سیاست بین المللی آن ارائه می دادند، از درک شکل گرفتن فضای نوین زور و قلدری غافل ماندند و در عمل بی توجه به واقعیت های ژئوپولیتیک نوین و غافل از اهمیت اصل موازنه نیروها بودند، و بر این پایه از یکسو به گسترش شبکه «محور مقاومت» و آوردجویی با حریفان مختلف دست زدند، و ازسوی دیگر بی محابا به فعالیت نگرانی آفرین غنی سازی در سطح بالا ادامه دادند.
افسوس که جمهوری اسلامی توانایی عبرت گرفتن از شکست های خود را ندارد، و شکست را پیروزی قلمداد می کند، و تحقیر شدن را سربلندی وانمود می نماید.

مطالب پربازدید

مقاله