در بخش نخست این نوشته به روند تحولات سازمان مجاهدین خلق تا سال 1354 به اختصار اشارتی رفت. در این بخش ادامه ماجرا را پی میگیریم.
در اواخر سال 53 یا فروردین 54 مرکزیت سازمان مرکب از تقی شهرام و بهرام آرام با دریافت گزارش لیلا زمردیان همسر مجید شريفواقفي در خصوص فعالیتهای مجید و تیم او سرانجام تصمیم خود مبنی بر تصفیه مجید شريفواقفي، مرتضی صمديهلباف و سعید شاهسوندی را گرفت. در 16 اردیبهشت 54 این تصمیم عملی شد و مجید در خیابان ادیبالممالک با گلوله حسین سیاهکلاه به شهادت رسید و مرتضی نیز با گلولههای وحید افراخته زخمی و پس از مراجعه به بیمارستان توسط ساواک بازداشت شد. 10 روز بعد از آن سعید شاهسوندی در خانه تکی خود در خیابان صفا از سوی مأموران ساواک دستگیر شد. بدین ترتیب موانع شهرام برای اجرای نقشه و تسلط کامل بر سازمان از میان برداشته شد. با این اتفاقات شهرام و همراهانش به مدت نزدیک به چهار سال با غصب عنوان سازمان مجاهدین خلق ایران، روزگار گذراندند تا آنکه به دنبال تغییر و تحولاتی که در درون سازمان رخ داد و به برکناری شهرام انجامید، سرانجام عاملان کودتا با اعتراف به اشتباهات و خیانتهای انجامشده با افزودن عنوان «بخش مارکسیست ـ لنینیست» خرج خویش را از یاران پیشین جدا ساختند و تا شش ماه بعد که با عنوان سازمان پیکار به فعالیت پرداختند با این عنوان فعالیت داشتند.
در این بخش ابتدا تحولات بخش مارکسیست سازمان مجاهدین خلق را در دو بخش مجزا پی میگیریم. بخش نخست حوادث و اتفاقات سالهای 1355ـ 1354 را در بر میگیرد و بخش دوم شامل رخدادهای سالهای 1357ـ 1356 است. در بخش سوم نيز اشارهای به دوران حیات پیکار خواهیم کرد.
بخش اول؛ 1355ـ1354
ویژگیهای این دوره که آن را از دوره دوم یعنی سالهای 56 و 57 جدا میسازد عبارت است از: 1- اعتقاد و التزام سازمان به مبارزه مسلحانه 2- سلطه همهجانبه پرچمدار (تقي شهرام) و کودتاچیان بر اوضاع 3- حس هژمونیطلبی و تمامیتخواهی کودتاچیان و تلاش در گستراندن سلطه خود بر کل جریان مارکسیستی در ایران 4- واردآمدن ضربات ممتد بر تشکیلات و نابودی بخش زیادی از نیروها و امکانات.
در اوایل اردیبهشت 54 در همان حال که تقی شهرام در پی آمادهساختن کامل زمینه برای اعلام تغییر ایدئولوژی بود، خلیل فقیه دزفولی توسط ساواک در حالي دستگير شد كه تحليل انفجار خانه شيخهادي در جيب او بود و اطلاعاتی را درباره سازمان در اختیار بازجوهای ساواک قرار داده بود. ساواك در بازجویی از خلیل برای نخستینبار از تغییر ایدئولوژی در سازمان آگاه شد. در همین حال، روز 31 اردیبهشت «سرهنگ شفر» و «سرهنگ ترنر» دو تن از مستشاران نظامی امریکا در تهران توسط تیمی به فرماندهی وحید افراخته ترور شدند. در 12 تیرماه هم عملیات ترور کنسول امریکا در تهران توسط یکی از تیمهای عملیاتی سازمان به اجرا در آمد که در این عملیات به اشتباه «حسن حُسنان» مترجم سفارت که نفوذی سازمان بود توسط آنان کشته شد.
از سوی دیگر در پنجم مرداد ماه این سال مأموران ساواک توانستند وحید افراخته که در جریان ترور مجید و مرتضی نقش اصلی را برعهده داشت و تیر خلاص را به سر مجید زده و نیز مرتضی را زخمی کرده بود و علاوه بر آن در عملیات ترور «زندیپور» رئیس کمیته مشترک و چند ترور دیگر شرکت داشت شناسایی و بازداشت کند. بعد از بازداشت افراخته، اعلامیهای از سوی مرکزیت سازمان منتشر شد که در آن افراخته دژ تسخیرناپذیر لقب گرفته بود. اما افراخته خیلی سریع در زیر شکنجه شکست و شروع به همکاری با ساواک کرد. همکاری افراخته با بازجوها موجب شناسایی و دستگیری تعداد زیادی از کادرها، اعضا و هواداران سازمان و بازداشت یا کشتهشدن آنها در درگیری با ساواک شد. به گفته شاهسوندی اعترافات وحید که چندی بعد با اعترافات یکی دیگر از اعضای سازمان به نام محمد توکليخواه همراه شد موج وسیعی از بازداشتها را با خود به همراه داشت. به اعتقاد بعضي از تحلیلگران، همکاری این دو با ساواک، شهرام را مجبور کرد که با شتاب و عجله به انتشار بیانیه تغییر ایدئولوژی اقدام کند و رسماً مارکسیستشدن سازمان را بهطور علنی اعلام کند. به استناد پروندههای موجود در همان مراحل اولیه بازجوییهای افراخته افراد زير شناسایی و دستگیر شدند: «محسن بطحایی، ساسان صمیمی بهبهانی، کیوان صمیمی بهبهانی، دکتر مرتضی لبافینژاد، مهندس عبدالرضا منیری جاوید، مهدی غیوران، طاهره سجادی (غیوران) و سیفالله کاظمیان، (جمعی از پژوهشگران… جلد 2، ص30) بنا به گفتهای، رسولی بازجوی ساواک درباره همکاری افراخته با ساواک در آن دوران گفته بود: «وحید آنقدر اطلاعات در اختیار ما گذاشته است که کمیته مشترک و ساواک برای سالها تغذیه شدهاند» (حقجو، تحلیلی بر سازمان مجاهدین…، ص 66) افراخته در حالی که تا آخرین لحظات نیز به همکاری با بازجوهای ساواک و کمیته مشترک ادامه داده و امید فراوانی به بخشش رژیم داشت، در پایان وصیتنامه خود ضمن عجز و لابه مجدد نوشته بود: «5- با این آرزو که تا لحظهای که زندهام به جبران گذشته بپردازم، با دستگاه امنیتی در زمینه اطلاعات و زمینههای دیگر اقدامات ضد خرابکاری همکاری کنم و همچون سربازی جانباز و فداکار برای شاهنشاه محبوبم و ملت عزیزم بمیرم. 6- آرزو دارم یکی از مقامات کمیته که مرا میشناسد ببینم و مطالبی را عرض کنم.» (جمعی از پژوهشگران…، جلد 2، ص37)
بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران
بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک در مهرماه 1354 منتشر شد. بیانیه شامل یک مقدمه، سه فصل و چهار ضمیمه بود. در مقدمه، ابتدا درباره علل تأخیر انتشار آن سخن گفته بود و این تأخیر را ناشی از شرایط پلیسی حاکم و ملاحظات امنیتی که نویسندگان با آن روبرو بودهاند دانسته است. در ادامه هدف از انتشار بیانیه را چنین شرح میدهد: «این بیانیه نشان میدهد که ما چگونه با ریشه نظرات غلط و شیوههای نادرست کار در سازمان به مبارزه برخاستهایم. چگونه توانستیم صفای باطن و وحدت عمیقتر ایدئولوژیک را در سازمان برقرار کنیم و چگونه به حقیقت مارکسیسم ـ لنینیسم نائل آمدیم.» (بيانيه، ص3) معنای واقعی این صفای باطن نویسندگان بیانیه چندی پیش از انتشار بیانیه در ترور مجید شریفواقفی و مرتضی صمدیهلباف و بعد از آن ترور محمد یقینی و معنای وحدت عمیقتر در تصفیه بیش از 50 درصد کادرها به اذعان متن بیانیه کاملاً روشن میگردد. درباره تصفیههای انجامشده آمده است: «مجموعا در طول دو سال مبارزه ایدئولوژیک قریب 50 درصد کادرها مورد تصفیه قرار گرفته و بسیاری از کادرها از مواضع مسئول تا کسب صلاحیتهای لازم کنار گذاشته شدند.» (همان، ص5، پاورقی) درباره حقیقت مارکسیسم نیز که به ادعای خودشان با این تغییر مواضع به آن رسیده بودند باید به تغییر مواضع متعدد بانیان و وارثان کودتا در طول کمتر از شش سال بعدی رجوع کرد. نیل به حقیقت مارکسیسم چنانچه در سطور بعد به آن اشاره خواهد شد نخست به تغییرات متعدد تحلیلی و مغایردانستن مبارزه مسلحانه با مارکسیسم ـ همان که در ابتدای کودتا بهزعم آنها مذهب، وحی و اسلام مانعی بر سر راه آن محسوب میشد ـ و در مراحل بعدی اخراج پرچمدار از تشکیلات و انشعابات متعدد در درون سازمان منجر شد. فصل اول بیانیه سیر مبارزات در 30 سال اخیر (1350-1320) را شامل میشد. خلاصه آن عبارت بود از بررسی اقدامات سه جریان مارکسیستی، ناسیونالیستی و مذهبی. فصل دوم پیدایش شرایط اجتماعی در ایران و حاکمیت بورژوازی وابسته و رشد پرولتاریا در کشور را مورد بررسی قرار داده است و از خلال این بحث، نویسندگان بیانیه ضرورت اشکال نوین سیاسی ـ تشکیلاتی را نتیجه گرفتهاند. در فصل سوم، مراحل مختلف سیاسی ـ تشکیلاتی و ایدئولوژیک مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. در همین بخش ضمن تقسیمبندی تاریخی مراحل آموزش در سازمان ابتدا ضمن نفی دستاوردهای کارهای آموزشی سازمان در گذشته مینویسد: «بیلان سه سال کار آموزشی… در مجموع منفی بود. اینکه کادرها هنوز فاقد آن توانایی لازم سیاسی و قدرت تحلیل و جمعبندی متناسبی از شرایط بودند و تعلیمات سیاسی و سازمانی مسئولین به هدفهای تعیینشده خود دست نمییافت مسلماً دلایل ریشهای در پشت سر خویش داشت که نمیتوانست… تبیین شود.» (همان، ص46) در ادامه هم مذهب و اندیشه مذهبی را عامل همه عقبماندگیهای سازمان معرفی کرده و مینویسد: «اندیشه مذهبی مانند قبای قدیمی اما زربفتی بود مملو از صنایع مستظرفه… که فقط هیئت ظاهری از آن به جا مانده است. در حالی که ما درصدد بودیم نسوج پوسیده آن را ترمیم کنیم… در مقابل هر ترمیم و گرهی دهها گسیختگی و پارگی دیگر ظاهر میشد.» (همان، ص51) بعد هم درباره نتایج منفی اعتقاد به وحی مینویسد: «نتایج منفی و ضد علمی قبول مسئله وحی… اثر سوء و ضد انقلابی که چنین اعتقاداتي… باقی میگذاشت قابل توجهتر بود. یک نمونه بارز آن نگرش بسیار منفی و رقتانگیز مذهب نسبت به تودههای تحت ستم و طبقات ستمکش است.» (همان، ص 51)
بدینسان نویسندگان بیانیه یا بهتر بگوییم تقی شهرام تا آنجا که توان داشت تلاش کرد تا بهزعم خودش مذهب را زیر حملات مرگبار خود بگیرد و اقدام ضد انقلابی خود را برای غصب یک سازمان مذهبی و بهویژه اقدام ضد انسانی خود را در ترور همرزمان سابق خود توجیه کند.
توجیهات ایدئولوژیک و سیاسی شهرام در بیانیه برای اعدام خائن شماره یک و شماره دو و… توسط دوستان خود شهرام در اطلاعیه مهر 57 و بعدها در جزوهای که در اینباره توسط سازمان پیکار منتشر شد (سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر، تحلیلی بر تغییر و تحولات درونی سازمان مجاهدین خلق ایران، فروردین 58) و همچنین در ابتدای سال 93 در نامه تراب حقشناس پاسخ داده شده است.
در اینجا فقط به چند پاسخ وارثان حرکت شهرام در سازمان به تحلیلهای ارائهشده در بیانیه بسنده میکنیم که خود گویای همه چیز است. در جزوه تغییر و تحولات درونی… شخصیت پرچمدار چنین ترسیم شده است: «همان عامل به دلیل مواضع ایدئولوژیک و طبقاتیاش و نیز به دلیل انگیزههای شدیداً سلطهطلبانه و شبهبورژوایی» (همان، ص24) در ادامه و در صفحات بعد مینویسد: «یک جریان سلطهطلبانه و دیکتاتورمنشانه شبهبورژوایی به اعتبار سلطه تئوریکش و در دستداشتن ابزار تشکیلاتی توانست جای پای خویش را برای یک دوره در سازمان مستحکم نماید. (همان، ص26)
در فصل سوم همین جزوه تمام تحلیلهای بیانیه را یک به یک مغایر با تحلیلهای مارکسیستی دانسته و ازجمله نظر بیانیه درباره مناسبات طبقه کارگر با طبقات دیگر مینویسد: «هسته این نگرش چیزی نیست جز جداساختن پرولتاریا از بخش اعظمی از متحدین طبیعی خود یعنی دهقانان و اقشار وسیع خردهبورژوازی شهری… این نگرش آنچنان به پرولتاریا بیایمان است…» (همان، ص47 و 48) وارثان شهرام نظریه جبهه واحد تودهای را نیز شعار انحرافی خوانده (همان، ص49) و درباره تحلیل وی از جامعه ایران هم با این الفاظ به سراغ آن رفته است: «در اینجا اشاره به آن جنبهای از انحراف کتاب فوق که در رشته منظمی با دیدگاههای فوقالذکر قرار میگیرد ضروری مینماید. این جنبه انحرافی در برخورد با رژیم ایران و تلقی امپریالیستی داشتن از آن تجلی میکند.» (همان، ص50)
اما نکته جالب آنجا بود که وارثان شهرام علیرغم آنکه در این جزوه یا اطلاعیه مهر 57 یا سایر نشریات خود، تمام دیدگاههای شهرام را انحرافی و شخصیت وی را سلطهطلب و… میخواندند خود نیز راه و نظرات وی را برای چندی ادامه دادند.
سازماندهی جدید
همکاری افراخته و سپس توکلیخواه چنانچه اشاره شد به بازداشت تعداد زیادی از اعضا و سمپاتهای سازمان منتهی شد، اين همكاريها بهطور زنجيرهاي به 3000 تكنويسي براي سمپاتهاي سازمان انجاميد. از سوی دیگر با اعلام تغییر مواضع، تعدادی از اعضا که بر ایدئولوژی پیشین و حفظ مذهب پافشاری کردند نیز خود به خود از ترکیب جدید سازمان حذف شدند. چنانکه گفته شد بنا به اعتراف شهرام نزدیک به 50 درصد کادرهای سازمان در جریان تغییر ایدئولوژی از سازمان تصفیه یا کنار گذاشته شدند. لذا در این دوران مرکزیت جدید نیاز به جذب نیروهای جدید و نیز تغییر سازماندهی داشت. به نوشته حسین روحانی در نیمه دوم سال 54، سازمان با جذب تعدادی از نیروهای منفرد و محفلهای مارکسیست توانست تا حدودی به اوضاع پریشان و آشفته خود سر و سامانی بدهد. (روحانی، 146) در همین دوره مرکزیت که مرکب از شهرام و بهرام آرام بود، دو عضو جدید را نیز پذیرفت و در نتیجه مرکزیتی چهار نفره تشکیل شد. دو عضو جدید جواد قائدی و حسین سیاهکلاه بودند. در این دوران سازمان به چهار شاخه تقسیم شده بود و هر یک از اعضای مرکزیت در رأس یکی از این شاخهها قرار داشتند. این شاخهها عبارت بود از: شاخه سیاسی ـ تئوریک به مسئولیت تقی شهرام، شاخه نظامی ـ فنی با مسئولیت بهرام آرام، شاخه کارگری با مسئولیت جواد قائدی و شاخه تکنیکی، نشریه داخلی و شهرستانها با مسئولیت حسین سیاهکلاه. این ترکیب جدید در ابتدای اردیبهشت 55 با ضربه ساواک و کشتهشدن سه تن از اعضای سرشاخه سیاسی بار دیگر با تغییر روبرو شد، اما سال 55، پرحادثه و پرتلفات برای سازمان به شمار میرفت. بنا به اطلاعات موجود در این سال، با بیش از 40 مورد هجوم مأموران ساواک، بیش از 80 نفر از اعضای سازمان کشته یا بازداشت شدند. البته لازم به ذکر است که نزدیک به 10 نفر از این عده از اعضای مذهبی سازمان به شمار میرفتند. در میان کشتهشدگان نام بهرام آرام که رهبر نظامی سازمان به شمار میرفت نیز دیده میشد. کشتهشدن بهرام آرام ضربه جبرانناپذیری برای تقی شهرام محسوب میشد. این ضربات در حالی به سازمان وارد آمد که در این سال سازمان به جز چند عملیات بمبگذاری نظیر انفجار در کارخانه ایرانا، انفجار پاسگاه پلیس شمیران نوو شهرداری نارمک فقط یک عملیات مهم اجرا کرد. در اوایل تیرماه 1355 یک تیم عملیاتی سازمان موفق شد سه تن از مستشاران امریکایی را ترور کند. انجام این عملیاتها در حالی صورت میگرفت که شهرام در این دوران عملاً به سمت نفی مبارزه مسلحانه گام برمیداشت و چنانکه در سطور بعد خواهیم دید کمتر از یک سال بعد به این نقطه رسید. بنابراین با انجام چنین اقداماتی عملاً اهداف دیگری در نظر طراحان قرار داشت. این اهداف از جمله نفی تبلیغات ساواک مبنی بر نابودی کامل سازمانهای مسلح مخالف رژیم و نیز ارزیابی میزان شناسایی و تسلط ساواک بر سازمان بود. به نوشته روحانی: «شهرام معتقد بود اگر سازمان یا بخشهایی از آن در تور ساواک باشد با توجه به اینکه چندین نفر از افراد سازمان که عموماً از شاخهها و جمعهای مختلف گردآوری شده و در رابطه با ترور کار کردهاند ساواک قطعاً به بخش مربوطه ضربه میزند تا از این طریق طرح ترور را خنثی نماید.» (همان، ص 154)
گفتوگو با چریکهای فدایی خلق
بعد از انتشار بیانیه، شهرام که به آرزوی خود برای سلطه بیچون و چرا بر سازمان مجاهدین دست یافته بود، تلاش دیگری را این بار برای سلطه بر کل جنبش مسلحانه آغاز کرد. به همین منظور از اواخر سال54 سلسله ارتباطات منظمی را با چریکهای فدایی خلق با عنوان از میانبردن موانع وحدت در اردوگاه مارکسیسم برقرار كرد. تئوری شهرام بر مبنای جبهه واحد تودهای و لزوم وحدت که پیش از این در بیانیه بر آن تأکید کرده بود قرار داشت. در جلسات اين دو سازمان؛ بهرام آرام، تقی شهرام و جواد قائدی از سوی سازمان و حمید اشرف، بهروز دامغانی و تورج حیدری بیگوند به تناوب شرکت داشتند. در این جلسات بحثها عمدتاً بر پایه موضوع کودتا در سازمان و نیز تحلیل شرایط ایران، مشی مسلحانه و موضوع اتحاد دو سازمان و تشکیل جبهه واحد تودهای دور میزد ولی برخلاف تصور شهرام، چریکهای فدایی و در رأس آنها حمید اشرف از هیچیک از پیشنهادهای شهرام و سازمان مجاهدین استقبال نکردند. اشرف، درباره تصفیه درونگروهی 50 درصد از اعضای مذهبی توسط مارکسیستها، متهمکردن مخالفان تغییر ایدئولوژی به انحراف و تشکیل جبهه واحد تودهای، با شهرام مخالفت میکند. در بخشی از این گفتوگوها اشرف خطاب به شهرام میگوید: «مشخصترین طریقهای که مطرح میشه اینه که… جناح مارکسیست سازمان، سازمان جدیدی را اعلام میکرد و با قطع پیوندهای گذشته خودش که گذشتهای غیرمارکسیستی بود… قطع رابطه میکرد.» (نوار اول، سری A ) در جای دیگر شهرام هدف خود از کودتا را اثبات حقانیت و برتری مارکسیسم بر اسلام عنوان کرده و هدف مخالفان خود را مبارزه با این تلقی عنوان میکند. اشرف در پاسخ شهرام میگوید «اوﻧﺎ ﺣﻖ دارن رﻓﻴﻖ… واقعیت هم اینه که نتونسته (اثبات برتری مارکسیسم بر اسلام)… به این دلیل نتونسته که حداقل 50 درصد کادرهاشو مجبور شده تصفیه کنه.» (نوار اول، سریA) بحثهای دو گروه بعد از حمید اشرف نیز ادامه یافت ولی آن بحثها هم به نتیجه نرسید. یکی از نکات جالب در این برخورد شهرام تازه مارکسیستشده با مخاطبان پیش از آن مارکسیست خود بود، هنگامی که آنها را با عنوان اینکه شما برخورد مارکسیستی نمیکنید، مورد حمله قرار میدهد.
در بخشی دیگر از این گفتوگوها شهرام صراحتاً از تحمیل مارکسیسم بر سازمان سخن گفته است: «ما به جای آنکه وقتی مارکسیست شدیم به چریکها بپیوندیم با این عمل خود میخواهیم این را نشان بدهیم که مارکسیسم یک حقانیتی دارد که در پروسه عمل انقلابی خودش را تحمیل میکند.» (نوار دوم، سریA)
این گفتوگوها میان دو سازمان تا سال 56 و میان نمایندگان آنها ادامه یافت. شهرام علاوه بر این مذاکرات و بحث با نمایندگان سازمان تلاش کرد با ارسال نامههای انتقادی و تلاش برای پخش نامهها در میان اعضا و نیز نقد برخی مقالات چریکها در میان اعضای چریکها نفوذ پیدا کند.
طرح انحلال تشکیلات
مراقبتهای ساواک و هجومهای پیدرپی و درگیری گشتهای ساواک با اعضا و تیمهای سازمان و نیز چریکهای فدایی خلق و سایر گروههای مسلح و غیرمسلح از ابتدای سال 55 به دنبال ترور سه مستشار امریکایی شدت پیدا کرد. ضربات پیدرپی ساواک و از دسترفتن خانههای تیمی و در نتیجه کشتهشدن یا بازداشت افراد موجب شد تا رهبری سازمان در اواخر تابستان 55 طرح جدیدی را مطرح کرد که به طرح «انحلال موقت تشکیلات» معروف شد. بر مبنای این طرح به جز برخی فعالیتهای ضروری که باید ادامه مییافت، بقیه فعالیتهای سازمان متوقف، خانههای تیمی قبلی تخلیه و اعضا به خانههای جدید منتقل شدند. اعضای علنی نیز میبایستی با ابتکار فردی خود را حفظ کنند.
در نتیجه این طرح که تا آخر آبان به مورد اجرا گذاشته شد فعالیتهای نظامی، چاپی و انتشاراتی سازمان تعطیل یا به شدت محدود میشد، تقی شهرام و چند تن دیگر به مشهد منتقل شدند و شهرام عملاً مسئولیت مستقیمی را برعهده نداشت. اقدام دیگر، تلاش برای بازکردن کانالی برای خروج از کشور بود، اما این طرح نیز بعد از کشتهشدن بهرام آرام در 25 آبان 55 دستخوش تغییر شد. چند روز بعد از مرگ بهرام، تقی شهرام جلسه مرکزیت را در مشهد تشکیل داد و تصمیم به ترمیم رهبریت سازمان گرفت. بر مبنای این تصمیم، محسن طریقت و مصطفی (محمد عبداللهزاده) به عنوان اعضای جدید مرکزیت در کنار شهرام، قائدی و سیاهکلاه قرار گرفتند. همچنین قرار برآن شد تا بخشی از رهبری و ازجمله در ابتدا شهرام، به خارج از کشور اعزام شوند. سازماندهی جدیدی نیز ایجاد شد. در این سازماندهی جدید تقی شهرام از پذیرش مسئولیت کماکان معاف بود. سیاهکلاه، طریقت، قائدی و مصطفی مسئولیت شاخههای سازمان را عهدهدار شدند.
کناررفتن شهرام از فعالیتهای اجرایی زمینه مثبتی برای ابراز نظر افراد را فراهم ساخت. ایجاد نسبی فضای تفکر و بحث در درون سازمان، فرصتی حداقلی برای اعضا بهوجود آورد تا درباره دلایل شکستها و ضربات چه بر سازمان و چه بر سایر گروهها و نیز درباره درست یا نادرستبودن مشی مسلحانه و سایر موضوعات به بحث بپردازند. در این میان تهیه مقالهای با عنوان «دوآلیسم سیاسی» توسط حسین روحانی که در آن صراحتاً مشی مسلحانه نقد شده بود، گرچه تا 10 ماه در اختیار همگان قرار نگرفت ولی حداقل تردیدهایی را در محسن طریقت و مصطفی دو عضو رهبری برانگیخت. (همان، ص160) همراهشدن حسین سیاهكلاه با آن دو موجب شد تا تقی شهرام که بهطور اتفاقی از این جریان مطلع شده بود، درخواست جلسه مرکزیت برای رسیدگی به دیدگاههای جدید آنها را مطرح کند. طریقت و مصطفی که از شیوههای شهرام آگاهی داشتند از ترس تصفیه فیزیکی و دچارشدن به سرنوشت مجید، مرتضی و محمد یقینی، سلاح و امکانات خود را تحویل داده و بدون اطلاع و مخفیانه راهی خارج از کشور شدند. حسین سیاهکلاه از سوی شهرام خلع مسئولیت و به کارگری فرستاده شد. گرچه او نیز از دستور مرکزیت تبعیت نکرد و تلاشهایی برای انشعاب از سازمان کرد.
تز رکود
فروردین 56 شهرام که امور اجرایی سازمان را به دست جواد قائدی سپرده و خود سرگرم تولید نظریات و دیدگاههای جدید بود در تلاش برای انتشار کتابی در نقد دیدگاههای چریکهای فدایی خلق بود. وی در مقدمه این کتاب که چندی بعد در اروپا با عنوان «مسائل حاد جنبش ما» منتشر شد، مطالبی را مطرح ساخت که این مقدمه بعدها به «تز رکود» معروف شد. در این مقدمه، شهرام با الگوبرداری از تحولات روسیه، افزایش قیمت نفت در جهان و افزایش درآمدهای نفتی، رژیم شاه را عامل بهبود نسبی شرایط بورژوازی و خردهبورژوازی و در نهایت عدم حمایت آنها از جنبش ذکر کرده و در نتیجه مبارزه مسلحانه از سال 53 به بعد را بیثمر و وجود رهبری متمرکز کمونیستی را بینتیجه خواند. وی در ادامه به فرار دو تن از عناصر مرکزیت اشاره کرده و دلیل آن را غیبت و غفلت رهبری از کنترل جمعها عنوان کرد. وی که در جزوه سبز و بعد در مقاله پرچم و متن بیانیه تغییر ایدئولوژی تمامی انحرافات مخالفین خود را ناشی از گرایشات خردهبورژوازی منبعث از افکار اندیويدوآلیستی برخاسته از مذهب دانسته بود و شکستهای سازمان را ناشی از سیطره افکار مذهبی معرفی ساخته و از اینجا به ضرورت تغییر ایدئولوژی و رهاکردن التقاط در درون سازمان و مسلحشدن به ایدئولوژی پرولتاریا نائل آمده بود، درباره این دو تن یعنی طریقت و مصطفی که مجهز به ایدئولوژی پرولتاریا بودند از ورود به ریشههای ایدئولوژیک اقدام آنها پرهیز کرد و تنها فقدان نظارت رهبری بر آنها را علت انحراف آنها عنوان کرد.
شهرام پس از این تحولات، بار دیگر سازماندهی تشکیلات را دگرگون کرد و جمع سرشاخهها جای خود را به جمعهای مشورتی داد. از سوی دیگر با تعطیلی اکثر قریب به اتفاق فعالیتهای این جمعها، وظیفه این جمعها منحصر به مطالعه متنهای مارکسیستی و نیز متنهای تهیهشده از سوی مرکزیت و همچنین رفتن به کار کارگری گردید.
بخش دوم؛ 1357-1356
تقی شهرام در تیرماه 56 به خارج از ایران رفت و مسئولیت سازمان بهعهده جواد قائدی قرار گرفت. پس از چندی علیرضا سپاسی آشتیانی هم برای کمک به قائدی به ایران بازگشت. دوری شهرام از مسائل داخلی سازمان و قرارگرفتن رهبری سازمان در دست قائدی و سپاسی زمینه طرح دیدگاههای جدید و انتقادات اعضا به نظرات شهرام را فراهم کرد. از سوی دیگر تغییرات جدیدی که در زمستان 56 در ترکیب و سازماندهی جمعهای سازمانی ایجاد شد، در فراهمساختن شرایط جدید مؤثر واقع شد. در اسفند 56 و پس از خروج قائدی که برای مشورت با شهرام درباره خطمشی سازمان عازم فرانسه شده بود، سه جمع مشورتی تحت مسئولیت حسین روحانی، مسعود فیروزکوهی و محمد نمازی قرار داشت. این سه تن خود در یک جمع دیگر تحت مسئولیت سپاسی آشتیانی اداره و رهبری سازمان را برعهده داشتند. اوجگیری اختلافنظر میان جمع مشورتی به رهبری سپاسی با دیدگاههای شهرام و قائدی که ابتدای سال 57 هر دو در خارج از کشور بودند سرانجام به سفر اعضای جمع مشورتی همراه با قاسم عابدینی به خارج از کشور براي مذاکره با شهرام و قائدی انجاميد. در بحثهای انجامشده میان هیئت اعزامی با شهرام بر سر عملکرد گذشته و نیز تعیین خطمشی جدید، سرانجام مقرر شد که همه آنها به جز یک تن به ایران بازگردند.
در شهریور 57 پس از مراجعت به داخل کشور و در حالی که مبارزات مردم علیه رژیم شاه بدون حضور نیروهای پیشتاز راه خود را میپیمود، رهبران سازمان در کش و قوس حل اختلافات درونی خود و رسیدن به این نتیجه بودند که بالاخره خطمشی مبارزه مسلحانه صحیح است یا نه؟ این بحثها و گفتوگوها سرانجام منجر به جمعبندی شد که رئوس آن در اطلاعیه مهر ماه 57 منتشر شد. در آن اطلاعیه درباره موضوعات متعددی اظهارنظر شده بود. اهم دیدگاههای جدید از این قرار بود:
1- اعلام نسبی پایان غصب عنوان سازمان مجاهدین خلق و تغییر عنوان سازمان به بخش مارکسیست ـ لنینیست سازمان مجاهدین خلق 2- رد تئوری رکود 3- اعلام به بنبسترسیدن مشی چریکی4 – محکومکردن اعدام مجید شریفواقفی، صمدیهلباف و محمد یقینی و ضدانقلابی، توطئهگرانه و تروریستیخواندن این برخوردها 5- رویزیونیست و خائن قلمدادکردن حزبتوده، سوسیال ـ امپریالیسم خواندن شوروی و اعلام تئوری «سه جهان» مائو بهعنوان یک تئوری ضدانقلابی و ارتجاعی 6- رد برخوردهای ایدئولوژیک با سازمان چریکهای فدایی و سکتاریستی خواندن برخورد با آنها 7- ضرورت وحدت کمونیستها و تشکیل حزب کمونیست 8- درباره مرحله انقلاب ایران نیز گفته شده بود که: مرحله انقلاب ما انقلاب ملی ـ دموکراتیک است. تنها در صورت رهبری پرولتاریا بر انقلاب دموکراتیک و نهایتاً استقرار جمهوری دموکراتیک خلق از طریق قیام مسلحانه تودهای است که انقلاب میتواند هرچه سریعتر و بیدردتر به سوسیالیسم منجر شود. 9- درباره شخص تقی شهرام یا به گفته مجید شریفواقفی پرچمدار همچنین اظهارنظر شده بود: عنصر مسلط مرکزیت که توانسته بود طی سالهای 52 تا 57 هژمونی ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی خود را به مرکزیت سازمان اعمال نماید و علیرغم تلاش وکوشش این مرکزیت در ادامه حاکمیت اندیشه و عمل غیرکمونیستي، سکتاریستی و تفرقهافکنانه گذشته… توانست مقاومت آن را درهم شکسته و سرانجام آن را وادار به استعفا نماید. (اطلاعیه بخش مارکسیستی ـ لنینیستی سازمان مجاهدین خلق، مهرماه 1357)
بعد از انتشار این اطلاعیه به مدت دو ماه و نیم بحثهای درون سازمان ادامه یافت. عمده بحثها بر سر ترکیب مرکزیت جدید بود. در حالی که عدهای از اعضا به تشکیل یک «شورای عمومی» برای اداره سازمان اعتقاد داشتند، اکثریت اعضا معتقد به ایجاد «شورای مسئولین» بودند. سرانجام این گفتوگوها به سه پارهشدن سازمان انجاميد. جواد قائدی و فیروزکوهی از سازمان جدا و گروه «اتحاد مبارزه برای آرمان طبقه کارگر» را تشکیل دادند. امیرحسین احمدیان و چند تن دیگر «گروه نبرد در راه آزادی طبقه کارگر» را بهوجودآوردند و اکثریت که در میان آنها سپاسی آشتیانی، حسین روحانی و… بودند در حالی که انشاعبیون را با الفاظی همچون لیبرال، اکونومیست، روشنفکر و جدا از توده خطاب میکردند، «سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» را به راه انداختند.
در 16 آذر 57 با انتشار اعلامیه: «پیش به سوی هستههای خلق» سازمان پیکار اعلام موجودیت کرد. در اعلامیه مزبور که در جریان تظاهرات روز تاسوعای سال 57 در میان مردم توزیع شد، پیکار، مردم را به مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه دعوت کرده بود. اقدامی که تا 22 بهمن از سوی آنان هیچگاه صورت نگرفت و قیام مردم بدون توجه به دستورالعملها و مستقل از رهنمودهای آنان راه خود را تا پیروزی ادامه داد.
بخش سوم؛ سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر
سازمان پیکار هنگامی که درآذر 57 با طرح مبارزه مسلحانه اعلام موجودیت کرد و علاوه بر طرفداران خود، همه مردم را به قیام مسلحانه فراخواند، تصور آن را هم نداشت که کمی بیش از دو ماه دیگر رژیم شاه سرنگون شده است و نیازی به ارائه چنین خطمشیهایی وجود ندارد. در این مدت کوتاه خود آنها نیز اقدامی که بیانگر گامگذاشتن آنها در پیادهکردن این خطمشی باشد، انجام ندادند. همچنین این اعلامیه از سوی گروههای مارکسیستی نیز مورد انتقاد واقع شد. در فاصله میان اعلام موجودیت تا پیروزی انقلاب، یکی دیگر از اعضای شورای 12 نفره سازمان به نام فیروزکوهی نیز با جداکردن راه خود از شورا، اعلام انشعاب کرد. از سوی دیگر شورای مسئولین با انتخاب یک کمیته اجرایی چهار نفره زمام امور سازمان را به آنها سپرد. این چهار نفر عبارت بودند از سپاسی آشتیانی، حسین روحانی، محمدیان و احمدعلی روحانی.
کنگره اول
با پیروزی انقلاب مردم در 22 بهمن 57، رهبران پیکار با انتقادات و سؤالات اعضا و طرفداران خود روبرو شدند. اصل و اساس این سؤالات پیرامون عدم تطبیق تحلیلها و راهکارهای ارائهشده از سوی رهبران سازمان با اتفاقات و تحولات روز بود. به عبارت دیگر بدنه، خواهان پاسخگویی رهبران به دلایل عدم حضور خود و اعضا و هواداران در سرنگونی رژیم نه به صفت فردی بلکه به صفت تشکیلاتی بودند. (حسین روحانی، ص190ـ 189)
این انتقادات و سایر سؤالات در میان اعضا و هواداران و نیز ضرورت تعیین اعضای رهبری و تعیین خطمشی جدید بهتدریج به برگزاری کنگره سازمان در اسفند 57 انجامید. از هر یک از حوزههای سازمانی که سه تا چهار نفر را شامل میشد یک نماینده برای حضور در کنگره انتخاب و سرانجام کنگره با حضور 14 نفر در تهران تشکیل شد. نتیجه برگزاری این کنگره تعیین اعضای پنج نفره رهبری سازمان و نیز صدور دو قطعنامه بود که به قطعنامه اکثریت و قطعنامه اقلیت معروف شد. برای مرکزیت سازمان؛ سپاسی، روحانی، محمدعلی رحمانی، محمدیان و عابدینی برگزیده شدند. در قطعنامه اکثریت با پذیرش انقلاب مردم، آن را متوقف، در نیمه راه ارزیابی شده و به اصطلاح، انقلاب نه شکستخورده و نه به پیروزی نهایی رسیده میدانست. در نتیجه پس از کار آگاهیبخش توسط نیروهای سیاسی دنباله قیام خود را از سرگرفته و نمایندگان واقعی خود را به حاکمیت خواهند رساند و ناگفته پیدا بود که منظور از نمایندگان واقعی مردم، کمونیستها و ازجمله سازمان پیکار است. در این قطعنامه حاکمیت جمهوری اسلامی به دو بخش لیبرالها که نمایندگان سرمایهداری ایران و نیز سرمایهداری کمپرادور (وابسته) بودند و نمایندگان خردهبورژوازی که دارای ویژگیهای انقلابی و مترقی است و آیتالله خمینی نماینده آنها میباشد تقسیم شده بود. وظیفه نیروهای انقلابی نیز حمایت از بخش خردهبورژوازی و فراهمساختن زمینه جدایی آنها از لیبرالها تعریف شده بود. کار آگاهیبخش، افشای لیبرالها و حمایت مشروط از خردهبورژوازی و نیز تقویت و آمادگی سازمان برای حرکات آینده راهکار عمل به این وظیفه انقلاب بیان شده بود.
در مقابل اکثریت، اقلیت حاضر در کنگره بود که به سرنگونی سریع حاکمیت جمهوری اسلامی اعتقاد داشت. از نظر آنها دیرکرد پیروزی مردم (پرولتاريا) در انقلاب کوتاهمدت بوده و علیرغم اکثریت که بهکارگیری مشی مسلحانه را در برخورد با حاکمیت مردود میشمرد، اینان معتقد بودند که پس از یک دوره خیلی کوتاه کار سیاسی و افشاگرانه باید مبارزه مسلحانه را آغاز کرد و حداکثر کوشش برای تأمین رهبری طبقه کارگر بر انقلاب، کشور و استقرار جمهوری دموکراتیک خلق بهکار گرفته شود. به نوشته حسین روحانی علاوه بر این دو نظر یک گروه هم مواضع بینابینی داشتند و با بخشهایی از نظرات دو گروه موافقت و مخالفت داشتند. (همان، ص 194)
با چنین تشتتآرایی در درون، سازمان پیکار فعالیت خود در جامعه آن روز کشور را آغاز کرد. کمی بعد از برگزاری کنگره، موضوع رفراندوم جمهوری اسلامی مطرح شد. سازمان پیکار شرکت در این همهپرسی را تحریم کرد.
گام بعدی سازمان، انتشار نشریه ارگان سازمان بود که در اردیبهشت 58 نخستین شماره آن منتشر شد. عنوان نشریه برگرفته از عنوان سازمان، «پیکار» نام داشت که به صورت هفتگی توزیع میشد.
علاوه برآن بعد از برگزاری کنگره اول، سازمان تلاش کرد تا ضمن تقویت فعالیتهای خود در تهران، در شهرستانها نیز به فعالیت پرداخته و از همینرو در مناطقی همچون آذربایجان، مازندران، گیلان، خوزستان و بهویژه کردستان آغاز بهکار کرد. در کردستان، پیکار از همان ابتدا تلاش کرد تا با ایجاد ارتباط با کومله جای پایی برای خود در منطقه ایجاد کند. از سوی دیگر دانشگاهها نیز که از موقعیت خاصی برخوردار بودند از نظر نیفتاده و پیکار «سازمان دانشجویان و دانشآموزان پیکار» را که مستقل از جریان سوم دانشجویی که در مقابل هوادارن مجاهدین خلق و چریکها عرض اندام میکرد، بنیان گذاشتند.
کنفرانس وحدت
از همان ابتدای سرنگونی رژیم شاه، پارهای اتفاقات نشان داد که پیکاریها علیرغم آنكه بنیانگذار واقعی و اصلی خود یعنی تقی شهرام را حتی پیش از تأسیس از سازمان اخراج کرده بودند ولی هنوز پارهای از خصوصیات پرچمدار را در درون خود حفظ کرده بودند. از جمله این خصوصیات یکی هم ویژگی برتریطلبی و هژمونی بود که علاوه بر مسائل عمومی بهویژه در رابطه با موضوع وحدت نیروهای کمونیستی و چپ بروز مییافت. چنانچه در طرحهای پرچمدار و یارانش خواندیم و نیز در برخورد شهرام با چریکهای فدایی بیان شد، یکی از طرحهای آنها وحدت نیروهای مارکسیست ـ لنینیست و نهایتاً ایجاد حزب کمونیست ایران و البته با رهبری خود شهرام بود که در آن دوران با موفقیت همراه نشد و سرانجامی نیافت. این طرح بلافاصله بعد از انقلاب و علیرغم عدم حضور شهرام از سوی بازماندگان وی در سازمان پیکار دنبال شد. بعد از بحثهای داخلی پیکار و طرح موضوع با تعدادی از گروههای کمونیستی، از اول اردیبهشت 58 سلسله بحثهایی با عنوان کنفرانس وحدت در میان 13 گروه چپ آغاز شد. بعضی از این گروهها عبارت بودند از نبرد، آرمان، اتحادیه کمونیستها، پیکار و 9 سازمان دیگر. لازم به ذکر است که پیشنهاد پیکار در این زمینه از سوی مهمترین گروههای چپ آن زمان همچون سازمان چریکهاي فدايي خلق با سردی روبرو شد و استقبالی از آن به عمل نیامد. بحث و گفتوگوها درباره طرحها و پیشنهاداتی که درباره وحدت این گروهها انجام شد تا تابستان آن سال ادامه یافت ولی نهایتاً به شکست انجامید.
در تابستان 58 پیکار علیرغم تحلیل خود از جمهوری اسلامی و تحریم همهپرسی و انتخابات مجلس خبرگان با معرفی سه نامزد شرکت کرد که هیچیک از آنها موفق به راهیابی به مجلس نشدند. در جریان اشغال سفارت امریکا هم، پیکار ازجمله معدود نیروهایی بود که اشغال سفارت را تأيید نکرد. سازمان پیکار در ابتدای امر با اتخاذ موضعی مبهم و بینابینی و در ادامه این اقدام دانشجویان خط امام را اقدامی مقابلهجویانه از سوی جناح خردهبورژوازی در مقابل لیبرالها ارزیابی کرد که نمیتوان آن را یک حرکت ضدامپریالیستی تلقی کرد.
در جریان انتخابات ریاستجمهوری که در نیمه زمستان 58 برگزار شد، پیکار موضع تحریم گرفت و نهتنها از اعضا و هوادارانش خواستار تحریم انتخابات شد بلکه سازمانها و گروههایی را هم که در انتخابات شرکت کرده بودند مورد انتقاد قرار داد.
با این وجود در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، پیکار در تهران و شش حوزه دیگر نامزدهایی را معرفی کرد. علاوه بر آن در برخی حوزهها نیز از نامزدهای سایر گروهها حمایت کرد.
در جریان وقوع انقلاب فرهنگی، پیکاریها تلاش زیادی به عمل آوردند تا با هماهنگی با سایر گروههای دیگر به مقابله با نیروهایی که خواستار پاکسازی دانشگاهها بودند اقدام کنند. به عقیده پیکاریها تا آنجا که در توان داریم باید مقاومت کرد ولو اینکه تلفاتی هم در این راه داد نباید صحنه را خالی کرد. ولی این پیشنهاد آنها حتی از سوی گروههایی همچون راه کارگر و چریکهای فدایی نیز قبول نشد و در نتیجه پیکاریها مجبور به تسلیم و خروج از دانشگاه شدند. (همان، ص 213)
کنگره دوم
در تابستان 59 به منظور بحث و بررسی پیرامون چند مسئله و نیز تعیین رهبریت جدید جلسهاي تشکیل شد. بحث عمده این جلسه بررسی عمیقتر تز سوسیال امپریالیسم شوروی، تحلیل شرایط اقتصادی، تحلیل نیروهای سیاسی، تحلیل بحران سازمان و بررسی تأسیس حزب کمونیست ایران و چند مسئله دیگر بود. برگزاری این کنگره از نهم خرداد تا نهم مرداد به طول انجامید. در این کنگره 26 نفر شرکت داشتند. در بحث پیرامون سوسیال امپریالیسم شوروی کنگره ضمن رویزیونیستخواندن حزب کمونیست شوروی از بعد از استالین، همه حکومتهای سوسیالیستی اروپای شرقی، ویتنام و کوبا را رویزیونیست و دارای سیاستهای امپریالیستی معرفی کرده و تنها کشور سوسیالیستی را حکومت آلبانی معرفی کرد. در مورد تحلیل طبقاتی جامعه ایران هم مصوبه کنگره همان تحلیلهای پیشین درباره لیبرالها و خردهبورژوازی را تکرار کرده بود و افزوده بود که این خردهبورژوازی که دارای ویژگیهای مترقی بود اکنون به دامان لیبرالها سقوط کرده است و هر دو یک نیروی ضدانقلابی محسوب میشوند. از نظر کنگره دوم لیبرالها و نمایندگان خردهبورژوازی دو جناح حاکمیت هستند و این رژیم یک رژیم ضدانقلابی ارزیابی شده بود. به لحاظ ارزیابی تاکتیکهای مناسب برای برخورد با جمهوری اسلامی، کنگره تاکتیک مسلحانه را برای همه نقاط ایران تجویز نمیکرد و فقط در نقاطی که تودههای آنها از لحاظ ذهنی آماده مبارزه مسلحانه هستند تجویز میكرد.
در کنگره دوم تغییراتی در ترکیب اعضای مرکزیت سازمان ایجاد شد. در حالی که علیرضا سپاسی، حسین روحانی و محمدعلی رحمانی بر جا باقی ماندند، دو عضو جدید جایگزین عابدینی و محمدیان شدند.
چندی پس از پایان کنگره دوم، با حمله نیروهای بعث عراق به کشور، بار دیگر سازمان پیکار تلاش کرد با اتخاذ موضع ماوراي انقلابی به تحلیل جنگ بپردازد و صرفنظر از آنکه عراق ابتدا تجاوز را آغاز کرده، این جنگ را جنگی ضدخلقی معرفی میکرد. آنها مدتي تلاش کردند شعار تبدیل جنگ ارتجاعی به جنگ انقلابی را در نشریات خود مطرح سازند ولی بعد از آنکه آن را عملاً ناممکن دیدند بهتدریج آن را به فراموشی سپردند. غرقشدن در آثار کلاسیک مارکسیستی و بیتوجهی به شرایط زمانی و مکانی تحولات موجب شده بود تا تحلیلگران پیکار، کورکورانه تجویزهای لنین و سایر متفکران مارکسیست را به مثابه نسخه شفابخش خود برای ایران و مسائل مبتلابه جامعه ارائه کنند.
همین برخورد دگماتیک و جزماندیش در تحلیلهای بعدی پیکار نیز به چشم میخورد. از اواخر سال 59 و با بالاگرفتن اختلافات میان بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی و بهویژه بعد از واقعه 14 اسفند 59 بهتدریج تحلیل پیکار نیز تغییر کرد. پیکار که تا نیمه دوم سال 59 خطر اصلی را لیبرالها قلمداد میکرد، از ابتدای سال60 موضع خود را عوض کرد. در بیانیه مفصل پیکار که در شماره 110 نشریه پیکار منتشر شد عملاً بر ضرورت برخورد با حزب جمهوری اسلامی تأكيد کرده بود. طرح شعار: «تعرض خود را بر روی حزب جمهوری اسلامی متمرکز کنیم» صرفنظر از محتوای آنها حکایت از اشتباهبودن تحلیلهای پیکار درباره اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران داشت. در پی این تحلیل بود که شعار استراتژیک سرنگونی جمهوری اسلامی سرلوحه برنامههای سازمان پیکار قرار گرفت و با همین تحلیل، پیکاریها بعد از بیش از دو سال لیبرالخواندن مجاهدین و مخالفت با فعالیتهای آنان، در تظاهرات 30 خرداد60 شرکت کردند و به مقابله با جمهوری اسلامی برخاستند.
پیش از حوادث خرداد سال60 تشکیلات پیکار از سوی نیروهای سپاه و سایر مراکز امنیتی شناسایی و مورد مراقبت قرار داشت. در فروردین ماه، محسن فاضل یکی از اعضای قدیمی پیکار به هنگام خروج از ایران بازداشت و محاکمه شد.
در پی اعلام و اجرای سیاست و استراتژی جدید، طی یک برنامه از پیش تعیینشده تعدادی از خانههای تیمی و ارگانهای تشکیلات پیکار در 21 تیرماه 60 مورد هجوم قرار گرفت. در این برخوردها تعداد زیادی از اعضا و هواداران پیکار بازداشت و مقادیر زیادی دستگاههای چاپ، سلاح و… ضبط شد. این بازداشت موجب افت شدید فعالیتهای پیکار و ازجمله تعطیلی پنج هفتهای نشریه پیکار شد.
بعد از این ضربه، پیکار تلاش کرد تا با بازسازی تشکیلاتی و سازماندهی جدید بار دیگر به فعالیت بپردازد ولی ضربات واردشده که به از دستدادن تعدادی از نیروها و امکانات منجر شده بود و نیز بروز و ظهور اختلافات تحلیلی و نظری موجبات بروز اختلال در امور تشکیلاتی را فراهم ساخت. این اختلافات به حدی بود که به نوشته حسین روحانی عضو مؤثر مرکزیت سازمان در آن روزها عملاً مرکزیت سازمان فلسفه وجودی خود را از دست داده بود و بینظمی سازمانی کاملاً بر پیکار حکمفرما شده بود. به نوشته روحانی: «در اوایل زمستان 1360 درواقع این تنها جریان فراکسیون نبود که بدون توجه بهوجود رهبری و سازمان، خودسرانه کارش را پیش میبرد و عملاً برای خود تشکیلات مستقلی فراهم آورده بود بلکه هر جریان و گاه عناصر منفردی نیز همین شیوه را مقابل مرکزیت و سازمان اتخاذ کرده بودند… و چیزی که درواقع وجود نداشت تشکیلات به مفهوم متعارف آن بود.» (همان، ص 273)
در روزهای 14 و 15 بهمن سال 60 به دنبال شناساییهای انجامشده تعداد زیادی از اعضا و ازجمله رهبران سازمان و نیز هواداران سازمان توسط نیروهای سپاه و کمیته دستگیر شدند. اندک افرادی از آنان که توانستند فرار کنند تا مدتی در خارج از کشور تلاش کردند به فعالیت خود ادامه دهند ولی پس از چندی سازمان پیکار تعطیل شده و از میان رفت.
* خاطرات نصرالله انتظام، اسناد احزاب سياسي ايران (1330ـ1320) ناشر: سازمان اسناد ملي ايران، اسناد حزب توده ايران (1330ـ1320) ناشر: سازمان اسناد ملي ايران، محاكمات سياسي ايران، ناشر: نشر علم، نامههاي مهندس حسيبي، ناشر: گام نو، نامههاي آيتالله زنجاني، ناشر: صمديه، سخنرانيهاي احمدآباد، ناشر: نشر علم، صورتجلسات كنگره جبههملي ايران، ناشر: گام نو، روزشمار روابط ايران و امريكا، ناشر: دفتر مطالعات سياسي وزارت امورخارجه.
منابع:
– احمدی روحانی، حسین، سازمان مجاهدین خلق، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران ، 1384.
– جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1384.
– جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1384.
– حقجو، ع، تحلیلی بر سازمان مجاهدین خلق،تهران انتشارات اوج، 1358.
– سازمان مجاهدین خلق، بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران به نقل از سایت اندیشه و پیکار.
– سازمان مجاهدین خلق، پرچم مبارزه ایدئولوژیک را برافراشتهتر سازیم، 1353، به نقل از سایت اندیشه و پیکار.
– سازمان مجاهدین خلق، جزوه سبز، 1353، به نقل از سایت اندیشه و پیکار.
– سازمان مجاهدین خلق ایران، تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپنما، انتشارات سازمان مجاهدین خلق، تهران، 1358.
– سایت اندیشه و پیکار، اطلاعیهها و بیانیههای سازمان مجاهدین خلق، بخش مارکسیست ـ لنینیست.
– گفتوگوهای رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق و رهبران مارکسیست مجاهدین خلق، به نقل از سایت اندیشه و پیکار.
منبع: نشریه چشم انداز ایران شماره ۸۶