من خیلی جوان و شاید بهتر باشد بگویم نوجوان بودم که به نام مهندس سحابی برخوردم. برادر دوم من از جملة جوانان انقلابی بود که در شکلگیری و پیروزی انقلاب نقش داشتند. من در قبل از پیروزی انقلاب از طریق ایشان به برخی کتاب¬های ممنوعه مثل کتاب¬های دکتر علی شریعتی، خاطرات اشرف دهقاني، کتابِ «در ایران، در ویتنام» و نیز کتاب «تاریخ جنبش ملی ایران» دسترسی پیدا کردم. یادم هست اولین بار با نام مهندس سحابی درپایان کتاب «تاریخ جنبش ملی ایران» آشنا شدم. نوشته شده بود عزت الله سحابی، زندان عادل آباد شیراز. 16 سال بیشتر نداشتم. چیزی که برای من در این کتاب جالب بود فهم و درک عمیق تاریخی نویسنده بود. برداشتها و تحلیلها بر یک تجربة تاریخی عمیق و نو شکل گرفته بود. مکانی که هم کتاب در آن نگارش پیدا کرده بود برایم جالب بود. زندان عادل آباد شیراز و این نشان دهندة این بود که نویسنده در زمان نگارش این کتاب به تبعید در زندان عادل آباد محکوم بوده است. در نوزده سالگی به جریانی که به تفکرات دکتر علی شریعتی تعلق خاطرداشت، پیوستم. گروه کوچک شهریای که فعالیتهاى اجتماعی ـ سیاسی میکرد. ادامه این فعالیت سرنوشتی مشابه سرنوشت هزاران دختر و پسر ایرانی در دهه 60 را برایم رقم زد. بنا بر ملاحظات از طرح بسیاری از مسائل رویداده اجتباب نموده و فقط به این مسئله اشاره میكنم که فعالیت به تناسب زمان و مکان و شرایط ادامه داشت. بعدترها به محافل فکری ـ سیاسیای که در تهران وجود داشت راه پیدا کردم. این محافل و جلسات با تلاش ، زحمت و سختی بسیار در منازل بزرگان نواندیشان دینی، مثل دکتر پیمان، دکتر رئیس طوسی، دفتر خانم اعظم طالقانی و بعدها حسینیهی ارشاد تشکیل می¬شد. در شهر قزوین هم یک سری جلسات فکری و فرهنگی به همت زنده یاد حسن زرافشان شکل گرفته بود. ایشان از افرادی چون دکتر پیمان و مهندس سحابی و … دعوت مىکردند که در آن جلسات و محافل سخنرانی کنند. قاعدتاً به این جلسات پیوستم و بعدها در حلقه افراد اداره کننده آن جلسات قرار گرفتم. طی برگزاری این جلسات در قزوین و حضور در نشستهای تهران ارتباط با چهرههاى مورد نظر نیز افزایش مىیافت. یکی از این افراد که در هر دو محفل با وی مواجه می¬شدیم، مهندس سحابی بود. این ارتباط موجب میشد که شناخت به ایشان نیز بیشتر بشود. بعدها مهندس مجموعه بحثهای بنیادین ملی را با عدهاى از یاران نزدیک خود آغاز کرد. این مطالب به صورت جزوات زیراکسی در اختیار علاقهمندان قرار می-گرفت . محتوای اصلی آن مباحث در رابطه با مسائل اساسی و کلان ایران، نقد سیاستهای حاکم و چگونگی برون رفت از وضعیت موجود در رابطه با دو گروه حاکمیت و منتقدین بود. مطالبی که بعدها دستمایه انتشار «ایران فردا» را فراهم کرد. به طور طبیعی گذشت زمان و بروز بیشتر دغدغههاى مهندس سحابی باعث میشد تا بیشتر با دیدگاههای وی آشنا شوم. بعدها به موازات بازترشدن فضا به دعوت ایشان به ائتلافی که برای انتخابات مجلس 1378 شکل گرفته بود پیوستم. آن زمان به عنوان عضوی کوچک در کنار مجموعهاى که به همت ایشان شکل گرفته بود، از نزدیک با ایشان برخورد و ارتباط داشته و این ارتباط تا سفر ابدی ایشان ادامه داشت.
آموزههاي مهندس سحابی برای نسل من
– مبارزه با انقطاع تاریخی
مهندس سحابی برای من و نسل من تبلوری از تجارب تاریخ معاصر ایران به شکل فشرده بود. مثل یک فایل فشرده یا زیپ شده از مسائلی بود که جامعة ایران در طی قرن اخیر با آن مواجهه بوده است. نسل جوان و مبارز ایران به شدت آسیب دیده بود و نیاز داشت که تجارب نسلهاى پیشگام به آنان منتقل شود. آقایان مهندس عزت الله سحابی و مهندس لطفالله میثمی از جمله کسانی بودهاند که به انقطاع تاریخی در بین مبارزان ایران اشاره میکردند و معتقد بودند که این انقطاع تاریخی باعث میشود که هیچگاه تجارب از نسلی به نسل دیگر منتقل نشود. در نتیجه هم کارهای درست و هم کارهای غلط به کرات تکرار شود و این جامعه را در یک دور و تسلسل تاریخی باطل انداخته و موجب میشود ثمرة تلاشهایش کمتر از آنی که باید باشد، باشد. مهندس سحابی در این رابطه وظیفه خاصی را بر دوش خود احساس میکرد که باید به هرطریق ممکن این تجارب به نسل¬های بعد از خود منتقل كند. برای درک فاصله زمانی ایی را که موجب کسب تجارب نسل مهندس سحابی با نسل من و نسل بعد از من دارند خاطرهای را تعریف میکنم. به مناسبت سالروز سی تیر از مهندس سحابی و من دعوت کرده بودند که به اهواز برویم. طبیعی بود که من در رابطه با سوژه مورد بحث به مطالعه، جمع آوری مطالب و اسناد و مدارک بپردازم . در مطالعاتم راجع به سی تیر به این مسئله برخوردم که مهندس سحابی خود یکی از سازمان دهندهگان اصلی واقعه اعتراضی سی تیر بوده است. یعنی من برای سخنرانی راجع به یک واقعه در تاریخ معاصر ایران باید مطالعه مىکردم در شرایطی که مهندس سحابی خود یکی از اعضای اصلی تدارک دهندة آن رویداد بوده است. حضور مستمر سحابی در مناسبات سیاسی و اجتماعی چند دهة اخیر باعث انباشتی از تجربة تاریخی برای ایشان شده بود که برای نسلهاى بعد از ایشان بسیار گرانبها و حایز اهمیت بود. سحابی تلاش کرد تا این انباشت تجربه را به استخدام ایجاد تعادل در جامعه ایران خصوصاً در میان جوانان در بیاورد و با انتقال این تجارب به نسل جوان کمک کند که آنها اشتباهاتی که پیشینیانشان در مقاطع مختلف تاریخی مرتکب شدهاند را تکرار نکنند و در پی نتایج زودرس نباشند. این ویژگی مهندس سحابی یعنی انتقال تجارب تاریخی و مقابله با انقطاع تاریخی برای نسل من بسیار حایز اهمیت بوده و ما میتوانستیم و میتوانیم آموزههای تاریخی بسیاری از آن کسب کنیم.
– صمیمیت، صداقت، شفافیت، روانی نفس و سلامت نفس
دومین ویژگی سحابی که برای نسل من بسیار مهم جلوه نموده صمیمیت، صداقت، شفافیت، روانی نفس و سلامت نفس او بود. من بعد از این که از زندان آزاد شدم این امکان را پیدا کردم بتوانم کنار کسانی که امروزه در صحنهی سیاسی و فکری ایران جزو افراد تاثیرگذار بوده و هستند، حضور داشته باشم. همین زیست امکان شناخت از نزدیک و مقایسه میان آدمیان را فراهم میآورد. در مراجعه به تاریخ معاصر ایران و بررسی چهره های تاثیرگذار و مواضع آن¬ها ،مهندس از یک تفاوت و تمایز خاصی برخوردار است. چیزی که دوست و دشمن به آن معترفند. حتی نیروهایی که امروز تحت نام اصولگرا و راست درحاکمیت شناخته میشوند در اظهار نظرهایی که کردهاند از سلامت نفس ، صداقت ، شفافیت روحی و فکری خاندان سحابی یاد کردهاند. آنان بهرغم اختلاف نظر جدی و اساسی با ایشان نميتواستند سلامت نفس ، انگیزه و نیت خیرخواهانه این خانواده را زیر سوال ببرند و این برای نسل ما آموزة مهمی است که تلاش کنیم این ممیزه هویتی این جریان فکری و سیاسی را حفظ نماییم .
– انتقاد به روشنفکران
یکی دیگر از مسائل قابل توجه این بود که سحابی از روشنفکران زیاد خوشش نمیآمد و همواره به روشنفکران و آرمانگراییشان انتقاد داشت. از این زاویه دید هواداران شریعتی را هم نقد میکرد. توجه داشته باشید که ارتباط ما با شریعتی ارتباط بَعد از زمانی است. یعنی ما از طریق کتابها و سخنرانیهاى شریعتی با او ارتباط برقرار کرده بودیم، اما مهندس سحابی و شریعتی هم نسل و هم عصر هم بودهاند. همانطور که از سویی با حنیف نژاد و دیگران در ارتباط هم زمانی بوده¬اند. این نقد به نوعی نقد سحابی قبل از انقلاب و نقد پارادایم آرمانگرایی و ارادهگرایی صرف نیز بود. سحابی اعتقاد داشت که روشنفکر ایرانی از آرمانگرایی صرف خود نميخواهد خارج شود و فقط مىخواهد حرف بزند، بدون آن که هیچگونه اقدام عملی و جدیاى از خود داشته باشد. او از این دسته روشنفکران با عصبانیت و تندی سخن می گفت. بخش عمدهاى از این نقد ناشی از این بود که سحابی تغییر شرایط را درک کرده بود، اگر ما قبل از انقلاب در مرحلة انقلاب و پیش از انقلاب بودیم، پس از انقلاب یک سری مسائل جدیدی به وجود آمده بود و این نیاز را خلق کرده بود که ما تئوریها و نظریات پساانقلابی داشته باشیم. از نظر سحابی این کمتر در جامعة روشنفکری ایران به چشم مىخورد. سحابی از جمله کسانی بود که سعی مىکرد در برابر تئوریها و حرفهاى روشنفکری، ایدههاى معطوف به عمل را بیان کند. مدل توسعة درونزا، بومی و ملیاى که سحابی مطرح کرد پاسخی بود که در زمانة خود به عنوان چه باید کرد به منظور حل بحران و مسئلة عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ایران مطرح کرد. راه حلی که جهانیان آن را به عنوان توسعه پایدار انسانی می¬شناسند و این راه¬حل، بدیلی بود در برابر راه حلهايى که در آن زمان در جامعه روشنفکری وجود داشت. تلاشی بود که یک گام فراتر از روشنفکران قبل از خودش قرار داشت.
– توجه به معیارهای اخلاقیِ مذهبی
توجه به معیارهای اخلاقی که در اندیشه و عمل سحابیها وجود داشت یکی دیگر از ویژگیهاى بارزی است که برای نسل من مىتواند حاوی آموزههاى ارزنده باشد. بدون تردید این معیارهای اخلاقی در این خاندان از مذهب نشات مىگرفت. سحابی تحت تاثیر موج زمانه قرار نميگرفت. که اگر فضا مذهبی بود، مذهبی باشد و اگر با مذهب مخالفت داشته باشد با آن فاصله بگيرد . به یاد داشته باشیم پدرانشان بنیانگذار اولین انجمنهای اسلامی در دانشگاهها بودند و در زمانی که نماز خواندن یک اقدام انتحاری بود در نمازخانه دانشگاه تهران نماز به جا میآوردند . خود سحابی نیز بهرغم عملکرد نادرست حاکمیت مذهبی، حاضر به برقرای فاصله با مذهب نبود. این برای من خیلی آموزنده بوده است. مثلاً جریانی که من در آن به فعالیت پرداختم در ابتدا با نام «پیشتازان حکومت اسلامی» شناخته می ذاشته شده بودکه یک گروه پیشتاز باید متولی ایجاد حکومتی مبتنی بر دین اسلام باشد. اگر چه بعدها این اسم تغییر داده شد. در نسل برآمده از انقلاب یک نگاه افراطیاى به مقوله دین و مذهب وجود داشت که از مذهب برای همه چیز پاسخ مىخواست، و بعد در دورهاى دیگر به گونهاى عمل نماییم که این برداشت بهوجود آید ما مذهب را یدک می¬کشیم . مهندس سحابی به هیچ وجه این گونه نبود. برداشت سحابی از مذهب بسیار متعادل بود. برداشتی که ایشان از مذهب داشت با مذهبی که نسل ما به آن روی آورده بود متفاوت بود. مذهب ما یک مذهب بسیجکننده، آرمانگرا و ایدهآلی که همه چیز را در درون خود جای مىداد . حال آن که نسل سحابی زیست مومنانه داشتند و تا آخر عمر هم به آن زیست مومنانه وفادار ماندند و برداشتشان از مذهب از شدت تلورانسی که نسل ما از مذهب داشت برخوردار نبود. حتی در زمانی که مذهبیون حاکم به قدری بد عمل مىکردند که همه از ارادت به مذهب و یا مناسک مذهبی اکراه داشتند در روش، منش، اخلاقیات و معیارهای اخلاقی و زیست معنویشان هیچ تغییری روی نداد. از محدود هم نسلان من شاید بتوان از هاله سخن گفت که آن نیز به خاطر زیستن در سپهری بوده که خاندان سحابی ایجاد کرده بود. همان سپهری که زرین دخت عطایی را بر آن داشت تا پس از شهادت هاله سحابی بگوید جز زیبایی چیزی ندیدم و حامد سحابی و تقی شامخی در مواجهه با رویداد سهمگین پرواز هاله تنها به این بسنده کردند که « انا لله و انا الیه راجعون»! به جرات مىگویم که زیست مومنانه نسل اول و دوم نوانديشان دینی ، در نسل ما به قوت آنان مشاهده نشده است.
– تکیه بر ملیت و هویت ملی ایرانی
یکی دیگر از موارد تاثیرگذار بر نسل من حساسیتی است که مهندس سحابی برروی ایران و ملیت ایران داشت. این شاید یکی از مهمترین آموزه¬هایی سحابی باشد. در واقع مهندس سحابی هویت ایرانی را در دو عنصر ملیت و مذهب بازتعریف کرد. در ابتدا برای این دو شانی برابر و شاید بتوان گفت اولویت اول را به مذهب مىداد، اما به مرور زمان و با کسب تجارب تاریخی و مشاهدة عمل کرد متوليان مذهب غالب که به شدت بر روی تمایزات و شکافهای مختلفی که در جامعة ایران وجود دارد، حرکت مىکرد، محوریت در وحدت را به مقوله ایران داد. مهندس معتقد بود که برای باقی ماندن ایران و پایداری آن محور ملیت و ایران باید تقویت شود.
– توجه عمیق به استقلال
از مواردی دیگر که مىتوان به عنوان آموزه¬های سحابی به آنها اشاره کرد؛ حساسیتی بود که به مقوله استقلال داشت و اینکه نباید اجازه داد که بیگانگان در مسائل داخلی ایران دخالت کنند. دموکراسیخواهی سحابی با تکیه بر عناصر داخلی و توسعه درونزای بومی تعریف مىشد. از همین زاویه اگر نگاه کنیم در تمام مقاطع تاریخی بعد از انقلاب، یعنی سه دهه موضعگیری بعد از انقلاب مهندس در سرفصلهاى مهم تاریخی حفظ ایران و منافع ملی را معیار مواضع خویش قرار داده بود. یعنی حتی در انتخابات سال 1384 که به حمایت از آقای هاشمی رفسنجانی در مقابل احمدی نژاد پرداخته مهم برایش مسئله منافع ملی بود. یعنی منافع ملی او را به دفاع از فردی کشانده بود که در زمان ریاست جمهوریش تعدی بسیاری به خاندان سحابیها شده بود. و یا در رویدادهای بعد از انتخابات 1388 در تمام مدت نگران بود که شکاف های ایجاد شده در داخل به گونه¬ای نباشد که پای بیگانگان را به داخل باز نماید. سحابی نسبت به مسئلة جاسوسان در ایران بسیار ابراز نگرانی می¬کرد. او مىگفت شکافهايى ایجاد شده در داخل حاکمیت باعث مىشود که عناصر اطلاعاتی خارجی بتوانند در ایران رسوخ کرده و به منافع ملی ایران صدمه بزنند. سحابی روی تجزیة ایران و اختلافات قومی در ایران بسیار حساس بود. یعنی به هیچ حاضر نبود که تحولات اجتماعی در ایران منجر به تجزیه و آسیب رساندن به کلیت واحد و یک پارچة ایران بشود. قاعدتاً این نوع نگرش تاثیر خودش را بر بدنه¬ای که به نوعی وامدار و تحت تاثیر افکار ایشان بودند، گذاشته است. بنابراین مىتوان گفت طیف ملیون و ملی- مذهبیها بر روی مقوله ی ایران و استقلال آن بسیار حساس اند.
– اهمیت به مقوله عدالت
یکی دیگر از مولفههاى مهم در اندیشة سحابی اهمیتی است که به نقش عدالت در جامعه مىداد. البته عدالت را از حالت آرمانی خارج کرده و برای آن مدل و الگو (توسعة درونزای تولیدی) قائل شده بود. در واقع این مدل می¬توانست منجر به برابری بیشتر میان طبقات اجتماعی شده و فاصلههاى طبقاتی را کاهش بدهد.
– برخورداری از نگاه کارشناسی
یکی دیگر از ویژگیهاى مهم سحابی نگاه کارشناسی¬ای بود که نسبت به مناسبات موجود داشت. من خط سیر زندگانی مهندس را که دنبال مىکردم، در تمام مقاطع زندگی چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب، ایشان جزو نیروهای پژوهشگر، طراح و برنامه ریز بوده که از ویژگی سازماندهی هم برخوردار بوده است. یعنی در نشریات و گروهها و سازمانهايى که فعالیت داشته در قلب سازماندهی و طراحی آنها شرکت داشته است. در کنار این ها از ویژگی کارشناسی هم برخوردار بوده است. تخصص مهندسی¬ای که سحابی از آن بهره مند بوده به وی کمک مىکرده که بتواند به مقولة برنامهریزی برای ساخت کشور جدیتر بیندیشد. در هر پست مدیریتیاى که بوده این نگاه را به تمام عوامل و مجموعههاى پیرامونی خود هم تسری داده است. متاسفانه این نگاه کارشناسی هم در همان نسل اول و دوم باقی ماند و در نسل سوم که ما باشیم، به دلایل متعدد و مشکلات پدید آمده ازکارشناس زبده و آنالیزگرهاى حرفهاى مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نبودیم. این نگاه کارشناسی به مسائل در نسل سوم ملی ـ مذهبی جزء حلقههاى مفقوده بود. من شنیده بودمکه دستگاه بهرغم مخالفت با دیدگاه های ایشان از نگاه کارشناسانه ایشان استفاده میکرده است. یا در ویژهنامه چشم انداز مىخواندم که آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس در هر طرح و لایحهاى که مهندس سحابی زیر آن را امضا می¬کرد، بدون تردید طرف آن مىایستاد و معتقد بود امضای سحابی برآمده از نگاهی کارشناسانه بوده است.
– توامانی اندیشه و عمل
یکی دیگر از ویژگیهاى سحابی توامان بودن اندیشه و عمل بود. سحابی علاوه بر اینکه به اندیشهورزی اعتقاد داشت، به عمل در راستای آن هم اعتقاد داشت. سحابی کار مىکرد، یعنی اینکه از دست رنج خودش زندگیاش را تامین مىکرد. برنامة اجرایی و عملیاتی برای پیاده کردن تئوریها تدوین می¬کرد و چه باید کردهای عملی متناسب با زمان ارائه مىداد. با توجه به نقدی که به روشنفکران داشت و این که مىگفت که آنها فقط حرف مىزنند، خود سحابی سعی مىکرد در کنار حرف، اجرا و عمل هم داشته باشد. در عرصة نظریهپردازی چند گام بزرگ برداشت. یکی این که روشنفکری دینی را از عالم ذهنیت به واقعیت آورد. طرح توسعهاى که داشت یک بدیل کفرآلود در زمان خودش محسوب مىشد. چرا؟ تا جایی که من به یاد دارم، روشنفکران ایرانی یا تضادشان استبداد بوده، یا استعمار بوده است. و کمتر کسی به استثمار و ضد آن یعنی توسعه و ترقی و رفاه توجه مىکرد. حتی این را بد مىدانستند. ترسیم نسل ما از مقولة اقتصاد واقعی نبود و در عملکرد خود و مبارزاتمان به اقتصاد اهمیت نميدادیم. بنابراین وقتی که سحابی مسئلة توسعه را در ایران مطرح کرد، خیلی هم مورد توجه جدی قرار نگرفت . زمان زیادی گذشت تا ما بعد از انقلاب متوجه شدیم که نقش عامل اقتصاد در پیشبرد تحولات یک جامعه چقدر مهم و زیربنایی است. در این موقع بود که ما پی بردیم چرا سحابی مولفة اقتصاد و توسعه را این قدر مهم دانسته و به آن می¬پردازد.
– جدایی دین از دولت
یکی دیگر از دستآوردهای سحابی جدایی دین از دولت بود. یعنی در راستای تجربة تاریخیاى که به دست آورده بود، به این جمعبندی رسیده بود که دین نه در عرصة سیاست که در عرصة دولت نباید دخالت داشته باشد.
– قائل شدن نقش برای بورژوازی ملی در پروسه تحولات اجتماعی
از ابداعات دیگر سحابی که باز هم به نوعی کفرآلود محسوب مىشد نقش قایل شدن برای بورژوازی ملی در تحولات اجتماعی بود. حال در آن فضای رادیکالیزم انقلابی بعد از انقلاب که بورژوازی منفور و مردود دانسته مىشود یک نفر آمده و نه تنها این بورژاوزی را مردود و منفور نميداند که اصلاً وجود آن را در پروسه تحولات و توسعه ضروری هم مىداند. مهندس سحابی این مقوله را در ایران بسیار خوب جا انداخت و کمک کرد که تئوریهايى مبتنی بر این مقوله تدوین گردد .
– عدم سازش بر اصول هویتی
از دیگر ویژگیهاى سحابی سازشناپذیری بر روی اصول خدشه ناپذیر هویتی جریان نواندیشی دینی و ملی ـ مذهبی ، ملیت خواهی، منافع ملی و استقلال طلبی بود.
– پایداری و استمرار در مسیر مبارزاتی
و در آخر شاید مهمتر از همة این موارد و مهمترین ویژگی سحابی را بتوان پایداری و استمرار در راهی دانست که به آن معتقد بود. 80 سال فراز و نشیب هیچگونه سستی و خللی در عزم و ارادهاش برای زیست آزادانه به وجود نیاورده بود که این را به نظر من از همان زیست معنوی و مومنانهاش وام گرفته بود. دل سپردن به همان وادی الی الله و فی سبیل الله که برای وی یک شعار نبود. با آن زندگی مىکردو هر هزینهاى هم که برایش پیش مىآمد راحت پذیرا مىشد.
– توجیه نکردن کاربرد وسیله برای نیل به هدف
نسل سحابی نیل به هدف ا به هر وسیلهاى را توجیه نميکرد و امکان نداشت که از وسایل نادرست، نامشروع، غیراخلاقی و غیر انسانی برای رسیدن به هدفی که حتی آن هدف مقصودی انسانی داشته باشد و حتی در برابر دشمن ، چه برسد به رقیب و چه برسد به دوست و همفکر و همراه استفاده نماید. خط قرمز سحابی به نظر من اولویت ملی، اولویت اخلاقی و اولویت انسانی بود. این جمله ی آقای کمال اطهاری در چشم انداز ایران برایم بسیار جالب بود که «رویکردش به سیاست مشابه گاندی و ماندلا بود، اخلاقی، به دور از ماکیاولیسم مبتذل که در ایران و اکثر جاها رایج هست.» این شاید مهم ترین آموزههايى هستند که نسل من می¬تواند از سحابی¬ها بیاموزد و بشدت وامدار آنهاست .
– تبلور عدالت در توسعة درون زای مبتنی بر تولید
به یاد دارم وقتی که با سایر دوستان جمعبندی مىکردیم، بزرگترین دست آورد روشنفکری مذهبی در ایران را تا زمان شریعتی تثلیث «عرفان، برابری، آزادی» می¬یافتیم . و به یاد دارم که تا دو دهه بعد از انقلاب ما نقد جدی درونی داشتیم مبنی بر این که هنوز بعد از شریعتی کسی گامی جدی به جلو بر نداشته است . به نظر من سحابی از جمله کسانی بود که برای عملیاتی کردن این تثلیث جرات کرد و راه کار متناسب با شرایط ارائه داد و آن تکیه بر توسعة درونزای ملی بود .او عدالت را ابتدا در تولید و سپس در توزیع بعد از تولید مىدانست و به همین دلیل هم بود که با توزیع پول در میان مردم و ترویج سیاستهاى پوپولیستی به شدت مخالف بود. برداشت من از عدالت در اندیشة ایشان این بود که ما با اقدام بنیادین در یک پروسة زمانی طولانی، آرام آرام مىتوانیم موجبات تقویت طبقات و اقشارپایین تر جامعه ی ایران را فراهم کنیم. به طوری که نابرابری¬های موجود کاسته شود. سحابی با توزیع پول و نابودی سرمایه مخالف بود و معتقد بود که اینها در جهت استحکام پایههاى اساسی اقتصاد کشور باید استخدام بشود.
انتقادات نسل من به سحابی
در فضای عاطفی ایی که نسبت به مهندس سحابی وجود دارد شاید انتقاد کردن به ایشان یک جور انتحار سیاسی باشد. برای این که الان دیگر خیلی¬ها سعی می¬کنند برای اثبات افکار و عملکرد خود دائماً به سحابی فاکت و پیوند بزنند. آن وقت انتقاد کردن از ایشان وضعیت خاصی را برای انتقاد کننده ایجاد می¬کند. با همه اینها به علت آن که مهندس سحابی شخصیت انتقادپذیری بود و همواره خود به این رویکرد دامن می¬زد ، من هم از همین مشی الهام مىگیرم و به خودم اجازه مىدهم که نکاتی را که به ذهنم مىرسد، بیان کنم.
نکته اول این که مهندس سحابی بهرغم اینکه کارشناس بود، اما به دلایل مشکلات عدیده، هیچوقت نتوانست کارشناس آنلاین باشد. یعنی اینکه به طور مستمر نميتوانست درگیر مسائل اقتصادی روز بشود و داده و یافته هایش از مسائل اقتصادی مربوط به سالها و دهههاى قبل میشد. علت هم داشت انجام این کار مستلزم تشکیل دفاتر خاص پژوهشی و تحقیقاتی بود و برای وی و همفکرانش که مرتب باید میان زندان و بیرون در رفت و آمد باشند و همه امکانات نیز از آنها دریغ می شد، امکان ناپذیر بود .
نکته دوم بهرغم اعتقاد و عمل به مشی اصلاح طلبی می¬شد رگههايى از رادیکالیزم قبل از انقلاب را در اندیشه و عمل وی مشاهده کرد. به طوری که در بعضی اقدامات، برخی برداشتها و بعضی موضعگیریهاى ایشان، ما این رادیکالیزم را مىتوانستیم ببینیم. انگار یک جایی در روان تاریخی این ملت که سحابی نیز از آن متاثر بوده، رادیکالیزم و چپروی محلی از اعراب داشته و دارد و در موارد بروز ،جذابیت خود را نیز داشته و اتفاقاً این ویژگی از همین زاویه مورد سوء استفاده رندان عرصه سیاست نیز قرار گرفته و می¬گیرد.
نکته سوم: یکی دیگر از انتقاداتی که هیچوقت برای من حل نشد داستان انشعاب مهندس سحابی و جمعی از یاران ایشان از نهضت آزادی ایران در بعد از انقلاب است. از نظر من این کار نادرست بود و در مجموع موجب تضعیف این جریان شد. دلایل این جدایی شاید در مقطعی که ما اسیر رادیکالیسمِ بعد از انقلاب بودیم، خود را قابل پذیرش نشان می داد ، اما با افزایش تجربههاى تاریخیمان بر مبنای همان اصولی¬که مهندس خود آموزگار آن بود، دلایل عنوان شده کفایت این انشعاب را نمی¬کرد و ضررهای آن را از سودمندی آن افزونتر یافتیم. به نظر نگارنده مهندس خود از پیامدهای منفی این انشعاب واقف بود. به همین دلیل هیچوقت با روی گشـاده از آن اقـدام صحبت نميکرد و نیز بر همین اساس ، برخی شنیدهها حکایت از آن دارند که دلش می خواسته این خانواده دوباره زیر یک چتر قرار گیرد . ( و البته بررسی این رویداد خود محتاج یک ویژه نامه است !)
نکته چهارم : عدم ایجاد امکان برای بروز و ظهور زنان توانمند در عرصه سیاسی و اجتماعی همپای مردان این جریان فکری ـ سیاسی و اجتماعی و … است . از نظر بنده به عنوان یک زن فعال این حوزه فکری و سیاسی ، بهرغم نگاه مثبت تئوریک و بینشی نسبت به زنان، در عرصه عمل ما شاهد حضور چهرهاى خاص از زنان این جریان نیستیم. اگر هم چند چهره حضور دارند یا بهواسطه انتساب به پدر یا همسر یا برادرشان در این جریان اشتهار یافته اند. مىخواهم بگویم این جریان نیز مانند بسیاری از جریانهای دیگر سیاسی و اجتماعی هویت مردانه داشته و دارد ، به زنانش اعتماد نمیکند شعار رفع تبعیض جنسیتی و ایجاد بستر برای رشد زنان در کنار مردان را مطرح میکند اما در عرصه عمل هیچ اقدام جدی برای عملیاتی شدن آن در داخل محافل و مراکز خود را انجام نمیدهد. به زبان دیگر عملکردش مردسالار و به قول دوست نازنینم خانم دکتر ناهید توسلی پدرسالار است. این انتقاد که در زمان حیات خود مهندس نیز به ایشان و سایر همفکران مردان این جریان برداشته نشده است .
نکته پنجم : نداشتن نظریهاى اجتماعی مشخص و روشن در باره سوسیال دموکراسی که از اصول اعتقادی و وجوه متمایز این جریان با لیبرال دموکراتها است و اساساً از علل جدایی این جریان از نهضت آزادی بود. اعتقاد به استقلال، عدالت، توسعه متوازن و درون زا، بومی کردن اقتصاد ملهم از مدرنیته و مطالبی از این قبیل در سطح کلان باقی مانده و ترسیم مشخصی از آن تا کنون صورت نگرفته است. این به معنای آن نیست که سایر جریانهای سیاسی داخل و خارج از امکان بیشتری برای پاسخ به این مسئله برخوردارند، اما این به منزله آن نبوده و نیست که این جریان باید دارای دیدگاه نظری مشخصی در باره این اصل اعتقادی که آن را در زمره جریانهای چپ ایران قرار مىدهد، باشد .
و …
جان کلام را دوست دارم با سخن دوست فرزانه ام دکتر مسعود پدرام در رابطه با مهندس سحابی به پایان ببرم :
“عمل سحابی چیزی جز هویت او و هویت او چیزی جز اخلاق او نبود. عمل او خیری را بازنمایی میکرد که برای جامعه، چه در مسیر توسعهی اقتصادی و یا دموکراسی یا عدالت اجتماعی، میخواست. او از طریق فضیلتهایش راوی خود بود و هویتی را که ملی-مذهبی میخواند بازتولید میکرد. نقدهای او، چه در حوزهی دین، و چه در حوزهی سیاست و اقتصاد و اجتماع، مستلزم تغییر، اما تغییری آرام و بدون التهاب بود. به واسطهی همین نقدها، همواره تلاش میشد تا او و هویت ملی-مذهبیاش را به حاشیه برانند؛ اما سحابی و هویتی که دایم بازتولید میشد، در کانون سپهر عمومی گسترش یافت؛ گسترشی که همچنان ادامه دارد.”