حاشیه ای بر طرح سبد کالایی و بیمه اجتماعی

نان و معیشت قلب تپنده دموکراسی است

دولت روحانی در رویکرد اقتصادی خود به نظر می رسد از درس دوران ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی بهره برده است. درسی که نه تنها ضرورت طرح هایی مانند سبد کالایی و بیمه اجتماعی را توجیه می کند بلکه اهمیت سیاست های اجتماعی در روند بنای دموکراسی و جامعه توسعه یافته را بیش از پیش آشکار می کند.

در رویکرد دولت نشانه های امیدوار کننده ای دیده می شود تا برخی از اشتباهات دوره های ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی در زمینه مسائل اقتصادی تکرار نشود. اشتباهاتی که می توانند زمینه ایجاد نوعی پوپولیسم از جنس سیاست های احمدی نژاد را فراهم کنند.

نوبخت در هفته اخیر در مصاحبه با خبرنگاران از طرح سبد کالایی دفاع کرد و از ساماندهی این طرح و رفع نواقص آن در آینده ای نزدیک خبر داد. همان نکته ای که در حکم رئیس جمهور خطاب به وزیر کار تاکید شد .

توزیع سبد کالایی که به خاطر انتشار برخی از تصاویر تاسف آور از حضور انبوه مردم در صف های طولانی با اعتراض فعالان مدنی در شبکه ها اجتماعی مواجه شده بود دولت را به واکنش وا داشت و رئیس جمهور نه تنها در برنامه تلویزیونی از مردم به خاطر شیوه نامناسب توزیع مواد غذایی عذرخواهی کرد بلکه وعده داد نقص ها در این مورد برطرف شوند.

اما نکته مهمی که این روزها در رویکرد دولت به چشم می خورد همان دفاع از وضعیت فقرایی است که زمانی گفته می شد له شدن آنها زیر چرخ توسعه طبیعی است. نوبخت صریحا در مصاحبه با خبرنگاران تاکید کرد قرار نیست فقرای کشور زیر چرخ توسعه نابود شوند و دولت موظف به اتخاذ تمهیداتی است تا ازآسیب به افراد کم درآمد جلوگیری شود.

این رویکرد از آنجا مورد اهمیت است که رئیس جمهور روحانی نیز در برنامه تلویزیونی خود اعلام کرد قرار است 5 میلیون ایرانی در سال آینده تحت پوشش بیمه اجتماعی قرار بگیرند. این همان وعده ای بود که روحانی در برنامه های تبلیغاتی خود نیز اعلام کرده بود. به خصوص این وعده از آنجا اهمیت دارد که بعد از تحریم های سخت اقتصادی علیه ایران، بهداشت و درمان در وضعیت خطیری قرار گرفته است. کمبود دارو، هزینه های گزاف درمان ،امکانات نامناسب بیمارستان های دولتی ، وضعیت بهداشت مردم را در مرض خطر جدی قرار داده است.

تجربه ظهور پوپولیسم احمدی نژاد در سال 84 از سویی سیاستمداران جناح اصلاح طلب و اعتدال گرا را نسبت به خطر بروز تفرقه در برابر راست افراطی آگاه کرد و از سوی دیگر خطر سیاست های اقتصادی بدون توجه به واقعیت های اجتماعی کشور را آشکار کرد.

عدم توجه به فقر مردم و حاشیه نشین ها نه تنها دموکراسی نمی آورد بلکه دموکراسی را هم می کُشَد و آن را در صورتی ناقص، تزئینی و فانتزی وار به مخاطبش عرضه می کند. دموکراسی بدون عدالت اجتماعی سرانجامی جز شکست ندارد. به دیوار سخت واقعیت برخورد می کند و به ضد خود تبدیل می شود.

انتخابات سال 84 خود نمونه ای بارز از تاثیر عدالت اجتماعی ، فقر و حاشیه نشینی بر روند دموکراتیزاسیون در ایران است. فارغ از این که اگر اصلاح طلبان بر گزینه کروبی اجماع می کردند پیروز می شدند بدون در نظر گرفتن این اختلاف های درون جبهه ای باید جامعه آن روز ایران را دوباره تحلیل کرد. جایی که نزاع های سیاسی بدون دستاوردهای ملموس به خستگی افکار عمومی منجر شده بود و دستگاه تبلیغاتی حاکمیت و مقامات محافظه کار مخالف دولت اصلاحات با استفاده از تریبون های وسیع خود، تصویری از دولتی بدون توجه به غم معیشت را در ذهن های مردم ساخته بودند و این تصویر با واقعیت های اقتصادی کشور، نابرابری ها و بحران های اجتماعی جلا می یافت.

در این انتخابات فارغ از درستی و کارشناسی شده بودن مباحث، تنها دو کاندیدا به خوبی نبض خواسته های مردم را در دست گرفته بودند یکی محمود احمدی نژاد بود که از آوردن پول نفت بر سر سفره ها خبر داد و دیگری مهدی کروبی که از تقسیم پول نفت ماهیانه 50 هزار تومان میان ایرانی ها گفت. هر دو نیز به رغم پیش بینی ها رای قابل توجهی کسب کردند و سرانجام به اتفاق 3 تیر 84 منجر شد،زمانی که محمود احمدی نژاد با وجود شبهه بررسی نشده مهدی کروبی به دور دوم راه یافت و در این دور یک بار دیگر تاثیر فقدان گفتمان عدالت اجتماعی بر برنامه انتخاباتی کاندیدای اصلاح طلب ( یا اعتدال گرا) ثابت شد و این محمود احمدی نژاد بود که به رغم ناشناخته بودن رای های حاشیه نشینان و مردم تحت فشار اقتصادی را از آن خود کرد.

8 سال خسران به مملکت کافی بود تا بی اعتباری شعارهای احمدی نژاد آشکار شود. طوفان پوپولیسم او تولید ملی را نابود کرد، فساد را گسترش داد ، فرهنگ کشور را زایل کرد و سیاست خارجی را دریکی از خطرناک ترین مراحل حیات خود قرار داد.

اکنون نیز اگر دموکراسی بخواهد بدون توجه به حاشیه نشین ها و مردم فقیر پیش رود به مسیر نهایی اش نخواهد رسید و پاسخ به ناکارآمدی دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی بدون عدالت اجتماعی، ظهور راست های تندرو در کشور است که یک بار دیگر می توانند با شعارهای آب و نان صندوق های رای را از آن خود کنند.

دولت یازدهم بهتر است در روش های توزیع سبد کالا تجدید نظر کند تا کرامت انسانی خدشه دار نشود اما این طرح برای بقای این دولت ضرورت دارد، هم چنانکه طرح بیمه اجتماعی نیز اقدامی ماندگار خواهد بود.

باید توجه داشت شعارهای دموکراسی خواهی تنها زمانی کاربردی خواهد شد که با واقعیات اجتماعی همخوان شود. دموکراسی مانند خانه است اگر بنایش سست باشد با اندک سیلی فرو می ریزد. حاشیه نشینی و فقر، دموکراسی را دفن می کنند. اگر کسانی که در اندیشه پیشرفت ایران هستند به این واقعیات ملموس توجه نکنند، واقعیت ها آنها را تنبیه خواهد کرد. آن موقع هم نق زدن های روشنفکرانه بی فایده است.

دولت روحانی در رویکرد اقتصادی خود به نظر می رسد از درس دوران ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی بهره برده است. درسی که نه تنها ضرورت طرح هایی مانند سبد کالایی و بیمه اجتماعی را توجیه می کند بلکه اهمیت سیاست های اجتماعی در روند بنای دموکراسی و جامعه توسعه یافته را بیش از پیش آشکار می کند.

البته بدیهی است حمایت از اقشار اجتماعی بدون توجه به تولید ملی رواج نوعی مصرف گرایی و تنبل پروری است اما این سیاست ها زمانی اثرات عمیق خود را در جامعه نشان می دهند که تولید ملی در راس برنامه های اقتصادی دولت قرار بگیرد.

در نهایت اینکه جایی که خبری از نان نباشد آزادی و دموکراسی شکلی کمیک و در نهایت تراژیک به خود خواهند گرفت. شاید این جمله که نان و معیشت قلب تپنده دموکراسی است به دور از اغراق باشد.

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله