“در سال ۱۹۶۳ (۱۳۴۲) جبهه ملی از جنبش خمینی پیشتیبانی نکرد. در این تصمیم گیری، من نقش داشتم. به هیچ قیمت نمی خواستم خود را با شیوه ی تفکری مرتبط سازم که با پیشرفت و تحولی که ما تحسینش می کردیم، عناد داشت.”
عبارات فوق، از کتاب یکرنگی به قلم دکتر شاپور بختیار نقل شده اند. علیرغم این موضع و علیرغم تصویری که برخی رسانه ها از این سیاستمدار معاصر در آستانه ی انقلاب، ساخته و پرداخته اند، برخی اسناد نشان می دهند که او، بی میل نبوده است تا با حفظ جایگاه، در وضعیت سیاسی جدید ایران نیز به ایفای نقش بپردازد.
این اسناد نشان می دهند که تلاش او برای ارتباط با آیت الله خمینی در دوران نخست وزیری، صرفا تلاشی در راستای گفتگوی مسئول دولت با رهبر بلامنازع مخالفان در جهت کنترل اوضاع نبوده اگرچه بعد ها، خود او در خاطراتش چنین تفسیری از این ماجرا بدست داده است: “فکر کردم که اگر هیچ قدمی به سوی خمینی بر ندارم، تاریخ مرا محکوم خواهد کرد که چرا کوشش نکرد شخصا او را ببیند؟ چرا دو به دو با او به صحبت ننشست؟”
تاریخ اما روایات زیر را نیز ضبط کرده است:
بروم یا بمانم؟
درست در روزی که شاه ایران را ترک می کند، یعنی در بیست و ششم دی ماه ۵۷، مهندس کاظم حسیبی با مهندس بازرگان تماس گرفته و این پیغام را از طرف دکتر بختیار به او می رساند: ” آقا چه امری دارند، بروم یا بمانم؟ خدمتی که باید انجام دهم، دادم، چه مصلحت می دانید؟” منظور دکتربختیار از خدمت، فرستادن شاه به خارج از کشور بوده است. مهندس بازرگان بلافاصله این پیام را به دکتر یزدی در پاریس منتقل می کنند و ایشان هم پیام را به آیت الله خمینی می رساند اما آیت الله پاسخی نمی دهد.
این درخواست، اگر صادقانه بیان شده باشد، تصویر بختیار را به عنوان یک رجل سیاسی مشروطه خواه – چنانکه این سالها بسیار تبلیغ می شود – مخدوش می کند چه آنکه رفتن یک نخست وزیر در سنت مشروطه، منوط به رأی عدم تمایل مجلس است و اگر گفته شود که مجلس موجود، مجلس دموکراتیکی نبود که بر اساس یک انتخاب آزاد تشکیل شده باشد، در اینصورت باید گفت که پذیرش سمت نخست وزیری از چنین مجلسی، از اساس محل اشکال بوده است.
ارتباط با شورای انقلاب
سوم بهمن، مهندس بازرگان به پاریس گزارش می کند که تماس های بختیار با شورای انقلاب ادامه دارد و او حاضر است تا چند پست خالی وزارتخانه ها را در اختیار شورای انقلاب بگذارد تا هر کس را که مایل باشند، منصوب کنند. بازرگان همچنین تاکید می کند که بختیار، نظارت نسبی شورای انقلاب را هم بر دولت پذیرفته است.
این روایت نیز در تضاد با کنش مشروطه خواهی قرار دارد. تو گویی بختیار بر آن بود تا وظیفه مجلس شورای ملی را در عزل و نصب وزرا و نظارت بر دولت، به شورای انقلاب واگذار کند. در کنار اعطای این امتیازات، البته تقاضا شده بود که آیت الله خمینی نیز سفر خود را به تهران به تعویق بیاندازند.
اعلامیه ی سفر به پاریس
مهندس بازرگان در تماس هفتم بهمن خود با پاریس، متن اعلامیه ای را در اختیار آیت الله خمینی قرار می دهد که دکتر بختیار به شورای انقلاب فرستاده بود. بختیار گفته بود که اگر شورای انقلاب با این اعلامیه موافقت نماید، پیش از سفر به پاریس، آن را منتشر می سازد. متن آن اعلامیه از این قرار است:
“من به عنوان یک ایرانی وطن دوست که خود را جزء کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی می دانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت آیت العظمی امام خمینی و رأی ایشان می تواند راهگشای مشکلات امروزی ما و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد، تصمیم گرفته ام که ظرف ۴۸ ساعت آینده، شخصا به پاریس مسافرت کرده و به زیارت معظم له نائل آیم و با گزارش اوضاع فعلی خاص کشور و اقدامات خود، ضمن درک فیض، درباره ی آینده کشور، کسب نظر نمایم.”
یک بار دیگر عبارات ابتدایی این یادداشت را مرور کنیم. بختیار که در سال ۱۳۴۲ و در زندان، به هیچ قیمت نمی خواست خود را با “جنبش خمینی” و شیوه ی تفکری مرتبط سازد که با پیشرفت و تحول کشور “عناد” داشت، در سال ۱۳۵۷ و در مقام نخست وزیر، در مقطعی “صادقانه” اعتقاد داشت که رهبری و زعامت “آیت الله العظمی امام خمینی” می تواند راهگشای مشکلات و ضامن ثبات و امنیت کشور باشد! پرسش این است: آیا آن “شیوه ی تفکر” که بختیار می خواست از آن برکنار باشد، از ۴۲ تا ۵۷ متحول شده بود و یا آن که بختیار در کنش خود صادق نبوده است؟
استعفا
زنده یاد صدر حاج سید جوادی، از اعضای اولیه ی شورای انقلاب و اولین وزیر کشور دولت موقت، از متن استعفایی سخن به میان آورده که دست کم تا تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۵۷ نزد ایشان محفوظ بوده است. متنی توافق شده ای که حاوی دستکاری هایی به خط خود بختیار است:
” از آنجا که نهضت اسلامی ملت ایران با ایثار خون جوانان عزیز خود به آستانه پیروزی رسیده است، از آنجا که اکثریت قاطع ملت ایران، به رهبر عظیم الشأن خود امام خمینی، ابراز اعتماد کامل نموده است، از آنجا که دولت اینجانب شاهپور بختیار، فعلا از طرف اکثریت ملت ایران مورد توجه و علاقه نمی باشد، لذا این دولت، استعفای خود را به پیشگاه ملت عزیز ایران به رهبری امام خمینی تقدیم می دارد و با توجه به خدماتی که این دولت، در عمر بسبار کوتاه خود، در راه رسیدن به اهداف عالیه ملت ایران انجام داده است، امیدوار است که بعد از این نیز، همراه و همگام سایر افراد ملت ایران، بتواند بعد، راه طولانی موفقیت را بپیماید.”
اکنون البته می دانیم که سیر تحولات به گونه ای پیش رفت که این استعفا نامه به امضای بختیار نرسید و بویژه با کشتار ششم بهمن، سفر او به پاریس که قرار بود با تقدیم متن استعفا همراه باشد، کلا منتفی شد.از آن پس، بختیار بازی را به گونه ای دیگر رقم زد و هواداران او، معمولا مایلند تا همین بخش اخیر را برجسته کنند.
پانوشت: روایات تاریخی از کتاب تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ی ایران، اثر گرانسنگ سرهنگ غلامرضا نجاتی نقل شده اند.