محک اکنون به نمادی از غرور ایرانی ها تبدیل شده جایی که آنها می توانند ادعای نهادسازی در جامعه مدنی مان را داشته باشند. جایی که تعدادی از ایرانی ها با همیاری های خرد و کلان خود از رنج تعدادی از ایرانیان گرفتار در مصیبت بیماری می کاهند. محک از آنجا تجربه امر رادیکال است که بستر ساز تغییرات بنیادین در روابطی است که حکومت توانایی تغییر آنها را ندارد و محک با عملکرد مناسب خود این روابط را دگرگون می کند..
باید از رادیکالیسم اعاده حیثیت کرد. هر حرف تند ، احساسی و رویاگونه را نباید امری رادیکال به حساب آورد. این هم از بد فهمی هاست که رادیکالیسم با حرف های تند و احساسی بعضا ایدئولوژیک و رویاگونه یکی گرفته شده است. بعضی وقت ها رادیکالیسم فحش سیاسی می شود و بعضی وقت ها ابزار یک استثناگرایی ویژه و به عبارتی خودبرتربینی برخی نسبت به دیگران. واقعیت این است نمی توان افراد نهادساز را از دایره رادیکالیسم خارج کرد و افرادی را رادیکال دانست که به سر دادن شعارهای کلی،احساسی و البته بدون پشتوانه قناعت می کنند. شاید رادیکال را بتوان فردی نامید که در اندیشه تغییر بنیادین روابطی باشد که در طول زمان شکل گرفته و در جهت بهبود ساختاری این روابط اقدام کند. زمانی که جامعه قربانی روابطی ناصحیح می شود و این روابط ناصحیح در طول زمان ساختاری می شوند تغییر این روابط هم نیازمند اقدامات ساختاری می شود. با اندرز و موعظه و مویه کردن، جامعه به سوی کاهش مرارت و تقلیل دردها حرکت نمی کند. جامعه ای که به ناهنجاری ساختاری دچار شده نیازمند بنای نهادهایی است که در آنها روابط صحیح، نوع برخورد مناسب با مشکل، استفاده صحیح از امکانات و نیروها نهادینه شود. به عبارتی استمرار روابط مناسب اجتماعی در نهادهایی است که به دست خود مردم برای حل مشکل مردم ایجاد می شوند.
با این مقدمه می توان گفت خانم قدس بنیانگزار محک نمونه ای از یک عنصر رادیکال است و می تواند به روز هفت دی ماه هر سال که به نام بهبود یافته های محک نامگذاری شده مباهات کند. به خاطر دارم در کلاس های حسینیه ارشاد، شهید صابر برای آشنایی بچه های کلاس با نمونه یک کار موفق اجتماعی، از ایشان دعوت کرد. خانم قدس توضیح داد چگونه ایده تاسیس محک بر اثر یک الهام، یک تجربه مشترک از درد انسانی،یک احساس نیاز به همیاری در ذهنش خطور کرد. این ایده با همیاری خیلی از ایرانی ها به عینیت رسید.
محک اکنون به نمادی از غرور ایرانی ها تبدیل شده جایی که آنها می توانند ادعای نهادسازی در جامعه مدنی مان را داشته باشند. تجربه محک نمایشی از امر رادیکال است جایی که تعدادی از ایرانی ها با همیاری های خرد و کلان خود از رنج تعدادی از ایرانیان گرفتار در مصیبت بیماری می کاهند، جایی که مناسباتی ریشه دار غنی شده از عشق و محبت میان انسان ها شکل می گیرد تا از رنج های بیماران و خانواده های درگیر برای بیماری کاسته شود، تا در جامعه شان منزوی نشوند. جایی که ایرانی ها یاد می گیرند می شود از همین ایده های خرد به کارهای بزرگی رسید. محک از آنجا تجربه امر رادیکال است که می تواند مکانی برای آموزش همیاری میان انسان ها باشد. مکانی که جمعی از ایرانیان بدون توجه به سیاست دولت و حاکمیت برای رفع مشکل خود چاره اندیشی می کنند و نحوه مواجهه خود با مشکلاتشان را به آزمون می گذارند.
به خصوص در جامعه ای که بحران های اجتماعی به صورت ساختاری آثار منفی ایجاد می کنند و در کارکرد نهادهایی قدیمی مانند خانواده، مدرسه و … اخلال ایجاد می کنند محک تجربه مهمی از منظر قوام یافتن ظرفی جدید برای تحقق همبستگی اجتماعی است. به این معنی که افراد جامعه بخشی از زیست خود را در نهادی تجربه می کنند که مبنای آن بر اساس همیاری میان انسان ها شکل گرفته است.
محک از آنجا تجربه امر رادیکال است که بستر ساز تغییرات بنیادین در روابطی است که حکومت توانایی تغییر آنها را ندارد و محک با عملکرد مناسب خود این روابط را دگرگون می کند. در نتیجه محک اینجا در مقام یک مدل معرفی می شود، مدلی که به مخاطبانش در جامعه جهت می دهد؛با آنها گفت و گو می کند و آنها را دعوت به هم اندیشی در مورد مشکلی می کند که طیف وسیعی از جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است.
محک تجربه امر رادیکال است زیرا نهادی مدنی است که می تواند از طرفی مامنی برای حضور افراد باشد تا تجربه یک کار جمعی را از سر بگذرانند و از طرفی می تواند جمعی از خانواده های ایرانی درگیر با بیماری صعب لاعلاج را یاری دهد تا در انزوا ، فقر و تهیدستی گرفتار نشوند تا زمینه حضور آنها را در اجتماع فراهم کند. این زمینه سازی می تواند از حجم حاشیه به نفع متن کم کند . در کشوری که حاشیه نشینی می تواند معضلی بزرگ برای رسیدن به دموکراسی باشد نهادهایی که به توانمند سازی اقشار اجتماعی کمک می کنند خود بهترین ابزارهای رسیدن به دموکراسی هستند.
برپاساختن نهادهایی مثل محک همچون فانوسی تاریکی های جامعه مان را روشن می کنند. نهادهایی که بر پاساختنشان خون دل خوردن می خواهد و صبر بزرگ و ایمان محکم. اینجاست که اعتبار امر رادیکال با ساختن نهادهایی مانند محک بازپس گرفته شود و هر حرف احساسی، کلی و بدون پشتوانه نمی تواند به عنوان مصداق رادیکالیسم معرفی شود.
رادیکالیسم را باید از شعارهای نامحدود و عمل های ناچیز و محدود جدا کرد. باید مرزهای آن را از سیاست نیز فراتر برد و به زندگی انسان ها پیوند داد. باید برای رادیکالیسم معیار و مصداق معرفی کرد. جامعه ایران بیشتر از حرف های کلی و شعارهای تند به نهادسازانی نیازمند است که با صبر و خون دل خوردن برای بی خانمان های سرزمین مان خانه بسازند. همان خانه هایی که می توان در آنها تمرین انسان بودن کرد. می توان در آنها برای مهرورزی مصداق معرفی کرد. می توان در طوفان ها به آنها پناه برد.
محک اکنون می تواند پناهگاه باشد. پناه گاهی که علاوه بر آنکه در آن می توان به کاهش دردها اقدام کرد در زمان هایی که خودمحوری ها و منفعت طلبی ها در جامعه افسار گسیخته می شود می توان به آن پناه برد تا روحیه با جمع بودن و همبستگی را در آن آموخت.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.