قیام سی ام تیر وتسلیم شاه “

قیام سی ام تیر حاصل یک جنبش اجتماعی وسیاسی بود. به ویژه که “نسل”عوض شده بود ، علیرغم نسل قبلی که معتقد بودند “هرچه میشود کار انگلیسی هاست حتی ملی شدن نفت ” این قیام حاصل برخاستن دانشجویان دانشگاه تهران – دبیرستان های سراسر کشور بویژه دانش اموزان دبیرستان های تهران منجمله دارالفنون – مروی – علمیه -البرز، نوربخش و.پهلوی …و کسبه بازار و بیشتر شاگردان بازار ،بساطی ها ودستفروشان سربازار که درآن زمان برروی جوی آب درخیابان های ناصر خسرو-بوذرجمهری – سبزه میدان برروی تخت زیرسایه چادر و…مشغول فروش لباس و وسایلی …بودند . در واقع نوعی “حرکت انقلابی ” بعد از انقلاب مشروطه بود ، که ازچهارراه سرچشمه توسط میوه فروشان که برروی جوی آب بیشتر بساط داشتند ، ازخیابان های ناصر خسرو ولاله زار واکباتان – از میدان ژاله وسه راه ژاله ازخیابان انقلاب امروز “رضاشاه سابق” –دروازه شمیران مرکز چوب فروشها -دروازه دولت – چها راه سرچشمه – چهارراه مولوی – میدان اعدام -– چهارراه کالج-دانشگاه تهران و….که همه بسوی بهارستان و مجلس به محض شنیدن ” استعفای مصدق” از رادیو ایران روان شدند ، که بسرعت همه ادارات –بازار –دبیرستان هاو دانشگاهها و….همه تعطیل شدند، امری که چند روز ادامه یافت و تشدید گردید و در واقع وارد دوره ای انقلابی شدیم که بعید نبود با کشتارها وخشم عمومی به دربار شاه بکشد . اعتصاب عمومی واعتصاب نمایندگان “نهضت ملی” هم درمجلس که اکثریت را داشتند امریکا همه دست اندرکار ان قدرت و قانون شکن به ویژه دربار را غافلگیر نمود زیرا که مصدق اهل “قانون وحقوق”بود. مردم از خیابان های مختلف امروز وغالبا بارهبری احزاب ملی – حزب ایران و مردم ایران و ملت ایران– حزب زحمتکشان ملت ایران – مجمع مسلمانان مجاهد از ناصر خسرو هجوم آوردند ….درحالیکه لشگر گارد محافظ مجلس بود – حکومت نظامی حاکم – و شهربانی و سربازان حکومت نظامی خیابان های اطراف مجلس را با تانک ها وزره پوش ها محاصره کرده بودند و اجاز ه نمیدادند کسی از این خیابان ها به میدان بهارستان قدم گذارد. در سه راه ژاله یکی از شاهپورها –علیرضا- که با اتوموبیل خود و اسلحه کلت با تیراندازی به مردم عصبانی درگیر شد اگر نیروهای زرهی وسوار اسبی به کمکش نیامده بودند وچند نفر را نمیکشتند اورا کشته بودند – درچهار را ه سرچشمه درجلوی مسجدسپهسلار که لشگر گارد را درتیررس خودداشت تعدادی کشته شدند که تعدادی را به خانه “آیت کاشانی بردند که او درمنزل نبود”‌وتعدادی را بطرف مجلس. با درگیری ها هرلحظه کشته وزخمی بیشتر میشد .

– در ناصر خسرو پیرمردی باشاپوبنام عینکچی جلوجوانان دبیرستان مروی وجوانان بازار باشعا ر”مصدق پیروزاست” باپسرخود که پسرش درمیدان امام کشته شد ،‌وجلوی دبیرستان درالفنون ومیدان اما م امروزو” سپه دیروز” تا خیابان لاله زار واکباتان که از جوانان دبیرستانی موج میویزد –پیر مرد کوری که همیشه جلوی دارالفنون عصازنان گدایی میکرد با عصای خود که درهوامیچرخاند چشمانش بازشده وجلوی دانش آموزان دبیرستان های آن منطقه با تعدادی دیگر ازبچه ها ی بازار وبساطی ها در خیابان اکباتان بانیروهای”گارد وپلیس سوار”با سنگ وچوب وچماق درگیر شدند که عده ای خواستند وارد وزارت فرهنگ آنروزشوند که درب بسته بود ، سرهنگ قربانی که ازشهربانی رشت به کمک آمده بود با پلیس سوار همه را به رگبار مسلسل بست. من با گروهی از دانشجویان دارالفنون به کوچه ای درکنار وزارت فرهنگ پناه بردیم که بن بست بود، درب همه خانه های قدیمی بسته بود. بلاخره دستجمعی خواستیم به درب کهنه ای هجوم ببریم که پیرزنی درب را باز کرد و وارد شدیم. ساعت 12ظهر بود. پیرمرد ظاهرا کور، کشته شده بود – یخ فروش گوشه خیابان که سر از دکه چوبی خود بیرون آورد و” مصدق پیروز است ” گفته بود کشته شده بود و بسیاری در جلوی وزارت فرهنگ گذشته چون برگخزان برزمین ریخته بودند ، احزاب ملی را دراطراف بهارستان همه را برگبار بسته و تعدادی کشته داشتند. دربرابر این کشتار در راه ورود به بهارستان به یکباره سکوت حاکم شد تا جاییکه من وقتی درب خانه پناهگاه را بازکردم و برون آمدم –سر کوچه تعدادی جوانان به خون طپیده را وسط خیابان نیمه جان و شهید مشاهده نمودم. بعد کامیونهای نظامی درحال جمع آوری شدند . ازطرفی پاسبانان سواری اگرچه اندک ولی اشگ خود را پا ک میکردند، بردیوار کهنه ای درکنار وزارت فرهنگ جوانی از دانش آموزان مدرسه نظام بنام ” امیربیجار”با لباس شخصی که وقتی مورد اصابت سرنیزه سرباز گارد در سینه اش قرار میگیرد بر دیوار با خون خود چنین در حال نوشتن بوده “……ازجان خود گذشتیم باخون خود نوشتیم یامرگ یا مصدق” که ازپشت سر مغزش مورد اصابت گلوله سرهنگ قربانی افسرسوار فرمانده واحد کمکی از رشت قرار میگیرد که تا مدتها خبرنگاران داخلی وخارجی از این نوشته اش عکس میگرفته اند . درنهایت در میدان امام امروز و”سپه دیروز” تانکها دربرابر دانش آموزان و…تسلیم شده ومردم برسروروی آنان گل ریختند ، امری همه رجال آنگلوفیل آنروز و دربار پهلوی را غافلگیر کرده که ساعت یک بعد ازظهر رادیو ایران اعلام کرد “قوام السلطنه استعفا داد” نخست وزیری که درابتدا اعلام نمود”کشتیبان راسیاستی دگر آمد” و شاه فرماندهی کل قوا را به مصدق داد. مردم ایران بر سیاست های مستبدانه شاه قلم بطلان کشیدند
– 4بعد از ظهر مهندس حسیبی از سوی فراکسیون نهضت ملی اعلام کرد ” دولت مصدق به قدرت بازگشت. به خانه هاتان بازگردید”، درآن شب شهر در دست مردم بود ، پلیس شاه بانظامیان به پایگاههای خودبازگشتند فردای آنروز شهربانی اعلام کرد که “آن شب تنها شبی بود که در شهرها دزدی نشد”. شب هنگام دکتر مصدق به ابن بابویه رفت و هزینه گور شهیدان این قیام را پرداخت و اعلام نمود “او را بعد از مرگ در گورستان این شهیدان آزادی و حاکمیت ملی دفن کنند”منتها توطئه ها پایان نیافت تا کودتای ننگین 28مردادکه بحثی دیگر با عوارضش میطلبد. اما چر ادر28 مر داد چنین نشد ؟ زیراکه قبل از 28مرداد نیروهای مشکوک وحزب توده آشوبهایی را دامن زدند که باعث وحشت مردم و کسبه شد. از اینرو مصدق برای نظم و…دستور داد نیروهای احزاب ملی واردصحنه نشوند و ساکت باشند تا نظم را برقرار کند، امری که انجام شد . ولی سبب شد ارتش شاهی از این آرامش بهره برده وناجوانمردانه بنفع دربار البته با تحریک آمریکا وانگیس کودتا نمود ، میدانیم رهبری کودتا با کرومیت روزولت بود که از قبل رضایت شاه را گرفته البته شاه از مهلکه ابتدا گریخت وبعدا بازگشت. کسی که با عملکردش زمینه ساز نارضایتی ها تا انقلاب اسلامی شد .

نویسنده “پژوهشگرمرکز مطالعات عالی اجتماعی”پاریس است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله