در صورتی که شخصیتهای وزین اصلاح طلب مانند خاتمی٬ موسوی خوئینیها ٬عبدالله نوری و …. ریسک حضور در انتخابات را بپذیرنند میتوانند فضا را تغییر دهند.
.
ایران کشور لحظات حساس است٬ حکومت نه مانند امرای عرب منطقه میتواند مردم را درحاشیه نگهدارد و هر وقت کارد به استخوان رسید مجلسی تشکیل دهد تا در امور کشور مشورتی به امیر دهند٬ نه توان این را دارند که مانند چین نظام غیردموکراتیک اما کارآمدی را خلق کنند تا با رشد و پیشرفت اقتصادی مردمان را با خود همگام نمایند و نه مانند کشورهای دموکراتیک حزبی قوام یافته وجود دارد تا برنامهریزی برای فردا نماید و در انتخاباتی شفاف ٬ آزاد و عادلانه خود را به محک رای مردم گذارد و پیروز یا شکست خورده خود را برای دوره بعدی انتخابات مهیا کند.
در اینجا امنیتی نیست که خارج از دایره قدرت برنامههای دولتمردان و حاکمان پائیده و نقد شود و جایگزینی برای آن تولید شود٬ از این روست که همه چیز میتواند لحظهای متحول شود. برای همین آمادگی پیش نیاز کامیابی است و آمادگی هم در این کشور کیمیاست و یافت نمیشود. دوم خرداد که پیروز شد بیش از شکست خوردگان٬ اردوی پیروز تا مدتی سعی میکرد با نواختن سیلی بر صورت خویش در یابد که بیدار است یا در خواب شاهد پیروزی را در آغوش گرفتهاست. در انتخابات ۸۴ هم همین ماجرا برای احمدینژاد تکرار شد٬ هیجان کودکانه احمدینژاد در نخستین کنفرانس خبری پس از پیروزی که تا همین اواخر پابرجا بود نشان از این داشت که خود او هم از پیروزی اش شگفت زده است. اگر خاتمی را عصیان مردم علیه حکومت برکشید٬ احمدینژاد را بی برنامهگی و یاس اصلاح طلبان همراه با تمایل رهبر به گماشتن کسانی که از خود هیچ نداشته باشند و دست بوس او باشند به پیروزی رساند.
زمانی که در سال ۱۳۸۴ اصلاح جمهوری اسلامی پیش از تغییر قانون اساسی را غیرممکن میدانستیم و تنها حاضر به شرکت در رفراندوم تغییر قانون اساسی بودیم تصور نمی کردیم که ۴ سال دیگر به حمایت از موسوی و کروبی بپردازیم. اما همه کسانی که به چشم٬ آنچه که بر سر کشور آمده بود را میدیدند اینک اشتراک نظر داشتند که تداوم حکمرانی احمدینژاد – خامنهای کشور را به ورطه نابودی میکشاند که دیدیم کشاند. آن تلاش نافرجام برای تغییر اگرچه کمکی به بهبود اوضاع کشور نکرد اما خامنهای و احمدینژاد را در وضعیتی قرار داد که با گذشت ۴ سال هنوز نتونستهاند از آن خلاصی یابند و حتی خیلی از خودیهایشان نتوانستند چشم بر آن همه جنایت ببندند و نشان به همان نشان که امروز وقتی عسگراولادی سخن از بیگناهی موسوی و کروبی میگوید٬ جنتی٬ احمد خاتمی و حسین شریتمداری به زحمت تلاش میکنند حداقل بخشی از بدنه خود را دوباره قانع کنند که رهبران جنبش سبز فتنهگرند٬ اقناع مردم که دیگر ممکن نیست.
اینک اما دوباره به انتخابات نزدیک میشویم و بی تردید یکی از همان لحظات حساس برای ایران ما فرا میرسد. درباره نقش انتخابات در فضای کلان کشور تفاوت نظر وجود دارد٬ اما حداقل همه بر این امر توافق دارند در جامعه ایران که احزاب و نهادهای مدنی مقتدری وجود ندارد٬ فصل انتخابات مناسب ترین زمان برای نقد سیاست های کلی کشور است و به دلیل اینکه صدا و سیما به شکل سنتی مواضع کاندیداها را پوشش میدهد٬ این سخنان به گوش مردم هم میرسد٬ کاندیداها چه پیروز و چه حتی ناکام میتوانند اثرگذار باشند. به عنوان نمونه شعار انتخاباتی آقای کروبی در انتخابات ۸۴ پرداخت پول نقد به مردم بود٬ سیاستی که شباهت زیادی به طرح هدفمند کردن یارانه ها داشت که بعدا توسط محمود احمدینژاد اجرا شد.
با توجه به این نکات مواجهه با انتخابات آتی ریاست جمهوری پرسش مهمی است که همه فعالان سیاسی ایران ناچار به پاسخ به آن هستند.
وضعیت ایران امروز بدون تردید بسیار بغرنج و پیچیدهاست٬ به لحاظ بین المللی کشوراکنون در محاصره کامل اقتصادی است٬ فروش نفت ایران بسیار کاهش یافته و دریافت پول آن نیز دشوار و ممکن است به زودی غیر ممکن شود٬ به تبع آن اقتصاد ایران نیز به مرز ورشکستگی رسیدهاست و دولت به ترفندهای مختلف تاکنون سعی کرده با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد و هر ثانیهای که این تحریمها ادامه یابد اقتصاد ایران ضرر هنگفتی میکند.
به لحاظ داخلی نیز فضای کشور روز به روز تنگ تر میشود و به سمت تک قطبی شدن پیش میرود. آقای خامنهای تلاش کردهاست تمام کسانی را که امکان عرض اندامی در مقابل او داشتهاند٬ به نحوی کنار بزند. آخرین نمونه آن تلاش برای محدود کردن دوست دیرینه خود هاشمی رفسنجانی است. حتی پس از اینکه رئیس جمهور دست بوس او – محمود احمدینژاد- به پشتوانه آنچه اقبال مردم میدانست تلاش به خروج از ذیل اقتدار او کرد و به اختیارات قانونی خود توجه نمود٬ به قدری مغضوب شد که برخی از ناظرین تردید داشتند بتواند دوران ریاست جمهوری خود را به پایان برساند و اگر شراکت اکثر شخصیتهای مطرح حکومتی و ارگانهای آن با محوریت بیت رهبری در انتخاب او به عنوان رئیس جمهور و سرکوب خونین مردم معترض و طرد همه کسانی که مخالف او بودند با برچسب بیبصیرت نبود٬ چه بسا احمدینژاد سرنوشت دیگری پیدا میکرد. همچنین آقای خامنهای تمایل خود به برچیدن پست ریاست جمهوری و تنزل آن به نخست وزیری را پنهان نکردهاست.
سومین دشواری امروز ایران نقض گسترده حقوق بشر و حصر رهبران جنبش سبز است. حکومت از آنجا که به خوبی احساس کردهاست٬ بسط آزادیها و ایجاد روزنههایی برای فعالیت گروههای سیاسی و فرهنگی و صنفی به سرعت تبدیل به جنبشهایی مشابه جنبش سبز خواهد شد٬ از طریق حبس و حصر فعالان سیاسی٬ فرهنگی و صنفی و همینطور تهدید مداوم و سازمان یافته فعالانی که در خارج از زندان اند و اجرای احکامی مانند اعدام یا قطع عضو به صورت علنی اجازه تنفس به هیچ بخشی از جامعه نمیدهد.
در شرایط موجود که انتخابات ریاست جمهوری در پیش است٬ به نظر میرسد هرگونه پاسخ به نحوه برخورد با انتخابات حداقل متضمن تبیین نسبت با این سه مساله خواهد بود و باید به این سؤال پاسخ داد که شرکت٬عدم شرکت و نحوه شرکت در انتخابات چه کمکی به کم شدن مشکلات کشور خواهد کرد. به نظر میرسد دوگروه برای این سؤالات پاسخهای مشخصی دارند.
نخست کسانی که به کلی از ایجاد تحول در ایران از داخل کشور قطع امید کردهاند و یا در صورت چنین رخدادی منافع خود را از دست رفته میدانند٬ از انسداد هرچه بیشتر شرایط داخل کشور استقبال میکنند٬ تمایلی هم به حل مسأله هستهای از طریق مذاکره و توافق ندارند و ترجیح میدهند رژیم جمهوری اسلامی در اثر تحریمها دچار اضمحلال شود و یا حتی به دست نیروهای خارجی سرنگون شده و دولتی دموکراتیک و لیبرال جایگزین آن شود. بر این اساس انتخابات مطلوب آنان انتخاباتی است بدون شرکت اصلاح طلبان و حتی محافظهکاران معتدل و تنها با حضور نیروهای طرفدار رهبر جمهوری اسلامی و با شرکت حداقلی مردم که با کمترین مشروعیت ملی از حل منازات بینالمللی عاجز باشد و هیچ دولت غربی نیز نتواند با آن به معامله بنشیند.
گروه دیگری نیز که اکنون تصمیم خود را گرفتهاند تندروهای جمهوری اسلامی اند. انتخابات خوب از نظر آنها انتخاباتی است که فردی از پیروان مخلص رهبری به قدرت برسد. البته در صورت تضمین برد نامزد مورد نظر که حمایت طیف امنیتی بیت را دارا باشد٬ شرکت بیشتر مردم در انتخابات مفید است. اما در این گرایش کوچکترین ریسکی که موجب رخدادی مانند دوم خرداد ۷۶ و یا جنبش سبز شود پذیرفته نیست و انتخابات کم رونق با نتیجه تضمین شده بهتر از انتخابات همراه با ریسک اما پرشور است. این گرایش تمایل دارد فرد مورد نظر بخش امنیتی بیت با محوریت مجتبی خامنهای به قدرت برسد.
به جز این دوگروه به نظر میرسد سایرگرایشهای موجود در عرصه سیاسی هنوز نتوانستهاند به تحلیل روشنی در مورد انتخابات دست یابند. برای گروههای طرفدار دموکراسی تجربه انتخابات قبلی ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در تعیین مسیر این انتخابات نقش محوری دارد. در حالی که نامزدهای معترض انتخابات قبلی محصورند٬ برای بسیاری سخن گفتن از شرکت دوباره در انتخابات غیر قابل پذیرش است. اما به نظر نگارنده برنامهریزی برای انتخابات و برخورد مرحلهای با آن بیشتر میتواند در خدمت یک نیروی تحول طلب ملی باشد. برای نیروهایی که علیرغم استفاده معقول و منطقی از امکانات بینالمللی برای تحول چشم به داخل دوختهاند٬ نادیده گرفتن امکانی مانند انتخابات به سادگی میسر نیست. میتوان از امکان انتخابات برای جلب توجه مردم به بحرانهای موجود استفاده کرد و برای کمک به حل بحرانهای گفتهشده تلاش کرد. بر این اساس جریان تحولطلب نخست لازم است به نقد سیاستهای تیم احمدینژاد – خامنهای که منجر به بحران موجود شده و اقتصاد کشور را بر لبه پرتگاه قرار دادهاست٬ بپردازد و تلاش برای حل مسالمت آمیز مناقشه هستهای ایران و پایان دادن به تحریمهای کمرشکن موجود را دنبال کند. علاوه بر آن آزادی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز و بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران و نهایتاً برای گسترش فضای سیاسی کشور بکوشد و از حضور نیروهای مختلف اصلاح طلب و محافظه کار که درجهای از استقلال را دارا باشند استقبال کند.
بر این اساس باید فرد یا افرادی که از شخصیت و توانایی لازم و وجهه قابل قبولی در بین مردم برخوردار باشد٬ ضمن حضور در انتخابات و نقد فضای موجود٬ حداکثر تلاش خود را برای تبیین فلاکتی که این روزها گریبانگیر ایران شده است به کار ببندد و راهکارهای خود را برای برون رفت از این فضا اعلام دارند. هرچند که در حال حاضر بیت رهبری حداکثر فشار خود را بر روی اصلاح طلبان اعمال میکند تا مانع حضور آنان شود اما در صورتی که شخصیتهای وزین اصلاح طلب مانند خاتمی٬ موسوی خوئینیها ٬عبدالله نوری و …. ریسک حضور در انتخابات را بپذیرنند میتوانند فضا را تغییر دهند.
در چنین شرایطی یکبار دیگر امکان تحرک بدنه اجتماعی تحول طلب نیز فراهم می شود٬ هرچند که ایدهآل همه ما بدون تردید شرایطی است که انتخابات تنها مجرای بروز و ظهور پتانسیل تحول طلبی نباشد اما با توجه به فقر شدید ما در این زمینه و سرکوبهای سالیان اخیر هنوز با چنین شرایطی فاصله داریم. از سوی دیگر تجربه انتخابات ۸۸ نشان داد که لزوماً شرکت در پروسه انتخابات سبب مشروعیت بخشی به حکومت نخواهد شد و بی شک همه شم با من همداستانید که انتخابات ۸۸ و جنبش سبز بسیار بیش از تحریم انتخابات در سالهای قبل از آن به بی اعتباری حکومت و مشروعیت زدایی از آن منجر شد. بنابراین در شرایط موجود برخورد فعال با انتخابات اهمیت دوچندان دارد٬ اگر جریان اصلاح طلبی داخل کشور بتواند بر سر کاندیدایی توافق کند بدون تردید باید از آن حمایت کرد و حتی کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی که از خود شخصیت مستقلی دارد میتواند به تنوع هیات حاکمه و جلوگیری از تمرکزقدرت کمک کند.