نسبت با دولت روحانی

طرح مطالبات به موازات حمایت و پشتیبانی

وظیفه نیروهای سیاسی است که مطالباتی که خواست اکثریت قریب به اتفاق فعالان مدنی و اجتماعی است را به بهانه اینکه الان باید وقت داد فراموش نکنند و مرتبا مطرح کنند. قطعا در این صورت دولتی که می خواهد پاسخگوی مردم باشد بیشتر تقویت می‌شود و به موفقیت می‌رسد.

این روزها شرایط و فضای کشور به خاطر تغییرات در دانشگاه آزاد، موضوع زندانیان سیاسی، پیروزی های ورزشی و مصاحبه آقای روحانی با NBC و … چهره‌ای استثنایی داشت.

همچنین قبل از هر چیز لازم است خوشحالی خود را از آزادی خانم نسرین ستوده، آقای عرب‌سرخی، خانم امرآبادی و خانم کرم‌زاده مکوندی و دیگر زندانیان اعلام کنیم. آزادی زندانیان سیاسی موضوعی است که مردم در همه میتینگ‌هایی که آقای روحانی برگزار می‌کرد خواستار بودند. این آزادی را بعد از تبریک گفتن به خود آزادشدگان، به مردم که ثمره حمایت‌ها و شعارهایشان را در ورزشگاه‌ها و اماکن عمومی مشاهده می کنند، باید تبریک گفت.

در عین حال چرا نبایستی ابراز نگرانی و دغدغه کرد از خیل عظیم بی‌گناهانی که در زندان‌ها هستند؛ به جز زندانیان مربوط به حوادث سال 88، کسانی که به دلایل اعتقادی و دینی و کسانی که از قومیت‌های مختلف ایران و گرایشات چپ و گروه‌های مختلف هنوز در زندان‌ها هستند، چرا بدون هیچ دلیل و بینه‌ای هنوز باید آنجا باشند.

در عین حال در این زمان بایستی به این نکته اشاره کرد که این خبرهای خوش حاکی از چه چیزی است؟ این که گروهی از زندان آزاد می‌شوند آیا بخشی از روندی است که آقای روحانی و دیگر اطرافیانش اسم آن را اعتدال گذاشته اند یا حرکتی تبلیغی است قبل از سفر به نیویورک و جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد.

به نظر می رسد حاکمیت جمهوری اسلامی ایران علیرغم این که تک صداهای مخالفی هم در آن شنیده می‌شود؛ اما امروز در راه تشنج‌زدایی به این نتیجه رسیده است که بهتر است اقدامات مثبتی را انجام دهد که می‌توان نشانه‌های این امر را اینجا و آنجا دید.

از این بابت من بر این نظرم که جریانات مطالبه‌محور در شرایط کنونی با افراط و تفریطی مواجه هستند که بایستی به جد در مقابل آن ایستاد.

اما این افراط و تفریط‌ها چیست؟

نیرویی به طور مشخص از قبل وجود داشت و این روزها هم چهره‌نمایی می‌کند که می‌گویند باید به آقای روحانی فرصت داد و دولت آقای خاتمی هم در یک سال اول هیچ مشکلی نداشت و بسیار نیروهای مدنی را پرهیز می‌دهند از اینکه مطالبات خود را عنوان کنند و خواسته‌هایی که آقای روحانی قول آن را داده است طلب کنند. این نیروی تفریط است.

نیروی افراط در سمت دیگر ایستاده است چه در درون حکومت و چه جریانات افراطی بیرون از حکومت و آنها می‌گویند ایشان تمام چراغ‌های سبزش را روشن کرده است برای آن که تسلیم آمریکا شود.

این نیروی افراط و تفریط بزرگترین ضربه ای که وارد می‌کند، ضربه‌ای است که به مطالبات مردم ایران می زند و نیروی مطالبه‌محور بایستی با این جریان افراط و تفریط مقابله کند.

اما چرا نیروی مطالبه محور باید در این شرایط روی مطالبات خود ابرام و پافشاری کند؟

در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بعد از ملاقات علنی که آقایان مهندس بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی و مهندس هاشم صباغیان در الجزایر با برژینسکی داشتند ما هیچ دیدار علنی و روشنی با آمریکایی ها در طول تاریخ جمهوری اسلامی نه تنها نداشتیم بلکه هیچ مقام جمهوری اسلامی جرات نداشته که بگوید من با امریکا یا با مسئولین ایالات متحده می‌توانم دیدار داشته باشم.

آقای روحانی در مصاحبه‌ای که با ان.بی.سی داشت وقتی که خبرنگار از او پرسید آیا شما در نیویورک برنامه‌ای هم برای دیدار با اوباما دارید گفت من برنامه‌ای برای دیدار با آقای اوباما ندارم اما در سیاست هر چیزی امکان‌پذیر است البته بستگی به شرایط دارد. این نشان می‌دهد که اراده‌ای در جمهوری اسلامی در حال نمایش خود است که می‌گوید از ارتباط با امریکا هیچ واهمه‌ای ندارد و آماده است این ارتباط را انجام دهد.

این ها علائمی است که در سی و چند سال گذشته وجود نداشته و الان دولت آماده این چنین ارتباطی است. از طرف دیگر آقای علوی به حوزه علمیه قم و به دیدار مراجع رفته است. او با آقای موسوی اردبیلی هم دیدار کرده است. این نشانه چیست؟ وزیر اطلاعات به دیدار یک مقام روحانی نرفته است. چهار سال پیش وزارت اطلاعات عواملی را به همراه دیگر جریانات امنیتی بسیج کرد که به در خانه آقای موسوی اردبیلی بروند و سنگ پرتاب کنند و علیه ایشان وآقای صانعی شعار بدهند. در حالی که امروز می بینیم وزیر اطلاعات به دیدن آقای موسوی اردبیلی می‌رود و آن را گزارش می‌دهد.

این یک برآمد است و باید آن را به نیروهای افراطی نشان داد که در جمهوری اسلامی نیرویی متولد شده است که می‌خواهد تشنج‌زدایی کند و در مقابل تشنج زایی اقدام کند.

از طرف دیگر به نیروی تفریط باید گفت هنوز در جمهوری اسلامی عقب‌نشینی از خواسته‌های مشخصی در عرصه‌های هسته‌ای و مسائل خاورمیانه دیده نمی‌شود. دیدار و مذاکره و تشنج‌زدایی اصلا به معنی تسلیم شدن نیست و این افراط‌گری شما فقط رسیدن به مطالبات را به تعویق می‌اندازد. بنا به دلایلی که برشمردیم فکر می کنم وظیفه و آنچه که شایسته است نیروهای مطالبه‌محور در راستای آن بسیج شوند و اقداماتی را انجام دهند در وهله اول وعده ها و خواسته‌های خود آقای روحانی است.

در مسائلی مثل تحریم و مسائلی که امنیت جامعه را به خطر می‌اندازد و مردم را به چالش می‌کشد طبیعتا از منافع مردم و در همین راستا از آقای روحانی هم حمایت می‌کنیم. ولی در آزادی‌های سیاسی و آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر چرا نباید از آقای روحانی مطالبه‌ای داشته باشیم.

اوباما می‌گوید که از آقای روحانی نامه دریافت کرده است. باید از آقای روحانی سوال شود که آیا مردم نامحرمند که مناسبات آمریکا و ایران بایستی از زبان اوباما اعلام شود یا در قضایای ایران گیت هم بایستی از زبان امریکا اعلام میشد؟ اینها مسائلی است که باید از آقای روحانی سوال شود و از او خواسته شود که پنهان کاری نکند.

چرا بایستی مسئله‌ای مربوط به ایران ابتدا از زبان اوباما اعلام شود؟

چرا رهبران جنبش سبز بایستی هنوز درحصر باشند؟

چرا آزادی بسیاری از زندانیان سیاسی به تعویق افتاده است؟

خواسته‌هایی که علی‌العموم در سطح جامعه مطرح است را بایستی طرح و پیگیری کنیم. به نظر من شرایط در ایران به گونه‌ای است که اراده حاکمیت در راستای تشنج‌زدایی پس از فضاحتی که طی آن هشت سال و بویژه طی سال آخر از طرف احمدی نژاد و حامیانش به وجود آمد ایجاد شده است. اینجا وظیفه نیروهای سیاسی است که مطالباتی که خواست اکثریت قریب به اتفاق فعالان مدنی و اجتماعی است را به بهانه اینکه الان باید وقت داد فراموش نکنند و مرتبا مطرح کنند. قطعا در این صورت دولتی که می خواهد پاسخگوی مردم باشد بیشتر تقویت می‌شود و به موفقیت می‌رسد.

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله