عبدالوهاب المسیری در کتاب خود “تاریخ اندیشه صهیونیستی” به گستره تعاریف مشکل آفرین و متناقض صهیونیسم که توسط شخصیتها و سازمانهای یهودی و غیریهودی تدوین و اتخاذ شده است، اشاره میکند. تعاریفی وجود دارد که از یکسو مبتنی بر ناسیونالیسم یهودی با ماهیت دینی و تاریخی است ودر سوی دیگر برخی ماهیت سیاسی شهرکسازی را به عنوان «راه حلی برای نجات مردم یهود» تبیین میکند.
در روایت دینی صهیونیسم، تاریخی وجود دارد که جوهر آن متون عهد عتیق است که در آن یهودیان به عنوان قومی برگزیده و مقدس بوده و پیامبرشتن ابراهیم به اراده خدا مبعوث و عهد و پیمانی با او برای متحد کردن مردم سرزمین مقدس بدون سرزمین بسته شده است.
روایت سیاسی وجود دارد که ایده های آن برای حل بحران «دیاسپورا» شکل گرفته است، که با تمام باورهایی که یهودیان را به عنوان یک قوم و نژاد متحد توصیف می کرد، در تضاد بود. «گتو» یهودی استقلال خاص خود را نداشت که بیانگر اراده او باشد، بلکه هویت او تابع محصول ویژگیهای جامعه فئودالی در لهستان و روسیه بود، واقعیتی که صهیونیسم سعی داشت آن را زیر پوشش (ناسیونالیسم یهودی) پنهان کند.
یهودیت ربانی تلاش برای بازگشت جمعی واقعی به فلسطین را مانند (دهیکات حکاتز) یعنی (تسریع در پایان) و اینکه بازگشت زمانی دارد که خداوند آن را تعیین میکند نه با عمل انسانها ،نهی میکند و آن را کفرآمیز و بدعت میداند.
اندیشه ملی دینی
ناسیونالیسم یهودی از نظر دینی با مفاهیم روز موعود، سرزمین موعود و قوم برگزیده خدا که از زمان خروجشان از مصر مقدر شده بود سرزمینی را داشته باشند که مسیح آنها را به آنجا هدایت میکرد، پیوند خورد. اصطلاح صهیونیسم به کوه صهیون و قدس برمیگردد و پس از آن نامی که یهودیان بر خود نهادند (پیامبر صهیون) پدید آمد که بیانگر ناگزیر بودن بازگشت به این سرزمین است.
این مفاهیم دینی در گرایش برخی از اعضای گروههای پراکنده یهودی که برای عبادت و انجام نماز و مناسک مختلف دینی به فلسطین مهاجرت کرده بودند، و تنها از طریق کمکهای خیریهای که توسط گروههای دیگر ارسال میشد، زندگی می کردند منعکس ش.د
بیرنبام، متفکر یهودی اتریشی، با تشکیل اولین کنگره صهیونیستی در سال 1897، ایده صهیونیسم را به عنوان مفهومی که بیانگر اندیشه دینی نیست، را تدوین کرد و آن را به عنوان یک هدف یک سازمان حزب سیاسی که ترکیبی از هویت ملی و واقعی است، یعنی حرکت به سوی سرزمین مشروع توصیف کرد.
اندیشه سیاسی ناسیونالیستی (سکولاریزاسیون)
اندیشه سیاسی ناسیونالیستی (سکولاریزاسیون) که برخی از گروههای یهودی در اروپای غربی را بر آن داشت تا به دلیل ترس از مهاجرت آنها به غرب و به خطر افتادن موقعیت اجتماعی و منابع مفید گروههای شرقی بالاجبار برای مهاجرت آنها به فلسطین بدانها کمک مالی کنند.
با سکولاریزه شدن جوامع غربی و افزایش متفکران و فیلسوفان – چه یهودی و چه غیریهودی – آنها که علاوه بر تبلور امپریالیسم غربی و حمله آن به جامعه اسلامی شرقی، به سمت این ایده رفتند که گروههای یهودی را یک قوم بدانیم و نه یک اقلیت قومی (با ویژگیهای خاص خود) با حق سرزمین مقدس خود . همان ایده ای که بعدها اندیشه صهیونیسم از درون ان متبلور شد..
علیرغم تلاشهایی که بر اساس اصل یک قوم یا همانطور که هرتزل میگوید «آیین ولک» بود، اما این موضوع منجر به نتایج نامطلوبی برای کسانی شد که این تفکر را پذیرفتند، درصد کسانی که به فلسطین مهاجرت کردند، محدود بود و تفکر گروههای یهودی هم بیشتر به سمت گرایشهای منفعت گرایانه بود تا گرایشهای ناسیونالیستی.
با این حال تبلور اندیشه غربی صهیونیسم، اندیشه غالبی بود و بزرگترین صداها را داشت. بیرنباوم متفکر یهودی اتریشی با تشکیل اولین کنگره صهیونیستی در سال 1897، ایده صهیونیسم را به عنوان مفهومی که ابعادی دارد که بیانگر اندیشه دینی نیست، تدوین کرد و آن را به عنوان یک سازمان حزب سیاسی توصیف کرد که هویت ملی را با هویت واقعی ترکیب میکند. حرکت به سوی سرزمین مشروع.
این جنبش توسط گرایش صهیونیستی گروههای یهودی در اروپای شرقی (گروههای عاشقان صهیون) پذیرفته شد که با انگیزه های سیاسی سعی در مهاجرت به فلسطین داشتند. این فرمول درک و توصیف همه احزاب مرتبط با جابجایی سیاسی را با توجه به این که یهودیان مردمی هستند که در سرزمین غرب جایی ندارند و غیر یهودی – که مردم عرب هستند – صاحب آن سرزمین هستند را ترسیم میکند. سرزمینی که بالفور وعده داده بود، و قصد داشت گروههای کارکردی را به یک ماده سودگرا (یک استعمار ابزاری) تبدیل کند، که به منافع جامعه غربی در همان چارچوب خدمت کند.
نگارنده بر این باور است که فقدان گفتمانهای ما از درک معنای صحیح صهیونیسم، چیزی است که ما را در حل مشکل تعریف آن ناتوان کرده است وسیله ای است که یا برای آوارگی یا نابودی به کار میرفته است. چه چیزی ما را از تعمیم این مفهوم در مورد رفتار نازیسم باز میدارد، به عنوان مثال، در نابودی خود یهودیان، یا جوامع غربی، یهودیان را با جابجایی آنها به سرزمینهای بیطرف عرب سوق میدهند، تا بتوانند همان رفتار را در آنجا به عنوان سربازگیری انجام دهند. ابزاری که به مزایای استعماری خود میرسد؟
سرزمین اعراب فرصتی برای یهودیان است تا به آنچه در اروپا نتوانستند دست یابند به دست آورند. سکولاریزاسیون یهودیان نقش اساسی در حصول اطمینان از اینکه آنها افکار امپریالیستی را جذب میکنند، از رویکرد غرب به جاه طلبیهای استعماری پیروی میکنند و رویاهای توسعه طلبانه را تشویق میکنند، .
ابزار استعماری (راه حل مشکل)
این مفهوم نشان دهنده ایده معروف غرب در سرمایه گذاری در مواد انسانی و استفاده از آن برای دستیابی به منافع عمومی است. به دور از اصول و مفاهیم مقدمه و عذرخواهی و بدون پرداختن به تعبیر «مردم» یا «نژاد»، حقیقت خود را در قراردادی خاموش میان پیشگامان استعمار و صهیونیسم سکولار بیان کرد و نکات صریحی را برای رسیدن به اهداف بیان نمود و این نکات به طور خلاصه عبارتند از:
هویت ملی استدلالی است که بر اساس آن باید برای یهودیان در خارج از اروپا وطن پیدا کرد و به طور خاص جابجایی آنها به جایی که دولت آنها در منطقه ای با اهمیت استراتژیک غربی مستقر شده و کنترل تواناییهای آن و آنچه که آنها را در بر گرفته است را دارد سطوح سیاسی و جغرافیایی هم یعنی این که تعهد به حفظ منافع این کشور و حمایت از آن در جنگهایش در برابر تلاش برای برچیدن آن به هر طریقی وجود دارد.
——————–
کتاب “تاریخ اندیشه صهیونیستی” نوشته متفکر مصری عبدالوهاب المسیری (الجزیره)