انتخابات اسفند 94 در تداوم همان مسیر خرداد 92 است. با این تفاوت که در انتخابات اخیر خیل عظیمی از مردد ها و تحریمی های خرداد 92 به جمع مشارکت کنندگان پیوستند. این پیوستن را باید به فال نیک گرفت چرا که می توان از آن به آشتی با صندوق های رای تعبیر کرد. به خصوص این انتخابات برای سبزها هم مهم بود. تحلیلی که معتقد بعد از سال 88 دیگر امکان یک رقابت حداقلی و نیمه آزاد وجود ندارد در خرداد 92 شکست خورد. برخی از قائلان به این تحلیل صادقانه اشتباه خود را در پیش بینی ها نقد کردند و این نقد خود یک رفتار مدنی قابل توجه است و نشان از دوری جستن از رویکردهای جزم و بسته دارد. هر چند برخی دیگر به صورت صریح به نقد خود برنخواسته اند و تلاش می کنند انتخابات 22 خرداد 92 را تنها یک تصادف بنامند. غافل از اینکه در خرداد 92 عده ای معتقد بودند که شکاف در ساختار قدرت و اختلاف بین دولت وقت و طیف حامی رهبری، هزینه های سنگین وارد شده بر حاکمیت در جنبش سبز، تحریم و رکود شدید اقتصادی، قدرت عرصه عمومی و نارضایتی مردم از وضعیت اقتصادی و چندین عامل دیگر مانع از تکرار سناریوی 88 می شود. این تحلیل به معنای واقعی درست از آب درآمد. رای های 92 خوانده شد و روحانی بر رقبای محافظه کارش فائق آمد. تقلیل دادن انتخابات 92 به شانس و تصادف از سوی کسانی بیان می شود که حاضر نیستند در مبانی تحلیلی خود تجدید نظر کنند. این افراد حتی منتقد حمایت از هاشمی بودند، هاشمی که در سال های اخیر به نوعی پرچم مخالفت با محافظه کاری را برافراشته بود. آنها بعد از رد صلاحیت هاشمی هم هیچ شانسی برای روحانی قائل نبودند. پاشنه آشیل تحلیلشان رویکرد ایدئولوژیک به انتخابات، دست کم گرفتن قدرت عرصه عمومی و عدم توجه به تاثیر جنبش سبز بر شکاف در ساختار قدرت بود. انتخابات 92 نقطه عطف مهمی بود. نشان داد که تکیه بر قدرت عرصه عمومی می تواند از چهره متوسطی مثل روحانی رقیبی سخت برای محافظه کاران بسازد. آنها به دینامیسم اختلافات در حاکمیت توجهی نکردند و در عین حال در قبال مخالفت با شرکت در انتخابات طرح مشخصی جز سیاست صبر و انتظار و آنچه را که رسوا کردن حاکمیت می نامیدند نداشتند. فقدان نگاه پراگماتیستی به قدرت می تواند باعث تحلیل های اشتباهی از این دست بشود. عدم توجه به واقعیات و سیر در فضای انتزاعی بود که این دست از تحلیلگران را به ناکجاآباد برد. نتیجه چنین تحلیل هایی خواسته با ناخواسته حبس جنبش سبز در حصارهای ایدئولوژیک بود.
-اما انتخابات 92 و هفتم اسفند 94 رویه ای دیگر از جنبش سبز را به تصویر کشید. به این معنی که صندوق رای در کنار پافشاری بر مطالبات مدنی همچنان یکی از راه های تغییر است و می توان از این طریق برخی از مطالبات تصریح شده در منشور جنبش سبز را برآورده کرد. انتخابات هفتم اسفند مانند خرداد 92 باعث شد تا صندوق های رای احیا شوند و میانه روی علیه افراط گرایی بسیج شود.
-این انتخابات قدرت شبکه های اجتماعی به عنوان فضایی جدید از عرصه عمومی را بیشتر از گذشته حتی سال 88 آشکار کرد. شبکه هایی که انحصار رسانه ای حاکمیت را شکسته اند. امروز دیگر ستاد های آنلاین شکل گرفته و شبکه های اجتماعی به محل تولد ایده های خلاقانه ، ارتباط های مستمر و منظم تبدیل شده اند.
-یکی از دستاوردهای انتخابات 92 و 94 در هم ریختن فرم های اصولگرایی و اصلاح طلبی بود. دیگر نه اصلاح طلبی آن فرم سال های اصلاحات خرداد 76 را دارد و نه محافظه کاری. مرزهای اصولگرایی به هم ریخته و اگر اصلاح طلبی را در معنای عامش تفسیر کنیم باید اذعان کرد طیف اصولگرایان میانه رو به این گفتمان پیوسته اند. برجام هم در این پیوستن ها و بر هم زدن فرم ها نقش مهمی داشت، جایی که عقلانیت در امور در برابر تندروی قرار گرفت که حاصلش برای کشور تحریم فقر و بدبختی بود.
-انتخابات هفتم اسفند نه تنها صندوق های رای را احیا کرد بلکه موضع طیف میانه رو در حاکمیت را که اکنون پرچم رهبری آن به دست هاشمی و روحانی است در برابر تندروها تقویت و یک بار دیگر نقش مهم چهره هایی مانند سید محمد خاتمی در عرصه عمومی ایران آشکار کرد. حضور او و توان بسیج کنندگی اش در شرایطی است که در سال های پیش خیلی ها می خواستند با تحمیل کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری او را در خط مقدم بنشانند این در حالی است که نه روحیه اش با این نقش سازگار بود و نه حاکمیت او را در این جایگاه تحمل می کرد. بهترین نقش را امروز او بازی می کند جایی که از عرصه عمومی حامیانش را برای تقویت اعتدال گرایان بسیج می کند. این همان نقش راهبردی است که متناسب با توان و جایگاه خاتمی است. اصرار بیش از حد بر کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری اشتباهی بود که چند ماه قبل از انتخابات 92 بسیاری از احزاب و فعالان مدنی و سیاسی برای حضور خاتمی داشتند.
-انتخابات هفتم اسفند رهبران در حصر جنبش سبز را بیش از پیش وارد بازی کرد و از وضعیت صرف نمادین خارج کرد. آنها از پشت دیوارهای حصر فراخوان دادند و به خصوص باعث شدند که مرددها و تحریمی ها با انگیزه بیشتری به جمع مشارت کنندگان بپیوندند. حتی این حضور می تواند زمینه بهتری برای شکستن حصر فراهم کند.
-انتخابات هفم اسفند نشان داد جامعه مدنی ایران می تواند نقش آفرینی کند و نمایندگان خود را که مطالباتش را بیان می کنند بر ساختار قدرت تحمیل کند. به خصوص رای لیستی در تهران نوید از یک رفتار حزبی و جمعی در آینده می دهد.
-این انتخابات خط قرمزی بر مجلس مزاحمی بود که برای کارشکنی در راه دولت انگیزه فروانی داشت. تغییر 80 درصدی نمایندگان و ورود اصلاح طلبان در قالب یک فراکسیون قدرتمند و تقویت اصولگرایان میانه رو در برابر تندروها و ظهور جدی مستقل ها در توزان سیاسی کشور اثرگذار خواهد بود.
-این انتخابات جنگ نمادها بود. علی مطهری معترض اصلی به حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز رای دوم تهران شد. عارف معاون خاتمی ممنوع التصویر رای اول شد. هاشمی مغضوب محافظه کاران در تهران رای نخست و از طرفی آیت الله یزدی و مصباح دو نماد افراط گرایی حذف و جنتی هم به سختی شانزدهم شد و طیفی وسیعی از نمایندگان تندرو به سر لیستی حداد عادل ناکام ماندند.
-مهمتر از همه این نکات انرژی مثبتی است که انتخابات هفتم اسفند می تواند به جریان تحول خواه کشور بدهد. این مسیر می تواند در کاروزار انتخاباتی ریاست جمهوری 96 تکرار شود و از طرفی قدرت مانور هاشمی درخبرگان افزایش یافته است.
-انتخابات 94 از طرفی دیگر نشان داد که رقیب محافظه کار دست بسته نیست می تواند حامیان خود را به واسطه نفوذ و قدرت پول بسیج کند و کرسی هایی متناسب با وزن خود هر چند در رقابتی ناعادلانه کسب کند به خصوص در شهرهایی که کمتر به اینترنت وصل هستند یا بیشتر در آنها فقر و حاشیه نشینی رواج دارد. باید حضور محافظه کاران در جامعه و در ساختار قدرت را به رسمیت شناخت. بحث حذف آنها مطرح نیست بحث اصلی این است که محافظه کاران در جایگاه واقعی خود قرار بگیرند و اراده خود را به زور برجامعه متنوع و رنگارنگ ایران تحمیل نکنند.
-در نهایت اینکه انتخابات اسفند 94 پیروزی شیرین بود و نشان از رفتار مدنی مردم و تسلیم نشدن آنها در برابر یاس و حفظ شعله امید حتی در سخت ترین شرایط بود. باید این سنت بیشتر جا بیفتد آنقدر مقاومت می کنیم تا تندروها مستهلک و خسته شوند.