دیشب فیلم مستند رزم آرا را به دعوت جناب آقای سید احسان عمادی کارگردان محترم این فیلم در موزه سینما باغ فردوس تماشا کردم. فیلم زوایای گفته و ناگفته از ترور رزم آرا را به نمایش گذاشته بود. من تخصصی در این دوره تاریخی ندارم و نمیتوانم در باره صحت آنچه از این ماجرای تاریخی به تصویر کشیده بود، اظهار نظر کنم. این امکان اما وجود داشت که قطع نظر از میزان انطباق فیلم با آنچه در تاریخ روی داده، به منزله یک روایت داستانی به فیلم نظر کرد.
فیلم از رزم آرا تصویر یک نظامی قدرتمند، باهوش، و تیزبین عرضه میکند. اما این نظامی قدرتمند به همان قلمرو که در آن میدرخشد بسنده نمیکند. تصمیم میگیرد به عرصه سیاسی قدم بگذارد. از کسوت نظامیاش بیرون میآید اما طبیعتا از شخصیت پرورده نظامیاش قادر به بیرون رفتن نیست. راهی میدان سیاست میشود بی آنکه این میدان را بشناسد. سعی میکند با همان که در عرصه نظامی آموخته میدان سیاست را اداره کند. او میخواهد کارستان کند. کارستان هم میکند. کارستانش این است که همه بازیگران رنگارنگ آن روز را هم دست و هم داستان میکند برای از میان بردنش.
خرد نظامی را به غایت دارد، اما به همان اندازه که آن را دارد خرد سیاسی ندارد.
خرد نظامی و خرد سیاسی، نه تنها قابل جمع نیستند، بلکه گاهی رویاروی هماند. خرد نظامی به درستی میآموزد و میآموزاند که همواره باید به عرصه مخاطرات اندیشید. برای خطر سازماندهی کرد. برای خطر کسب آمادگی کرد. خرد نظامی، به میدانهای دوگانه جبهه خودی و بیگانه میاندیشد. عرصه عرصه اعتماد نیست. عرصه هوشیاری مدام و تردید است. دشمن تو میتواند در خانه تو خانه کرده باشد. بنابراین حتی نباید تماماً به آنها که در میدان خودی نشستهاند اعتماد تام داشت. خرد نظامی مرتباً گوش به اخبار دیده بانهایی است که خبر از تحرکات بیگانگان میدهند. خرد نظامی به قدرت، شجاعت، و فداکاری مدام میاندیشد. خرد نظامی از فریب خالی نیست. بایسته و بجاست که دشمنت را فریب دهی. اصولاً راست گفتن و همه چیز را علناً با دیگران در میان نهادن، با خرد نظامی سازگار نیست.
خرد سیاسی اما، به درستی میآموزد و میآموزاند که باید به امکانهای تازه زندگی اندیشید. معجزه خرد سیاسی، تبدیل کردن امکانی برای سکونت و آرامش در جهان ناآرام است. برای زندگی سازماندهی میکند. زندگی مشترک صنوف مختلف مردم با هم. غایت حیات سیاسی، زندگی عمومی ابناء بشر در کنار یکدیگر است. علی الاصول دوستدار همگان است. اگرچه این خواست در حال حاضر ناممکن است. اما عرصه عرصه اعتماد است و عطا کردن فرصت به دیگران. دلمشغول گستردن دایره شمول خود به دیگران تازه وارد است. گویی محتاطانه و گام به گام به سمت مطلوب خود که همانا پوشش دادن به کل بشریت است واصل شود. خرد سیاسی البته قادر نیست این نقش را بدون به خدمت گرفتن خرد نظامی یا سایر صور خرد ایفا کند.
خرد سیاسی متاسفانه در قفس است. به جای آنکه سایر الگوهای خرد را به خدمت بگیرد، خود در خدمت الگوهای دیگر خرد قرار میگیرد. خرد اقتصادی یکی از آن الگوهاست که خرد سیاسی را در دنیای امروز به خدمت گرفته است. اما خدمت کردن خرد سیاسی به خرد نظامی، یک پدیده مدرن نیست. ریشه دارد. به گستره تاریخ. خردهای اقتصادی و نظامی و سایر الگوهای خرد، وقتی خرد سیاسی را به خدمت خود میبرند، در چاه و چالههای گوناگون میافتند و مردم را در چاه و چالههای عمیق میافکنند. آنگاه نیازمند خرد سیاسی میشوند. به ملاقاتش میروند و التماس کنان خواهان حضور و ظهورش میشوند. خرد سیاسی اگر در آن موقعیت در قفس نمرده باشد، درمان دردهای مردم است. درمان بحران اخلاق، بحرانهای دامنگستر اقتصادی، بحران بیگانگی و احساس خلاء زندگی و دهها بحران عمیق دیگر.
شاه یکی از همان بازیگرانی بود که فیلم از نقش او در قتل رزم آرا پرده برمیدارد. اگر برای گشودن راه خرد سیاسی بود، تا حدی قابل قبول بود. اما شاه اگر در قتل رزم آرا مشارکت کرد یا با مرگ او احساس آرامش کرد، خودش در روز مبادای بحران، به جای پناه آوردن به خرد سیاسی، به خرد نظامی پناه آورد و با کودتای بیست و هشت مرداد، خود و مردم را در چاه عمیقی پرتاب کرد.
دیدن این فیلم را توصیه میکنم. تصویر درس آموزی از تفاوت خرد سیاسی و خرد نظامی است. خوب نشان میدهد آنکه خرد نظامیاش زبانزد است، چگونه در عرصه سیاسی به یک بازیگر احمق تبدیل میشود.
@javadkashi