حمیدرضا عابدیان:

در نقدِ دوگانه یِ “فرد” و “ساختار”

اساسِ بحث دوست عزیزم محمدجواد روح، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در چالش “گفتگو – رواداری”، نفی اراده گرایی و عاملیت ِ افراد در پیشبرد و تاثیر گذاری بر تحولات اجتماعی ست. روح می گوید که افراد، هرچند به لحاظ اخلاقی، در تزکیه و تهذیب نفس، سرآمدِ دوران باشند، در مواجهه با اقتضائات ساختار، نصیبی جز شکست ندارند.

در سال های اخیر، ناکامی فعالان و کنشگران مدنی در جامعه ی ایران، معمولا با دیدگاههایی از این دست توضیح داده شده است. دیدگاه کلانی که بدون ورود به جزییات و دقیق شدن در سیر تحولات، مسئولیت افراد را در برابر بحران های اجتماعی با ابهام مواجه می کند. می شود پا را از این هم فراتر گذاشت و نوشت که این تئوری ها، با تحقیر فرد در برابر ساختار و دمیدن روحِ نا امیدی در کالبد اجتماع، به طور ناخواسته، بی عملی را نیز تئوریزه می کنند.

اگر امروز، عملگرایی افراط گرایانه یِ جوانان ِ دهه های چهل و پنجاه، به شکلی تحقیرآمیز مورد سهمگین ترین نقدها قرار می گیرد، دور نیست که فردا، بی عملی و تفریط رایجِ امروز نیز با ملامت و سرزنشِ نسل های آتی مواجه شود!

در جامعه شناسی اما نظریات تازه تری نیز وجود دارد، نظریات بینابینی که نه یکسره تکامل تاریخ را نتیجه ی اراده ی فرد می دانند و نه به یکباره، با انکار نقش فرد، او را در چنبره ی ساختار، دست و پا بسته، تصویر می کنند.

این نظریات، با عبور از “کنشِ مبتنی بر اراده” و طرح اندازیِ “کنشِ مبتنی بر قدرت” ، افق های جدیدی پیشاروی تحلیل گران تحولات اجتماعی گشوده اند.مطابق این تئوری ها، اثرگذاری ِافراد بر تحولات اجتماعی، علاوه بر این که از محدودیت ساختار متاثر است، از توانایی و قدرت فرد نیز تاثیر می پذیرد. در این دیدگاهها، ساختارها صرفا اعمالِ محدودیت نمی کنند بلکه همزمان، امکاناتی را نیز در اختیار فرد قرار می دهند: یک بومِ نقاشی، هرچند اندازه ی محدودی دارد اما شما را از نقاشی کردن در همان محدوده باز نمی دارد!

با این مقدمه ی مختصر، می شود وارد تاریخ شد، رویدادها را به تماشا نشست و تحلیل های تازه تری بدست داد بویژه اگر بتوان دو فاکتور زمان و مکان را نیز در تحلیل ها لحاظ کرد.

پرسش این است: آیا طالقانی که تنها هفت ماه پس ازانقلاب زنده بود ، صرفِ نظر از نیات و اراده ای که داشت، از قدرت و تواناییِ اِعمالِ آن نیز برخوردار بود؟

بر خلاف ِ جناب روح، پاسخ حقیر به این پرسش مثبت است! در متنِ یک انقلاب با سویه های عمیق ِ مذهبی، مجتهدِ مجاهدی با آن سابقه ی درخشان و آن درجه از محبوبیت ِعمومی، با اتکا به سرمایه ی اجتماعی اندوخته طی سالیان ِ سال زیست ِ مومنانه و مسئولانه، قطعا قدرتی را در خود انباشته بود که می توانست تحولات را تحت تاثیر قرار دهد. مثالِ روشن ِ آن، تاثیر موضع او در مورد ِ مساله یِ “حجاب” است که هم تایید رهبری انقلاب را – علیرغم موضع اولیه – به دنبال داشت و هم فضای ملتهب ایجاد شده در جامعه را آرام کرد.

آری! طالقانی صرفا مفسر قرآن نبود، او به کتاب مومن بود . طالقانی ایمان داشت به اینکه جاذبه ی محبت ، تساهل و رواداری، مردم را از چنبره ی ساختار رها می کند. در ایام میلاد پیامبر اعظم، زیبنده است که تفسیر او را زیر آیه ی “فبما رحمه من الله لنت لهم…” با هم مرور کنیم:[ این روش و نرمش و آن گذشت و چشم پوشی و آن رحمتِ خاص و آن جاذبه یِ محبت بود که چنان مردم سرسخت و خشن را جذب و نرم و دگرگون کرد و زیر نفوذ شخصیت آن حضرت، سپس، منطق و هدایت ِ قرآن در آورد.]

و سخن آخر اینکه اگر فرد تا بدین اندازه در برابر ساختار ناتوان بود، حصر و زندان و بند و تبعید، مفهوم و موجودیت خود را در ادبیات سیاسی از دست داده بودند.

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله