«درنگ»

نبضِ تحول امور در ایران و منطقهٔ خاورمیانه به‌کُندی می‌زند. ضرب‌آهنگِ سیر رخدادها با نوعی تعلیق و درنگ در همهٔ سپهرها همراه است. گویی همه چیز با تأخیر پیش می‌رود. سمت-وسوی رویدادهای پیاپی اخیر، از عالم سیاست و دیپلماسی گرفته تا دنیای اقتصاد و معیشت، «چشم اندازِ» حل مسئله‌های متنوع و افقِ برون‌رفت از مشکلات مبتلابه را نشان نمی‌دهد. و ما این موقعیت مبهم و شبهه‌آلود را در حالی می‌زییم که «بحران»های درهم تنیده‌ در اوج خود قرار گرفته‌اند.
فهم معنا و ارايهٔ تعریفی برای مفهوم «بحران» (پیش از توضیح چرایی و چگونگی بروز آن)، می‌تواند به یافتن و گشودن «سرنخ گره»، در رویارویی بحران‌های تو-در-توی کنونی (اعم از سیاسی-اقتصادی، و اجتماعی-فرهنگی)، یاری ‌رساند.
«بحران» (Crise) نام مرحله‌ای از فرایند تکامل یک واقعیت یا فکر است که مهمترین شاخصهٔ آن برهم‌خوردن تعادل و تناسب تاکنونی یک موقعیت به‌گونه‌ای باشد که از تغییر-و-تحولی در راه خبر دهد و، در فرگشت آن پدیده، لحظهٔ تعیین‌کننده‌ و سرنوشت‌سازی به‌شمارآید («تصمیم»Krisis :). این لحظهٔ تصمیم‌ساز همان فاز حادِ (سنجش‌گرانه-Critical) بحران است که نشان‌گر ورود به آستانهٔ مرحله‌ٔ تازهٔ دیگر و گسستی با گذشته است.
و اما پرسش در اینجاست که این لحظهٔ بحرانی تعیین‌کننده‌ که بنابه تعریف می‌بایست به‌سرعت و پُرشتاب بگذرد، چرا این قدر دیر و کند و با توقف و تعلیق می‌گذرد؟
از دلایل کش آمدن و کُندی پیشرفتِ این لحظه یا «دیرند» (Durée نزد برگسون)، به گمان ما، فواید حاصل از چنین موقعیتی برای اهداف و منافع قدرت‌های مسلط بر جهان و منطقه است. هدف و نفع این قدرت‌ها در حل قاطع و منطقی هیچ مسئله‌ای، اعم از استقرار صلح یا جنگ، توسعه یا قهقرا، آزادی یا سرکوب، و..، نیست، بل‌که در بازی با ابهام ناشی از شرایط تعلیق و توقف و تداوم همین لحظهٔ بحرانی، به‌منظور اعمال قدرت و به‌مثابهٔ مؤثرترین ابزار فشار است. اگر شدت و فوریتِ خصومت و دشمنی، وخامت و خطرِ مرگ و زندگی نباشد، چرخ تولید-و-توزیع تسلیحات از کار بازمی‌ماند و تجارت سودآور جنگ از رونق می‌افتد. بنابراین مهم‌تر از خود جنگ تداوم شرایط جنگی مرزی یا سیاست استمرار ابهام و تعلیق در حالت «نه جنگ و نه صلح» است.
ممکن است برخی از مسئولان سیاست خارجی و دیپلماسی، همین وضعیت «درنگ» را برای «خریدن زمان» و یافتن «فرجی از اين ستون به آن ستون» مناسب تشخیص داده باشند. روند تاکنونی بحران‌ها (بویژه بحران معیشتی-اقتصادی)، اما نشان می‌دهد که تداوم این وضعیت فرساینده و کاهنده، بیش از حاکمیت به ضرر ملت و میهن ما در کلیت آن، و نیز همهٔ مردمان ساکن این سرزمین‌ها و خطهٔ جغرافیایی خاورمیانه است. در صورت تداوم این بحران و در شرایط کاذب و شبهه‌آلود نه جنگ و نه صلح، ما هر روز فقیرتر خواهیم شد و به بهانهٔ ضرورت حفظ امنیت، دایرهٔ آزادی‌ها و حقوق شهروندی-و-بشری‌مان محدودتر خواهد گشت.
هم از این‌رو، وظیفهٔ اخلاقی و سیاسی نیروی آگاهی‌بخش روشنفکران ملی و مردمی، شبهه‌زدایی از این وضعیت است با نشان دادن (و به کرسی نشاندن) این گفتمان و‌ روایت از حقیقت که در لحظهٔ تصمیم بر سر مرگ و زندگی، یا زندگی سرشار از سلامت و سعادت را می‌بایست انتخاب کرد و یا مرگ خوب و خوش‌بختانه (عاری از درد و درماندگی)، شرافت‌مندانه و در شأن انسان را. این هر دو حال و گزینه قطعا از رفتن به حالت کُما و استمرار زندگی گیاهی بهتر و ارجح خواهد بود.
«اصول‌گرایانی» که حاضر به استقبال نبرد مرگ و زندگی نباشند، همچون «اصلاح‌طلبانی» اند که در وفای به وعده‌های انتخاباتی خویش تعلل بو‌رزند: نه تکلیف جنگ و صلح را برای جامعه و جهان روشن می‌سازند و نه راه‌حل و برون رفت از بحران‌های تو-در-توی رویارو را (در سایه-روشن تصلب اقتدارگرایانه و نهادین نظام و تغییر-و-تحول‌خواهی مطالبه‌محور مدنی) نشان می‌دهند.
همین چند روز پیش که به مزار شهدای سی تیر رفته بودیم باز دیدیم که سنگ یادبود آن رخداد همچنان شکسته است و محوطهٔ تاریخی مزار شهدا همچنان به حال خود وانهاده و رها شده است. و این وضع در شرایطی است که «شورای شهر» را اصلاح‌طلبان نمایندگی می‌کنند و ظاهرا سازمان «اوقاف» را مانع دانند و یا مایل به بازسازی این قرارگاه و سایت تاریخی و نمادین شأن ملی ما نمی یابند! و این نمونهٔ کوچکی است از همان وضعیت حاد و بحرانی «درنگ» در تحقق وعده‌ها..، و به‌نمونه‌های بزرگ‌تر آن در ابعادی چشم‌گیرترخواهیم پرداخت.

منبع: کانال تلگرامی نویسنده

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله