جنبش دانشجویی، در بستر هویت اجتهادی

انجمن‌های اسلامی از سال ۳۹ سراسری می‌شود و تنها جریانی بود که در همان دوره کسب هویت کرد. به یاد دارم از حنیف نژاد پرسیدم که وقتی روحانیت یک تشکیلات سراسری دارد، چرا ما بچه مسلمانها یک تشکل جدایی ایجاد بکنیم؟ امکانات و پول نداریم. درحالی که آنها تبلیغ اسلام می‌کنند و نشریات مکتب اسلام و مکتب تشیع و … را دارند. خب ما چکاره­ایم؟ اصلاً جایگاه ما کجاست؟ جواب حنیف نژاد این بود که در حوزه های علمیه قرآن محورآموزش نیست، اما قرآن محور آموزش ماست. دوم اینکه در رساله­ای که در حوزه هست بیشتر احکام فرعی نماز، روزه، خمس و زکات است. در صورتیکه ما می‌خواهیم بر روی احکام اجتماعی قرآن کار کنیم.

قرآن مداری و احکام اجتماعی قرآن، هویت ما بود. ما در برابر آموزش‌های سنتی و فقه سنتی، یک هویتی داشتیم که روی قرآن و بعد هم احکام اجتماعی مثل جهاد و امر به معروف و… کار کنیم. در بعد مبارزه، با همین هویت، مجاهدین تشکیل شد و اگر که دقت کنیم همین هویت بود که در انقلاب به پیروزی رسید. این کسب هویت درحقیقت یک برساخت مستقل دینداری بود.

خود انجمن‌ها هسته و حوزه‌های آموزشی داشتند. بیشتر تلاش‌ها برای کسب این هویت مستقل از میان خود دانشجوهای عضو انجمن بود.

بعد از آن همبستگی که در بهمن ۴۰ پیدا کردیم، حنیف‌نژاد جرقه‌ای را روشن کرد و گفت ما دنبال حرکت خودبخودی افتادیم و دستگاه تعین فکری نداریم. ما باید تحلیل اجتماعی داشته باشیم که خودمان بتوانیم تحلیل کنیم. نهضت آزادی می‌گفت ما ایرانی، مسلمان، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم. او می‌گفت ‌ما مسلمانیم، اما مسلمانی به نماز و روزه نیست و باید تحلیل و متدولوژی تحل

یلی داشته باشیم. این بود که مقدمه جنبشی شد که درنهایت نه نفر از بچه­‌ها یک نامه­ای به رهبران نهضت آزادی نوشتیم.

وقتی می‌دیدیم مخارج تحصیلاتمان از ابتدایی تا دانشگاه رایگان بود و با پول مالیات دهقان‌ها وکارگرها و…. توانستیم درس بخوانیم، درست نبود آنها را نادیده بگیریم و مسئولیتی که در برابر آنها داشتیم انجام ندهیم.

بحث‌هایی که حنیف نژاد و نهضت آزادی مطرح کردند فقط در زمینه دانشگاه نبود و به نوعی مستقیماً مذهب ما را با توده ها پیوند می‌داد. این مهم است که انجمن اسلامی عامل پیوند با توده‌ها بود، چون مذهب عاملی عمومی بود. متاسفانه از زمانی که دکتر سروش آمد و مباحث خود را مطرح کرد، این ویژگی از دانشگاه گرفته‌شد. دوران مجاهدین و شریعتی بچه مسلمان‌ها از مذهب دفاع می‌کردند و این مذهب آنها را با توده‌ها پیوند می‌داد. این عامل پیوند کم کم از بین رفت.

جنبش دانشجویی، می‌تواند اجتهاد کند چون وابستگی اقتصادی به جامعه ندارد و فارغ‌البال است. پس می‌تواند نوآوری کند و جز خدا از کسی نترسد. وقتی روحانیت انقدر احتیاط کردند و با احتیاط جلو رفتند نمی‌توانند نوآوری کنند چون باید ملاحظه بکنند.

نوآوری‌هایی که بچه‌ها در نهج البلاغه، قرآن، اقتصاد به زبان ساده، شناخت، دانش راهبردی و دانش تشکیلاتی آوردند، اجتهاد بود. به نظر می‌رسد در جنبش دانشجویی امروز، نوآوری و اجتهاد به بن‌بست رسیده. هرچند من اطلاع زیادی از فضای امروز دانشگاه‌‌ها ندارم و شاید نظرم ناصواب باشد اما نوآوری و حرف جدید نیست.
ایران فردا

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله