نویسنده: د. فيصل القاسم | مترجم: علی سرداری

بیایید به جای تقسیم وطن، قدرت ها، ثروت ها و مسئولیت ها را تقسیم کنیم

شکی نیست که برخی از رژیم‌های عربی حاکم، به ویژه رژیم‌هایی که مردم علیه آن ها قیام کردند و آن ها را سرنگون کردند، مانند رژیم سرنگون شده سوریه، مسئول اصلی و نهایی سوق دادن برخی جنبش‌ها، گروه‌ها، قومیت‌ها و فرقه‌ها به سمت تجزیه‌طلبی هستند.
اکثر رژیم‌های عربی در طول شصت سال گذشته در ایجاد دولتی برای همه شهروندان خود شکست خورده‌اند، که این امر باعث شده که بخش‌های بزرگی از جوامع آن ها به دنبال جدایی باشند.
بسیاری از آن ها هنوز نتوانسته‌اند دولت‌هایی به معنای کامل کلمه ایجاد کنند، که همیشه آن ها را در معرض خطر تجزیه و فروپاشی قرار داده است، همانطور که اکنون در عراق، سوریه، یمن، لبنان و لیبی اتفاق می‌افتد.

به لطف روش حکومتی  دیکتاتورها که مبتنی بر حلقه‌های تنگ و افراد بسیار نزدیک بود و مردم را از مشارکت سیاسی حتی در مدیریت شهرداری‌ها محروم می‌کرد، برخی از رژیم‌ها توانستند جوامع خود را متلاشی کنند و تمام پیوندهای ساده‌ای را که قبلاً آن ها را به هم پیوند می‌داد، قطع کردند، تا جایی که ما به این نتیجه رسیدیم که این دو با سایکس‌ها و قومیت‌زدایی‌های خود را شگفت‌زده نکردند.
فروپاشی خانواده‌ها، قبایل و بافت اجتماعی و فرهنگی داخلی در نظام های دیکتاتوری رقم می خود دقیقا همانطور که رژیم‌های اقلیت ما در اشکال مختلف آن را انجام دادند.

ضرب‌المثل معروفی می‌گوید: شیار کج از گاو بزرگ است.
به عبارت دیگر آن رژیم‌هایی که به دروغ و تهمت دولت نامیده می‌شوند، در ساختن و حفظ دولت و تبدیل آن به مقصدی برای تمامی اقوام، فرقه‌ها و اجزای تشکیل‌دهنده آن، الگوی «رعیت» خود را نمی بینند.
در حقیقت وقتی می بینید این رژیم ها بر اساس زمینه‌های قبیله‌ای، فرقه‌ای و منطقه‌ای حکومت می‌کنند، دیگر از مردم چه انتظاری دارید؟ آیا می‌خواهید این نمردم به سمت یکپارچگی حرکت کنند یا در نهایت به سمت وابستگی تنگ تر با قبیله و قوم خود و شاید جدایی و بیگانگی با ارکان کشور سوق داده می شوند؟

مادامی که این یا آن نظام در سطح عالی منطقه‌ای یا فرقه‌ای رفتار می کند، پس احتمالا هیچ اشکالی ندارد که مردم فرقه‌گرایی و تعصب خود را حفظ کنند و به آن ها پایبند باشند.
اگر رژیم‌های ما بر فرقه‌گرایی، تعصب مذهبی و قبیله‌گرایی نفرت‌انگیز خود پافشاری می‌کنند، چگونه می‌توانیم از مردم عرب درخواست کنیم که گرد هم آیند و متحد شوند؟

بنابراین، جدایی‌طلبان و شورشیان علیه دولت مرکزی عرب همیشه سزاوار اتهام خیانت نیستند، خائن واقعی کسی نیست که به عنوان فریادی علیه حاشیه‌نشینی، انزوا، بی‌توجهی، بی‌عدالتی، ظلم، طرفداری و قومیتی، فرقه‌ای و منطقه‌ای او را وادار به تبعیض نژادی می‌کند.

 مساله این است اگر مردم از سمت دیکتاتور بالا به سوی دیکتاتور پایین حرکت کنند، این چه سودی برای مردم دارد؟
فراموش نکنید که همه شاخه‌هایی که سعی می‌کنند از اصل مستقل باشند، در طرز تفکر و حتی در نمادها و شخصیت‌هایی که بر آن ها حکومت می‌کنند، کپی دقیقی از اصل هستند.

اما با وجود همه این موارد، جدایی و تکه‌تکه شدن میهن‌ها هرگز راه حلی نیست، به ویژه برای فرقه‌ها، گروه‌ها و قومیت‌هایی که به دولت مرکزی کافر شده‌اند.

اکنون زمان ایالت‌های کوچک و کانتون‌های قومی، فرقه‌ای و مذهبی نیست، بلکه زمان تجمعات و بلوک‌های بزرگ است.
قدرت‌هایی که بر جهان تسلط دارند، همه اتحادیه‌ها هستند، نه دولت‌ها.

اتحادیه اروپا، ایالات متحده، چین، هند همه بلوک‌های اصلی هستند که از نژادها، فرقه‌ها و مذاهب مختلف تشکیل شده‌اند و فراموش نکنید که حتی دیگر قدرت‌های بزرگ جهان نیز در گروه‌های غول‌پیکر با هم متحد می‌شوند، همانطور که امروز در گروه بریکس، که شامل غول‌های جهان است، اتفاق می‌افتد.

پس آیا معقول است که برخی از گروه‌های کوچک در کشورهای ما در زمانی که گروه‌های بزرگ در بلوک‌های بزرگ متحد شده‌اند به سمت جدایی از کشورهای کوچک خود گرایش داشته باشند؟

مهم ترین سوال این است که آیا گروهی که از دولت مادر جدا شده‌اند موفق به ساختن دولت‌های نمونه در منطقه شده‌اند؟
سودان جنوبی دهه‌ها و دهه‌ها برای جدایی از شمال تلاش کرد و در نهایت موفق شد در ایالت های جنوبی سودان جدا شده و مستقل شود، اما دولت جدید چه چیزی تولید کرد؟ آیا از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شکوفا شد؟ یا عقب‌مانده‌تر شده است؟ آیا سودان جنوبی از زمان استقلال اخیر خود تبدیل به واژه‌ای برای درگیری‌های قبیله‌ای، سیاسی، منطقه‌ای و دولت‌های شکست‌خورده نشده است؟

جنوبی‌ها فکر می‌کردند با اعلام جدایی خود از شمال، همه چیز خوب می‌شود، بدون این که بدانند دولت جدید آن ها تمام ناخوشی‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شمال را به همراه دارد.
این بدان معناست که راه حل هرگز جدایی نیست، بلکه پرداختن به دلایل جدایی افراد است. آیا دیکتاتور سالوا کییر با ژنرال بشیر تفاوت دارد؟ البته نه، این شاخه از آن مبدأ جدا شده است و کل طبقه سیاسی که اکنون سودان جنوبی را کنترل می‌کند، کپی طبقه حاکم در شمال است و تا زمانی که به رفتار با ذهنیت شمال ادامه دهد، وضعیت به همین منوال خواهد بود و خود جنوب ممکن است متلاشی شود.

برخی از گروه‌های قومی در خاورمیانه به استقلال نسبی از دولت مادر دست یافته‌اند و سفارتخانه‌ها، کنسولگری‌ها، اقتصاد خود و پارلمان دارند. اما آیا نظام حکومتی در مناطق مستقل با نظام حاکمی که از آن مستقل شده‌اند متفاوت است یا همه بیماری‌های سیاسی و استبدادی خود را نیز به صورت مینیاتوری حمل می‌کند؟

آیا راه حل جدا شدن از اصل و تشکیل نهادهای کوچکتر با همان بیماری‌ها، رفتارها و سیاست‌هاست؟ فراموش نکنید که تمام شاخه‌هایی که سعی می‌کنند از اصل مستقل باشند، در طرز تفکر و حتی در نمادها و شخصیت‌هایی که بر آنها حاکم خواهد بود، کپی دقیقی از اصل هستند.

ما هرگز نمی‌توانیم مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را با تقسیم سرزمین‌های خود و تکه‌تکه کردن آن ها به کانتون‌ها، ایالت‌های کوچک و تحت‌الحمایه برای انتقام از این یا آن رژیم حل کنیم.
این یک راه حل نیست، بلکه تلاشی برای تخریب و تکه‌تکه کردن وطن است. به جای تکه‌تکه کردن کشورمان و تکه‌تکه کردن آن، به دموکراسی واقعی متوسل شویم و یک دولت شهروندی بسازیم که بتواند همه تضادها، فرقه‌ها، دکترین‌ها و نژادها را گرد هم آورد و آن ها را در یک بوته ذوب کند.
وقتی همه مردم یک سرزمین بدون در نظر گرفتن مذهب، فرقه و نژاد احساس کنند که شهروند هستند، هیچ یک از آن ها هرگز به جدایی یا استقلال فکر نمی‌کنند، بلکه همه آن ها یک دست از وطن دفاع می‌کنند.
پس بیایید برای همه فرزندانش وطن بسازیم و بیایید به جای تقسیم وطن قدرت و ثروت را تقسیم کنیم!

 

منبع

مطالب مرتبط

نویسنده: د. لينا الطبال | مترجم: علی سرداری

اما در غزه چیز جدیدی در جریان نیست. نتانیاهو به نسل کشی ادامه می دهد. او توافق آتش‌بس را هر طور که بخواهد نقض می کند. کابینه وی به ایجاد دفتری برای مهاجرت داوطلبانه ساکنان غزه رأی می دهد.
آیا او واقعا فکر می کند که فلسطینی کیفش را برمی دارد و از محبت اشغالگر و شهرک نشین بلوند تشکر می کند و می رود؟ مردم غزه از گرسنگی، تشنگی، درد و سرما می میرند و همه ما منتظر تصمیمی هستیم که گذرگاه را باز کنیم و به کمک های بشردوستانه اجازه بدهیم و هیچ چیز جدیدی وجود ندارد.

حسن فحص | مترجم : علی سرداری

سیگنال‌های رئیس‌جمهور ترکیه هنگام اعلام حمایت مطلق خود از دولت آذربایجان به رهبری الهام علی‌اف، به‌ویژه در تلاش‌های این کشور برای تحمیل تعدیل ژئوپلیتیکی در مرزهای خود با ارمنستان از طریق ایجاد یک کریدور زمینی که دو بخش مرکزی آن را به منطقه نخجوان وصل می‌کند، سپس در حمایت از تنش امنیتی و نظامی که بین تهران و باکو تشدید شد و تقریباً منجر به شروع جنگ بین آنها در اواخر تابستان 2021 شد، آشکار گردید.
جاه‌طلبی‌های ترکیه برای جایگزینی ایران محدود به منطقه قفقاز جنوبی نبود، بلکه زمانی که اردوغان تلاش‌های خود را برای ایجاد "هلال ترکیه" در مرکز آنکارا که ترکیه را با کشورهای آسیای مرکزی وصل می‌کرد و سپس با ایجاد کریدورهای حمل و نقل زمینی در اطراف ایران که داخل آسیا و سواحل ترکیه را به اروپا متصل می‌کرد، آشکار کرد، فراتر از آن گسترش یافت. پروژه اردوغان برای خلع کارت‌های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران در خلأ نمی‌گذشت، بلکه یکپارچه بود و ابعاد فرهنگی داشت. این ابعاد فرهنگی از طریق تلاش برای تصرف میراث فرهنگی ایران پدیدار شد و با تلاش برای مصادره جلال الدین رومی البلخی «مولانا» و گنجاندن آن در میراث ترکیه آغاز شد. سپس در یکی از سفرهایش به باکو، پایتخت آذربایجان، از مصادره شاعر دیگر به نام نظامی گنجوی خبر داد.

ایرج سبحانی

اگر دختران جوان ایران همان "لولیتا" هستند که به‌سبب معصومیتشان مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند و بعدها به قدرت خویش پی می‌برند، پس کدام شخصیت در فیلم باید به "هامبرت"، مرد منحرف و سوءاستفاده‌گر تشبیه شود؟ زنان مقنعه‌پوش در ورودی دانشگاه؟ بازجوی زندان؟

مطالب پربازدید

مقاله