شاید معنادارترین تصویر کروبی در جنبش سبز همین تصویر باشد. “دستهای رها در بین مردم”. این تصویر پیوند ناگسستنی او را با مردم نشان می دهد؛ به عنوان سیاستمداری که قدرت را می خواست اما برای مردم. سیاستمداری که قدرت را بخواهد بدون مردم، مستبد می شود همچنانکه سیاستمداری که مردم را بخواهد برای قدرت عوامفریب می شود اما کروبی قدرت را می خواست برای مردم.اثبات این گزاره در حیات سیاسی اش بیشتر از هر دوره ای از سال 84 به بعد مشخص است. آنچه که ازاین سال تقویت شد و در سال 88 به نقطه اوجش می رسد حمایت او از مطالبات مدنی و نزدیکی بیشتر به مردم است. وقتی او به نامه های دانشجویان، فعالان حقوق زنان، اقلیّت های دینی پاسخ می داد، وقتی از حقوق ستم دیدگانی مانند “دراویش” دفاع می کرد برخی خُرده می گرفتند امضای این مطالبات برای “رای” است. و البته چه ایرادی دارد که سیاستمدار برای رای وعده دفاع از مطالبات مدنی بدهد؟
هستند سیاستمدارانی که بعد از انتخابات، مردم و مطالبات مدنی را فراموش می کنند؛ کروبی هم می توانست با اعتراضی لفظی به انتخابات هشتاد و هشت “تکریم حاکمیت و دهن کجی” به هوادارانش را بخرد اما دست به این انتخاب نزد و به انتخابی بزرگتر روی آورد.سکوت بعد از هشتاد و هشت، تصویر شکست خورده ای تحقیر شده را از او برای همیشه ثبت می کرد اما کروبی به این تصویرسازی ساخته حاکمیّت تن نداد و به جای عافیت پیشه کردن با “مردم ایستادن” را انتخاب کرد. او به همراه موسوی ورهنورد رفع حصرش را التماس نکرد چرا که برای آنها حصر مسئله ای شخصی نبود.حصر آنها تاوان دفاع از مطالبات مردم بود، برای همین پا به پای معترضان در خیابان با پرچم “اصلاحات ساختاری” ایستادند.
سیاستمدار باهوش باید بداند در چه زمانی و مکانی برای قدرت مفید است. کروبی چند ماه پیش از انتخابات، “تقلب بزرگ” را پیش بینی کرده بود و حضورش در کارزار هشتاد و هشت، اتمام حجّت با جریانی بود که قدرت را یکدست و تحت سیطره نظامیان می خواست. پیمان او با موسوی در آخرین مناظره انتخاباتی، نشات گرفته از همین تحلیل بود. او به فراست دریافته بود وقتی جایی برای بازی در زمین قدرت به نفع مردم نیست به زمین “مردم” روی آورد و در کنار “معترضان به وضعیت موجود” از رهبران یکی از مدرن ترین جنبشهای سیاسی اجتماعی تاریخ نوین ایرانیان شد. سیاستمدار باهوش اگر از نگاه تک بعدی پرهیز کند می فهمد کجا باید در زمین مردم بازی کند کجا در زمین قدرت. مهم این است هر جا بازی کند به نفع مردم باشد و در هر دوره ای با پذیرش اشتباهات و نقد خود به استعلای خود بیندیشد.
نامه او به رهبری و نمایندگان خبرگان تصویری است جامع از اصلاحات ساختاری.تصویری که اگر چه در نامه های بیشمارش در طول دو دهه گذشته نمایان است اما از 88 به بعد این تصویر کامل تر و زیباتر شده.درست مانند همین تصویر با دستان رها در بین مردم. کروبی اکنون به یکی از نمادهای اصلاحات ساختاری در ایران تبدیل شده. اگر با تفسیر او از دهه شصت هم مخالف باشیم اما می توان با مشروطه خواهی اش هم آوا شد. مشروطه خواهی که خواستار “محدودیت اختیارات بی حد وحساب رهبری در اصل 110 قانون اساسی” است ، نظامیان را به جای سیاستمداری و سهامداری به پادگان فرامیخواند، نظارت استصوابی را علیه دموکراسی می داند و از مطالبات مدنی مردم دفاع می کند.
کروبی هوشمندانه حصر را بی اعتبار کرده، بازی “علیل سازی” رهبران جنبش سبز و تحمیل زندان خانگی بدون هزینه را بر هم زده، آن هم در دورانی که برای مقابله با ناامیدی به شهروندان مسئول و رهبران قهرمان نیازمند هستیم. و چه قهرمانی بالاتر از اینکه در سن هشتاد سالگی از حصارهای زندان با تکیه بر سابقه خود به دفاع از حقوق مردم بپردازد، آن هم در عصری که با توجه به انباشت بحران ها جامعه ایران برای گریز از فروپاشی بیش از پیش نیازمند اصلاحات ساختاری است.
در عصری که تصویر انقلابیون پنجاه و هفت محو می شود و یک به یک از دنیا می روند او بار دیگر آرمان های انقلاب پنجاه و هفت را با نقد ولایت مطلقه فقیه و دفاع از جامعه مدنی در برابر” نظامی گری” بازسازی می کند؛بازسازی سرمایه اجتماعی که در حال از بین رفتن است.
حالا همه می دانند، از زندانبانانش گرفته تا حامیانش ؛ وقتی که در نخستین بیانیه پس از انتخابات گفت “این تازه اول داستان است” منظورش چه بود. “داستان” کروبی همچنان ادامه دارد. داستان تلاش یک جامعه برای رهایی از چنگ سیطره اقتدارگرایی که با چاشنی نظامی گری بنیانهایش را مستحکم تر از قبل کرده. در عصر “انباشت بحرانها” ما به “قهرمان” هم نیاز داریم. حالا صدای این قهرمان چه از زندان اختر بلند شود چه از جماران . جامعه ایران برای رهایی از فروپاشی، تشنه اصلاحات ساختاری است و کروبی هم یکی از نمادهای مهم اصلاحات ساختاری در ایران است.