«محمد مصدق» یکی از خوش¬نام ترین سیاستمداران تاریخ ایران از قاجار تا پهلوی است.او آمده بود که با ملی کردن صنعت نفت و بهره¬بردن از اقتصاد بدون نفت، نه¬تنها ایران را از لحاظ اقتصادی از وابستگی خارجی برهاند، بلکه با طرح سیاست موازنه منفی،کشور را از لحاظ سیاسی نیز مستقل کند. اما بازی سیاست بسیار ناجوانمردانه فرصت¬ها را از وی ربود، تا او نیز مانند بسیاری از سیاست¬مداران محبوب مردم، سال¬های پایانی عمرش را در حصر بگذراند. اکنون و با گذشت 66 سال از کودتای 28 مرداد، این سوال مطرح است که آیا الگوهای سیاسی- اقتصادی وی می¬تواند به عنوان یک الگوی حکومت¬داری مناسب مطرح شود؟ این سوال را از «محمدحسین رفیعی»، فعال سیاسی پرسیده¬ایم.
چرا محمدرضا شاه با وجود شناختی که از مصدق داشت نخست¬وزیری وی را پذیرفت؟
در مجلس شورای ملی بعد از تصویب ملی شدن نفت این بحث مطرح شد که چه کسی می¬تواند این مصوبه را اجرا کند؟ آقایی به نام امامی گفت که این مصوبه قابل اجرا نیست؛ اگر آقای مصدق راست می¬گوید، خودش بیاید و ¬آ¬نرا اجرا کند. مصدق هم اجرای آن¬را قبول کرد.زمانی که این اتفاق افتاد دیگر نتوانستند آن¬را متوقف کنند. در ضمن مجلس به نخست وزیری دکتر مصدق اظهار تمایل کرد و محمدرضا شاه مجبور شد که وی را معرفی کند. مسئله ملی شدن صنعت نفت، ابتدا در کمیسیون نفت و سپس در مجلس تصویب شده، و یک فضای اجتماعی بسیار مناسبی برای اجرای آن در جامعه ایجاد کرده¬بود. از طرفی، کسی هم حاضر به اجرای آن نبود. آقای امامی هم که چنین پیشنهادی را مطرح کرد، فکر می¬کرد که مصدق آن¬را قبول نمی¬کند و بعد می¬توانند تبلیغ کنند که کسی اجرای آن¬را قبول نمی¬کند و با گذشت زمان یا عوض کردن مصوبه شرایط را تغییر دهند. ولی با این کاری که دکتر مصدق کرد، مجبور شدند نخست وزیری ایشان را بپذیرند.
آیا مصدق همچنان می¬تواند به عنوان یک الگوی خوب حکومتداری مطرح باشد؟
ویژگی¬های دکتر مصدق را اگر استخراج و مطرح کنیم، می-توانیم پاسخ این سوال را بدهیم. یکی از موارد، استقلال بود. یعنی مصدق کاری کرد که عوامل خارجی در سیاست¬گذاری داخلی ایران دخالت نداشته باشند. این دخالت،در دوران قبل از مشروطیت به این صورت بود که معمولا سفرای انگلیس و روس در دربار نفوذ داشتند؛ خواسته¬های خود را از پادشاه طلب می¬نمودند و پادشاه هم طبق یک موازنه¬ای که اصطلاحا به آن موازنه مثبت می¬گفتند، تصمیم¬گیری می¬کرد؛ یعنی هم اهداف انگلیس و هم اهداف روسیه را برآورده و امکانات مملکت را بین این دو ابرقدرت تقسیم می¬کرد. دکتر مصدق مساله¬ای به نام موازنه منفی را را مطرح نمود که مرحوم مدرس آن را با عنوان موازنه عدمی مطرح می¬کرد وهر دو یک معنی داشت. یعنی این¬که هیچ کشوری در مسائل ایران دخالت نکند. این دخالت، زمانی که حذف شود می¬توان گفت که کشور مستقل تصمیم می¬گیرد و اولین نتیجه آن ملی شدن نفت و کوتاه کردن دست شرکت بسیار قدرتمند و موثر نفت ایران و انگلیس بود. شرکتی که در همه امور دخالت داشت. روی مطبوعات دخالت کرده، جاسوسی می¬کرد و نماینده¬های مجلس را می¬خرید. دربار هم پایگاهی بود که عوامل خارجی در آن نفوذ داشتند. دکتر مصدق با حذف این دو پایگاه قدرت، یعنی دربار و شرکت نفت ایران و انگلیس، استقلال ایران را تامین نمود. حتی با مطالعه دست نوشته¬های علم، در سال¬های آخر دوره محمدرضاشاه می¬بینید که سفیر آمریکا و انگلیس مرتبا با شاه ملاقات دارند و در مسائل ایران دخالت می¬کنند. که این را می¬توان نوع مدرن دخالت نامید. حتی در زمان فعلی هم می¬بینیم که برخی کشورهای ابرقدرت در اجرای سیاست¬های یک کشور کوچک¬تر دخالت دارند و بر روی آن¬ها تاثیر می¬گذارندکه خیلی از این مسائل را می¬توانید در منطقه ما هم ببینید. بنابراین اولین ویژگی دکتر مصدق کسب استقلال و دومین ویژگی، دموکراسی بود. یعنی ملی کردن حکومت و قدرت از طریق انتخابات. اگر یک انتخابات آزاد برگزار می¬شد، هم قدرت، ملی می¬شد و هم حکومت. چیزی که قبل از آن وجود نداشت. دکتر مصدقاصلاح قانون انتخابات را به همین دلیل مطرح کرد. انتخاباتی که طی آن نماینده¬های واقعی مردم انتخاب شوند و به مجلس بروند. البته در زمان دکتر مصدق به این دلیل که هم دربار و هم ارتش کاملا در انتخابات دخالت داشتند،این امر کاملا محقق نشد. البته در تهران نماینده¬های جبهه ملی به مجلس رفتند، اما در شهرستان¬ها دخالت آن¬ها کم و بیش تاثیرگذار بود. بنابراین دومین ویژگی دکتر مصدق این بود که قدرت و سیاست را ملی کند. اما به موازات این فعالیت¬ها، نفت ایران تحریم شد و دیگر خریداری نمی¬شد. کار برجسته سوم دکتر مصدق، اقتصاد بدون نفت بود. اقتصادی که در آن زمان عمدتا کشاورزی بود، به علاوه کمی صنعت و خدمات.
اگر شما ترازهای بازرگانی بدون نفت ایران را مطالعه کنید، می-بینید که فقط در دوران دکتر مصدق تراز بازرگانی ما مثبت است. بدین معنی که صادراتمان بیشتر از وارداتمان و بر پایه اقتصاد ملی یعنی برپایه کشاورزی و کمی صنعت است. حال بیایید این عوامل را نگاه کنیم. اگر قدرت، گروهی نباشد و همه جمعیت یک کشور در مجلس ملی قدرت پیدا کنند، نه یک گروه و حزب و فرقه خاص، این می¬شود قدرت ملی. الان آن کاری که شورای نگهبان به نام نظارت استصوابی انجام می-دهد، نقض قدرت ملی است. یعنی اجازه نمی¬دهند همه نیروهای ملی، و جامعه ایران به مجلس راه پیدا کنند. این اقدام، مدتی توسط سفارتخانه¬های خارجی صورت می¬گرفت و زمانی توسط دربار، ارتش و ساواک انجام می¬شد؛الان هم متاسفانه شورای نگهبان همین روش را دارد و از تشکیل یک مجلس ملی جلوگیری می¬کند. شما این مسائل را کنار هم بگذارید بعلاوه این¬که اگر اقتصاد بدون نفت دکتر مصدق فهمیدهشده و روی آن کار می¬شد، اکنون این مشکلات را نمی¬داشتیم. برای یادآوری به شما بگویم در مجلس اول جمهوری اسلامی در سال 1358 که مهندس سحابی رییس کمیسیون برنامه و بودجه بود، مصوب شد که هرسال، سهم نفت را از بودجه جاری کشور، 10 درصد کم کنند، تا بعد از 10 سال بودجه جاری کشور کاملا مستقل از نفت باشد و درآمد نفت فقط برای کارهای زیربنایی از جمله توسعه کشاورزی، توسعه صنعت، توسعه امور نظامی و توسعه راه¬ها بماند. اما متاسفانه با شروع جنگ ایران و عراق، مسئولین عالی¬رتبه وقت، این قانون را نقض کرده و اجرا نکردند و هم¬چنان بودجه جاری مملکت وابسته به نفت ماند که ماند. اکنون شما می¬بینید که آقای ترامپ خیلی خوب با این نفت بازی کرده و این مشکلات برای ما ایجاد شده است. درصورتی¬که مصدق در آن دو سالی که بود، بدون درآمد نفت، کشور را به اقتصاد ملی وصل کرد. طوری¬که احتیاجی هم به صادرات نفت نبود. به عنوان مثال کشور نروژ به اندازه ایران صادرات نفت دارد اما حتی یک دلار از آن را در بودجه جاری خرج نمی¬کند. درآمد نفتی در یک صندوق، ذخیره شده و خرج طرح¬های زیربنایی برای نسل¬های آینده نروژ می¬شود. حال سوال من از جوانان کشور این است که الگوهای مصدق همچنان پابرجاست؟ به نظر من نه تنها پابرجاست، بلکه تنها راه نجات کشور است.