هنوز فضای دید-و-بازدیدها، شادباشها و نیکنوشتهای نوروزی تمام نشده، سال نو را با خبرهای بد سیل خانمانبرانداز و تسلیتگویی به هممیهنانمان آغاز میکنیم و نمیدانیم اين چه رازيست كه “بهار” به تعبیر شاعر، «هربار با عزای دل ما میآيد؟!» میگویند از پی یکدوره خشکسالی افراطی که بهقول زندهیاد بازرگان «برای باران دعا میکردیم، سیل آمد»، و مهمتر اینکه دوران «ترسالی» تفریطی فرارسیده است!
فراتر از «خشمِ» طبیعت، که شاید به همان اندازهٔ «مهر» طبیعت بیمعنا باشد، خشم خدایی نیز در کار نیست، زیرا علاوه براینکه در جهانبینی ادیان توحیدی ابراهیمی، «عدل» صفت اصلی خداوند است، اصل عقلی «جهت کافی» نیز حکم میکند که هر چیز برای بودن دلیلی دارد. احتمال واقعی و دلیل علمی جاری شدن سیل آنرا قابل پیشبینی و پیشگیری ساخته است.
آنچه «دلیل» ندارد «دلیری» انسانهاست در سبک اسکان و شیوهٔ شهر-و-راهسازیای که نتیجهاش را هر روز بهصورتی پیاپی میبینیم:
تخریب جنگلها و دستکاری موانع طبیعی، جادهسازی در مسیلها، ساخت-و-سازهای بیرویه در جوار رودها، و … به این ترتیب، مسئول چگونگی واکنش به خشک-و-ترسالی «طبیعی» نه خدا که انسان، و بهشکل خاص «مسئولین» امور زیرساختی اند! مسئولیتِ مسئولین اما بهمعنای معاف بودن ما و مردم از الزامِ پاسخگویی نسبت به سرنوشت و زیست مشترکی که در آن خشک و تر با هم میسوزند، نیست.
نخستین گام در راه انجام وظیفهٔ اخلاقی و مدنی، کسب خودآگاهی لازم، همراه با تغییری بنیادین در بینش و منش است، نوعی آگاهی معطوف به نجات و رهایی از تهدیدات طبیعی، زیرساختهای زیستی معیوب و نابخردانهٔ گذشته، سیاستگذاریهای کلان اجتماعی-اقتصادی تبهکارانه، اگرچه در پوشِ آزادی و سازندگی و توسعه و عمران و…
از شهادت تراژیک آنتیگونهٔ سوفوکل تا حماسهٔ گواهیبخشی زینب، با دو گونه مذهب مواجهیم که یکی مبلغ اخلاقی است انسانی، اما برخاسته از ناموس هستی و امرِ قدسی یا ارادهٔ خدایی و سیر طبیعی امور (دفاع از حقوق طبیعی و شرعی برادری قربانی)، و دیگر ارادهای که بهنام تقدس دینی، مدافع خوی زیادهطلب انسانی، سلطهٔ خودکامهٔ سیاسی و نظم موجود و حاکم اجتماعی است. انسان این «غریبترین آشنا»ی عالم هستی، میتواند با خشونت خود عامدانه علیه حدود طبیعی تجاوز کند (hybris)، اما نمیتواند بههنگام بازخورد و خسارت، تقصیر در مسئولیت خویش را به گردن خشم طبیعت بیاندازد.
زیرا تا بدانجا که به انسان بستگی دارد (و شاید بخش کوچکتر امور)، او مسئول یافتن «اعتدال» میان دو حد افراط-و-تفریط است. این مفهوم و معیار را که ریشه در «عدل» دارد، را متاسفانه «اعتدالیون» سیاستپیشه مسخ کردهاند؛ چنانکه معنای (قرآنی) «وسط» را از «میانهٔ میدان»داری به «وسط لحاف خُسبیدن» تقلیل دادهاند.
خلاصهٔ کلام، تا بدانجا که به انسان بستگی دارد، او مسئول کار و کمکاری خویش است و حتی مسئول «مسئولین» خود! چه، به بیان سعدی: باران که در لطافت طبعش خلاف نیست، در باغ لاله روید و در شورهبوم خس !
در این لحظه اما، بیش از هرگونه حسابرسی، نیازمند همدردی و همبستگی ملی برای رویارویی با بحرانیم .
منبع: @Dr_ehsanshariati