کیوان صمیمی، عضو شورای فعالان ملی – مذهبی که بیش از 5 سال است که در زندان به سر می برد، نامه ای به مناسبت سالروز آغاز پیامبری حضرت محمد (ص) به دوستانش نوشته است. این کنش گر حقوق بشر در نامه اش با نثری خودمانی، ضمن ذکر چند مورد از فضای درون بند سیاسی و نیز ذکر مختصری از وضعیت بیماری اش، توضیحاتی پیرامون «اخلاق» به مثابه حلقه مفقوده مبارزات دموکراسی خواهانه داده است.
متن این نامه که با تاخیر به دست ما رسیده است به شرح زیر است:
دوستان سلام.
امروز سالروز بعثت رسول خداست و فکر کردم خوبه که چار کلمه با هم حرف بزنیم. با اینکه تازه از بستری بودن توی بیمارستان برگشتم و به تازگی با هم حرف زدیم، ولی آخه امروز واسه من خیلی مهمه؛ اینه که امروزم خوبه چند دقیقه با هم اختلاط کنیم.
امروز صبح که پا شدم، این و اون می گفتن عیدتون مبارک، اسعد الله ایامکم، عید رسول الله مبارک باد، سالروز بعثت رو تبریک می گم، …، عیداً سعیداً، ظهور و مبعث عزیزترین آفریده مبارک، …، و انواع این عبارات؛ عباراتی که من با اینکه بعضیاشو قبول دارم، ولی به نظرم حاقّ مطلب نیستن. عکس العمل من این بود و هس که در جواب بهشون میگفتم و تا آخر امروز هم میگم: «روز اخلاق» رو بهتون تبریک میگم.
اخلاق والاترین هدف انسان در زندگی میتونه باشه و اصلا شاید معنای زندگی، همین اخلاقه که عمل به حقوق بشر و فعالیت برای گسترش اون هم، ترجمه ی زمینی اخلاقه. البته ترجمه ی متافیزیکی و معنویت گرایانه ی اخلاق هم، یه دنیا حرف و نقل زیبا داره که بمونه واسه ی بعد. ولی راسّی چرا فقط یه دنیا نَقل، یه جهان نُقله، یه جهان شیرین و لذت پایداره، خوش بودن درونی و از جنس هستی شدنه. حضرت حق هم هدف از بعثت رو کامل کردن اخلاق میدونه. بنابر این پیشنهاد من اینه که عید مبعث رو «روز اخلاق» نامگذاری کنیم.
امروزم به همین مناسبت، زندانیانِ مذهبیِ مسلمونِ بند سیاسی اینجا، یعنی محکومین هشتاد و هشت و مجاهدین خلق و تعداد معدودی دیگه، همه زندانیان سیاسی و عقیدتی و ضد امنیتی رو ناهار به صرف شیوید باقالی پلو با ماهی دعوت کردیم، جاتون خالی! پلوش رو سعید مدنی عضو شورای فعالان ملی – مذهبی درست کرد و ماهیش رو سعید ماسوری از اعضای فعال سازمان مجاهدین خلق.
راسّی یادمه اوایل مبارزات چریکی زمان شاه، یه جزوه ای میخوندیم از فداییِ خلق، شهید احمدزاده به اسم «مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی هم تاکتیک»، ولی حالا باید بگم اعتقادم اینه که «اخلاق؛ هم راه بینی (جهان بینی) هم راهبرد (استراتژی) و هم راهکار (تاکتیک)». خوبه که دوستان بیرون از زندان که کتاب ها و مراجع مختلف رو در دسترس دارن، یه کتابی توی این مقوله بنویسن. خلاصه اینکه به نظرم، اخلاق حلقه مفقوده دموکراسی خواهیه.
خب دیگه بیشتر از این ننویسم و تا ساعت هواخوری تموم نشده برم یخورده راه برم و بعدشم ورزشایی که دکتر واسه ی دیسک و ستون فقراتم داده رو انجام بدم، شاید کمی جای فیزیوتراپی های تخصصی که اینجا بهشون دسترسی نیس رو بگیره. حالم کاملا خوبه و عفونت ریه هم ان شا الله بهتر میشه و ان شا الله موافقت میکنن یه ماه دیگه واسه تست های ریه برم بیمارستان؛ همراه با معاینات و تست های قلبی. با این وضعیتی که یکهو و با دروغ و سناریوسازی امنیتی ها، پزشکان رو زیر فشار گذاشتن و از مرکز قلب تهران به زندان برم گردوندن، نتونستم تشخیص متخصص مغز از MRI که به تازگی انجام شده بود رو بگیرم؛ ولی اونم نگرانی نداره و معتقدم اگه با چشمای شسته شده نیگا کنیم، تو این دنیا همه چی خوبه. مبارزه برای احقاق حقوق انسان ها هم با همه سختی که داره و باید در مقابلش مقاومت کنیم، هم خوبی های بیرونی رو گسترش میده و هم خوشی های درونی رو.
حالا که از خوبی و خوشی گفتم و صحبت از بیمارستان شد، اینو بگم که نگران بیماری های من نباشین، چون مثِ بیست و چن سال اخیر که عبارت «خوب و خوش» به طور طبیعی و تدریجا سر زبونم اومده، هنوزم در مواجهه با امراض و اغراض و اظلام و افشار ( ظلم ها و فشارها!) سعی میکنم خوب و خوش باشم. هر کدوم به میزانی که بتونیم توی جاده خوب و خوش بودن بیفتیم، معنیش اینه که تو مسیر اخلاقی زیستن افتاده ایم. من خوب بودن رو اینجوری میفهمم که بتونم به انسان ها خوبی کنم و خوش بودن واقعی هم واسه ی من، اون لحظاتی دست میده که برای یه آن بتونم به طور نسبی شهود کنم که از جنس هستی شده ام. اگه در آینده یه آن یا آناتی، هست بشم، خوش ترین و مستانه ترین لحظات رو گذرونده ام؛ مثِ قطره ای که به دریا وصل بشه. واسه همینه که اون رند خراباتی میگه:
در این بازار اگر سود است با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
راستی بیمارستان که بودم، علاوه بر اکثر آشنایان و تعداد زیادی هم نا آشنایان که محبت کردن و اومدن و همین جا لازمه از همه شون تشکر کنم، دوست بسیار عزیزم مصطفی ملکیان هم به دیدنم اومد و این «خوب و خوش» رو استادانه و وجودشناسانه تئوریزه کرد؛ خدا رحمتش کنه و عمری دراز همراه با خوبی و خوشی بهش بده.
القصه، همونطور که اوایل نامه نوشتم، به نظر من همه چیز توی همین یه کلمه «اخلاق» خلاصه میشه و اخلاق هم واسه ی انسان های شریف و مادی، یعنی رعایت و ارتقای حقوق بشر، یعنی خوب بودن و خوبی کردن به انسان، طبیعت و همه موجودات. و اخلاق واسه ی انسان های شریف و فرامادی، علاوه بر معنایی که گفتم، خوش بودن وجودی و طراوت عارفانه رو هم شامل میشه و در یه کلمه، دین و پیامبر و پایین ترش و بالاترش و همه و همه پدیده ها، ذیل اخلاقه که معنا و ارزش واقعی پیدا میکنن. چه برسه به پدیده های دسته سوم و چهارم و دهم و یازدهم و غیره، مث بزرگان دین، حکومت های دینی و غیر دینی، دموکراسی، مبارزات ضد استبدادی و هر پدیده ی دیگه ای.
دوستان خوبم؛ ببخشین که نامه ام طولانی شد و البته بازم مثِ دیروز به هواخوری نرسیدم، ولی بی خیالش، اخلاق و ارتقای حقوق بشر رو عشق است!
خوب و خوش باشین،