حمیدرضا عابدیان

آنچه که نیاموختیم!

 یاد بود سوم‌امین سالروز درگذشت حسین شاه‌حسینی (زاده اسفند ۱۳۰۶ تهران ـ درگذشت ۳ دی ۱۳۹۶ تهران)

 

حسین شاه حسینی، بی گمان چهره ای متمایز در میان نسلی از نیروهای ملی ست که از دوران نهضت ملی به این سو در سپهر سیاسی ایران حاضر بوده اند. بارزترین وجه ممیزه ی شاه حسینی، در مهارت ارتباطی او متعین است، مهارتی که اگر در خدمت منافع شخصی قرار می گرفت، می توانست به او موقعیتی ممتاز ببخشد اما او ترجیح داد تا این توانمندی را در خدمت آرمان های والای اجتماعی خود قرار دهد. او این ظرفیت را داشت که همزمان با روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیان، تاجران و بازاریان و البته برخی تیپ های خاص رابطه برقرار کرده و مناسبات خود را به گونه ای تنظیم کند که همواره، معتمد هریک از آنها باقی بماند.

 

در این میان، مهارت او در برقراری ارتباط با گروههای خاصی از جامعه که از آنها با عنوان “اوباش” یاد می شود، شایسته ی توجه ویژه است هرچند یرخی با نگاهی شماتت بار به این موضوع نگریسته اند. پژوهشگر ارجمند، حمید شوکت از این دسته است، آنجا که می نوییسد”هر چه هست، شاه حسینی، بانی ملاقات صالح با طیب و قاسم سماورساز به عنوان نماینده در نخستین کنگره ی جبهه ی ملی شرکت داشت و به عضویت در شورای مرکزی آن تشکیلات انتخاب شد و این نشان می دهد که رابطه ی او با اوباش نامداری چون طیب و اسماعیل حاج رضایی که نقشی نمادین در شورش پانزدهم خرداد داشتند، مانعی در راه کسب نمایندگی کنگره و صعودش به مقام ممتازی چون عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی نبود آن هم هنگامی که صالح،در مقام ریاست چنین ارگانی از این رابطه آگاهی داشته است.”[۱] عباراتی که همزمان جبهه ی ملی و ریاست آن رانیز تخطئه می کند.

 

اما صرف نظر از ضرورت اخلاقی و انسانی برقراری ارتباط با محذوفان و قربانیان سیاست گذاری های ناعادلانه اجتماعی، متعاقب کودتای ۲۸ مرداد و نقش آفرینی گروههای از این دست که به سادگی، بازیچه ی افراد و جریانات ذینفوذ برای سرنگونی دولتی قرار گرفته بودند که از قضا بر سر استیفای حقوق محذوفان با استبداد و استعمار مبارزه می کرد، به تدریج در میان مبارزان، این آگاهی شکل گرفت که نمی توان با کناره جویی تنزه طلبانه از این گروهها، به پیروزی در میدان سیاست امید بست بویژه در جامعه ای که در آن، تغییر و تحول نه از شاهراههای امن دموکراتیک، که از گذرگاههای باریک و نا امن “خیابان” عبور می کند.

 

شاه حسینی می گوید:

“روزی آیت الله حاج سیدرضا زنجانی که با نهضت مقاومت همکاری داشت مرا خواست و گفت آقای شاه حسینی! گفتم بله، گفت برو به این رفقایت بگو کار سیاسی کردن در چنین جامعه ای که دولت برای به هم زدن و پراکندن اجتماعات از لات ها و فاحشه ها و چاقو کش ها استفاده می کند،تنها با یک مشت جوان تحصیلکرده فوکولی یا کاسب بازاری متین و متدین از پیش نمی‌رود،یک مشت بزن بهادر و داش مشدی که بتوانند جلوی لات ها و آدمکش ها بایستند و در صورت لزوم دست به چاقو نیز بشوند می خواهد!” [۲]

 

اگر گروههای ذی نفوذ حاکم با وعده ی امتیاز، موقعیت و پول، این گروهها و سرکردگان شان را به خدمت می گرفتند، اپوزیسیون که هیچ یک از این ها را در اختیار نداشت، چگونه می توانست با آنها ارتباط برقرار کند؟ چنین ارتباطی نیازمند “زیست و زبان مشترک” بود و شاه حسینی در میان مبارزان از معدود کسانی بود که این سرمایه را در انبان داشت. خوی مذهبی به انضمام عیاری و لوطی گری، او را در فضاهای مشترکی با گروههای هدف قرار می داد. شناسایی و حضور هوشیارانه، مداوم، بی تکلف و مسئولانه در این فضاها، چنین سرمایه ای را برای او فراهم آورده بود. شاه حسینی در پروژه ی ساخت خانه های تیردوقلو در کنار طیب قرار گرفت.[۳] پروژه ای که روسپیان را از محله های بدنام تهران خارج می کرد و به عقد آگاهانه ی کارگران میدان تره بار در می آورد و در آن خانه ها ساکن می ساخت.

 

کنش هایی از این دست این ظرفیت را داشت که شاه حسینی را به پلی میان نخبگان سیاسی و این گروهها تبدیل کند. بی تردید اجتماع بدون حاشیه ی جلالیه در سال ۱۳۴۰ که پس از کودتا، نخستین اجتماع رسمی اپوزیسیون محسوب می شد از چنین سیاستی متاثر بود. در گرماگرم تدارک این همایش، این شاه حسینی بود که زمینه ی ملاقات طیب و صالح را فراهم آورد. ملاقاتی که در آن طیب و همراهانش از کارها و عملیات گذشته اظهار ندامت کردند. طی تقریبا هشت سال، شاه حسینی و همراهانش موفق شده بودند که بخشی از این نیروها را از آن سوی میدان به این سوی میدان بیاورند. اگر هدف سیاست اصیل، گشودن زنجیرهای انقیاد از دست و پای رانده شدگان و تحقیرشدگان باشد، شاه حسینی سرنمون مناسبی برای پویندگان این مسیر است، کسی که سیاست را به وعظ و خطابه و مقاله فرو نکاست.

————————-

[۱] پرواز در ظلمت، حمید شوکت، نشر بازتاب، ساربروکن، آلمان، پاییز ۲۰۱۴ (ص ۳۲۴)

[۲] همان، ص ۳۲۲

[۲] شرح این پروژه ی باورنکردنی و تکان دهنده را در “هفتادسال پایداری” بخوانید. (خاطرات حسین شاه حسینی، به کوشش امیر طیرانی، چاپخش ۱۳۹۴، ص ۳۹۲-۳۸۸

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله