در حالیکه جامعه کارگری طی سالهای اخیر در بحرانی ترین وضعیت اقتصادی و معیشتی بسر می برد اما هیچ تریبونی برای بیان مطالبات به حق خود ندارند. از سوی دیگر فعالان کارگری که در حمایت از حقوق طبقه کارگر اعتراض می کنند از سوی نهادهای امنیتی احضار و تحت شکنجه قرار می گیرند. افشین اسانلو یکی از این فعالان کارگری است که یکسال و هفت ماه تنها بدلیل اعتراض به گسترش فقر در طبقه کارگری و افزایش فاصله طبقاتی در کشور در زندان بسر میبرد. وی در دوران بازجویی اش تحت شکنجه بوده است. اما فشارها به اینجا خاتمه نیافته و ماه گذشته بدون هیچ دلیلی او را به زندان رجایی شهر تبعید کردهاند.
فاطمه گلگری مادر افشین اسانلو با بیان اینکه بدون هیچ دلیلی فرزندش را به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند به سایت ملی‑ مذهبی می گوید: “حدود یکماه و نیم است که افشین را از بند 350 بدون ارائه دلیلی به زندان رجایی شهر کرج منتقل کرده اند. به ما هم اطلاع ندادند، طبق معمول همیشه که برای ملاقات رفته بودیم منتظر بودیم که صدایمان کنند اما دیدم که مادرها دارند گریه می کنند و بچه هایشان را به زندان دیگری منتقل کرده اند، من هم به پسر دیگرم گفتم برو ببین شاید افشین را هم به زندان دیگری منتقل کرده اند؟ بعد متوجه شدیم که افشین را هم از چهارشنبه به زندان رجایی شهر برده اند. با نگرانی رفتیم آنجا و بدون ملاقات و جواب درستی شب به خانه برگشتیم. خود افشین هم نمی دانست چرا؟ می گفت ما را صدا زدند و گفتند بیایید کارتان داریم و وقتی رفتیم بدون لباس و وسائل ما را سوار ماشین کردند و به زندان رجایی شهر بردند. بعد که کفش چرمی و یک لیف که باید به پایش که کابل زده بودند و عمل کرده بکشد، را بردیم اینها را از ما قبول نکردند و فقط لباس زیر و پیراهن را قبول کردند. افشین هم گفت عیبی ندارد تو خودت را ناراحت نکن می سازم… بخدا نمی دانم چکار کنم دستم به هیچ جا بند نیست…اصلا انگار نه انگار که من یک مادر مریض حال و نگران هستم، هیچ جوابی ندادند که برای چه افشین را به زندان رجایی شهر منتقل کردهاند.”
وی می افزاید: “من مهره های کمرم را عمل کردهام و وضعیت جسمانی خوبی ندارم. تصور کنید این مسافت طولانی را چطور باید به زندان رجایی شهر بروم و دلم هم طاقت نمی آورد جگر گوشه ام را نبینم….بخدا نمی دانید چه حالی دارم. ناراحتی من از همان روز اول دستگیری افشین است. بدون هیچ دلیلی و با یکسری اتهامات واهی پنج سال برای او حکم زندان صادر کردند. آخر اگر افشین کاری کرده بود خب، می گفتم دارد تاوان کارهایی را که کرده می دهد اما فقط راننده اتوبوس بوده است و از وضعیت بد اقتصادی کارگران شکایت داشت.
آخر گناه ما مادران چیست که باید این راه طولانی را در سرما و گرما برای دیدن عزیزانمان طی کنیم. ما مادرها از دست این همه اذیت و آزار خسته شده ایم. بخدا این زندانیان سیاسی مظلومترین و بی گناهترین انسانها هستند که عمرشان دارد در زندان و تحت این فشارها تلف می شود. افشین من هیچ کاری نکرده که حالا باید زندان بکشد، الان باید بالای سر بچه هایش باشد نه زندان…یک فرزند نوزده ساله ویکی نه ساله دارد خلاصه اینها پدر می خواهند و خرج دارند. دیگر مانده ام به کجا دادخواهی کنم؟”
این فعال کارگری از سوی قاضی صلواتی به پنج سال حبس تعزیری به اتهام “اجتماع و تبانی” با استناد به صحبت با مسافران و داشتن پاسپورت محکوم شد و دادگاه تجدید نظر استان تهران نیز این حکم را تایید کرد.
خانم گلگری به اولین ملاقاتش بعد از شکنجه های فرزندش اشاره وعنوان می کند: “در اولین ملاقات بعد از دستگیریاش و چند ماه بیخبری، دستش را روی قلبش میگذاشت و بخاطر آن کتکها و شکنجهها حال خوبی نداشت. خودش هم در اولین تماس تلفنی گفت چهار ماه من را شکنجه کردند اگر حرفی هم زدم بدانید زیر شکنجه و به زور از من گرفتند و پرونده سازی کردند….الان هم یکسال و هفت ماه است در زندان است و حال خوبی ندارد و دست راستش هم بالا آمده (بخاطر اینکه دستش را محکم می بستند) و نیاز به رسیدگی پزشکی دارد و قلبش هم ناراحت است. هر چقدر هم درخواست برای مرخصی می دهیم هیچ جوابی نمی دهند. یکسال و نیم است که در زندان بدون یک روز مرخصی با اینهمه مشکلات جسمانی بسر می برد.”
این مادر دردمند که پیش از این شاهد رنج کشیدن منصور فرزند دیگرش به مدت چهار سال در زندان بود، خطاب به سازمانهای حقوق بشری و سندیکاهای حمایت از کارگران می گوید: “در داخل که صدای من مادر بدبخت شنیده نمیشود سازمانهای حقوق بشر و سندیکاهای جهانی هم هیچ کاری برای زندانیان سیاسی نمی کنند. همه صحبت ها شده مسائل هسته ای و اصلا توجهی به زندانیان سیاسی و آزادی نمی کنند. خود زندانیان بی گناه که هیچ، مادران و همسران و خواهران مظلوم آنها هم فراموش شده اند! خیلی از بچه های ما در زندان مریض شده اند، اتحادیه های کارگری چرا به زندانیان کارگری توجه نمی کنند؟! من نمی دانم اینها چی از جان این دو تا بچه من می خواهند. دو انسان پاکی که تمام زندگی شان را وقف خدمت به مردم و کشور کردند و با تمام مشکلات اقتصادی دست از حمایت طبقه کارگر برنداشتند….”
افشین اسانلو، فعال کارگری در اواخر آذرماه سال 89 در ترمینال اتوبوس رانی جنوب، بازداشت و چهار ماه دربند ٢٠٩ زندان اوین تحت شکنجه قرار گرفت که آسیب های وارده از دوران شکنجه هنوز در بدن او باقی مانده است. ضربات متعدد کابل بر بدن اسانلو باعث پارگی در کف پا و ایجاد غده در کتف او شده است.
مادر این فعال کارگری دربند با تاکید بر ظلمهای رفته بر فرزندش خاطرنشان می کند: “خودش هم ناراحت است و بخاطر شکنجههایی که آن اوایل بازداشتش شده بود مریض است. بمیرم الهی؛ بچه ام بخاطر شکنجه هایی که در اوایل زندان شده بود مشکلاتی پیدا کرد.
پسر دیگرم منصور هم با همین اتهامات واهی چند سال زندان بود و بخاطر حمایت های جهانی مجبور شدند آزادش کنند. اما الان نه کارش را به او می دهند نه بازخرید و بازنشسته اش می کنند. تنها افشین نیست و همه زندانیان سیاسی ناراحت و بی گناه در زندان روز بروز مریض تر می شوند. بچه های من که چیزی نگفتند فقط حق کارگری را خواسته اند، 130 هزارتومان حقوق است؟!! خب، چه کسی پاسخ این ظلمها را می دهد؟”
او ادامه می دهد: “برای نیم ساعت ملاقات از ساعت شش صبح بلند می شوم و مترو می گیرم و تا به خانه برگردم ساعت هشت شب است. یک زن تنها و بی پناه هستم. هزار جور مریضی دارم بخدا خسته شدم خسته…( در اینجا گریه این مادر دردمند به او امان نداد)
سالها برای منصور درد کشیدم و الان هم فشارها بر روی او تمامی ندارد . نه بازنشسته اش می کنند نه کارش را به او می دهند. بعد به من زنگ می زنند و تهدیدم می کنند که به پسرت بگو خودش را معرفی کند. الان هم افشینم اینطور… نمی دانید در سالن ملاقات مادرها چه حال و روزی دارند. همه پیر شده اند و خسته هستند… بخدا الان که این حرفها را می زنم برای این است که جانم به لبم رسیده و خسته شده ام و دیگر توان این همه ناراحتی و مشکلات را ندارم. بیایند من را هم بگیرند ببرند . چقدر تحمل کنم، خسته ام ، خسته…”
رضا شهابی دیگر فعال کارگری دربند است که بعد از ماهها بلاتکلیفی در تاریخ 26 فروردین 1391 در دادگاه بدوی توسط قاضی صلواتی به شش سال زندان محکوم شد، حکمی که دو روز گذشته در دادگاه تجدید نظر مورد تایید قرار گرفت. این فعال کارگری به اتهام «تبلیغ علیه نظام» (یک سال زندان) و «تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» (پنج سال زندان) و پنج سال محرومیت از فعالیت سندیکایی و هفتاد میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد. این در حالی است که پیش از برگزاری دادگاه برای وی، قاضی پرونده خبر از تبرئه او داده بود.
رضا شهابی عضو هیات مدیره و مسئول امور مالی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی است که در 22خرداد 89 بازداشت و در حین انتقال به بند 209 به دلیل ضرب و شتم شدید از ناحیه گردن به شدت آسیب دید. او ماهها در بند 209 زندان اوین و در بازجویی ها تحت فشار و شکنجه و تهدید به اعدام بود. او بارها برای رسیدگی به وضعیت حقوقی و قضایی دست به اعتصاب غذا زد.
شیرین شهابی، دختر رضا شهابی با ابراز تاسف از تایید حکم پدرش به خبرنگار سایت ملی‑ مذهبی می گوید: “تایید حکم شش سال حبس تعزیری و هفت میلیون تومان جزای نقدی و پنج سال محرومیت از فعالیت کارگری بطور شفاهی به خود پدرم داده شده است. جالب است که مقامات قضایی می گویند زندانی سیاسی نداریم در حالیکه اتهامی که پدرم بخاطر آن محکوم به حبس شده است اتهام کاملا سیاسی است. ما و خود پدرم بارها به حکم صادره در دادگاه بدوی اعتراض کردیم اما هیچگونه رسیدگی نشد. این در حالی است که پدرم وضعیت جسمی مناسبی ندارند و سمت چپ بدن و گردنشان بشدت درد می کند و باید تحت عمل جراحی قرار بگیرند.”
این احکام ناعادلانه در حالی صادر می گردد که هفته گذشته محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشرقوۀ قضاییۀ ایران علنا وجود زندانیان سیاسی در ایران را انکار کرده و گفته است که زندانی سیاسی یعنی کسی که در چارچوب قوانین، فعالیت سیاسی کرده اما او را به ناحق به زندان انداختهاند چرا که حاکمان و گردانندگان نظام کار او را دوست نداشته اند. براساس این تعریف در نظام جمهوری اسلامی هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد!
گفتنی است، علی نجاتی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، بهنام ابراهیم زاده، محمد حسینی، رسول بداغی، مهدی فراحی شاندیز و علی اخوان از جمله فعالان کارگری هستند که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی هم اکنون در زندان بسر می برند.