دکتر پیمان می گوید:”جنبش سبز ايران نيز همانند نهضت ملی کردن نفت، به تشکيلاتی با هدف های سياسی و اجتماعی عام و مشترک ميان همه نيروهای جامعه نياز دارد که با ماهيت «جنبشی» و خصلت فراگير و سيال و غيرمتمرکز آن تناسب داشته باشد. چنين تشکيلاتی با يک “جبهه” ائتلافی از چند حزب سياسی فرق دارد. اعضاء اين جنبش، افزون بر اعضاء و هواداران احزاب و گروهها و انجمن ها، ميليونها مردم ايران از اقشار و نيروهای اجتماعی گوناگون و نيز فعالان سياسی و مدنی و صنفی و دانشگاهی و فرهنگی اند.”
دکتر حبیب الله پیمان از جمله شخصیتهای سیاسی و تأثیرگذار است که تلاش فراوانی برای حل مشکلات دیرپای جامعه ایران کرده است. وی از معدود فعالان سیاسی است که علاوه بر عرصه سیاسی در عرصه نظری و اجتماعی نیز بسیار فعال بوده است. اقبال به پیمان در عرصه اجتماعی فراز و فرود زیادی داشته است. وی گاه در جایی ایستاده که علاوه بر انبوه مردم بسیاری از مقامات و مسئولین نیز خود را وامدار اندیشهها و تحلیلهای خود دیدهاند و حتی سفرای کشورهای اروپائی در صف دیدار او ایستادهاند؛ و گاهی تنها خود را در جمع محدود یاران نزدیک خود در زیرزمین خانهمسکونیاش یافتهاست؛ اما در تمام این سالهای طولانی هیچ یک از این فراز و فرودها بر آتش درونی او و اشتیاقش برای برابری و آزادی ایران تأثیر نگذارده است. آزادی و سوسیالیسم دو بال اندیشه و عمل دکتر پیمان در طول حیات فکری و سیاسی خود بوده است. اما آنچه که در این مقاله بدان توجه میکنیم همراهی عملی و نظری دکتر پیمان با جنبش سبز مردم ایران پس از کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ بودهاست.
دکتر پیمان که پیشتر سالیان درازی از عمر خود را صرف تفکر و نگارش اندیشههای خود در مورد استبداد کرده بود؛ اینک خود را همراه با جنبشی مییافت که در مقابل استبداد به دفاع از حق رأی و انتخاب خود به پا خاسته بود؛ پیمان پیشتر در چندین کتاب و مقاله به موضوع استبداد و حکومت غارتی در ایران پرداخته بود؛ او در کتاب “ایران، نامنی و بیثباتی پایدار” نشان داده بود که ایران که به دلیل موقعیت استراتژیک خود در درازای تاریخ همواره مورد هجوم قبایل و دولتهای مختلف بوده است و تشکیل حکومتها اگر چه در آغاز با هدف ایجاد امنیت برای مردم بودهاست؛ اما به مرور خود حکومتها نیز تبدیل به یکی از عوامل ناامنی برای مردم شدهاند.همچنین مقالات مختلفی از وی نیز در این زمینه موجود است.
پیمان که حداقل از سال ۱۳۷۶ و نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری، آرام آرام خود را درون سبک و سیاق جدیدی از مبارزه اجتماعی با هدف دستیابی به آزادی و سوسیالیسم به عنوان دو هدف همیشگی خود یافته بود و در این راه مدت زیادی نیز زندانی شده بود. از آغاز مبارزات انتخاباتی سال ۸۸ مشوق حضور در انتخابات ریاست جمهوری بود. وی از آغاز رقابتهای ریاست جمهوری به ظرفیتهای میرحسین موسوی به عنوان مهمترین گزینه حل بحران در جامعه پی برد و از او حمایت کرد. پیمان در مصاحبهای در تاریخ ۱۸ اسفند ۸۷ در این مورد به پایگاه خبری آفتاب گفت: “(میرحسین موسوی) در یک دوره و در شرایط خاص و دشوار کشور ثابت کرده است به لحاظ مدیریتی دارای توان و قدرت سازماندهی جهت پیشبرد برنامهها است؛ این توانایی در شرایط فعلی هم میتواند راهگشا باشد”
با اقبال بی نظیر مردم به صندوقهای رأی در انتخابات ریاست جمهوری در حالیکه همگان انتظار نتایج حضور خود در صحنه انتخابات را میکشیدند؛ نتایج اعلام شده شگفتی همگان را برانگیخت. و کودتای انتخاباتی شگفتی به وقوع پیوست.
دکتر پیمان در نخستین واکنش به این کودتای انتخاباتی در تاریخ ۷ تیر ۸۸ ضمن دفاع از تصمیم مردم به حضور در انتخابات و همراهی با معترضان تحلیل خود را از شرایط چنین بیان کرد:” دوستان عزيز، من به نوبه خود همه جا با قلم و زبان شما را به شرکت در انتخابات ترغيب کردم و آن را فرصتی برای حضور و نمايش همبستگی ملی و ايجاد تغيير شمردم، از اين کار پشيمان نيستم. شما نيز نه خود و نه ديگران را به خاطر آن سرزنش نکنيد. زيرا درست است که تا اين لحظه اجازه نداده اند نامزد مورد نظر شما به عنوان رئيس جمهور منتخب مردم شناخته شود، اما دقيق تر که بنگريم، در اين رقابت پيروز حقيقی شما هستيد؛ زيرا توانستيد همبستگی و قدرت ملی خود را به نمايش بگذاريد. قدرتی که سی سال مورد انکار و بی اعتنايی قرار می گرفت، بعد از اين رخداد پرشکوه حتی اقتدارگرايان نيز مجبور شدند حضور ميليونی شما را به حساب بياورند و آن را از آنچه عادتاً «آشوب گر» و «خرابکار» می نامند، متمايز اعلام کنند.”
وی در همین بیانیه جنبش سبز را چنین توصیف میکند: “جنبش سبزی که با حضور گسترده خواستاران تغيير در انتخابات پديد آمده است، حرکتی صد در صد اصيل، بومی، درون زا و «ايرانی» است. ريشه در تجربيات و نهضت های تاريخی ايران، مشروطيت و هنضت ملی و انقلاب اسلامی دارد، همان هدفها و ارزش ها را به طور مسالمت آميز در ظرف شرايط موجود و با ميانه روی و اعتدال دنبال می کند. بر خلاف ادعای کژانديشان، جنبشی وارداتی، «تحميلی» و «مخملی» نيست. نه تنها با ارزشهای ملی و دينی ما و جوهره انقلاب بهمن 57 و هنضت های ملی پيش از آن ضديت ندارد که به عکس هدفی جز احياء و تحقق همان ارزش ها و هدفها را دنبال نمی کند. هدفها و ارزشهايی که در سه دهه گذشته مغفول ماندند و مورد بی اعتنايی قرار گرفتند.”
وی تنها ۹ روز پس از این بیانیه مجدداً در تاریخ ۱۶ تیرماه ۸۸ حکومت را به چالش کشید و پرسید: “چرا اکنون ملت و در پيشاپيش آنها جوانان و زنان برومند ما که با پاکی و خلوص و صميميتی ستودنی برای احيای ارزش ها و تحقق همان 6 هدفهايی که انقلاب 57 و جنبش های پيشين در مشروطيت و نهضت ملی برای تحقق آنها پديد آمدند، يکدل و يک جهت و در چارچوب هويت ملی، دينی، ايرانی و برای اصلاح امور قدم به ميدان نهاده اند، آنان را به بدترين شکل سرکوب کرده و نهال های اميد و نشاط را در دلهاشان می خشکانند و به جای آن بذر يأس و نفرت و بدبينی و بی اعتمادی می افشانند؟”
وی در ادامه همین مطلب به مسئولان یادآوری کرد: “تجديد انتخابات، تقاضای يک يا چند گروه و حزب سياسی و يا رقبای شکست خورده در انتخابات نيست. وجدان ملت ايران انجام آن را برای اعاده آرامش و اعتماد و وفاق در جامعه طلب می کند. پذيرش اين درخواست از سوی حاکمان نشانه احترام به اراده و رأی ملت و رعايت مصالح کشور است. اگر مصالح کشور و نظام موجب شد که تقاضای پذيرش آتش بس ايران و عراق با همه تلخی آن از سوی مسئولان وقت پذيرفته شود، چرا نبايد تقاضای اکثريت مردم ايران برای تجديد انتخابات که متضمن مصالح بزرگتری برای کشور و نظام است، مورد قبول مسئولان قرار نگيرد؟”
پیمان تنها دو روز بعد در تاریخ ۲۰ تیرماه ۸۸ مجدداًسرکوب خشن معترضان را به چالش کشید و پرسید : “همه جهانيان صحنه فجيع و دردناک کشته شدن دختر جوان را بر روی آسفالت خيابان ديدند؟ آيا او نيز از آشوب گران بود؟ او و بسياری ديگر همسان وی به چه گناهی کشته شدند و پدر، مادر، همسر و فرزندانشان به چه جرمی داغدار گشتند؟ جرم بيش از يک هزار نفری که در اين چند روز بازداشت شدند مشخص شده است؟ آيا اين اقدامات نظر کسانی را تأييد نمی کند که می گفتنددر ايران اسلامی، دموکراسی و انتخابات سالم و آزاد ناممکن است و با وجود اين نظام امور کشور از اين طريق اصلاح نمی گردد؟”
وی در ادامه به شدت حکومت سرکوب و کودتا را نقد کرده، شکست اخلاقی آنها را یادآور شد و نوشت: “خطاست اگر تصور شود با خاموش کردن صدای اعتراض ميليونها مردمی که در طلب احقاق حق قانونی خود هستند و اصرار بيهوده در بی عيب و نقص خواندن نتايج اعلام شده؛ يک پيروزی مسلم برای جناح حاکم در دولت و برگزار کنندگان انتخابات رقم زده اند. اگر پيروزی متصور باشد، نصيب ميليونها مردمی شده است که برای نجات آراء خود (يعنی اراده و وجدان انسانی و حقوق حاکميت خويش) به خيابانها روان گشتند. هر چند از برابر سپاهی از نيروهای امنيتی و نظامی عقب نشستند، اما يک پيروزی بزرگ اخلاقی و سياسی نصيب آنان شد. به عکس آنان که در اين آزمون بزرگ امانت دار صديق آراء مردم نشدند، دچار شکست اخلاقی و معنوی بزرگ و جبران ناپذيری گشتند. پيروزی کوتاه مدت سياسی-نظامی (دنيايی) به فرض حصول نبايد چشمهای آنان را از ديدن آثار و عواقب درازمدت (و اخروی) چنان شکست اخلاقی و معنوی بزرگی ناتوان کند. دل بستن به قدرتی که با اين شيوه های ضد الهی-انسانی به دست می آيد، در فرهنگ دينی ما مفهومی جز “دنياپرستی” و “دنيا طلبی” در برابر “دور انديشی” و “آخرت نگری” و “خدابينی” ندارد.”
دکتر پیمان همچنین با در نظر داشت تجارب فراوان تاریخی از جنبش ملی شدن صنعت نفت تاکنون به ضرورت سازماندهی جنبش سبز توجه داشت. وی در تاریخ ۲۸ تیرماه ۸۸ در این مورد چنین نوشت: “جنبش سبز ايران نيز همانند نهضت ملی کردن نفت، به تشکيلاتی با هدف های سياسی و اجتماعی عام و مشترک ميان همه نيروهای جامعه نياز دارد که با ماهيت «جنبشی» و خصلت فراگير و سيال و غيرمتمرکز آن تناسب داشته باشد. چنين تشکيلاتی با يک “جبهه” ائتلافی از چند حزب سياسی فرق دارد. اعضاء اين جنبش، افزون بر اعضاء و هواداران احزاب و گروهها و انجمن ها، ميليونها مردم ايران از اقشار و نيروهای اجتماعی گوناگون و نيز فعالان سياسی و مدنی و صنفی و دانشگاهی و فرهنگی اند”
ما اینک در حالی هشتادمین زادروز او را جشن میگیریم که همچنان سرزنده و پایدار به مسیر سبزی که بیش از شش دهه پیش آغاز کردهاست؛ ادامه میدهد و نمیتوان نقش مهم همسر و همراهش مینو مرتاضی لنگرودی را در طی این مسیر دشوار و دراز نادیده گرفت. شخصیتی که خود نیز چون پیمان دغدغه های عمیق سیاسی و اجتماعی داشته و در جنبش دموکراسیخواهانه مردم ایران و بویژه جنبش زنان نقش آفرینی کردهاست. هشتادمین زادروز پیمان بر او، مینو مرتاضی و همه همراهانش مبارک باد.