در یکي دو سال اخیر فعالان صنفی معلمان حول محور «بودجهٔ عادلانه» مطالبات خود را صورتبندی کردهاند. چه فرآیندي موجب اهمیت یافتن مسألهٔ بودجهٔ عادلانه شده است؟ چه تفاوتي میان مطالبه بودجهٔ عادلانه با طرح خواستههای معیشتی و مزدی وجود دارد؟
مسألهٔ طرح بودجهٔ عادلانه از خاستگاه عدالتطلبانهاي برخاسته است. متأسفانه مسألهٔ اصلی و معضل اصلی در تصمیمگیریهای دولتمردان، نگاه تخفیفآمیز به مسألهٔ آموزشوپرورش و مصرفی دیدن آن است. اولین پیامد ناخواسته و اولین نتیجهٔ نامبارک چنین بینشي، گسترش تبعیض در آموزشوپرورش است. چنانکه ما ردیف بودجهٔ شاغلان نهادها و ادارههای مختلف را با شاغلان آموزشوپرورش مقایسه کنیم، به تفاوت فاحشي میرسیم. به گونهاي که شاغلین این نهاد خواستهشان این است ما را لااقل به حوالی خط فقر نزدیکتر کنید و این نشانهٔ فاحشي است که طرح خواستهٔ بودجهٔ عادلانه از ضروریات تام و حیاتی برای آشکار کردن ردیف بودجهٔ تبعیضآمیز در این نهاد بوده که متأسفانه این نوع نگاه عدالتستیزانه، تفاوت چنداني در دولتهای اصلاحطلب و غیر اصلاحطلب نداشته است. کما اینکه ما عبارات سهمگین و ناپسندي را چندي پیش از سوی جناب نوبخت سخنگوی دولت تدبیر و امید دربارهٔ معلمان شنیدهایم که اولاً باید گفت آفتاب آمد دلیل آفتاب و نیز باید تأسف خورد که ایشان دچار فراموشی شدهاند و بخشي از گذشتهٔ خود را که به معلمی سپری شده گویا قبول ندارند و آرزوی دیوانسالاری اشرافیوار را از سالها پیش در سر میپروراندند تا به وقت ضرورت چوب جفا را بر سر قشر زحمتکش معلم فرود آورند. این نوع موضعگیری ضرورت پافشاری بر روی مسألهٔ بودجهٔ عادلانه را بیشتر میکند.
آیا طرح مطالبهٔ بودجهٔ عادلانه با هدف تأمین آموزش رایگان، باکیفیت و عادلانه برای تمام کودکان، توانسته در میان دانشآموزان و والدین آنها و حتی مدافعان حقوق کودک نیز گسترش یابد؟ آیا ارتباطي میان فعالان صنفی معلمان و خانوادهٔ دانشآموزان برقرار شده است؟
آنچه که ما هر روز شاهد بر آنیم نتایج ناخجستهٔ روند پولی شدن مدارس است. دولت طی فرآیندي که با قانون اساسی و تحصیل رایگان تا سر حد امکان، مغایرت اساسی و بنیادین دارد، مدارس را تحویل مدیراني داده که آنها ضرورتاً میبایست رتقوفتق امور مدرسه و هزینههای جاری اعم از پول آب، برق، گاز و دیگر مخارج مدرسه را برای ادامهٔ حیات بالاجبار مدارس، از دانشآموزان اخذ کنند. متأسفانه دولت تقریباً سرانهٔ مدارس را به صفر رسانیده، الان اغلب مدارس با همین کمک هزینهٔ اولیا و خیرین اداره میشود. تقریباً شاید جاهایي باشد که حتی سرانهٔ دولت به یکدرصد هم در رتقوفتق امور نمیرسد و این واقعه برای آموزشوپرورش فاجعه است. این فرآیند مولد سه نوع مدیر در مدارس شده است: مدیراني که به شدت با روند خصوصیسازی و یا اگر دقیقتر بگوئیم، اختصاصیسازی موافقند و رضایتمند. چون این فرآیند منافعي چندبرابر حقوق دریافتی اندکشان نصیب آنها کرده است. آنان در این راه هر روز بیرحمانهتر عمل میکنند و حتی ابایي ندارند که در کلاسها حاضر شوند و با نام بردن از دانشآموزاني، عدم پرداخت این کمک هزینهها را در میان همهٔ دانشآموزان به او یادآور شوند. حتی چنانکه میدانیم بعضاً سرخوردگیهای اساسی مثلاً در یکي از استانها مورد خودکشی دانشآموز از این روند را داشتیم. دوم مدیراني که چارهاي جز اجرای این فرآیند ندارند هرچند خود همانند دستهٔ اول منفعتجو نباشند، اما برای تأمین مخارج مدرسه بالاجبار باید از دانشآموزان مبالغي را اخذ کنند و دستهٔ سوم مدیراني که با مشاهدهٔ گسترش فقر در پیرامون خود و خانوادهها بسیاري از دانشآموزان را از دادن مبالغ کمک به مدرسه معاف میکنند و حتی کمکهایي هم به بچههای تنگدست انجام میدهند. اما متأسفانه هم تعداد این مدیران اندک است و هم این مدیران علیرغم سخاوتمندی و کرم، سرمایهاي در کفشان برای گسترش دیدگاه عدالتطلبانهشان وجود ندارد و متأسفانه در این بین ما در حال ازدیاد و تکثیر نوع نخست مدیران هستیم.
آیا تا بهحال هیچکدام از اولیا نسبت به بودجهٔ عادلانه حساس شدهاند و یا سؤالی پرسیدهاند؟
متأسفانه فرآیند تشکیل انجمن اولیاومربیان با نگاه حمایتآمیز از سیاستهای تعریف شده انجام میشود. عدم دغدغهٔ آموزش اصولی و صحیح فرآیندي است که دامن این انجمن را هم گرفته و اغلب افراد در این نهاد به نوعي هویتطلبی کاذب دست پیدا میکنند که برایشان خوشایند و ارضاکننده است. یادم هست چند سال قبل در مدرسهاي به من اطلاع داده شد که مدیر مدرسه شخصاً درون کلاسها رفته و برای هدایای معلمان به مناسبت هفتهٔ معلم مبادرت به اخذ مبالغي از آنان نموده است. با معلمان آن مدرسه قرار گذاشتیم که از گرفتن این هدیه استنکاف ورزیم. روز قبل از شروع مراسم از من خواسته شد صحبتي بکنم و من بعد از سلام و احوالپرسی گله کردم که دولت نه تنها برای معیشت معلمان برنامهٔ مشخصي ندارد که حتی برای یک روز که بهطور نمادین روز معلم نامیده شده هم برنامهاي برای تجلیل از معلمان و یا تهیهٔ هدیهاي برایشان ندارد و در اعتراض به این روند ما هرگز هدیهاي را که با جیب دانشآموزان تأمین شده نخواهیم پذیرفت. بعد از این صحبت نه تنها مدیر آن مدرسه بسیار ناخشنود از این اقدام من شد که حتی نمایندگان انجمن اولیاومربیان مدارس با گفتن این جمله که جشن ما را شما خراب کردی به مخالفت با من پرداختند طوري که این واقعه آسیب روحی شدیدي به من وارد نمود و دچار کمردرد شدیدي در آن مقطع شدم. زیرا بسیار برایم دردآور بود که اولیای فرزندان این سرزمین نمیتوانستند تشخیص دهند که اعتراض من تأمینکنندهٔ منافع آنها برای آموزش درست و اصولی فرزندانشان بود.
پاسخگویی مسئولان در قبال مطالبات معیشتی معلمان در این سالها بهویژه پس از انتخابات ریاستجمهوری اخیر چگونه بوده است؟ آیا مقامات آموزشوپرورش به وعدههای خود عمل کردهاند؟
به نظرم ما در این مقطع یکي از بیشترین میزان شکاف بین وعده و عمل مسئولان را در بین همهٔ دولتها از آغاز تاکنون در این دوره داریم. برای اثبات به گزارههای خود آقای روحانی ارجاع میدهم. ایشان در سخنرانیهایشان پیش از انتخابات در نقش یک منتقد مطالبات را بالا بردند و میگفتند که راه نجات از صندوق میگذرد. الان میگویند که اگر حقوق شما کم است شغل دیگري پیدا کنید یا از این سرزمین بروید. اینها حرف خود روحانی است. اگر بحث فیشهای حقوقی ماست که چیزي افزایش پیدا نکرده به اضافهٔ ترشروییاي که از جانب رئیس دولت و سخنگوی آن شاهد بودیم. بنابراین در این مقطع مراتب اعتراضم را نسبت به سخنان رئیسجمهور و سخنگوی ایشان ابراز میدارم. فایل صوتی و تصویریاي وجود دارد که نوبخت معلمان را به زیادهگویی متهم کرده و رئیسجمهور در دو یا سه نوبت نه تنها معلمان که اقشار مزد بگیر دیگر را هم مورد حمله قرار داده بود که اگر اعتراضي دارید کسی شما را مجبور نکرده که بمانید، جای دیگر بروید و یا شغلتان را عوض کنید. روحانی با این ادبیات با قشر مزدبگیر جامعه مواجه شده است.
در گیلان وضعیت معیشتی معلمان چگونه است؟
در گیلان اکثریت قریببهاتفاق معلمان اگر با درآمد معلمی بخواهند یک خانوادهٔ چهار نفری را اداره کنند به هیچوجه چنین چیزي امکانپذیر نیست. در سرزمین ما برنج و مرکبات وجود دارد و مردم ما تجربهٔ کارگری دارند. بعضی از معلمان ما در مزرعهٔ برنج یا چای کار میکنند. بعضی مسافرکشی میکنند، یعنی در کنار معلمی شغل دومي دارند که حداقل درآمد خانواده را تأمین کنند. معلماني که وضعشان از طبقهٔ متوسط فراتر بوده تعدادشان اندک است. خواستهٔ ما این است که ما را به بالای مرز خط فقر برسانید. خود دولت خط فقر را چهار میلیون اعلام کرده است. من با ۲۰ سال سابقه و مدرک فوقلیسانس دریافتی یکمیلیونوهشتصد دارم. دریافتی یک معلم با خط فقر فاصلهٔ زیادي دارد. در تمام این سالها معلمان فریاد زدهاند که ما را به بالای مرز خط فقر که خود تعریف کردهاید برسانید و متأسفانه بابت این حقطلبی هزینههایي را هم طی این سالها دادند. سرنوشت مغموم رسول بداقی، عبدالرضا قنبری، محمود بهشتی لنگرودی، اسماعیل عبدی، محمود باقری، علیاکبر باغانی، محمود عمرانی و همکاراني از این دست نشان میدهد که رفتار حقطلبانه از سوی معلمان فرهیختهٔ ما اغلب با چه پاسخ نامبارکي مواجه بوده است.
حقوق مدیران با معلمان چقدر فاصله دارد؟
مدیران ما و معلمین فرق چنداني به لحاظ دریافتي ندارند. منتهی نظام خصوصیسازی راه را برای فساد مدیران باز کرده است. درآمد مدیران از چند بخش است. اول کمکهای مالی که در آغاز سال تحصیلی میگیرند. دوم کمک در حین سال تحصیلی است. و سومین منبع، بوفهٔ مدارس است. مدارسي که ۳۰۰ تا ۴۰۰ تا دانشآموز دارند، به اندازهٔ سوپرمارکت بزرگ فروش دارند. به همین خاطر بسیاري دوست دارند مدیر باشند.
مهمترین مسألهٔ معیشتی چه بوده که معلمان پیگیر آن هستند؟
مهمترین خواستهٔ نظام پرداخت هماهنگ است. این موضوع با اینکه مصوبهٔ مجلس است اما اجرا نشده. بحث بیمه ناکارآمد هم است. درواقع، مهمترین خواسته روی افزایش درآمد و بودجهٔ عادلانه است. همچنین مسأله بازنشستگان هم است. بحث بیگاری از نیروهای حقالتدریس و پیمانی را هم اضافه میکنم. اینها سرنوشتشان برای بقا در آموزشوپرورش مشخص نیست. هر برخوردي با اینها میکنند. طرف فوقلیسانس ریاضی است اما با حقوق بسیار بسیار ناچیز. مبلغي بسیار پائینتر از نیروهای استخدامی. مدارسي هست که تقریباً نیمي از معلمانش، معلمان شرکتی و حقالتدریسی با شرایط حقوقی بسیار تأسفبار به سر میبرند. دولت برای اینکه بودجه ندارد این معلمان را با عنوانهای پیمانی و شرکتی جذب میکند و اینها به امید رسمی شدن به هر شرایطي تن میدهند. نیروی بیکار چون زیاد است اینها اگر اعتراضي کنند سریع اخراج میشوند. حقوقشان را هر پنج شش ماه میدهند و اگر به میزان ساعات درسی یک معلم رسمی درس بدهند، دریافتی آنها از نصف حقوق معلم رسمی هم کمتر است. بیمهٔ مشخصي هم ندارند. دولت روانشناسی اجتماعی خوبی دارد. همیشه ما را در وضعیتي قرار میدهد که با شرایط مطلوب خودمان را مقایسه نکنیم. چنان در فاجعه باشیم تا خواهان این شویم که فقط مرز فاجعه را کمتر کنیم. مثلا نقطهٔ آمال یک معلم شرکتی، رسمی شدن است در حالیکه این آغاز فاجعه است.
در مقابل خصوصیسازی و وضعیت فعلی مدیریت مدارس، اگر فعالان صنفی بخواهند پیشنهاد جایگزین بدهند چه نوع مدیریتي را پیشنهاد میکنند؟ یعنی معلمان چطور میتوانند در مدیریت نقش داشته باشند تا کیفیت آموزش افزایش پیدا کند؟
اولین چیزي که کمککننده است بحث به رسمیت شناختن نهادهای مدنی است. یعنی ما کانون معلمان را به عنوان بذري میدانیم که نتایج خجستهاي از آن بیرون میآید. کانون معلمان میتواند معلمان را سازماندهی کند تا برای پیگیری مطالباتشان از طریق عضویت در کانونها و فشار بر دولتها و حقخواهی و حقطلبی، مطالبات خود را پیگیری و مهندسی کنند و از طرف دیگر کمک کنند به فرآیند دموکراتیزه شدن آموزش در ایران با انتخاب مدیران از سطح خرد تا کلان. در مدارس وقتي مدیر توسط معلمان انتخاب شود، مدیر آموزشوپرورش هم از طریق همین مدیران انتخاب خواهد شد و مدیران کل هم از طریق مدیران انتخابی معلمان انتخاب میشوند، در نتیجه کانونها آنقدر قوی خواهند بود که اگر کسي بخواهد وزیر یا مدیرکل شود دیگر نمیتوان خواستههای معلمان را به سادگی دور زد. زمان انتخاب مدیر کل آموزشوپرورش در گیلان پنج تشکل کانون فرهنگیان استان گیلان، مجمع اسلامی فرهنگیان، انجمن اسلامی معلمان، کانون فرهنگیان و کمیتهٔ تدبیر و امید فرهنگیان طی جلسات منظم و مرتبي گزینههایي را برای مدیرکلی پیشنهاد دادند که در نهایت جناب نوبخت با دور زدن این پنج تشکل و گزینههای پیشنهادی، فرد مورد نظر خود را بر جایگاه تصمیمسازی سازمان آموزشوپرورش استان گسیل نمود.
در مناطق محروم استان گیلان، معلمان و دانشآموزان چه مسائل یا مشکلاتي دارند؟ و چه مناطقي نیازمند بودجهٔ بیشتري است؟
ما در گیلان مناطقي داریم مثل عمارلو، اشکورات یا ییلاقات اسپیلی و دیلمان. در این مناطق هنوز مدارس گاز ندارد. برف سختی هم میبارد. مشکل رفتوآمد داریم و راهها هنوز صعبالعبور است. معلمي که میخواهد در این مناطق تدریس کند و برگردد، هزینهٔ زیادي را متحمل میشود. همهٔ اینها مسائليست که دولت برای آنها برنامهٔ مشخصي ندارد.
وضعیت مدارس شبانهروزی در این مناطق چگونه است؟ حذف یارانهها چه تأثیري در این مناطق گذاشته است؟
هنوز مدارس شبانهروزی را داریم که از روستاهای اطراف میآیند و ساکن میشوند و معمولاً هم بچههایشان را میفرستند. امکانات حداقلی دارند و از لحاظ وسایل کمک آموزشی و… ما هنوز در مضیقهایم. به دلیل صعبالعبوری این مدارس، سوبسیدها هنوز در این مناطق ملغی نشده است. هنوز در عین بیامکاناتي این امکان را دارند که از این مزایا بهرهمند باشند. البته من چند سالي است که از این مدارس دورم و دقیقاً نمیدانم این پولی شدن مدارس تا چه حد بر آنها تأثیر گذاشته است. چون در گذشته اینقدر زیاد نبود. ولی میدانم این فرآیند دولت در نهایت همه را در برخواهد گرفت.
از نظر جنسیتی شرایط زنان معلم با مردان معلم در استان گیلان چه تفاوتي دارد؟ آیا مطالبات و مسائل متفاوتي دارند؟ شرایط دختران دانشآموز در استان گیلان چگونه است؟
وضعیت دختران محصل در مناطق محروم به نسبت پسران بغرنجتر است. هنوز در این مناطق فرهنگ مردسالار سیطرهٔ پررنگی دارد. دختران بسیاري پس از ورود به دبیرستان ترک تحصیل کردهاند و به خانهٔ شوهر رفتهاند. معلمان زن هم به تبعیت از مشکلات خاص فرهنگیاي که در ارتباط با جنسیتشان و تحت تأثیر فرهنگ عمومی جامعه بهوجود میآید، گرفتاریهای خاص خودشان را دارند. آنان طبیعتاً به لحاظ نوع پوشش و حضور در فضای عمومی اغلب معذوریتهای بیشتري دارند. یک زن معلم هنوز این امکان را نیافته که به عنوان یک مرجع اثرگذار فرهنگی و فکری خودش را به اثبات برساند. در میان این معلمان خانم، کساني پیدا میشوند که دارای تواناییهایي در حیطههای هنری، قلمی و علمی هستند که خیلی از آنها ذیل این فرهنگ «محافظانگار و نگران» از موقعیت زن در نهایت قربانی میشوند.
رابطهٔ جنبش معلمان با سایر جنبشهای اجتماعی مانند جنبش کارگران، زنان و دانشجویان چگونه است؟ چه زمینههایي برای همکاری وجود دارد و به نظر شما آیا میتوان مطالبات یا برنامههایي مشترک داشت؟
به لحاظ تئوریک و نظری طبق تعریف نظام جامع کار، ما هم کارگر محسوب میشویم. اما کارفرمای ما دولت است و از دولت مزد میگیریم. مشکلات ما شبیه به هم است. خط قرمز دولتها پیوستن این خردهجنبشها به یکدیگر است. آنها به این مسأله نگاه سیاسی دارند اما نگاه ما معیشتی و صنفی است. برای ما فرقی نمیکند که رئیس دولت کیست. ممکن است که نتایج فرآیند دولتها متفاوت باشد اما مثلاً اغلب کنشگران صنفی در دورهٔ اصلاحات هزینهٔ بیشتري دادند و زندان رفتند. چون ما یک نهاد سیاسی نیستیم برای ما رئیس دولت فرقي ندارد. هدف ما بحث عدالت و برابری را در ساختار دولت جا انداختن است تا در تقسیم منابع ثروت براساس عدالت اجتماعی عمل کند. بنابراین با این نگاه، ما هر ستمدیدهاي که ذیل این تعریف بگنجد یعنی در مقابل کار، مزد دریافت کند، او را برادر و خواهر همنوع میدانیم و بارها دیدهاید که ما نسبت به کارگران و اقشار دیگري که به آنها ستم وارد آمده موضعمان را بیان کردهایم.
آیندهٔ جنبش معلمان را چطور ارزیابی میکنید؟ به نظر شما در آینده چه موانعي وجود خواهد داشت و چه موفقیتهایي به دست خواهد آمد؟
اگر بخواهم این سؤال را پاسخ دهم با این شعر سایه شروع میکنم که گفت: «گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری، دانی که رسیدن هنر گام زمان است». اگر براساس جایي که الان در آن قرار گرفتهایم صحبت کنیم، دچار یأس و ناامیدی میشویم. متأسفانه دولتمردان تفاوت چنداني در بیاعتنایی به مسألهٔ فرودستان ندارند و فصل مشترک همهٔ دولتها در ایران به نظرم پایمال کردن عدالت اجتماعی در قبال اقشار ضعیف جامعه بوده است. آزادی ذیل عدالت معنا میشود. وقتي به تشکل صنفی اجازهٔ فعالیت نمیدهند یعنی عدالت زیر سؤال رفته است. عدالت اقتضا میکند که آزادی اجتماعات، آزادی احزاب و تشکلها به رسمیت شناخته شود. عدالت مفهوم فراخناتری است که آزادی در ذیل آن قرار دارد. ما در وضعیتي قرار گرفتهایم که دولتها در زیر سؤال بردن عدالت رقابت دارند و براساس اصل جناب سایه من امیدوارم که چشمانداز ما بهتر باشد. البته با امید به اینکه معلمین جامعهٔ ما نقش معلمی خود را ایفا کنند چون ما به لحاظ کیفی معلمین بسیار خوبي در سطح کشور داریم اما به لحاظ کمی اگر به نقطهٔ مطلوب بخواهیم برسیم لازمهاش حقمدار بودن معلمان است؛ یعنی بپذیرند اینجا که ایستادهایم جای ما نیست. اگر به این اصل ایمان بیاورند به سمت تشکلها میآیند. دولتها همیشه با تشکلها زاویه دارند. اما انتظار ما این است که معلمان بیشتر نقش انبیامحوری یعنی روشنگری و آگاهیبخشیشان را ایفا کنند. انشالله معلمان بیشتري بیایند و ما چشمانداز را رو به پیشرفت ببینیم.
تشکر میکنم از شما که فرصتي را فراهم کردید تا بتوانیم دربارهٔ وضعیت معلمان صحبت کنیم.
این گفتوگو در شمارۀ ۱۵ ماهنامۀ گیلان اؤجا مهر و آبان ۱۳۹۶ منتشر شده است