“بعد از شصت سال دوستی حق ندارم ۱۰ دقیقه با عزت درد دل کنم. بروید بگویید شاه حسینی نمی گذارد جنازه خارج شود.” این پاسخ پیرمردی بود که در سپیده دم یازدهم خرداد 1390 خود را به لواسان رسانده بود تا پیکر یکی از یاران قدیمی اش را تشییع کند. سخن قاطعانه او پاسخی به اصرار نیروهای امنیتی برای دفن مهندس عزت الله سحابی قبل از طلوع آفتاب بود. خرداد 90 شاید برای حسین شاه حسینی تلخ ترین خرداد بوده باشد. زمانی که او نه تنها پرواز عزت سحابی رفیق شصت سال اش را به سوگ نشست که چند ساعت پس از خداحافظی با او شاهد پر پر شدن دختر ش هاله نیز بود. اما تلخی های خرداد 90 به همین جا ختم نشد چرا که او ده روز بعد در سوگ هدی صابر نشست. در مراسم چهلم صابر عصایش را بر زیر چانه اش قرار داده بود و نالان و اندوهناک از فراق هدی صابر می نالید. از جوانمردی هایش، محبت هایش به مردم می گفت و بر انسان دوستی و وطن دوستی اش شهادت می داد. در چهره آن روزهای حسین شاه حسینی انبوهی از غم نمایان بود. خرداد 90 برای او با رفتن دوست دیرینش، دختر و شاگردش همراه شد. شاه حسینی حق داشت اینگونه گلایه کند، بعد از شصت سال حق داشت آزادانه با دوست قدیمی اش درد دل کند.
حسین شاه حسینی با صدایی لرزان و گریان وقتی از راه رسید فضا کاملا عوض شد. با عصایش آرام آرام بر سر جنازه مهندس حاضر شد. گفت:«عزت پا شو هم بندیهات اومدن. پا شو براشون صحبت کن». این شصت سال برای آنها که شنیدند شاید یک عدد باشد اما برای شاه حسینی یک تاریخ است، سلسله ای از رویداهاست که با روح و احساسش عجین شده است. شصت سال دوستی با سحابی انبوه حادثه های تلخ و شیرین را به خاطرش می آورد. فقط باید جای او قرار گرفت تا معنی شصت سال رفاقت با عزت سحابی را درک کرد.
روایتی که تاریخ را زنده می کند
شاه حسینی آن پیرمرد عصا زنانی که اینگونه اندوهناک شد تنها یک فعال سیاسی با سابقه که برای آزادی تلاش کرده و از خواستگاهی ملی و مذهبی سنگ دموکراسی را بر سینه اش کوبیده نیست ،چرا که هم نسلان او هم کم نیستند، فروانند اما شاه حسینی با خیلی از آنها تفاوت دارد. زیرا او راوی قصه های پر از تلخی و شادی ایران معاصراست.
باید روایت را دوباره تعریف کرد تا به جایگاه شاه حسینی پی ببریم. روایت تنها بازگویی خاطره ها نیست بلکه زنده کردن تاریخ مرده است، روایت، صحنه صحنه رویدادهایی که به زمان پیوسته اند را زنده می کند. راوی مخاطبش رابه بحثی عمومی دعوت می کند، دستش را می گیرد و به قلب رویدادها می برد. راوی به تاریخ بَعدی انسانی می دهد؛ از احساس ها، پیروزی ها، شکست ها، حسرت ها و افسوس ها می گوید. راوی با قصه هایش مخاطبش را به اندیشیدن به آنچه که باید “می شد اما نشد” و آنچه که باید “نمی شد اما شد” فرا می خواند. روایت اصولا یک فراخوان است، فراخوانی برای پرسش در مورد رویدادهایی که رخ دادند و آهنگ طبیعی زمان را بر هم زدند. شاه حسینی یک روای تمام عیار است؛ او تنها سیر حوادث را نمی گوید بلکه بیشتر از همه احساس ها را به تصویر می کشد. او تجربیاتی شاید تکرار نشدنی را همخوان می کند، تجربیاتی از تاریخ پر درد ایران، تاریخی که گر چه مبداش به سال های طولانی تری قبل از او می رسد اما بخشی از روایتش را بر عهده مردی گذاشته که اکنون عصا زنان همه جا حاضر می شود تا از چرایی شکست ها و پیروزی ها سحن بگوید. هیچ کس جای شاه حسینی نیست تا احساس فتح ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد را درک کند، هیچ کس جای او نیست تا تلخی جدایی آیت الله کاشانی از محمد مصدق را حس کند. هیچ کس جای او نیست ناکامی دولت موقت را در سال های نخست انقلاب و دهه شصت پر حادثه را درک کند. شاه حسینی وقتی روایت می کند اجزای تاریخ را به تصویر می کشد. او زبان آکادمیک ندارد اما به خوبی زبان مردمی را فرا گرفته برای همین روایت هایش مخاطبش را میخ کوب می کند.
راوی مخاطبش را به قضاوت وادار می کند
تکه تکه زندگی شاه حسینی با مهم ترین تحولات این مرز و بوم پیوند خورده است. فرزند شیخ زین العادین نوری شاه حسینی از آغاز جوانی اش با محمد نخشب آشنا شد، در همان دوران دبیرستان نخستین محرومیت اجتماعی اش را چشید، اخراج از دارالفنون تاوان فعالیت های سیاسی شاه حسینی جوان بود تا او روانه هنرستان شود . اما قسمت این بود که شاه حسینی خیلی زود تحصیلاتش را متوقف کند . توقفی که باز هم ریشه آن به فعالیت های سیاسی بر می گردد:” بعد از انقلاب همه آنهایی که محکومیتی داشتند رفتند و پیگیر مسائلشان شدند، من که رفتم دانشکده علوم گفتند همان موقع از آنهایی که از هنرسرای عالی آورده بودند، یک امتحان میگرفتند، چون شما شیمی رنگ بلد بودید، باید از شما امتحان شیمی آلی میگرفتند، همه دوستان شما قبول شدند، ولی اسم شما اصلاً آن موقع در فهرست دانشجویان نبود. گفتم بله زندان بودم، گفتند دیگر موضوع منتفی است، الان هم نمیشود از شما امتحان بگیرند، دیگر زمانش گذشته و هر چه هم کوشش کردیم زیر بار نرفتند و من تحصیلاتم همان موقع متوقف شد که شد که شد، دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم.”[1]
زندگی او سکانس های فیلمی هستند که تاریخ هفتاد ساله این مملکت را به تصویر می کشند. چه از زمانی که به واسطه حضور در جلسات پدرش شیخ زین العابدین حسینی با آیت لله کاشانی پای او به دنیای پر فراز و نشیب سیاست باز شد و چه زمانی که به عنوان سمپات حزب زحمتکشان بقایی و حائری زاده فعال می شود و چه زمان تشکیل جبهه ملی وصعود و سقوط مصدق و چه در دوران نهضت مقاومت ملی و چه در انقلاب و سال های پس از آن شاه حسینی در بطن روایت های تاریخ معاصر ایران حضور داشته است. از زمانی که او به همراه صدر الحفاضی، آیت الله زنجانی، عطایی، نخشب از نخستین فعالان و بنیانگذاران نهضت مقاومت ملی بودند تا زمانی که به همراه همراهان ملی مذهبی اش در مورد وضعیت وخیم ایران در دوران احمدی نژاد به رهبر جمهوری اسلامی در مورد ضرورت ایجاد فضای باز داخلی نامه می نویسد شاه حسینی وضعیت هایی را روایت می کند تلخ و عبرت آموز که همچنان مسئله جامعه امروز ایران هستند.چرا که او از معدود فعالانی است که سرچشمه فعالیت سیاسی اش با مصدق و جبهه ملی آغاز می شود و به رویدادهای جنبش سبز و پس از ان می رسد. دوران پر روایتی که بازه زمانی پیروزی هایش کوتاه مدت و شکست هایش طولانی بوده است. اگر او پیروزی جبهه ملی و مصدق را دیده است و شاهد به ثمر رسیدن نهضت ملی شدن نفت بوده همزمان کودتای 28 مرداد و تلخ تر از آن اختلافات کُشنده جبهه ملی، جدایی کاشانی از مصدق را نیز شاهد بوده است. اگر شاهد به ثمر نشستن انقلاب اسلامی و ظهور دولتی هر چند موقت اما ملی و مصدقی بازرگان بوده اما راوی استعفای بازرگان و حاکمیت مطلقه روحانیت بر میراث انقلاب 57 نیز بوده است. اگر دوم خرداد و اصلاحات را به چشم دیده و گذر از فضای سخت دهه شصت را به فضای نیمه باز دهه های هفتاد و اوایل هشتاد را دیده دوران هشت سال سیاه احمدی نژاد را نیز درک کرده است.
همین مردمی بودن سیاستمداری اوست، که او را از بسیاری از سیاسیون متمایز می کند. شاه حسینی سیاستمداری مردمی است که با همان ظاهر ساده و بی تکلفش با زبان روایت گونه اش آموزگاری می کند. پیرمرد ، تاریخ زنده 70 سال پر فراز و نشیب ماست. او می تواند همچنان آموزگاری کند ، گره های کور تاریخی را باز کند. می تواند تصویر مصدق را برای جوانان بیگانه با آن زمان دوباره بازسازی کند،در نتیجه باید دوباره به روایت هایش گوش داد نه برای لعن و نفرین و ستایش و تمجید بلکه برای اندیشیدن به چرایی گره های کور تاریخ آزادی خواهی هفتاد ساله مان. او بخشی از میراث تاریخی ماست، عنصری از سرمایه اجتماعی هفتاد ساله ای است که باید به صورت مداوم برای یافتن راه حل مسئله جامعه مان بازخوانی شود . تا هست قدرش را بدانیم.
روایت های تلخ شاه حسینی هر چند بیشتر حول محور نهضت ملی وکودتای 28 مرداد می گذرد اما او خود به خوبی تاریخ بعد از انقلاب را نیز می فهمد، روایت هایش اگر چه جذاب و پر هیجان هستند اما پر از تلخی و درس های عبرت آموز هستند. ازاحوال و روحیات فاطمی ، تا قهر آیت الله طالقانی و حضور او در باغ شاه حسینی ازجزئیات دقیق اختلاف کاشانی با مصدق، تا شهادت یاران نهضت ملی شدن صنعت نفت در 30 تیر در سینه پر خاطره او یافت می شوند. او راوی است که دست مخاطبش را می گیرد و به قلب واقعه می برد جایی که رویدادها را کنشگران آن می سازند. روایت شاه حسینی مانند کلاس درسی است که در آن روابط میان کنشگران و شرایط تاریخی را به تصویر می کشد. افسوس او از اختلاف مصدق و کاشانی و آغازشکاف ها در بدنه جبهه ملی تنها بازگویی یک خاطره نیست، او با کلام آمیخته با احساش حس مخاطبش را بر می انگیزاند و او را از بی طرفی محض به سمت گیری می کشاند. با روایت های شاه حسینی نمی توان بی طرف بود: یا باید مصدقی بود یا پیرو کاشانی . چرا که او با روایت هایش مخاطبش را به سمت قضاوت می برد.نمی توان با روایت هایش هم مصدق را پذیرفت و هم کاشانی را . با این روایت های مخاطب مجبور به انتخاب می شود:” تا هنگام بازگشت دکتر مصدق از دادگاه لاهه با ایشان همکاری میکردم؛ تا آن موقع در نهضت ملی ایران هم از مصدق و هم از کاشانی به شدیدترین نحو با پشتیبانی و پیشینهای که در کار سیاسی داشتم و همچنین پیشینهای که طریق پدرم داشتم، همکاری میکردم و با همه سازمانهایی که با حرکت ملی شدن صنعت نفت همکاری میکردند، مستقیما در ارتباط بودم. چون بر مبنای شغل و کسبی که داشتم و تحصیلاتی که کرده بودم، هم مورد احترام بودم و همه در این صحنهها به من فرصت میدادند و علاوه بر این در بازار هم بودم، ولی از روزی که دکتر مصدق از دادگاه لاهه برگشت و مساله ملی شدن صنعت نفت تحقق پیدا کرد، برخوردهایی که از دوستان آیتالله کاشانی و فرزندان ایشان دیدم، و حس کردم بتدریج زمینهای ایجاد میشود که آیتالله کاشانی را روبروی دکتر مصدق قرار دهند، من هم از همان موقع در کنار نیروهای طرفدار دکتر مصدق قرار گرفتم و از سمپاتیهای حزب زحمتکشان بودم و بعد که در حزب زحمتکشان انشعاب ایجاد شد و یک عده رفتند به سوی آقای خلیل ملکی و نیروی سوم شکل گرفت، من هم از حزب زحمتکشان کنارهگیری کردم ولی عضو نیروی سوم نشدم، و با این وجود با هر دو این جمعیتهایی که در ارتباط با نهضت ملی بودند، همکاری میکردم[2]“
باید روایت هایش را شنید تا گره های کور تاریخ تقابل آزادی و استبداد را درک کرد، تا از لابلای صحبتهایش به چرایی شکست های طولانی مدت و پیروزی های کوتاه مدت ملیون پی برد. تا رمز هفتاد سال ایستادگی بر مسیر آزادی بدون خستگی را دریافت. روایت های او ما را بار دیگر به قضاوت می خواند ؛ قضاوتی که در محکوم کردن صرف مخالفان آزادی و جبهه استبداد محدود نمی شود بلکه از مرزهای آن فراتر می رود و ما را به تامل در چرایی شکستهایمان وادار می کند. یعنی روایتی که ما را وادار می کند در مورد خود نیز قضاوت کنیم.
باید روایت هایش را شنید تا گره های کور تاریخ تقابل آزادی و استبداد را درک کرد، تا از لابلای صحبتهایش به چرایی شکست های طولانی مدت و پیروزی های کوتاه مدت ملیون پی برد. تا رمز هفتاد سال ایستادگی بر مسیر آزادی بدون خستگی را دریافت. روایت های او ما را بار دیگر به قضاوت می خواند ؛ قضاوتی که در محکوم کردن صرف مخالفان آزادی و جبهه استبداد محدود نمی شود بلکه از مرزهای آن فراتر می رود و ما را به تامل در چرایی شکستهایمان وادار می کند. یعنی روایتی که ما را وادار می کند در مورد خود نیز قضاوت کنیم.
سیاستمداری با زبان مردمی
یکی دیگر از شاخصه های شاه حسینی که چهره اش را متمایز می کند مردمی بودن اوست. سیاستمداری که به معنی واقعی مردمی است و خود را در حصار های کلاسیک سیاسیون محصور نکرده در نتیجه او در همان حال که به رهبر جمهوری اسلامی ضرورت ایجاد فضای باز سیاسی در کشور را خاطرنشان می کند همزمان تلاش می کند اختلافات میان روستائیان را در مورد مراتع هم حل کند. شاه حسینی از معدود دولتمردانی بود که در کابینه بازرگان تحصیلاتی آکادمیک نداشت اما تجربه او، سابقه مبارزاتی و مردمی بودنش دبیر کل نهضت آزادی رابه استفاده از توانش در مدیریت تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک متقاعد کرده بود.اگر شاملومقاومت وارطان سالاخیان توده ای را در برابر کودتای 28 مرداد 1332 با شعر زیبایش ارج گذاشته شاه حسینی ، از طرف آیت الله حاج آقا رضا زنجانی مأمور می شود که از وجوه شرعی، ماهیانه مبلغ ۱۵۰ تومان به خانواده وارطان پرداخت کند. شاه حسینی هر ماه این مبلغ را به خانه وارطان می برده و به همسر و فرزندان خردسالش تقدیم می کرده و این کمک هزینه به مدت ۲۹ سال یعنی تا زمان رحلت آیت الله حاج آقا رضا زنجانی در ۱۴ دی ۱۳۶۲ پرداخت می شده است.
اگر شاملو مقاومت وارطان سالاخیان توده ای را در برابر کودتای 28 مرداد 1332 با شعر زیبایش ارج گذاشته شاه حسینی ، از طرف آیت الله حاج آقا رضا زنجانی که مسؤول مالی آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) و وکیل شرعی آیت الله العظمی میلانی بود، مأمور می شود که از وجوه شرعی، ماهیانه مبلغ ۱۵۰ تومان به خانواده وارطان پرداخت کند. شاه حسینی هر ماه این مبلغ را به خانه وارطان می برده و به همسر و فرزندان خردسالش تقدیم می کرده و این کمک هزینه به مدت ۲۹ سال یعنی تا زمان رحلت آیت الله حاج آقا رضا زنجانی در ۱۴ دی ۱۳۶۲ پرداخت می شده است
در میان هم نسلان او هم هستند کسانی که خاطره ها را بازگو می کنند اما کلید موفقیت شاه حسینی در روایت هایش در همین زبان مردمی اش نهفته شده است. زبانی که هم مخاطب عادی را جذب می کند و هم برای اهالی دانشگاه جدابیت دارد. مردمی بودن بودن شاه حسینی همان رمز جذابیت راویت های اوست. چون همین مردمی بودن است که حصارهای کلاسیک سیاست را در هم می شکند و شاه حسینی را از قلب محافل سیاسیون به دل مردم و اجتماع می کشاند. همین مردمی بودن است که او را رابط آیت الله زنجانی و خانواده وارطان سالاخیان می کند یا او را به مرجعی برای حل اختلاف کشاورزان تبدیل می کند و یا خانه اش را محلی برای حل اختلاف دوستان و اقوام می کند و همزمان او را از یاران با ایمان مصدق و همکار بازرگان در دولت مستعجلش و همراه و هم پیمان سحابی می کند.
همین مردمی بودن سیاستمداری اوست، که او را از بسیاری از سیاسیون متمایز می کند. شاه حسینی سیاستمداری مردمی است که با همان ظاهر ساده و بی تکلفش با زبان روایت گونه اش آموزگاری می کند. پیرمرد ، تاریخ زنده 70 سال پر فراز و نشیب ماست. او می تواند همچنان آموزگاری کند ، گره های کور تاریخی را باز کند. می تواند تصویر مصدق را برای جوانان بیگانه با آن زمان دوباره بازسازی کند،در نتیجه باید دوباره به روایت هایش گوش داد نه برای لعن و نفرین و ستایش و تمجید بلکه برای اندیشیدن به چرایی گره های کور تاریخ آزادی خواهی هفتاد ساله مان. او بخشی از میراث تاریخی ماست، عنصری از سرمایه اجتماعی هفتاد ساله ای است که باید به صورت مداوم برای یافتن راه حل مسئله جامعه مان بازخوانی شود . تا هست قدرش را بدانیم.
[1]مصاحبه سرگه بارسقیان با حسین شاه حسینی در سایت تاریخ ایرانی قسمت دوم http://tarikhirani.ir/Modules/News/Phtml/News.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=1&NewsId=1583:
[2]مصاحبه سرگه بارسقیان با حسین شاه حسینی در سایت تاریخ ایرانی قسمت اول http://tarikhirani.ir/Modules/News/Phtml/News.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=1&NewsId=1350
[3] گفت و گوی علی اشرف فتحی با حسین شاه حسینی
http://www.tourjan.com/?p=3149 ا