طی روزهای گذشته، رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران گفته است: «فشار برای جمعآوری کودکان کار و خیابان، آنان را به سمت مشاغل زیرزمینی میکشاند که اینگونه مشاغل سختی بیشتری برای این کودکان در پی خواهد داشت».
با توجه به افزایش آمار حاشیهنشینی، مهاجرت معکوس شهر به روستاها و تزریق فقر حداکثری در جامعه، برای بررسی جمعیت چند ده هزار نفری کودکان کار در خیابانها به بهروزرسانی هفتگی و چه بسا ماهانه نیاز داریم.
در بازه زمانی ۹۹ تا ۱۴۰۰ سال جاری، که آمار بیش از ۴ میلیون دانشآموز محروم از تحصیل به مجموع محرومیت از تحصیل کودکان مطرود و فرودست، اضافه شده است، باز هم نگاه سلبی به مجموع محرومیتهای زیستی کودکان کار را شاهدیم.
آیا رشد یافتن کودک در خیابانها واجد امنیت و آرامش این کودکان است که گزینهی بدتر «کار در مشاغل زیرزمینی»، برابر نهادِ مشاغل کمتر سخت برای آنان در نظر گرفته شده است؟ و مگر کار کودک و تضییع حق کودکی، تحصیل و زیستی او به هر شکلی محکوم نیست؟
بسیاری از کودکان کار حاضر در خیابانها، علاوه بر مجموع نابرابریها به جمعآوری ضایعات آهنی، جمعآوری زبالهها و قرارگیری در مافیای اقتصادی شهرداریها و یا تولید قطعات کوچک پیچ و مهره حتی در فضای چاردیواری خانه مشغولند.
آیا رئیس مددکاری اجتماعی ایران از فقدان امنیت جانی و کاری حاکم بر فضای کارگاههای تولیدی زیرزمینی بیخبر است؟
کودکان کار دختر و پسر، بلوغ خود را نیز در خیابان تجربه میکنند.
کودکان کار دختر که بدون کمترین آموزش و حمایتی، مواجههی نخستین خود با قاعدگی را خواهند داشت، آیا جایی در مشروعیتبخشی به کار کودکان دارند؟ میبایست اشاره کرد که برای کارگزاران ذیربط، کودکان کار، حق ابتدایی زندگی و حق کودکیشان از اساس فاقد اهمیت است.
و این محرومیتِ مشروع را از استثماری به استثماری دیگر بهعنوان «راهحل» در برابر تبعات فروپاشی اقتصادی خانوادگی و محرومیت تحمیلی بر زندگی این کودکان عنوان میکنند.