صدور بیانیههای میرحسین موسوی کنش خلاقانهای بود که جنبش سبز را در خلال آفریدهشدنش مکتوب کرد. بنابراین میتوان ادعا کرد که این بیانیهها از صرف بیانیه بودن فراتر رفته و تبدیل به کنش-گفتارهایی شدهاند که هم بخشی از یک امر اجتماعی را برساختهاند و هم خود در درون جنبشی اجتماعی تکوین یافتهاند.آنچه می خوانید، تلاشی جمعی است در جهت برجسته ساختن جنبههای فرمی و محتوایی جنبش سبز که به باور ما برای امروز نیز میتواند راهگشا باشد. ما این امر را از خلال بازخوانی گفتمان متجلی در جنبش سبز و با محوریت بیانیههای ۱۸گانه پیگیری میکنیم.
آزادی، عدالت، استقلال و هویت ملی
گرچه تعلقات دینی فردی میرحسین بسیار پررنگ است و تا آخرین بیانات او قبل از حصر نیز مشهود است و در تنیدگی با امر سیاسی مدنظرش در متون و صحبتهایش به بروز و ظهور میرسد اما میرحسین به خصوص در دوران منتهی به حصر با تاکید مضاعف بر اینکه خود او نیز یکی از همراهان جنبش سبز است و عقیدهی او نیز یکی از تنوعات شرکتکننده در جنبش است سعی دارد از مسلط کردن عقیدههای شخصیاش بر جنبش بیش از گذشته اجتناب میکند تا آنجا که در ویراست دوم بیانیه ۱۸ شاهد بیشترین فراگیری تنوعات هویتی و عقیدتی در زیر چتر جنبش هستیم
نقطهی آغاز و محل نزاع اولیهی جنبش سبز انتخابات بود و به تبع آن جنبش سویهی سیاسی پررنگی داشت. میرحسین موسوی در کنار دیگر همراهان جنبش سعی داشت در مقابله با سیاستهای حاکمیت اقتدارگرا که در پی سرکوب و خاموش کردن صدای بخشی از جامعه بودند، امر سیاسیای مبتنی بر مقاومت و حقطلبی را تبیین کند. نکته مهم و قابل تامل در اینجا این است که این امر سیاسی سیر تکوینی داشت و هرگز به این صورت نبود که از روز اول جنبش مفهوم و چارچوب تغییرناپذیری داشتهباشد بلکه بالعکس به تناسب شرایط میدان و همچنین گفتگوها و همفکریهایی که در دورهی جنبش شکل میگیرد امرسیاسی نیز تحول و تکوین مییابد چنانچه میبینیم که جنبش سبز در مسالهی تقلب در انتخابات متوقف نماند و به سمت مسالهی کلیتر و عمیقتر لزوم بازگشت و رجوع به مردم و احقاق حقوق شهروندی در همهی ابعاد حرکت کرد و میتوان گفت از آنجا که حتی روند سیاسی امروز نیز متاثر از جنبش ۸۸ است و این رخداد هنوز توانش تاثیرگذاری بر فرایند سیاسی را دارا است این سیر تکوین همچنان ادامه دارد.
جهت تعیین مختصات کلی امرسیاسی میرحسین سعی میکنیم به مفاهیمی که مهمترین عناصر تشکیل دهندهی گفتمان سیاسی او است، بپردازیم.
۱٫ آزادی
یکی از دو مفهوم مهم و مرکزی گفتمان سیاسی میرحسین موسوی آزادی به معنای امکان حضور و تاثیر مردم در تقویم و تحول امر سیاسی است که این حضور و تاثیر چه از طریق انتخابات و صندوق رای، چه از طریق خیابان و چه از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی و راهکارهای خلاقانهی دیگر مورد تاکید مدام میرحسین در بیانیهها و متون و گفتههای بعد از رخداد ۸۸ است و وی پایهی اصلی امرسیاسی مطلوب خود را همین امکان حضور و تاثیر مردمی میداند که حاکمیت با تلاش در جهت تکهتکه کردن این کلیت در پی سرکوب بخشهایی از آن است که همنظر با او نیستند.
در بیانیههای ابتدایی میرحسین که در واکنش به تقلب و سرکوب پس از آن بود میرحسین خطابش بیشتر با گروهی از مردم است که از منظر سیاسی با او همنظرترند چرا که در کنار اتکا بر مستندات در پی آن است که با به رخ کشیدن کمیت گروه رایدهندهی به او در خیابان تقلب را افشا کند؛ اما رفته رفته میرحسین دامنه خطاب خود را عامتر و عامتر میکند تا آنجا که به کلانگاری مردم نزدیک میشود. این گستردهتر شدن دامنهی خطاب در همراهی با عامتر و کلیتر شدن مسالهی مورد تاکید جنبش بود که در ابتدا بر تقلب متمرکز بود و با شعار «رای من کجاست؟» نمود پیدا کرد اما در این نقطه متوقف نماند و به مسالهی وجوب رجوع به مردم و پذیرش حضور و تاثیر مردم در کلیت آن که شامل همهی گروهها و تنوعات میشود، در تعیین امر سیاسی رسید.
از منظر میرحسین مواجهه با مسالهی سیاسی باید با رویکرد اجتماعی باشد به این معنا که با توجه به تنوع و تفاوتهای اجتماعی و پذیرش آنها و استفاده از پتانسیل عموم برای حل مساله اقدام شود و دموکراسی نیز تنها از همین رهگذر پذیرش و مشارکت عمومی ممکن میشود. از منظر او تفاوت به هیچ عنوان نباید مبنای طرد قرار گیرد.
میرحسین با تفکیکی که میان کار حزبی و جنبش قایل میشود بیان میدارد که حزب مبتنی بر توافق حداکثری است اما جنبش مبتنی بر توافق بر اصول حداقلی. همین سیر را نیز در گفتارو اندیشهی او در خلال جنبش سبز میبینیم که هرچه پیش میرویم گفتمانی که برای جنبش درحال شکلگیری است فراخ تر و پذیراتر نسبت به تنوع و آحاد مختلف مردم پیدا میکند به نحوی که در بیانیه هجدهم (ویراست دوم) شاهد فراگیرترین پذیرش نسبت به گروههای مختلف اعم از باور سیاسی، باور مذهبی، قومیت و… هستیم.
در این رابطه باید ذکر کرد که امر سیاسی مطلوب میرحسین هژمونیگریز است و از دید وی یک گفتمان خاص حتی با دارا بودن پشتوانه اکثریت مردم مطلوب نیست که هژمونیک شود و اقلیت را به طرد و انزوا براند بلکه اقلیت و درواقع فردفرد آحاد اجتماعی با هر عقیدهای علاوه بر داربودن حق شهروندی باید تضمین امکان حضور موثر و مداوم را در راستای اثرگذاری سیاسی داشته باشد. در همینجاست که باید گفت میرحسین قایل به حزبمحوری کامل سیاست و حاکمیت نیست و نقش و تاثیرمداوم گروههای مختلف مردم را محترم و لازم میداند.
میرحسین با پیشبرد الگوی «سیاست مردمی» در جنبش سبز، عرصهی سیاست و تعیین امرسیاسی را از چارچوب محدود ارتباطات، نزاعها و لابیهای حزب و جریانات سیاسی حاضر در عرصههای رسمی سیاسی فراتر برده و برای مردم در کلیت و فراگیری تنوعات موجود درآن در تاثیرگذاری مستقیم در فرایند تقویم و تحول امر سیاسی نقش مهم و کلیدی قایل میشود.
از این جهت این امر سیاسی امری نیمه ساختمند و واجد سیالیت است که پویایی و تحول پذیری مبتنی بر خواست مردم و متاثر از ابتکارات آنها را همواره لحاظ میکند.
۲٫ عدالت
مفهوم عدالت در کنار آزادی جزء مهمترین مفاهیم مرکزی گفتمان میرحسین است. در بیانیههای ابتدایی میرحسین بنا به شرایط میدان و اعتراض و نزاع سیاسی به وجودآمده، عدالت نیز با تاکید بر بعد سیاسی و در معنای حق سیاسی مردم بهکار بردهشدهاست. به طور مثال در بیانیهی یک که درجایی مسئولان را درمورد تقلب در انتخابات هشدار میدهد و میگوید: «به مسوولان توصیه می کنم بیش از آن که دیر شود این روند را فورا متوقف کنند و همگی به خط قانون و امانتداری از آرای ملت بازگردند و بدانند که خروج از عدالت مشروعیت زداست.» اما بعدا این مفهوم کمکم گسترهی عامتری از توزیع امکانات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در بر میگیرد. عدالت به این معنا در کنار آزادی شالودهی اساسی گفتمان سیاسی میرحسین را تشکیل میدهد چرا که در صورت عدم توزیع عادلانهی منابع به نحوی که کرامت گروهی از مردم از دست برود آزادی و توسعهی سیاسی نیز امری محال و دستنیافتنی خواهدبود. چنانکه در بیانیه ۱۱ میگوید: «نمیتوان از جامعهای که بخش قابل توجهی از آن دچار جبر نان و از تامین نیازهای اولیهی خود ناتوان است انتظار مشارکت گسترده در فرآیند توسعهی سیاسی را داشت.»
۳٫ استقلال
مفهوم دیگر که جایگاه مهمی در امر سیاسی مورد نظر میرحسین دارد استقلال است. میرحسین تاکید بسزایی بر لزوم درونزا بودن جنبش مردمی دارد. از سویی به نظر او جوشش خواست سیاسی باید اصیل و از سوی مردمی باشد که همتاریخ و همسرنوشتاند و از سوی دیگر از نظر او مساله سیاسی هرچقدر بغرنج هم که باشد باز هم یک مساله داخلی است و دخالت دولتهای خارجی که اولویتشان نه منافع ملی ما بلکه منافع ملی خودشان است کمک موثری به آن نمیتواند بکند و حتی ممکن است مساله را بغرنجتر کند علیالخصوص که حاکمیت اقتدارگرا با برچسب موردتحریک خارجی بودن جنبش راحتتر میتواند دست به سرکوب آن بزند.
از منظر میرحسین وقتی حاکمیت به اقتدارگرایی و سرکوب روی آورد استقلالش را نیز به مخاطره میاندازد چرا که وقتی دست از اتکای خود بر مردم برداشت مجبور است با دادن امتیاز به دولتهای خارجی داروی فقدان مشروعیتش را در آن سوی مرز بجوید.
از سوی دیگر حاکمیت اقتدارگرا وقتی رسانههای داخلی را سانسور، سرکوب و توقیف میکند باعث میشود مردم به سمت رسانههای خارجی سوق پیدا کنند و رسانههای خارجی توان تاثیر بیشتری برروی اذهان مردم پیدا میکنند.
میرحسین بر لزوم مذاکره عزتمندانه با دولتهای خارجی که باعث توانبخشی به اقتصاد نیز میشود تاکید دارد اما با وابستگی به دولتهای خارجی به شدت مخالف است.
از سوی دیگر میرحسین با جنگ و تحریم به شدت مخالف است و تحریم را نه علیه یک دولت بلکه برعلیه یک ملت و تحمیل رنج بر مردم میداند (بیانیه ۱۳)
۴٫ هویت ملی
میرحسین مهمترین هستهی هویتی جامعه را بعد ملی آن میداند واز منظر او کلیه هویتهای مذهبی، قومی، جنسیتی و… ذیل هویت ملی باید تعریف و وحدت یابند و منافع نیز باید مبتنی بر این هستهی مشترک قرار بگیرد و تنها با اتکا بر این وجه هویت است که میتوان حقوق شهروندی همه تنوعات و گروهها را تضمین کرد.
میرحسین هویت ملی ایرانی را با امید و صبر عجین میداند چرا که آن را ملتی میداند که از راه و بیراهه و پیچ و خم تاریخ عبور کرده و مصایب و رنجها را پشت سر گذاشتهاست. از همین رو است که از منظر او امید و صبر نقش کلیدی در مقاومت و مبارزه دارند تا آنجا که میگوید «امید بذر هویت ماست»
از سوی دیگر اما میرحسین از ناسیونالیسم افراطی دوری میجوید و آنها را در بیانیه هجدهم «تعصبات نابجا» میخواند.
۵٫ رابطه امر سیاسی با امر مذهبی، امر معنوی و امر اخلاقی
در جای جای بیانیهها و دیگر متون و گفتههای میرحسین امر سیاسی همراه و دوشادوش امر مذهبی، امر معنوی و امر اخلاقی است و درواقع مساله را تکوجهی نمیبیند.
وی از بیانیه اول مبارزه برای آزادی سیاسی و مقابله با متقلبان و اقتدارگرایان را نه تنها وظیفهی ملی که وظیفهی شرعی نیز میداند. رنگ سبز را که به عنوان نماد جنبش برمیگزیند را در ارتباط با ائمه میداند و شعار اصلی جنبش را نیز الله اکبر قرار میدهد. این تاکید بر پررنگ کردن سویه اسلامی جنبش در بیانیه ها سیر نزولی دارد به طوری که در بیانیههای اولیه این تاکید را بسیار میبینیم و در بیانیههای آخر و به خصوص ویراست دوم بیانیه هجدهم که آخرین بیانیه تا اکنون است این اشارهها کمرنگتر میشوند و به همین نسبت چتر فراگیری جنبش گستردهتر میشود.
نکتهی مهمی که در اینجا وجود دارد نوع تفسیر میرحسین از دین اسلام است. میرحسین در برابر اسلامی که از سوی اقتدارگرایان معرفی میشود که آن را اسلام متحجر میخواند و از منظر او این اسلام با دموکراسی و جمهوریت سر سازگاری ندارد، اسلام مترقی و رهایی بخش را معرفی میکند اسلامی که نگفته برای آنکه وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. (بیانیه ۱۳) همینطور این اسلام در هماهنگی با حقوق بشر و حقوق آحاد مردم با هر تنوعی است چنانچه میگوید « چرا حقوق بشر و حقوق زنان و حقوق اقلیت ها و … را خلاف دین میدانید. دینی که آموزه هایش ملایم و موافق با فطرت بود مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم.»(بیانیه ۱۳) نکته مهم دیگر در این رابطه این است که میرحسین تعریفی که از دین ارایه میدهد به همان نسبت که از ظاهرگرایی فاصله میگیرد فراگیرندهتر نیز میشود و آحاد بیشتری را دربرمیگیرد؛ همچنین این اسلام دین طرد نیست حتی برای آنانکه آن را قبول نداشته باشیند از همین روی است که میرحسین بارها بر این نکته کلیدی تاکید میکند که این نکته که اکراه در دین جایز نیست و مجبور نکردن خود مردم به دین نیز جزء مهمی از دین است (بیانیه ۱۱ و ۱۸) و نباید افراد و گروهها به دلیل تفاوت مذهبی یا دیندار نبودن مورد طرد و تبعیض و محرومیت از حق آزادی و اثرگذاری بر امر سیاسی قرار بگیرند.
اسلامی که میرحسین تصویر و ارایه میکند اسلامی است که تا حد زیادی منتزع از فرمها و مناسک و گزارههای فقهی است و بیشتر بر بعد معنوی آن تاکید شدهاست. در واقع درنهایت امر به نظر میرسد که آنچه میرحسین از معنویت و اخلاق ذکر میکند دربرگیرنده تمام یا تقریبا تمام مفهوم دیانت از منظر او باشد.
در تناسب با تفسیر فرمزدایی که میرحسین از دین دارد دیدگاه او به سکولاریسم نیز نزدیکتر میشود در مصاحبهای که در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ درباره آیتالله خمینی دارد در تفسیری که از او ارایه میدهد میگوید:
«در مورد نظرات امام دربارهی مجلس میتوان بحثهای نظری کرد و نظرات ایشان را درمورد دوگانهی شرع و عرف و اینکه تشخیص موضوع در عرف و شرع به عهدهی عرف است و مجلس نمایندهی عرف و نمایندگان از دل عرف برمیآیند، باز کرد و با این دید مجلس در راس امور قرار میگیرد.»
همچنین در تاریخ ۱۸ خرداد همان سال طی یک مصاحبه میگوید:
«حضرت امام نظریات مجلس را نظریات عرف میداند که غلبه دارد بر نظریات شرع که درواقع مجلس است که تعیین میکند درحقیقت نماینده، نمایندهی عرف جامعه است و همه باید تابع بشوند. این است که هیچکس نمیتواند از این عرف سر بزند و بگوید شما همه جمعی یک نظر دارید و من یک نظر دیگری دارم و مصلحت این است.»
این بیان دیدگاهها از زبان آیتالله خمینی و اشاره نکردن به نقش شورای نگهبان در نظارت بر مجلس جهت پاسداشت شرع به نظر میرسد نشاندهندهی توجه فزایندهی میرحسین به این دیدگاه است که امر مذهبی تنها در صورتی و تا جایی که در عرف تاثیر داشتهباشد امکان و مشروعیت تاثیرگذاری بر امر سیاسی را دارا است و آن هم با حفظ ضرورت پذیرش دیگریِ غیر همدین و حفظ حقوق شهروندی او و میتوان گفت بدین صورت به ایدهی سکولاریسم سیاسی نزدیک میشود.
گرچه تعلقات دینی فردی میرحسین بسیار پررنگ است و تا آخرین بیانات او قبل از حصر نیز مشهود است و در تنیدگی با امر سیاسی مدنظرش در متون و صحبتهایش به بروز و ظهور میرسد اما میرحسین به خصوص در دوران منتهی به حصر با تاکید مضاعف بر اینکه خود او نیز یکی از همراهان جنبش سبز است و عقیدهی او نیز یکی از تنوعات شرکت کننده در جنبش است سعی دارد از مسلط کردن عقیدههای شخصیاش بر جنبش بیش از گذشته اجتناب میکند تا آنجا که در ویراست دوم بیانیه ۱۸ شاهد بیشترین فراگیری تنوعات هویتی و عقیدتی در زیر چتر جنبش هستیم.
کلمه