چرا فاجعه‌های ما به مسئله عمومی تبدیل نمی‌شوند؟

از جنون گاوی تا آلودگی هوا، انفعال ما و مرگ ما

در مباحث عمومی اجتماعی مانند آلودگی هوا که با جان آدمی همراه شده است تعداد افراد و گروه های شرکت کننده در مباحث افزایش می یابد بدون اینکه هزینه بالایی داشته باشد. دولت به بهانه های امنیتی نمی تواند از رشد این مباحث جلوگیری کند و تنها می تواند آنها را کنترل کند. طرح این مباحث در عرصه عمومی حتی در همان سطح کنترل شده اش می تواند تاثیرگذار باشد.

قربانیان آلودگی، قربانیان قتل  خاموش هستند. داستان آلودگی هوا و  تبعات سنگین آن پرده از ضعفی بزرگ در ایران بر می دارد. این ضعف چه می خواهد در جامعه مدنی چنبره زده باشد و چه مانند بسیاری از موارد به حکومت برگردد؛ واقعیتی انکار نشدنی است. هر چه هست فاجعه ای سال هاست در حال رخ دادن است و در چند سال اخیر سرعت گرفته است.

آماری که در چند روز اخیر منتشر شده  به تنهایی خود گویای یک فاجعه است. سالانه در تهران بین 4 تا 5 هزار نفر بر اثر آلودگی هوا می میرند. این رقم در سراسر کشور به 45 هزار نفر می رسد. این آمار از سوی نهادهای رسمی و سازمان های معتبر ارائه شده و شاید با اندکی مسامحه بتوان بر این تعداد افزود. در مشهد هر روز 10 نفر بر اثر آلودگی جان می سپارند. همین آلودگی همدست با پارازیت های ارسالی باعث شده معلولیت کودکان ایرانی 30 درصد افزایش یابد، یعنی از هر سه کودک معلول یک نفر بر اثر آلودگی یا پارازیت فلج می شود . بیماری های پنهان قلبی و آثار آلودگی بر جسم و جان شهروندان ایرانی کمتر در آمارهای رسمی می گنجند. تهران تنها قربانی این آلودگی نیست. برخی از شهرهای دیگر ایران نیز مانند اهواز بر اثر گرد و خاک هوای تازه تنفس نمی کنند. آنها نیز مدت هاست در هوای پر از ذرات عجیب و غریب عمرشان را سر می کنند. می توان بر این آمار افزود. می توان از 85 هزار ایرانی نام برد که سالانه به سرطان مبتلا می شوند. اما همین ها هم کافی است تا نام فاجعه را بر آن نهاد.

قربانیان آلودگی هوا شاید مظلوم ترین قربانیان باشند. چون که نه می توان مقصرمرگشان را معرفی کرد و نه کسی، نهادی و رسانه ای تمایل به پیگیری موضوع تا آخر راه را دارد. سال هاست تهران آلوده است، اهواز درگیر گرد و غبار است و در مشهد و اصفهان وضع به همین منوال است. اما این مسئله بایسته و شایسته پردازش نشده است. حکومت تا اندازه ای زیاد مقصر است اما اینکه حکومت بدون فشار وادار به پاسخگویی شود انتظاری چندان واقع بینانه نیست. تجربه ثابت کرده حکومت در برابر مرگ و میرها در ابعاد وسیع تا فشاری از ناحیه افکار عمومی احساس نکند تن به حل مسئله نمی دهد. آلودگی هوا و پارازیت برای حکومت مسئله ای حیاتی نیست. خبری می آید و می رود و موضوع های مهم تری در صدر توجه حاکمان  است. همچنانکه تصادف های سالانه 30 هزار نفری که از کشته های جنگ فلسطین و اسرائیل نیز بیشتر است برای حکومت کمتر مورد توجه است و  یا حداقل اینکه به حل ریشه ای آن اقدام نکرده است.

 اما منصف باشیم. باید بپذیریم همه تقصیر نیز از ناحیه حاکمیت نیست. متاسفانه برخی از گروه های اپوزیسیون و مخالف جمهوری اسلامی که در منطق ضدی با این نظام گرفتار شده اند از اینکه حاکمیت در حل مسئله آلودگی هم ناتوان است در دل می خندند و شادی می کنند تا ناکارآمدی و بحران مدیریت حاکمان را به رخ مردم بکشند. این در حالی است که قربانیان این بی تدبیری در وهله نخست مردم هستند. اما اگر مخالفت با سیاست های حکومت از منطق ضدی خارج شود می بینیم که رسانه های مخالفان و گرو ه های منتقد در جامه مدنی و عرصه عمومی نیز از پردازش بحران آلودگی ناتوان بوده اند. یعنی رسانه ها و فعالان ایرانی در عرصه عمومی بنا به دلایل ساختاری و ارادی ناتوان از طرح گسترده مباحثی مانند آلودگی در عرصه عمومی با هدف ایجاد فشار به حکومت بوده اند.

یک مسئله چگونه عمومی می شود؟

طرح یک مسئله در عرصه عمومی نیازمند طی مراحلی است. اول اینکه واقعه ای از سوی حکومت یا انکار می شود یا نادیده گرفته می شود. در دومین مرحله به علت نادیده انگاشتن این بحران وقایع عجیب و تازه ای رخ می دهند. به عنوان نمونه مرگ یک اتفاق طبیعی در جامعه بشری محسوب می شود اما گاهی مرگ های مشابه به علت ازدیاد و غیر طبیعی بودن علت آن به یک رویداد نو ظهور تبدیل می شوند که توجه را جلب می کنند. این مرگ و میر بعد از جلب توجه به یک مسئله یا یک مشکل تبدیل می شود. حول این مشکل یا مسئله چارچوب های تفسیری شکل می گیرند یعنی در این مرحله روزنامه نگاران، سیاستمداران کارشناسان و صنعتگران وارد عمل می شوند و مسئله عمومی می شود.

در این مورد می توان به مسئله جنون گاوی در اروپا اشاره کرد. وقتی که این مسئله در سال های اخیر در فرانسه و برخی از کشورهای اروپایی مطرح شد این موضوع  از منظر اجتماعی و  فنی مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا این مسئله مطرح شد که چرا گاوها بیمار شده اند. سپس بحث کشاورزی و مواد خوراکی آنها مطرح شد. بعد هم پای عوامل انسانی مانند محققان، کشاورزان و دامداران نیز به میان آمد. بعد از این نهادهای دولتی و غیر دولتی وارد عمل شدند. دولت، مجلس نمایندگان ومطبوعات و رسانه های محلی و ملی موضوع را مورد بررسی قراردادند. سپس آمارها تبعات و افراد بیمار بر اثر این پدیده در قالب فضا سازی رسانه ای به میدان آمدند . پای گروه های مختلف اعم از دولتی و غیر دولتی به این موضوع باز شد  و این مسئله در عرصه عمومی به بحث گذاشته شد . عرصه ای که ماهیت آن تنازع دیدگاه هاست. جایی که منافع مختلف به تضاد می رسند و باید برای رسیدن به یک مخرج مشترک به اجماع رسید. یعنی به نوعی به تفاهم زبانی و ارتباطی و درک متقابل منافع یکدیگر مطرح می شود  آنچنانکه هابر ماس در مباحث مربوط به عرصه عمومی مطرح می کند.

با این مثال قصد این است نشان داده شود تا چه میزان عرصه عمومی ما برای طرح این مباحث بنا به دلایل ساختاری ضعیف است. آلودگی هوا از سوی حاکمیت نادیده انگاشته شده است. یعنی در صدر دغدغه های حاکمان ایرانی نیست. این آلودگی همیشه بوده اما در سال های اخیر بنا به دلایلی که هنوز اثبات نشده از جمله تولید بنزین غیر استاندراد در اثر تحریم ایران ، به طرز عجیبی تعداد قربانیان و بیماران را افزایش داده به گونه ای که عده ای از سال 2015 به عنوان سال سونامی سرطان در ایران یاد می کنند.

اینها همه نشان می دهند ایرانی ها  با واقعه ای نوظهور روبرو هستند . در مورد آلودگی مرحله سوم هم شکل گرفته است یعنی به یک مسئله یا مشکل تبدیل شده چون که اخبار در سطح رسانه ها مطرح شده و  هر از گاهی آماری در این مورد منتشر می شود.

اما مرحله اصلی یعنی این که این مسئله عمومی شود و حول محور آن چارچوب های تفسیری شکل بگیرد تحقق نیافته است. این مرحله نیازمند دخالت بازیگران مختلف در عرصه عمومی ایران است. جایی که صنایع تولید کننده بنزین و صنایع تولید کننده اتومبیل باید موردپرسش قرار بگیرند. مردمی که حاضر به استفاده از وسایل نقلیه عمومی نیستند و  از ماشین های شخصیشان استفاده می کنند باید مورد پرسش قرار بگیرند. دولتی که بستر لازم را برای اقدامات زیربنایی حمل و نقل فراهم نکرده و توسعه مترو گروگان کشمکش شهرداری و دولت قرار گرفته هم باید پاسخگو باشد. نمایندگان مجلس هم باید وادار شوند موضوع را پیگیری کنند. از طریق سازمان های غیر دولتی و مطبوعات کشور و فضای مجازی  و رسانه های داخل و خارج حول این محور باید بحث صورت بگیرد.

آلودگی هوا برای اینکه مورد توجه واقع شود نیازمند یک بحث داغ و گسترده در سطح رسانه هاست و باید بازیگران مختلف وارد میدان شوند و بر اساس منافع هر یک تنازعی در عرصه عمومی شکل بگیرد تا از دل این تنازع اجماعی حاصل شود.

 اما اینکه چرا ما ناتوان از ایجاد این تنازع هستیم دلایلی ساختاری و ارادی دارد.

دلیل ساختاری: ضعف عرصه عمومی و دولت نفتی

دلیل ساختاری آن ضعف عرصه عمومی در ایران است. عرصه عمومی به معنای واقعی کلمه در ایران شکل نگرفته است. رسانه ها در ایران با محدودیت فراوانی روبرو هستند و گروه ها، افراد و جمعیت ها نیز تحت تدابیر امنیتی زیست می کنند. صنایع خصوصی در ایران شکل نگرفته و در نتیجه دولت بر صنعت سیطره دارد و سیطره دولت بر رسانه هم اجازه نمی دهد این مسائل در حد وسیعی طرح شوند. بر اساس این دلیل مقایسه مسئله عمومی جنون گاوی در اروپا و آلودگی هوا  در ایران از اساس باطل است.  چون در دو بستر متفاوت مقایسه می شوند. جایی که دولتی پاسخگو و رسانه ای آزاد وجود دارد و جایی که از هر دو اینها خبری نیست. این دلیل ساختاری اساسا بر نظریه دولت نفتی و سیطره آن بر عرصه عمومی و جامعه مدنی استوار شده است. مبنای این دلیل هم بیراه نیست. دولت نفتی مانند اختاپوس فضای های عمومی را از چنگ مردم می گیرد و حداقل فضا را باقی می گذارد. در نتیجه امکان طرح بحث هایی مانند آلودگی هوا در انبوه مشکلات اقتصادی فراهم نیست.

دلیل ارادی: حقوق بشر فردگرا و نگاه دولت محور

اما دلیل دوم ارادی است. جایی که برای روشنفکران،  فعالان مدنی و حقوق بشری،  سازمان های غیر دولتی و اصحاب رسانه ها موضوعی مانند آلودگی هوا جنبه فانتزی دارد و در صدر دغدغه های آنها قرار ندارد. تقلیل دادن مسائل به دلایل ساختاری و دولت نفتی پاسخگوی سئوالات در مورد عدم حساسیت به آلودگی هوا نیست. بحث اولویت در منافع و دغدغه ها هم مطرح است. به این معنی اگر فرض بگیریم ما حدی از عرصه عمومی را در اختیار داریم که به رغم دولت نفتی همچنان نفس می کشد و حدی از توان رسانه ای هم در اختیار داریم و باید در جای درست استفاده شود این سئوال مطرح می شود چرا فاجعه هایی مانند مرگ تعداد بسیار زیادی از شهروندان ایرانی بر اثر آلودگی هوا ، آتش سوزی در مدارس، تصادف در جاده ها مانند اعتصاب غذای یک زندانی سیاسی مشهور حداقل در فضای رسانه ای مجازی حساسیت برانگیز نیستند؟

می توان گفت متاسفانه حقوق بشر در ایران بیشتر از اینکه در سطحی اجتماعی مطرح شود رویکردی سیاسی دارد و به جای اینکه بیشترین تعداد افراد و حداکثر منافع را در بربگیرد گاهی در سطح افراد و  گروه های خاص سیاسی محدود می شود. اگر حقوق بشر گستره ای فراتر داشت و حق معیشت، حق کار، حق زندگی وحق هوای سالم را برای انسان در بر می گرفت شاید بسیاری از موضوع ها در صدر توجه قرار می گرفتند.

از طرفی رویکرد دولت محور که بر ذهنیت فعالان سیاسی -اجتماعی و حتی رسانه ای ما سایه افکنده است باعث شده این فعالان کانال تغییر را از جاده قدرت سیاسی پیگیری کنند و به اجتماعی شدن سیاست و نگاه جامعه محور بی توجه شوند. به همین دلیل است از مزیت رویکرد اجتماعی در سیاست که همان درگیر کردن تعدادی بیشتر از بازیگران در عرصه عمومی است غافل می شوند. به این معنی که در مباحث عمومی اجتماعی مانند آلودگی هوا که با جان آدمی همراه شده است تعداد افراد و گروه های شرکت کننده در مباحث افزایش می یابد بدون اینکه هزینه بالایی داشته باشد. دولت به بهانه های امنیتی نمی تواند از رشد این مباحث جلوگیری کند و تنها می تواند آنها را کنترل کند. طرح این مباحث در عرصه عمومی حتی در همان سطح کنترل شده اش می تواند تاثیرگذار باشد.

در نتیجه می توان گفت هر چند دلایل ساختاری مهم هستند اما باید پذیرفت آلودگی و معضلاتی شبیه آن با مرگ های خاموش  و بیماری های صعب العلاجی که بر جامعه ایران تحمیل شده اند در کانون توجه رسانه ای ما قرار ندارند.

ما نیازمند این هستیم آلودگی هوا به مسئله ای عمومی تبدیل شود و این موضوع مستلزم تعدد چارچوب های تفسیری گاها متنازعی است که باید حول این مسئله شکل بگیرند. رسانه های داخلی و خارجی می توانند فارغ از دیدگاه های متفاوتی که در مورد ساختار سیاسی دارند و فارغ از دسته بندی های سیاسی مبارزه با آلودگی هوا را به عنوان فصلی مشترک برای منفعت جمعی محور قرار دهند. خرد عملی و جمعی به ما می گوید اینجا بحث جان مطرح است. رسانه های مخالف و موافق در مورد جان می توانند با یکدیگر به توافق رسند.  در نتیجه می توان از ابزارهای موجود در فضای مجازی و عرصه عمومی استفاده کرد و گروه های اجتماعی، اصحاب رسانه، روشنفکران و فعالان حقوق بشر و حتی مراجع تقلید برای طرح این بحث و اعتراض به نحوه مدیریت و عدم پاسخگویی دولت وارد عمل شوند.

مزیت این گونه  بحث ها این است که قادر هستند به دلیل ماهیت اجتماعی شان تعداد بیشتری از افراد را وارد میدان بازی کنند و فضای عمومی را رونق بیشتری می بخشند.

در غیر این صورت باید شاهد تعداد بیشتری از مرگ های خاموش در کشور بود. مرگ های که نتیجه انفعال ما در برابر واقعیت های بی رحم جامعه هستند.

سایت ملی- مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آیا بمباران ایران را از دستیابی به سلاح اتمی باز داشت؟

ممکن است ایران از رویدادهای ۱۰ روز گذشته چنین نتیجه بگیرد که گزینه عاقلانه‌تر برای آینده، پیروی از مسیر کره شمالی است. کشوری که به‌جای نزدیک شدن به آستانه، آن را پشت سر گذاشت و نخستین آزمایش هسته‌ای‌اش را در سال ۲۰۰۶ و در زمانی که جورج بوش رئیس‌جمهوری آمریکا بود انجام داد

از سربازان تا کودکان و غیرنظامی ها

کاربران شبکه‌های اجتماعی از کشته شدن سه سرباز به نام‌های «امیرعلی فضلی»، ۱۹ ساله، «امیرمحمد رحمتی»، ۲۲ ساله و یک سرباز دیگر به نام «علیرضا محمودی»، اهل خمین در حمله اسراییل به ورودی زندان اوین خبر داده‌اند

«گنجشک درنده» چگونه نظام مالی ایران را مختل کرد؟

هکرها در عملیات علیه «نوبیتکس» کلیدهای کیف‌پول‌های رمزارزی این صرافی را که در اختیار افراد کلیدی در شرکت بود، به‌دست آورند. به گفته آقای راد، این کلیدها در اختیار کارکنان معتمد بوده است

مطالب پربازدید

مقاله