چرایی انفعال مخالفان وضع موجود در برابر حرکت بازار

چهارشنبه روز خوبی بود؛ اما…

اعتراض های روز چهارشنبه از اهمیت زیادی برخوردار بود اما فعالان سیاسی، احزاب و گروه ها نسبت به این اعتراض ها  یا بی توجهی کردند یا حیران شدند.

هنوز در شبکه های اجتماعی بعضا جملات کوتاه در مورد این وقایع مشاهده می کنیم:« این اعتراض ها مشکوک بودند، زیر سر خود دولت است، موتلفه ای ها خواستند حال احمدی نژاد را بگیرند، سپاه نبض حرکت را در دست داشت.»

نگاه توطئه محور

 این جملات نشان می دهد عده ای دیدگاه توطئه انگارانه نسبت به این رویداد دارند. بر همین مبنا عده ای تلاش کردند این اعتراض ها را تسویه حساب مخالفان دولت با احمدی نژاد تعبیر کنند. به خصوص اینکه رئیس دولت دهم در سفر آخر خود به نیویورک از امکان رابطه با آمریکا و حل مسئله هسته ای صحبت کرده بود. توطئه انگاران از طرفی تلاش کردند نقش سپاه را در این رویداد پررنگ کنند و عده ای دیگر نیز به وزن موتلفه در بازار استناد کردند و حرکت اخیر را سازماندهی شده توصیف کردند. سوای اینکه گفته می شود موتلفه از وزن سابق در بازار برخوردار نیست اما آیا عقلانی است سپاه با انبار باروت بازی کند؟ در شرایطی که نیروهای نظامی حاکم بر اقتصاد و سیاست کشور تلاش کرده اند بعد از مهار جنبش سبز از امکان بروز هر چالش امنیتی ممانعت به عمل آورند آیا دامن زدن به یک چالش جدید که پیامد و گستره آن می تواند نامشخص باشد از طرف سپاه به بهانه تضعیف احمدی نژاد عقلانی است؟

 برخی دیگر از توطئه انگاران  معتقدند احمدی نژاد و تیمش در معرض حذف هستند و حکم بازداشت رحیمی و چند تن از نزدیکان رئیس دولت دهم صادر شده و آنها نیز به سرنوشت جوانفکر دچار خواهند شد. پس احمدی نژاد مجبور است برای جلوگیری از این نقشه چالشی امنیتی ایجاد کند تا توجه  نیروهای امنیتی منحرف شده و به خاطر شرایط حساس امنیتی روند حذف حلقه نزدیک به وی متوقف شود. طرفداران این تحلیل پاسخ نمی دهند اگر واقعا این سناریو از سوی دولت طراحی شده چرا احمدی نژاد و دولتش در سیبل شعارها قرار داشتند؟ آیا واقعا دولت از هجمه علیه خود در شرایطی که تحت فشار جناح های دیگر قدرت در نظام جمهوری اسلامی است استقبال کرده است؟

نفرت طبقاتی

عده ای هم  از دیدگاه طبقانی مسئله را نگریستند و بازاریان را  سکه اندوز توصیف کردند که حال که جیب شان خالی شده و شرایط سخت شده  یاد اعتراض افتاده اند. در این دیدگاه نوعی نفرت طبقانی قابل مشاهده است. آنها بازار را سمبل سرمایه داری می دانند و معتقد هستند حمایت از حرکت های این نهاد هیچ کمکی به دموکراسی و آزادی نمی کند. غالب این دیدگاه متعلق به بخشی از مارکسیست هاست که ذاتا با بازار مخالفند. این عده نیز به این سئوال پاسخ نمی دهند مگر نه اینکه بسیاری از جنبش ها رویکردی  صنفی داشته اند و همبستگی حول این منافع صنفی شکل گرفته است؟ آیا در مشروطه و نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی بازار هیچ نقشی نداشته است؟

بی تفاوتی

عده ای هم با بی تفاوتی و بی اعتنایی  نسبت به این اعتراض ها رفتار کردند. این عده نیز یا خود باید در بطن یک حرکت اعترضی باشند یا آن حرکت را به انواع و اقسام اتهام ها می نوازند. اینکه این حرکت مشکوک است و بی فایده جان کلام طرفداران این رویکرد است. آنها هیچ حرکتی را بدون اینکه خود سازماندهی کرده باشند قبول ندارند و اصولا دید خاصی نیز به اعتراض های صنفی ندارند. برخی از طرفداران این گرایش اصولا کل گرا هستند و گمان نمی کنند جنبش های اجتماعی را حرکت های صنفی و انباشت مطالبات گروه ها و جمعیت های مختلف شکل می دهد.

نگاه همدلانه

اما جمعی دیگر از این حرکت استقبال کردند زیرا اعتقاد داشتند اعتراض های چهار شنبه ویژگی های قابل توجهی داشت. اول اینکه این اعتراض ها  به نوعی شکستن فضای رعب و وحشت بود. به خصوص صدای اعتراض بعد از تظاهرات 25 بهمن 1389 برای نخستین بار رسا و بلند شنیده می شد. حرکت از بازار شکل گرفت اما خیل قابل توجهی از مردم نیز به آن پیوستند. مشاهدات و تصاویر منتشر شده نشان می دهند اگر چه این بار حضور زنان در این حرکت اعتراضی کم رنگ بود اما تعداد جوانان قابل توجه بود. در نظر این افراد اعتراض های چهارشنبه در شرایطی رخ داد که ایران در یکی از وخیم ترین شرایط اقتصادی اش قرار دارد. تورم سرسام آور، گرانی و بیکاری روز افزون نشانه هایی از بحران مدیریتی است که هفت سال است بر کشور حاکم شده و حاکمیت تلاش می کند با سرپوش گذاشتن بر آن و با اتکا به درآمدهای  بادآورده نفتی آنها را نادیده بگیرد و از سویی بن بست در پرونده هسته ای و عدم تمایل بیت و سپاه رهبری به حل این پرونده زمینه تحریم های فلج کننده را علیه کشور فراهم کرده به گونه ای که در صورت تداوم این اوضاع شرایط اقتصادی وخیم تر خواهد شد و در نتیجه در آینده باید در انتظار این دست اعتراض ها باشیم و باید به استقبال آنها رفت.

نقش بازار در تحولات تاریخ معاصر

کسانی که اعتراض های  روز چهارشنبه را مفید و موثر می دانند  و از برخورد منفعلانه با آن انتقاد می کنند در برابر مخالفان شان که به بازار حمله می کنند این مسئله را طرح می کنند که اصولا در تاریخ مبارزات مردم ایران بازار نقش مهمی داشته است و کسی را یارای انکار این نقش نیست. بازاریان هر انگیزه ای که داشته اند در مشروطه نقش آفرینی کردند. مگر نه اینکه اعتراض به تورم و گرانی و واردات کالاهای خارجی نقطه آغازین شروع نافرمانی علیه استبداد قاجاری بود؟ آیا در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نیز بازار نقش تاثیرگذاری نداشت؟ به خصوص اینکه در تاریخ بیشتر از همه از رهبران روایت می شود، اما به عنوان نمونه آیا می توان منکر  نقش شمشیری و راسخ افشار  در تحولات نهضت ملی شدن و کمک به دکتر محمد مصدق شد؟ در جریان انقلاب 57 نیز بازار از تحرک خاصی برخوردار بود. برخی از بازاریان منابع مالی بسیاری از انقلابیون را تامین می کردند. اینکه بعد از انقلاب وقایع به چه سمت و سویی رفتند و اینکه چه بلایی بر سر نهاد بازار آمد بحثی جداست؛ اما مخالفان حرکت اخیر نمی توانند منکر نقش منافع صنفی  نهادهای مختلف در جنبش های اجتماعی شوند. این منافع وجود دارند و در بزنگاه های خاصی نیز تحریک می شوند و بهتر است برخورد معقول و تعاملی ولو انتقادی با آن ها شود. اما نفی بازار با یک سری ادعاهای اثبات نشده و گزاره های ایدئولوژیک به نوعی از سر باز کردن مسئله است. شاید اغراق نباشد اگر مدعی شویم در تاریخ معاصر ایران هیچ حرکتی بدون همراهی بازار پیشرفت نداشته است. نمونه ها برای اثبات این ادعا در جنبش تنباکو ، مشروطه ، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی و حتی تا حدودی اصلاحات و جنبش سبز مشهود است.

نوع مواجهه ما با اعتراض های اخیر

اما اکنون این پرسش مطرح است چگونه باید با این نوع اعتراض ها برخورد کرد؟ قبل از پاسخ به این پرسش این نکات را باید یادآوری کرد که جامعه ایران ویژگی‌هایی خاص دارد و تاریخ معاصر ما نیز نشان داده هر لحظه امکان ظهور و بروز آتشفشانی یا راه افتادن سیلی وجود دارد. بسیاری از حرکت ها در زمان هایی رخ داده اند که روشنفکران در نوعی یاس و ناامیدی به سر برده اند و گروه ها، شخصیت ها و برخی از احزاب در برابر حرکت های ناگهانی جامعه بعضا غافل گیر شده اند.

عنصر غافلگیری را نمی توان از معادلات سیاسی ایران حذف کرد. این غافلگیری یا نشات گرفته از ویژگی های  جامعه ایران است که به خوابی عمیق فرو می رود و  یک دفعه بیدار می شود و یا ناشی از عدم تلاش روشنفکران و گروهای سیاسی و اجتماعی برای رصد کردن تحولاتی است که به قول معروف زیر پوست شهر جریان دارد.

جامعه ایران در طول هفت سال اخیر بعد از دوران اصلاحات در شرایطی ویژه قرار گرفته و بحران مدیریت ، فربه شدن نیروهای مخالف وضع موجود و تحریم های اقتصادی برآمده از پرونده هسته ای ایران امکان ثبات را از بین برده است. به خصوص  بحران مدیریت با نارضایتی قشر متوسط ایران گره خورده و خانواده هایی که به نوعی حدی از رفاه و فرهنگ  را دارند پیامدهای این بحران را تحمل نمی کنند.

از طرفی سیاست های اقتصادی دولت ایران در چند سال اخیر با اجرای برنامه هدفمند سازی یارانه ها و آزاد سازی قیمت ها ، نارضایتی ها را تشدید کرده است. زیرا با استناد به نظرات کارشناسان اقتصادی اجرای این قبیل طرح ها بدون ایجاد زمینه مناسب و بسترهای لازم می تواند باعث  شورش های مردمی شده و نارضایتی های عمومی را گسترش دهد. نبود این بسترهای لازم به همراه سیاست خارجی هزینه زای جمهوری اسلامی در پرونده هسته ای ایران و تحریم نفت ایران از سوی کشورهای غربی به علاوه وجود فساد گسترده در سطوح حاکمیتی قادر است اقتصاد ایران را دستخوش بحران های جدی تری کند. به ویژه اینکه شکاف در حاکمیت و نبود فقدان یک استراتژی مشخص برای رفع بحران اقتصادی از سویی و تشدید احتمالی تحریم های ایران توسط اروپا و آمریکا در روزهای آینده وضعیت را بحرانی تر از قبل خواهد کرد. به گونه ای که برخی از تحلیل گران معتقدند در صورت تداوم این روند در آینده ای نه چندان دور احتمال تشکیل صف های طویل برای دریافت کالا و حتی مواردی مانند بروز قحطی وجود دارد. همه این علائم و شرایط نشان می دهد آینده ایران ملتهب است و شانس بروز ناآرامی در سطوح مختلف بالاست.

ایران ملتهب و تجربه جنبش سبز

اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که در صورت بروز اعتراض های اقتصادی، چه باید کرد؟ اگر به ایران ملتهب و بروز ناآرامی در آینده اعتقاد داشته باشیم مسئله تعریف نقش نیروهای تحول طلب  مطرح می شود. آیا این موضع انفعالی می تواند گرهی از مشکلات باز کند؟ آیا نفی اعتراض ها  با نگاه توطئه محور و نفرت طبقاتی مسئله را حل می کند؟ نقش نیروهای تحول خواه اعم از فعالان سیاسی تا فعالان اجتماعی و صنفی و گروه ها و جمعیت هایی که موتور محرکه جنبش اجتماعی هستند در این فرآیند چگونه تعریف می شود؟ تجربه اعتراض های چهارشنبه نشان داد گروه های تحول طلب برای مواجهه با این اتفاقات سرگردان هستند همچنان که تجربه جنبش سبز نیز چنین گزاره ای را ثابت کرد.

 جنبش سبز نیز همه را غافلگیر کرد. از گروه های اپوزیسیون تا حاکمان فعلی و حتی مردم عادی همه غافلگیر شدند. به این علت که انباشت مطالبات در سال های اصلاحات و دوران سیاه احمدی نژاد در قالب اعتراض به نتیجه انتخابات بروز یافت . اما مواجهه گروه ها و جریان ها با این جنبش در مراحل آغازینش با نوعی سرگردانی همراه بود. به گونه ای که حتی برخی از احزاب سیاسی نسبت به حضور در راهپیمایی تاریخی 25 خرداد 1388 تردید داشتند. اگر این گروه ها و احزاب و شخصیت ها آمادگی ذهنی قبلی و برنامه ریزی درستی داشتند چه بسا این جنبش می توانست دستاوردهای بهتری داشته باشد. به خصوص این که مسائل مهمی در نوع رابطه رهبری جنبش با مردم معترض، نسبت شعارها با توان اجتماعی و  چگونگی سازماندهی و همراه کردن همه توده های مردمی کاملا تعین داشت و به نوعی می توان گفت ضعف های جنبش سبز از این موضوع نشات می گرفت.

 جنبش سبز می تواند تجربه ای گرانبها برای نیروهای تحول طلب محسوب شود تا در صورت بروز شرایطی مشابه بتوانند ابتکار عمل را در دست گرفته و  نگاه دستاورد گرایانه نسبت به حرکت های اجتماعی داشته باشند. نگاه دستاوردگرایانه به این معنی که صرف اعتراض به خودی خود از ارزش برخوردار نیست بلکه کانالیزه کردن و راهبردی کردن نیروی اعتراضی از اهمیت بیشتری برخوردار است.

 از طرف دیگر  بسیاری از تحلیل گران معتقد بودند عدم توانایی جنبش سبز برای پیوند با اقشار پایین تر نتوانست این جنبش را در مقام تعیین کنندگی قرار دهد. آیا فعالان جنبش سبز برای تعامل با اقشاری که صرفا از درد معیشت و نان به خیابان می آیند و حاضرند دست به هر اعتراضی بزنند آمادگی دارند؟

برای اعتراض های روز چهار شنبه و اعتراض های مشابهی که در آینده رخ خواهد داد باید  در ابتدا به ارزیابی درستی دست یافت و این موضوع نیز مستلزم ارائه داوری بدون نگاه های ایدئولوژیک و انتزاعی و صرفا  بر اساس نگاه های راهبردی است. بر همین اساس از هم اکنون طرح پرسش هایی  برای یافتن پاسخ های راهگشا ضروری است.

 اینکه ریشه این اعتراض ها چه بود؟ آیا شرایطی که این اعتراض ها را به وجود آورد دوام خواهد یافت؟ آیا این اعتراض ها در صورت وقوع در آینده می تواند طیف وسیع تری از مردم را در دایره ناراضیان و معترضان قرار دهد؟ در صورت وقوع این اعتراض ها شرط استمرار آنها چیست؟ چه راهی وجود دارد تا این اعتراض ها به نتیجه مطلوب منجر شود؟ چگونه می توان به راهکارهایی اندیشید تا تندروی ها و شعارهای خارج از توان اجتماعی نتواند میانه رو ها و مردم عادی را از میدان خارج کند؟ پاسخ به این پرسش ها می تواند چشم انداز آینده را برای ما روشن تر کند.

همدلی، همراهی و مشارکت

شرط موفقیت هر جنبش اعتراضی در  تبیین و ارائه راهکار برای سه مرحله اساسی است. همدلی ، همراهی و مشارکت سه مرحله ای هستند که می تواند معترضان به وضع موجود را به معترضان در بازار وصل کنند و میان آنها اتحادی برای کسب حقوق صنفی و انسانی برقرار کند. در گام نخست بهتر است به جای نفی مطالبات بازاری ها آنها را  به رسمیت شناخت. همدلی به این معناست که اعتراض های بازاری ها را در چارچوب حقوق  صنفی شان بپذیریم و در مرحله بعد هم  با معترضان همراهی کنیم تا به درک متقابلی از حقوق یکدیگر برسیم

مسئله مهم و اساسی قابل توجه دیگرآن است که در اعتراض های روز چهار شنبه صرفا بازاری ها حضور نداشتند بلکه جمعیتی که  زیر بار بحران اقتصادی کمرشکن خمیده شده و به خاطر عدم ثبات اقتصادی توانایی رتق و فتق امور خود را ندارد، در این اعتراض حاضر بود و این بر خلاف تحلیل کسانی بود که معتقد هستند بر امور کشور تسلط کامل دارند. از ابتدا مشخص بود سرکوب جنبش سبز پایان راه نیست. به نظر می رسد اگر چه جنبش سبز نیز اعتراضی به روند تحقیر ایرانی ها و بحران مدیریت دولت حاکم و رواج ضد ارزش هایی مانند دروغ در جامعه بود؛ اما می توان انتظار داشت ماهیت اعتراض های بعدی در ایران بیشتر اقتصادی باشد و به همین دلیل نیروهای تحول طلب باید در این اندیشه باشند که چگونه می توانند میان این دو مطالبه اساسی یعنی حق داشتن شخصیت و نان ارتباط برقرار کنند.

پرسش های راهگشا

پس اگر پیش فرض ایران ملتهب را بپذیریم و در آینده نیز در انتظار اعتراض هایی از این دست باشیم از اکنون می توان این پرسش ها را مطرح کرد که  چگونه می توان اعتراض های مردمی را کانالیزه کرد؟ این اعتراض ها تا چه میزان می توانند مستمر باشند؟ چگونه اتحاد حداکثری حول محور مطالباتی مشخص به وجود می آید؟  همراهی کردن و مشارکت در این اعتراضات به چه معناست ؟

به نظر می رسد پاسخ به این پرسش ها در شبکه های اجتماعی و گفت و گو میان احزاب و گروه ها  در مورد نوع تعامل با اعتراضاتی از جنس چهارشنبه می تواند در آینده نه چندان دور مفید واقع شود و از غافلگیری ها جلوگیری کند.

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

چرا روسیه و چین رفیق روزهای سخت ایران نمی‌شوند؟

مقامات چینی آگاهند ایران، مانند کره شمالی، کشوری منزوی است و تحت هر شرایطی به چین نیاز دارد حتی اگر گاهی روابط آن‌ها دچار فراز و نشیب شود

تعدیل نیرو از کمترین نتایج جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل

تعدیل پس از جنگ، نه‌تنها تصمیمی اقتصادی نیست که یک مساله اجتماعی و سیاسی است. بار روانی آن، در شرایطی که جامعه هنوز از شوک جنگ بیرون نیامده، بسیار سنگین است

آیا بمباران ایران را از دستیابی به سلاح اتمی باز داشت؟

ممکن است ایران از رویدادهای ۱۰ روز گذشته چنین نتیجه بگیرد که گزینه عاقلانه‌تر برای آینده، پیروی از مسیر کره شمالی است. کشوری که به‌جای نزدیک شدن به آستانه، آن را پشت سر گذاشت و نخستین آزمایش هسته‌ای‌اش را در سال ۲۰۰۶ و در زمانی که جورج بوش رئیس‌جمهوری آمریکا بود انجام داد

مطالب پربازدید

مقاله