دکتر سارا شریعتی در «معنویت سیال؛ هویت مهاجم» به تحلیل وضعیت دین در قرن بیست و یکم میپردازد. او در این تحلیل از دو پدیدهی پیشبینی نشده، نامنتظره و جهانی سخن به میان میآورد: یکی «معنویتگرایی» و دیگری «بنیادگرایی»؛ معنویتگرایی سیال، بیشکل، فردگرا، خودمختار و محافظهکار در کنار بنیادگرایی مهاجم، طلبکار، خشونتگرا، ارادهگرا و هویت طلب. دو پدیدهای که نه به معنای «بازگشت به دین»، بلکه نشانهای از «توسل به دین» هستند. توسلی که در تحلیل ایشان، محصول استخدام امر دینی توسط قدرت سیاسی و بازار است. این پژوهشگر حوزهی جامعهشناسی دین بحث خود را با یک پرسش خاتمه میدهد: «در این آشفتهی بازار و سیاست، دین کجاست؟»
آنچه در ادامه میآید چکیدهای از این تحلیل، منتشر شده در شمارهی ۳۳ ایرانفردا، است:
???? میخواهم معنویتگرایی را با اشاره به بنیادگرایی تحلیل کنم؛ معنویتگرایی تصویر شاخص دین در دنیای جدید نیست و این تصویر را جز با تصویر مسلط دیگری که همان بنیادگرایی است نمیتوان خواند.
???? اجازه دهید با یک فرضیه آغاز کنیم: دین امروز، شاهد حضور دو روند معکوس است که به دلایل بسیار به آن نسبت داده میشوند: روندهای پارادوکسیکال و پیچیدهای که دو تیپ اجتماعی را در دنیای مدرن ارائه میدهند؛ تیپ معنویتگرا و تیپ بنیادگرا.
???? نخستین روند [معنویتگرایی سیال و بیشکل] را اغلب با تئوریهای سکولاریزاسیون و نظریهی “بازگشت دین” تحلیل میکنند. روند تمایز و تفاوتگذاری حوزهها، خودمختاری و فردگرایی که در نتیجهی آن، ایمان به عنوان هستهی سخت دین از صورت و پوستهی تعین یافتهی تاریخی خود جدا میشود و به عنوان معنویتی خودمختار، آزاد و منتشر و اغلب بیشکل بروز و ظهور پیدا میکند. و از “سایبان مقدس” خارج شده است.
???? دومین روند، بنیادگرایی مهاجم است؛ [مهاجم است چون] مطالبهگر و ارادهگراست.
???? بنیادگرایی و افراطیگری پدیدهای مختص به اسلام نیست و میتوان گفت چهرهی جدیدی از دین در دنیای امروز است. در همهی ادیان نمونههایی از این گرایش را میبینیم و بهنظر میرسد پس از یک دورهی اصلاح دینی، لیبرالیسم الاهیاتی و انطباق دین با مدرنیته، در همه ادیان تاریخی با واکنشهایی روبرو هستیم که میتوان واکنشهایی هویتگرایانه نامید.
???? هر دو جریان معنویتگرا و بنیادگرا، در زمینهی بحران اقتدار و اعتبار نهاد دین رشد کردند. هر دو جریان از سنت دینی گسستند. هر دو در نسبتی که با دنیای مدرن برقرار کرده بودند، گسترش پیدا کردند. اما معنویتگرایی واکنشی به رنگباختگی معنا در جهان مدرن بود در حالیکه بنیادگرایی واکنشی به تک الگویی و یکدستی جهان.
???? دام معنویتگرایی، سیاستزدایی است؛ واکنشی [است] محافظهکارانه برای حفظ خود و دینداری خود. مخالفت برنمیانگیزد. معنویتی جذاب و و مطمئن است. مهاجم و مطالبهگر نیست.
???? دام هویتگرایی، خشونت است؛ برای تاکید بر شاخصهای هویتی خود، مرگبار میشود. [و] مدام تکفیر میکند.
???? فرض بحث من این است که این دو جریان، مختص به حوزهی دین نیستند. اغلب آنچه را که پدیدهی دینی میخوانند و به دین نسبت میدهند، میبایست یا در قلمرو قدرت سیاسی مورد تحلیل قرار داد یا در حیطهی منفعت و منافع بازارِ جهانی شده. این قدرت سیاسی و بازار هستند که امر دینی را به استخدام گرفتهاند. هر دو از پوشش و زبان دین برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند اما این ظاهر گولزنک نباید ما را به اشتباه بیاندازد.
???? برخی تحلیلگران همچون ژرژ کورم، در تحلیل اهمیت یافتن دین در دهههای اخیر، نه از “بازگشت به دین” (Retour) بلکه از “توسل جستن به دین” (Recour) خبر دادند. زمینهی اسلامی نمونهی خوبی برای اثبات این مدعاست. افسران سابق بعثی که امروز در جریان داعش، سخنگویان جدید اسلام میشوند و اوباش نیجری که در نمونهی بوکو حرام، خود را مجریان احکام اسلامی مینامند آیا میتوان چهرههایی دینی خواند؟ آیا می میتوان این پدیده پدیدهها را به دین و به اسلام نسبت داد و عاری از سیاست و بازار تحلیل کرد؟