اگر ما خدای رحمان را نخوانیم و اگر اسلام ما رحمانی نباشد، به سراغ کدامین اسلام برویم؟ اگر اسلام ما رنگ خدای رحمان نگیرد، رنگ کدامین نگارگری را خواهد گرفت و به کدامین رنگ، رنگ آمیزی خواهد شد. بسیار بجا و ضروری است که مخالفان و منتقدان اسلام رحمانی در جامعه مسلمانان، بدیل مطلوب و مورد نظر خویش را معرفی کنند تا گمان نشود در ضدّیت و تقابل با «اسلام رحمانی»، گزینه مطلوبِ آنان، «اسلام طالبانی» است. آیا در زمانه ما، اسلام رحمانی، جایگزین دیگری به جز اسلام طالبانی و اسلام داعشی دارد؟ داعش، جنایاتش را با نام خدای «جبار» و خدای «منتقم» آغاز می کند و به گمان خویش با سیاست رعب و وحشت افکنی «النّصرُ بِالرُّعب» در پی گسترش مرام خویش بر می آید.
خدای «منتقم» با بشر فاصله می گیرد، بشر نیز از وی فاصله می گیرد. از خدای منتقم، باید ترسید و از خشم و غضبش باید هراسید. خدای «رحمان»، با ترس و قوه قاهره و با «رُعب افکنی» در دل بشریت جای باز نمی کند.
الف- ای نام تو بهترین سرآغاز:
در فرهنگ اسلامی به پیروی از آموزش های پیشوایان دینی، هرکاری با نام خدا آغاز می شود که بهترین سرآغاز است و بی نام او نامه باز نمی شود:
«ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز»
کاری که بدون نام خدا آغاز شود «اَبتَر» و دُم بُریده و بی سرانجام تلقی می شود. از رسول خدا نقل شده است: «هر کاری که به نام خدا شروع نشود اَبتَر است» (كُلُّ أمْرٍ ذِی بَالٍ لاَ یبْدأُ فِیهِ بِبسم اللهِ فَهُوَ أبْتَر).
ب- آغاز با نام چه خدایی؟ «خدای رحمان» یا «خدای جبّار»؟
در سده های نخست اسلام، مسلمانان، کار خویش را، و سخنوران اسلامی، سخن خویش را، با «بسم الله» و با نام خدای رحمان و رحیم، آغاز می کردند. مسلمانان، نام خدا در واژه «بسم الله» را با توصیف «رحمان» و «رحیم» همراه می کردند. این فرهنگ، به پیروی از رسول خدا و کلام وحی بود که سوره های قرآن نیز با نام خدای رحمان و رحیم آغاز می شد. «رحمان» اشاره به رحمت عام و فراگیر الاهی دارد و «رحیم» اشاره به رحمت های ویژه یا مرحمت هایی به اشخاص برگزیده دارد.
سوره های قرآن، نمونههای از آغازشدن ها با نام خدای رحمان و رحیم است. سوره های قرآن با نام خدای رحمان و رحیم آغاز می شود و در ابتدای هر سوره ای این «بسم الله» ها تکرار می شود. برخی از دانشمندان و عرفای اسلامی مثل محی الدین ابن عربی بر این باور هستند که همه سوره های قرآن با بسم الله آغاز می شود، بر مبنای این نگرش، سوره مشهور به «التوبه» که بدون بسم الله شروع می شود، در حقیقت سوره مستقلی نیست بلکه ادامه سوره قبلی (الانفال) است. (۱)
ولی طبق نظر مشهور، همه سوره های قرآن به جز یک سوره (سوره توبه) با بسم الله آغاز می شود. تنها سوره ای از قرآن که بسان بیانیه برائت از مشرکین است (سوره برائت یا توبه) به اقتضای لحن حماسی و برائت جویانه آن، با نام خدای رحمان و رحیم آغاز نشده است ولی جالب توجه این که، گویا خداوند در این سوره، در برابر معاندین و مشرکین و پیمان شکنان، حالت قهر به خویش گرفته و چهره خدای «قهار» را نمایش می دهد لذا برخلاف روند سایر سوره ها، پیام را با توصیف رحمانیتِ خویش آغاز نمی کند.
اینجا توصیف و وصف، می تواند مُشعر به علیّت باشد. اگر بایستی «خدایِ رحمان» را خواند، «رحمانیتِ» او در این خواندن های ما، مدخلیت دارد. اگر هر کاری را بایستی با نام خدای رحمان آغاز کرد، رحمانیت او در این استمداد و کمک جویی ما نقش دارد. چون رحمان است ما تمایل به خواندنش داریم و چون رحمان است ما جرات تقاضا کردن از وی داریم. خدای رحمان، پیام رحمانی دارد. در آنجایی که خدای رحمان نقاب قهر بر می کشد و خدای «قهّار» نمایان می شود، از توصیف رحمانیت خویش پرهیز می نماید، زیرا دیگر در این مورد نمی خواهد با وصف رحمانیت خویش، صفت مِهر و محبت خویش را برجسته کند و در پیشانی توصیفات خویش قرار دهد. اما در همین سوره توبه و به هنگام فُقدان این توصیف به رحمانیت در آغاز این سوره، خداوند خویش را به وصفی دیگر، که نشان از قهر و خشم و انتقام باشد توصیف نمی کند. مثلا این سوره را با «بِسم الله القاصم الجَبّارین» یا «بِسم الله المُهلِک المُشرکین» آغاز نمی کند و در این رجزخوانی در برابر پیمان شکنان و مشرکین و منافقین، خویش را «قهّار» یا «منتقم» خطاب نمی کند.
خدای رحمان و رحیم، بدون تردید صفاتی دیگر مثل «قهار» و «منتقم» نیز دارد. اما حتی در این سوره به جای این که به مقتضای حال، با «بسم الله القاصم الجبارین و مُهلِک المشرکین» آغاز کند، نام خدا را به سکوت برگزار می کند، گویا خدا نیز می خواهد به فراموشی برود، مخاطبین که خدا را فراموش کرده اند، خدا نیز آنان را به خود فراموشی مبتلا می کند: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ».(۲) گویا خداوند، این مخاطبینی که هم خویش را و هم خدای خویش را فراموش کرده اند را سزاوار نمی داند تا خودش را برای اینان با آن توصیفات لطیف «رحمان و رحیم» نمایان سازد. لذا این سوره، بسم الله ندارد.
جالب است که همین یک بار فُقدانِ «به نام خدای رحمان» در آغاز سوره برائت، در سوره دیگر (النمل) جبران شده است و در این سوره دو «بسم الله الرحمن الرحیم» آمده است تا علاوه بر تکرار مکرّر توصیف وی به رحمان، فراز بنیادین و آغازین سوره ها «به نام خدای رحمان و رحیم» به تعداد سوره های قرآن (114)، در این کتاب تکرار شده باشد.
نکته جالب دیگر، این است که در سوره نمل که دو بسم الله دارد، بسم الله دوم (آیه 30)، در حقیقت بازگویی نقلِ متن نامه ای است که سلیمان برای ملکه صبا ارسال کرده است، بر طبق این آیه، سلیمان نامه خویش را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرده بوده است. این نشان می دهد که توصیف خدا با وصف رحمان و رحیم وی، توصیفی «فرا اسلامی» می باشد که در ادیان پیشین نیز سابقه داشته است. فقط خدای اسلام نیست که رحمان و رحیم است، این توصیفات مهرورزانه، وصف جمالِ خدای همه ادیان ابراهیمی است.
ابن عربی در تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» می گوید که این آیه نشانی بارز از مهر الاهی است زیرا که در این آیه «دو رحمت آشکار خدا» و «یک رحمت پنهان» وی وجود دارد ولی در نقطه مقابل، فقط این «یک قهر پنهان» در این آیه وجود دارد، زیرا این آیه شامل توصیفات غضب و قهر الاهی آشکار نمی باشد. دو رحمت آشکار در این آیه عبارت است از واژه های «رحمن» و «رحیم»، و یک رحمت پنهان نیز در واژه «الله» نهفته است. زیرا واژه «الله» جامع همه نام های خداوند است (هم صفات رحمانی و هم صفات قهر و غضب الاهی). بنابر در این آیه، فقط یک قهر پنهان (در نام الله) وجود دارد در حالی که دو رحمت آشکار و یک رحمت پنهان جلوه گری می کند. (۳)
بعدها در فرهنگ اسلامی، خطیبان و سخنوران اسلامی، به مقتضای شرایط ایرادِ خطبه، گاهی خطبه خویش را با نام خدایی آغاز می کردند که آن خدا را با صفاتی از قبیل «مُنتَقِم»، «قَهّار» و «جَبّار» معرفی می کردند.
اما کدام یک از این خدایان «اصل» است و کدام دیگری، «مناسبتی» است؟ به تعبیر دیگر ذات خدای اسلام، «مِهر» و «رحمانیت» را اقتضا می کند یا «خشم» و «غضب» و «انتقام» را؟
ج- صفات فعل و صفات ذات:
اندیشمندان اسلامی، صفات خدا را بر صفات «ذات» و صفات «فعل» تقسیم می کنند. صفاتی از قبیل «حَیّ»، «عَلیم» و «قادِر»، صفات ذات باریتعالی است، یعنی ذات خدای اسلام، زنده است و داناست و قدرتمند. تصور ذات خدا ما را به این صفات وی رهنمون می سازد. خداوند، قبل از آفرینش جهان و انسان نیز متصف به این صفات بوده است. این صفات قدیمی بوده و از ازل با وی همراه بوده اند.
اما صفاتی مثل «رَزّاق» و «خَلّاق»، صفات فعل اوست. تا قبل از این که وی آفرینشی داشته باشد نمی شد وی را «خَلّاق» خطاب کرد و تا قبل از این که به موجودی رزق و روزی بدهد نمی شد وی را «رَزّاق» نامید. پس از آنکه آفرید، «آفریننده» نامیده شد و پس از آن که به آفریده های خویش، رزق و روزی داد به «خدای رَزّاق» مُتّصِف گشت.
صفت «رحمان» از صفات ذات خداست یا از صفات فعل خدا؟ در این مورد بحث و گفتگوی زیادی بین عرفا در گرفته است (ر.ک. رساله قشیریه). برخی از عرفا بر این باورند که رحمان از صفات ذات خداست زیرا رحمانیت وی، صفتی در برابر کردار مخلوقات نیست، او بِذاتِه (خود به خودی و صرفنظر از دیگر مخلوقاتش) رحمان است در حالیکه منتقم بودن وی، ذاتی نیست بلکه وصف فعل اوست در برابر سرکشی انسان ها. لذا رحمانیت خدا همیشگی و فراگیر و همه شمولی است در حالی که مُنتَقِم بودن وی و غضبش استثنایی و موردی است، همیشگی و فراگیر نیست، فقط برای مواردی است که حکمتش چنین اقتضا بکند.
د- رحمانیت خدایی «بیش تر» و «پیش تر» از قهر و خشم خدایی:
رحمت خدا نه تنها «بیش» از غضب اوست بلکه «پیش» از غضب اوست. مِهر و محبتِ خدا بر خشم و غضب او پیشی دارد این سابق بودن و تقدّم داشتن، هم «رتبه ای» است که مُقدّم است و هم «زمانی» است که قبل از آفرینش انسان ها وجود داشته است. حتا بر مبنای باور کسانی که رحمت خدا را از صفات فعل می گیرند باز این تقدم زمانی وجود داشته است. زیرا خداوند در مرحله آفرینش، رحمتی داشت که افاضه فیض بر موجودات ممکن الوجود برساند و آنان را از وادی عدم به فیض وجود مُلبّس کند. اما در آن هنگام، صفت غضب نبود زیرا موجودی آفریده نشده بود تا جُرمی مرتکب شود و خدای را خشمگین کند.
به هر حال، در هر دو صورت، چه رحمان را صفت فعل ذات اقدس بدانیم و چه آن را صفت ذات او، رحمانیت وی بر خشم و غضب وی سبقت رُتبه ای و زمانی دارد.
دعای جوشن کبیره، دعایی ماثوره (وارده از معصومین) است. در اهمیت آن همین بس که این دعا از جانب امام چهارم از پدر و از جدّش نقل شده که این دعا را جبرئیل به پیامبر آموخته است. در این دعا، خدایی خوانده می شود که رحمتش فراگیر و همه شمول است و بر غضبش سبقت و پیشی گرفته است «یا مَنْ وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ رَحْمَتُهُ، یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ». (۴)
اصل رحمانی «سبقت رحمت باریتعالی»، منحصر به دین اسلام نیست. امام صادق داستان اهل قریه ای را نقل می کند که خداوند پیامبری را به سوی آنان برانگیخت و در ضمن پیام هایش به اهل آن آبادی، به پیامبرش دستور داد که برای آنان نور امیدی بیفشاند و به آنان این پیام رحمانی باریتعالی را برساند که خداوند می گوید: «رحمت من بر خشم من پیشی دارد، پس، از رحمت من ناامید نباشید». (۵)
در فرازی از دعای عرفه، امام سجاد همین مضون را بازگو می کند.(۶) در دعای عدیله نیز همین توصیف تکرار می شود که رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته است: «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ».
به هنگام مناجات، امام سجاد، با خدایی راز و نیاز می کند كه رحمتش پیشاپیش خشم و غضبش در حرکت است «وَ اَنْتَ الَّذى تَسْعى رَحْمَتُهُ اَمامَ غَضَبِهِ»(۷)
این سبقت مقامی و رتبه ای «رحمت خدا»، سبب امیدواری بندگان می شود.
«مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو»
«سابق» و «پیشینی» بودن رتبه ای و زمانی رحمت خدا بر غضب وی، موجب امیدورای بشر جایز الخطا می شود. رحمت او فقط برای دینداران نیست، بلکه توصیف او به رحمانیت، در برابر معاندان نیز همچنان پابرجاست. به پیامبرش دستور می دهد که در پاسخ تکذیب کنندگان رسالتش، سخن از رحمت فراگیر گوید: «اگر تو را تکذیب کردند پس بگو پروردگارتان صاحب رحمتی فراگیر است مجازات او از مجرمان ردّ شدنی نیست»، «فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ». (۸)
نکته جالب این است که در آیه فوق، خطاب به تکذیب کنندگان گفته می شود «رَّبُّكُمْ…» (پروردگارتان…)، یعنی علیرغم تکذیب شما، باز او همچنان پروردگار شماست و پروردگار شما صاحب رحمتی فراگیر است.
خداوند تعبیر یکسانی برای عذاب و رحمت خویش ندارد. عذابش را مشروط بر اراده و مشیّت خویش می کند ولی رحمتش را فراگیر و همه شمول (حتا برای معاندین) می داند: «عذاب خود را به هر كس بخواهم مىرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است»، «قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ».(۹) قشیری در تفسیر این آیه می نویسد که در این آیه نکته لطیفی وجود دارد زیرا خداوند در مورد رحمتش گفته است فراگیر است ولی در مورد عذابش نگفته است که فراگیر است بلکه عذابش را مقید کرده است به مشیّت و اراده خویش، و چون عذاب از صفات فعل است آن را به مشیت خویش معلق نموده است. ولی رحمت را به اراده و مشیت خویش معلق نکرده است زیرا رحمت وی «قدیم» است و اراده بر قدیم تعلق نمی گیرد. رحمت وی همیشه بوده و همیشه خواهد بود کند.(۱۰)
ه- وجوب تکرار روزانه شصت باره توصیف «رحمان» و «رحیم»:
بر هر مسلمانی واجب است در شبانه روز، شصت بار خدای را با وصف رحمان و رحیم بخواند. به عبارتی دیگر، بایستی در هر شبانه روز، سی بار خدای را با توصیف «رحمان» خواند و سی بار نیز با توصیف «رحیم» ثنا گفت. در ده رکعت از نمازهای روزانه، خواندن حمد و سوره واجب است و در هر سوره ای حداقل یک بار «بسم الله الرحمن الرحیم» قرائت می شود و در سوره حمد آیه «الرحمن الرحیم» تکرار می شود. در نتیجه مسلمانان حداقل شصت بار در شبانه روز خدای را با صفت «رحمان» و «رحیم» می خوانند.
خداوند نه تنها مسلمانان را موظف کرده است شصت بار وی را با نام رحمتش بخوانند، بلکه خودش نیز در میان همه صفاتش، صفت «رحمت» را برای خویش برگزیده است و بر خویش رحمت را مقرّر کرده است: «…کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ…»،(۱۱) «…كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ…».(۱۲)
گویا خداوند می دانسته است که چه نامی از وی می تواند مونس روان های آشفته و سرگردان باشد:
«ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم»
در خلوت های عاشقانه، بی سلیقگی است که نام خدای منتقم و خشمگین زمزمه شود، لذا خداوند، تکرار نام رحمان و رحیم خویش را بر دینداران واجب کرده است، نامی را انتخاب کرده که بوی رحمت داشته باشد و روان های آشفته را آرام سازد و انیس و مونس انسان شود.
ما موظف شده ایم ذات باریتعالی را با توصیف رحمان و رحیم بخوانیم. این خواندن های ما نبایستی بی پاسخ بماند. در حدیثی قدسی، پیامبر خدا در توصیف سوره حمد، پاسخ های خدایی به این خواندن های بشری را توضیح می دهد: به هنگام قرائت سوره حمد، وقتی که بنده می گوید «الرحمن الرحیم» خداوند عزّوجلّ می گوید: «او گواهی داد که من رحمان و رحیم هستم، شما را گواهی می گیرم که حتما بهره اش از رحمتم را وافر می گردانم و حتما نصیبش از بخششم را افزون می دهم».(۱۳)
واژه «رحمان» نزد خدای رحمان آن چنان مقدس است و مهم که مهر و محبت ها و خویشاوندی های بشری را در راستای همین رحمانیت خویش می داند و به تعبیری دیگر، رحمانیت خویش را در راستای خویشاوندی (رَحِم) می داند. گویا با ما خویشاوند است، رحمان است زیرا با ما خویشاوند و «رَحِم» است. در حدیث قدسی ذات باریتعالی می گوید: «من رحمان هستم، و رحمان از رَحِم است، برایش نامی از نامم را اقتباس کردم، هرکس بدان بپیوندد او را پیوند دهم و هر کس آن را قطع کند سرجایش نگاه دارم».(۱۴)
علاوه بر توصیف خدا به رحمان و رحیم در «بسم الله» های آغاز سوره های قرآن، در آیات قرآنی نیز به مراتب از این توصیفات برای خدا (و در مواردی نیز صفت رحیم برای پیامبر) بکار برده شده است. صرفنظر از بسم الله های ابتدای سوره ها، در مجموع، توصیف رحمان، 57 بار و توصیف رحیم، 115 دفعه در قرآن بکار برده شده است.
و- رنگ خدایی داشتنِ دین خدا:
دین خدا، حتما «رنگِ خدایی» دارد. خدایی که رحمان است دینش نیز رحمانی خواهد بود. دین خدا، پرتویی از رنگ خدا و جلوه ای از نگارگری اوست، این چنین میناگری ها کار اوست: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».(۱۵)
اگر ما خدای رحمان را نخوانیم و اگر اسلام ما رحمانی نباشد، به سراغ کدامین اسلام برویم؟ اگر اسلام ما رنگ خدای رحمان نگیرد، رنگ کدامین نگارگری را خواهد گرفت و به کدامین رنگ، رنگ آمیزی خواهد شد. بسیار بجا و ضروری است که مخالفان و منتقدان اسلام رحمانی در جامعه مسلمانان، بدیل مطلوب و مورد نظر خویش را معرفی کنند تا گمان نشود در ضدّیت و تقابل با «اسلام رحمانی»، گزینه مطلوبِ آنان، «اسلام طالبانی» است. آیا در زمانه ما، اسلام رحمانی، جایگزین دیگری به جز اسلام طالبانی و اسلام داعشی دارد؟ داعش، جنایاتش را با نام خدای «جبار» و خدای «منتقم» آغاز می کند و به گمان خویش با سیاست رعب و وحشت افکنی «النّصرُ بِالرُّعب» در پی گسترش مرام خویش بر می آید.
خدای «منتقم» با بشر فاصله می گیرد، بشر نیز از وی فاصله می گیرد. از خدای منتقم، باید ترسید و از خشم و غضبش باید هراسید. خدای «رحمان»، با ترس و قوه قاهره و با «رُعب افکنی» در دل بشریت جای باز نمی کند.
ز- چهره رحمانی خدا، رحمان تر از فهم واسطه ها:
شأن و درجه رحمانیت باریتعالی، بسان صفات دیگر وی از حوزه ادراک آدمیان فراتر است. آدم مادی توانایی توصیفات بیکران ذات لایتناهی را ندارد. انسان، خدا را به شکل خویش می بیند و کرانه های صفات آن بیکران را به کرانه های صفات بشری و در حدّ و شأن خویش کاهش می دهد و محدود می سازد. به همین دلیل، زمانی که خدای بیکران، زمینی و انسانی می شود، اوصاف وی نیز محدود می شود.
صفت رحمانیت او و دین و پیام او نیز از این آفتِ نگرش بشری در أمان نیست. رحمانیت او و پیام او حتا وسیعتر و فرّاخ تر از تصور و نگاه انسان های برگزیده ای است که پیام آور او می شوند.
در حدیث قدسی از امام یازدهم به نقل از پیامبر آورده شده است که در جریان مکاشفه ای، خداوند بر پیامبرش حضرت ابراهیم، گوشه ای از رفتار آدمیان را نشان داد. ابراهیم، مرد و زن بدکاره ای را دید و نفرینشان کرد و آنها هلاک شدند، سپس دو نفر بدکار دیگری را دید و نفرینشان کرد، آن دو نفر نیز هلاک شدند. آنگاه خدا به ابراهیم خطاب کرد: «ای ابراهیم بندگانم را نفرین مکن! مسلّماً من خداوند بخشنده و رحیم هستم، نه گناهان بندگانم به من زیانی می رساند و نه فرمانبرداری آنان به من سودی می رساند. من بسان تو، از روی خشم، آنان را مدیریت نمی کنم، از نفرین آنان دست بردار! همانا تو بنده ای بیم دهنده هستی! نه شریک در مالکیت و فرمانروایی و نه امین و نگهبان بر من و بندگانم!(۱۶)
ابراهیم، باید «رحمانی» می شد تا به جایگاه رفاقت و دوستی خدا برسد و «خلیل الله» شود. به وی وحی شد که ابراهیم، زمانی که دارایی ات را به میهمانان، فرزندت را به قربانی، جانت را به آتش و قلبت را به «رحمان» سپردی، آنگاه ما تُرا به دوستی و «خلیلی» خویش گرفتیم (انّکَ لُمّا سَلّمتَ مالَکَ للضَیفان و وُلدکَ للقُربان و نفسَکَ للنیران و قلبَکَ لِلرّحمن، اِتّخَذناکَ خَلیلا). (۱۷)
وصف رحمت الاهی وقتی به معیارهای جهان مادّه تنزّل می کند، در نگاه انسان برگزیده و برجسته ای که به حق «پدر ادیان ابراهیمی» نامیده شده است، با حقیقت و کُنه وصف الاهی، تفاوت پیدا کرده و کاهش بارزی در محتوای آن مشاهده می شود. بدین سان است که این نگرش آدمیزاده به وصف رحمت ذات باریتعالی، پله پله کاهش پیدا می کند تا جایی که آن چه در نزد برخی مسلمانان باقی می ماند بیشتر به انکار وصف رحمانی می ماند تا به اثبات و توصیف آن. این نگرش به حدّی کاهش پیدا می کند که در نزد برخی به نفی چهره رحمانی خدا و پیام او منجرّ می شود. کم ظرفیتی های مسلمانان در نفی این صفت تا آنجا پیش می روند که برخی ناآگاهان از محتوای پیام رحمانی دین، چهره های وحشتناک اسلام طالبانی و داعشی را منادیان راستین پیام دین تلقی می کنند.
این جاست که رجوع مستقیم و بی واسطه به سرچشمه ها، و گفتگوی صمیمانه و رو در رو با حقیقت جهان هستی، نیازی حیاتی برای باورمندان می شود. در ماه رمضان و در شب های ضیافت الاهی، خدای را مستقیم و بی واسطه مناجات می کنیم و در دعای افتتاح، خدای مهربان را با خاطری آسوده و با أمنیت و آرامش روان می خوانیم، نه خدای وحشت زا و ترسناک را از روی ترس و وحشت:
«خدایا! من بخشش ترا دیدم، همین بخشش های تو، چشم پوشی های تو، پرده ندریدن ها و پرده پوشی های تو نسبت به رفتارهای ناشایست من، و بردباری تو در برابر اشتباهات سهوی و عمدی من، مرا به طمع واداشت نسبت به تقاضاهایی که سزاوار آن نبودم…! و همین ها سبب شد که من ترا با خاطری آسوده و با امنیت و آسودگی خاطر بخوانم، و درخواستهایم از تو، از روی اُنس و محبت باشد نه از روی ترس و دلهرگی….»(۱۸)
ح- چکیده و نتیجه:
خدای اسلام، خدای «رحمان» است و دین و پیام او نیز ناگریز بایستی رنگ خدایی داشته باشد و دینی «رحمانی» باشد. اگر ما از دینِ خدای رحمان، پیامِ رحمانی دریافت نکرده ایم، و اسلامِ ما اسلامِ رحمانی نیست اشکال کار در کجاست؟ در نرسیدنِ پیام است؟ یا در قصور و کوتاهی ما؟
«چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد…»
«رحمان» همان نسیمِ بارشِ باران رحمت فراگیر است. پیام خدای رحمان، همان بارش باران های رحمانی است که زمین ها و زمینه های مستعد را بارور و شکوفا می سازد.
پانوشت ها و منابع:
۱- ابن عربی در زمینه مدعای خویش توضیحی دقیق و ظریف دارد. وی بر این باور است که هرچند این آیات با برائت از مشرکین آغاز می شود ولی این دلیل نمی شود که اگر سوره مستقلی است «بسم الله» نداشته باشد زیرا سوره های دیگری نیز هستند که با عتاب و توبیخ و تهدید آغاز می شوند. مثل سوره «مُطفّفین» که با «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ» (وای بر کم فروشان)، و یا سوره «هُمَزَه» که با «وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ» ( واى بر هر بدگوىِ عيب جو) آغاز می شوند، ولی «بسم الله» نیز دارند. از سویی دیگر، نام این سوره را «توبه» می خوانند، توبه معنایش بازگشت به رحمت الاهی است، خطاکاران که به مرز گرفتاری در چنبره قهر الاهی رسیده اند با توبه از قهر و غضب الاهی به سوی مِهر و رحمت وی بازگشت می کنند. لذا شروع با نام خدای رحمان و رحیم، منافاتی با پیام سوره که بازگشت به رحمت اوست ندارد و نه تنها در تعارض با محتوای سوره نیست بلکه با این نگرش، می تواند در هماهنگی با سوره باشد. ابن عربی نتیجه گیری می کند که این آیات در ادامه سوره انفال است و لذا بر مبنای نظر او، همه سوره های قرآن با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز می شود.
۲- قرآن: حشر، آیه 19.
۳- ر.ک. فیض رضا، قهر مبطون و جزای نامطلوب در عرفان ابن عربی، دائرة المعارف علوم جنایی، کتاب دوم، زیر نظر علی حسین نجف آبادی ابرندآبادی، بنیاد حقوقی میزان، 2013، تهران.
۴- دعای جوشن کبیره، فراز نوزدهم.
۵- «وَ قُل لهُم اِنّ رَحْمَتی سَبَقَتْ غَضَبی فَلاتَقنَطوا مِن رَحْمَتی». الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة، محمد بن علی بن الحسن الحر العاملی، باب أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق عليها السلام، حدیث 14.
۶- «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ». دعای عرفه امام سجاد.
۷- صحیفه سجادیه، دعای شانزدهم.
۸- قرآن: انعام، آیه 147.
۹- قرآن: اعراف، آیه 156.
۱۰- ر.ک. فیض رضا، همان.
۱۱- قرآن: انعام، آیه 12.
۱۲- قرآن: انعام، آیه 54.
۱۳- فإذا قال «الرحمن الرحیم» قال الله جل جلاله: «شهد لی انی الرحمن الرحیم اشهدكم لاوفّرنّ مِن رحمتی حظه ولاجزلنّ من عطائی نصیبه». الجواهر السنیة، الباب الحادی عشر، فیما ورد فی شأن سیدنا ونبینا محمد بن عبدالله، حدیث 38.
۱۴- قال الله تعالی: «انا الرحمن و هی رَحِم، شَقَقتُ لها اسما من اسمی، من وَصَلها وصلته و من قطعها ثبّته». الجواهر السنیة، الباب الحادی عشر، حدیث 143.
۱۵- قرآن: بقره، آیه 138.
۱۶- «یا ابراهیم، اکفف دعوتک عن عبادی و امائی، فانی أنا الله الغفور الرحیم لا تضرنی ذنوب عبادی كما لا تنفعنی طاعتهم، ولست أسوسهم بشفاء الغیظ كسیاستك فاكفف دعوتك عن عبیدی وامالی، فأنما أنت عبد نذیر لا شریك فی المملكة ولا مهیمن علی ولا على عبادی». الجواهر السنیة، الباب الثالث فیما ورد فی شأن نبی الله إبراهیم علیه السلام، حدیث 1.
۱۷- الجواهر السنیة، الباب الثالث فیما ورد فی شأن نبی الله إبراهیم علیه السلام، حدیث 12.
۱۸- «اَللّـهُمَّ اِنَّ عَفْوَكَ عَنْ ذَنْبی، وَتَجاوُزَكَ عَنْ خَطیـئَتی، وَصَفْحَكَ عَنْ ظُلْمی وَسِتْرَكَ على قَبیحِ عَمَلی، وَحِلْمَكَ عَنْ كَثیرِ جُرْمی، عِنْدَ ما كانَ مِنْ خَطأی وَعَمْدی، اَطْمَعَنی فی اَنْ اَسْئَلَكَ ما لا اَسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ …، فَصِرْتُ اَدْعُوكَ آمِناً، وَاَسْئَلُكَ مُسْتَأنِساً، لا خائِفاً وَلا وَجِلاً، مُدِلاًّ عَلَیكَ فیـما قَصَدْتُ فیهِ اِلَیكَ…».