دیندار بودن، دلیل ترک دنیا و واگذاری سرنوشت جامعه به دنیا مداران نیست، دینداران به دلایل اخلاقی، بیش از دیگران وظیفه و مسئولیت دارند برای اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد و انحرافات حاکمان، در سرنوشت آن مشارکت و به هموطنان خدمت نمایند. توصیههای موکد اسلام به “امر بمعروف و نهی از منکر” برای نظارت برعملکرد حاکمان و نقد قدرت و تغییر آن، درصورت لزوم، میباشد.
دیندار بودن هیچ حق ویژهای برای دینداران در رهبری و مدیریت جامعه به وجود نمی آورد و نهاد دین هیچ امتیازی دراحراز مقامات “دولتی” ندارد. اما دینداران، همچون بقیه مردم، میتوانند به صورت فردی یا حزبی، درمبارزات سیاسی برای کسب قدرت فعالیت کنند و در صورت احراز اکثریت آراء، برای خدمت به قدرت برسند. دین از سیاست جدا نیست، اما دولت مستقل از دین است.
دین ناظر به جهان بینی توحیدی، اخلاقیات و سرنوشت ابدی انسان (آخرت) است و تنظیم امور دنیایی همچون سیاست، اقتصاد، اداره جوامع و آبادانی را به عقل و خرد آدمیان سپرده است. دخالت دولت در امر دین، خلاف اصل بنیادین آزادی و اختیار، مغایر اخلاق، مولد نفاق و مخرب دین و دنیا میباشد.
قرآن جز اصولی کلی، هیچ شکل و سازمان ویژهای برای حکومت تعیین نکرده است. مهم ترین این اصول، عدالت است و سپردن پست و مقام های دولتی (که امانت ملت محسوب میشود) به کسانی که اهلیت و شایستگی آن را دارند(نساء ۵۸).
اصل دیگر حاکمیت ملت است. نظام شورایی بر اساس رای اکثریت مردم در امور اجتماعی، تصویری است که قرآن از یک نظام پیشرفته ایمانی عرضه نموده و سورهای را به این نام اختصاص داده است ( شوری۳۸ ). چنین توصیهای را نیز به پیامبر اسلام تکلیف کرده ( آل عمران ۱۵۹ ) و او نیز به رغم پیامبری، در تصمیمهایی که به سرنوشت جامعه مربوط میشد، به شیوه شورایی عمل میکرد.
شرط عدالت، کسب رضایت مردم با توزیع عادلانه قدرت و ثروت و آزادی و امنیت است. اما رضایت و رای مردم به اشکال مختلف ظهور و بروز میکند؛ آنچه امروز”مردم سالاری” یا “دموکراسی” نامیده میشود، از نظر شکلی و سازمان یافتگی، محصول مدرنیته، توسعه نهادهای مردمی و به طور خلاصه، تابع آگاهی مردم و رشد فرهنگ جوامع بوده و انتظار زودرس آن دور از واقعیت میباشد، همان طور که در جوامع قبیلهای یا شیخ سالار امروزی، مثل امارات متحده عربستان، کویت و… امکان حاکمیت پارلمان و دموکراسی به شکل و شیوه مدرن وجود ندارد. قرآن رعایت رای و نظر مردم در حکومت را حداقل با ذکر دو نمونه درهزارههای قبل، به تناسب شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی ، ذکر کرده است:
۱- درخواست مردمانی دیندار از پیامبر خود برای تعیین یک مَلِک (پادشاه و سردار) برای مقابله با متجاوزان (بقره ۲۴۶).
۲- جانشینی فرزندی به جای پدر(سلیمان پس از داود) به دلیل فضیلتهای ممتاز، با اعلام و جلب نظرمردم (نمل ۱۶).
زمامداری یک زن مهرپرست و یک پیامبر دانشمند حکیم.
سکولاریسم سیاسی موفق را قرآن در خلال ماجرایی تاریخی مربوط به صدههای پیش از میلاد مسیح (دوران سلیمان نبی) در قالب قابل فهم معاصران ۱۴ قرن قبل، و از جهاتی شبیه داستان “قلعه حیوانات”ژرژ ارول ( با نقش هدهد، مورچه، عفریت و…) به زیبایی بیان کرده است. این قصه برای تبیین اصول زمامداری موفق، از رویارویی دو نظام یا دو رهبرسیاسی مقتدریاد میکند؛ ملکه سبا و سلیمان. دو نظامی که به لحاظ اعتقادی از زمین تا آسمان (از خدا تا خورشید) با هم فرق داشتند، اما به لحاظ کشورداری هر دو بسیارموفق بودند. هرکدام را جداگانه باید دید و سنجید:
الف- ملکه سبا
این سخن معروف از پیامبر اسلام نقل شده است که؛ “حکومت با کفر باقی میماند ولی با ظلم (حتی اگرحکومت دینی باشد) نمیماند”. شاید روشن ترین مصداق آن، حکومت ملکه “سبا” باشد که قرآن (در آیات ۲۳ تا ۴۴ سوره نمل) در عین محکوم کردن باورهای مهرپرستانه آن قوم، با زبانی مثبت و حاکی از تصدیق، شیوه حکومتداری آن زن رابیان کرده است. دراین آیات ۷ نکته یا نتیجه مهم در حکومتداری نیکو را، که مستقل از دین هم میتوان به آن رسید، شرح داده است:
۱- رسیدن به اقتدار و امکانات بی نظیر حکومتی (آیه ۲۳).
-۲ احتراز از استبداد رأی و اقبال به شورای صاحب نظران (۲۹).
-۳ میدان دادن به کارگزاران برای اظهار نظر و طرح فکر جدید (۲۹).
-۴ مآل اندیشی و پرهیز ازعواقب خانمانسوز جنگ با همسایگان (۳۴).
-۵ هدیه بازدارنده به دشمن و مذاکره برای پیشگیری از جنگ (۳۵).
-۶ هوشمندی و ذکاوت و اهمیت دادن به علم و دانش (۴۲).
-۷ ترک لجبازی متکبرانه و فروتنی در تسلیم به حقیقت (۴۴).
ب، سلیمان (پادشاه پیامبر، دانشمند، صنعتگر و سیاستمدار).
تجربه حکومتداری دو تن از پیامبران بزرگ؛ داود و سلیمان را قرآن یادآوری کرده است. مختصاتی که میتوان از شیوه زمامداری این پدر و پسر آموخت بسیار است، اما در نحوه احراز عادلانه قدرت و استفاده از آن در خدمت، صنعت، امنیت و آبادانی و فراوانی، از متن آیات همین سوره نمل(آیات ۱۶ تا ۴۴)، ۱۲ اصل را دراستفاده بهینه از قدرت و پرهیز از سوء استفاده و سلطه و سرکوب میتوان استخراج کرد:
۱- رسیدن به قدرت و شوکت و امکانات فوق العاده حکومتی به مدد علم و فضیلت (آیات ۱۶ و ۱۷).
۲- تحت مراقبت و کنترل قرار دادن نیروهای نظامی (در بازداری ازسوء استفاده از قدرت)، آیه ۱۷.
۳- مراقبت از جان و مال ضعیفان (مورچه هم زیر چکمه قدرت نباید له شود).آیه ۱۸.
۴- استفاده از قدرت برای خدمت و جلب رضایت خدا و خلق (آیات۴۰ و ۱۹).
۵- بازرسی، مراقبت و نظارت دایمی بر عملکرد کارگزاران (آیه۲۰).
۶- برخورد قاطع با تخلفات نظامیان در ارتباط با امنیت کشور (آیه ۲۱).
۷- امکان شناخت بهتر زیردستان نسبت به مافوق (آیه۲۲).
۸- بررسی گزارشات امنیتی و تحقیق در صحت و سقم آن (آیه ۲۷).
۹- ضرورت مکاتبه یا مذاکره با دشمن پیش از اقدام به مقابله (آیه ۲۸).
۱۰- اصول گرایی و هشیاری و مراقبت از لغزش در تطمیع (۳۶).
۱۱- علم و دانش، برترین سلاح برتری بر دشمنان (۳۷ تا۳۹).
۱۲- آزمون برای شناخت نقاط قوت و ضعف دشمن ( ۴۱ و ۴۲).
منبع: زیتون