حکومت اموی که برای خرید آنان بودجه ای ویژه در نظر گرفته بود، اگر در موردی با عالمی به معامله نمی رسید، حداقل تلاش می کرد تا خریدار «سکوت» وی شود. در این بازار مکاره، و در این فضای آلوده، امام حسین، به تشریح وضعیت این گروه از «عالمان خاموش» می پردازد.
سالار شهیدان امام حسین (ع) در خطبه ای، در جمع یارانش، در سرزمین منی، به نقد عملکرد «عالمان خاموش» میپردازد.
تاریخ ایراد این خطبه، سال 58 هجری قمری، یعنی دو سال قبل از حادثه عاشورا ست. این خطبه در فضایی ایراد شده است که پس از پیامبر (ص)، راویان حدیث و ناقلان اخبار، به عنوان «عالمان دین» جایگاه ویژه ای پیدا کرده بودند. نقل اخبار پیامبر توسط آنان، به آنان موقعیت و منزلت مخصوصی داده بود. حتا در بازار تجارت، می توانستند با جعل حدیثی در مورد «پیاز مکه» به کمک پیاز فروشان شهر بروند. حاکمان نیز برای اثبات حقانیت و مشروعیت خویش به سراغ آنان می رفتند تا با «جعل حدیث» برای خویش مشروعیتی دست و پا کنند. هر کدام از این عالمان، قیمتی داشتند و هر جعل حدیث نیز قیمتی. همه چیز در حال معامله شدن بود. برخی به قیمت «زر» دانش و منزلت خویش را در خدمت «تزویر» قرار می دادند و برخی دیگر نیز از ترس «زور». عالمان راستینی که اهل معامله نبودند و ابوذرگونه تبعید ربذه را بر سکوت و خموشی ترجیح می داند، بسیار اندک بودند.
حکومت اموی که برای خرید آنان بودجه ای ویژه در نظر گرفته بود، اگر در موردی با عالمی به معامله نمی رسید، حداقل تلاش می کرد تا خریدار «سکوت» وی شود. در این بازار مکاره، و در این فضای آلوده، امام حسین، به تشریح وضعیت این گروه از «عالمان خاموش» می پردازد.
(این حدیث مشتمل بر سه بخش است و به طرق گوناگونی روایت شده است. بخش اول آن در فضایل علی (ع) و بخش دوم در دعوت به امر به معروف و نهی از منکر و اهمیت این فریضه می باشد. بخش سوم، در نکوهش عالمان خاموش است. مطلب این نوشتار مربوط به بخش سوم حدیث می باشد: تحف العقول:237).
در این گفتار تاریخی، امام، در ابتدا «ویژگی های این عالمان خاموش و ساکت» را معرفی می کند تا چهره آنان را برای مخاطبین روشن سازد (بخش اول). سپس به «انگیزه شناسی رفتار این عالمان» می پردازد (بخش دوم). آنگاه، «نتایج زیانبار سکوت این عالمان» را توضیح می دهد (بخش سوم). در پایان، امام، با تشریح اهداف خویش، «انگیزه های خویش و هدفش از انتقاد به این عالمان» را بیان می کند (بخش چهارم).
1. ویژگی های این گروه از عالمان
امام، در ابتدا به معرفی این عالمان خاموش و ساکت می پردازد. در ابتدا «ویژگی های ظاهری آنان» و سپس منزلت و «جایگاه اجتماعی آنان» را بیان می کند. آنگاه به ویژگی «کارکرد منفی اجتماعی آنان» پرداخته و شمه ای از امتیازطلبی و «پرتوقعی آنان» را توضیح می دهد.
1/ ویژگی هایی ظاهری آنان از دید مردم:
* اشتهار به دانشمند بودن. (بِالْعِلْمِ مَشهُورةٌ)
* به نیکی یاد شدن. (وبالخير مَذكورةٌ)
* معروف بودن به اندرزگویی و نصیحت کردن. (وَبالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ)
* به خاطر خدا در دل مردم هیبت و شکوه پیدا کردن. (وَبِاللّه فى انْفُس النّاس مَهابَة)
2/ مزایای جایگاه اجتماعی آنان:
* بیم و هراس قدرتمندان از آنان. (يَهابُكُم الشَّريفُ)
* احترام گزاردن ضعیفان به آنان. (وَيُكْرِمُكُمُ الضَّعيفُ)
* مریدان، آنان را بر خود برتری داده و از امکاناتی که از خویش دریغ داشته به آن عالمان ارزانی داشته اند، در حالیکه این عالمان هیچ فضیلت و هیچ برتری و هیچ سلطه ای بر دیگران ندارند. (يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَلا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ)
* نیازمندان محروم از دستیابی به امکانات، آنان را واسطه برآورده شدن نیازهای خویش قرار می دهند. (تُشَفَّعُونَ فِى الْحَوائِج اِذَا اَمْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها)
* راه رفتن در کوچه و خیایان با هیبت و شکوه پادشاهان و بزرگان.
(تَمْشُونَ فِى الطَّريقِ بَهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَكَرامَةِ الاَكابِرِ)
3/ کارکرد منفی آنان در جامعه:
* به خاطر خدا مورد احترام و تکریم دیگران هستند، ولی خود آنان، خداشناسان واقعی را ارج نمی نهند.
(لاَِنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرامَةِاللّهِ فُضِّلْتُم بِها وَمَنْ يُعْرَفُ بِاللّهِ لا تُكْرِمُونَ وَأَنتُمْ بِاللّه فى عِبادهِ تُكْرَمُونَ)
* احترامات اجتماعی آنان به این دلیل است که از آنان انتظار می رود به اجرای قانون خدا همت ورزند، ولی آنان در بیشتر موارد، در اجرای این قوانین کوتاه آمده اند.
(لَيْسَ كُلُّ ذلِكَ اِنَّما نِلْتُمُوه بِما يُرْجى عِنْدَكُمْ مِنَ القِيامِ بِحَقّ ِاللّهِ وَاِنْ كُنْتُمْ عَنْ أَكْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرونَ)
* بی تفاوتی نسبت به حق پیشوایان و حق ملت و پافشاری بر حقوق خویش.
(فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الائمَّةِ، فَأمَّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَأَمَّا حَقَّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُم)
* سکوت در برابر شکسته شدن پیمان هاییکه در برابر خدا منعقد شده (قراردادهای اجتماعی برای مناسبات و روابط اجتماعی)، ولی فریاد در برابر نقض قراردادهای شخصی خودشان.
(وَقَد تَرَوْنَ عُهودَاللّه مَنْقوضَةً فَلا تفزَعُونَ وَأَنتُمْ لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِكُم تَفْزَعُونَ وَذِمةٌ رَسُولِ اللّه مَخْفُورةٌ)
* عدم واکنش در برابر محرومیت نابینایان و لالان و زمینگیرشدگان بی کس و کاریکه کسی به آنان ترحم نمی کند، و حمایت نکردن از کسی که در این راستا واکنشی نیکوکارانه نشان می دهد.
(وَالْعُمْىُ وَالْبُكْمُ وَالزَّمْنى فى الْمَدائِنِ مُهْمَلَةٌ لا تُرحَمونَ، وَلا فى مَنْزِلتِكُمْ تَعْمَلُونَ وَلا مَن عَمِلَ فيها تُعينُونَ)
* چرب زبانی و چاپلوسی نزد ستمگران برای تامین جایگاه خویش.
(وَبِالاْدِّهانِ وَالْمُصانَعَةِ عِنْدَالظَّلَمةِ تَأمَنُونََ)
* عدم پرداخت هزینه مالی و جانی در راه اهداف الهی.
(فَلا مالاً بَذَلْتُمُوهُ وَلانَفْساً خاطَرْتُمْ بِها لِلَّذى خَلَقَها)
4/ پرتوقع بودن:
* با همه این اوصاف، آرزوی بهشت داشتن و تمنای همنشینی با پیامبران و ایمنی از عذاب خدا.
(أَنْتُمْ تَتَمَنَّونَ عَلَى اللّه جَنَّتَهُ وَمُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وَأَماناً مِنْ عَذابِهِ)
2. انگیزه شناسی رفتار این عالمان
امام، پس از توصیف شخصیت فردی و اجتماعی این جماعت از علما، به بررسی دلایل و انگیزه های آنان در انتخاب «شیوه خاموشی و بی تحرکی» می پردازد:
1/ عافیت طلبی و نابردباری در برابراذیت و آزارها.
(ولَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى اْلاَذى وَتَحَمَّلْتُمُ الْمَؤُونَةَ فى ذاتِ اللّه…)
2/ فرار از مرگ، شیفتگی ودلبستگی به زندگی دنیای ناپایدار.
(سَلَّطَهُمْ عَلى ذلِكَ فِراركُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَاعْجابُكُمْ بِالْحَياةِ الّتى هِىَ مُفارِقَتُكُم)
3. نتایج زیانبار سکوت این عالمان
امام، پس از آنکه، این گروه از عالمان خاموش را معرفی می کند و انگیزه های آنان را تبیین می کند، به بررسی «نتایح اسفبار سکوت این عالمان» و تاثیرات منفی کارکرد آنان در جامعه، می پردازد.
1/ رهاشدن توده های ضعیف و ناتوان در چنگال بی رحم ستمگران.
(فَأَسْلَمْتُمْ الضُّعَفاءَ فِى أَيديهِم فَمِنْ بَيْن مُستَعبَدٍ مَقْهُورٍ)
2/ درگیر شدن مردم به برآورده شدن نیازهای اولیه معبشت و زندگی روز مره خویش.
(وبَيْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلى مَعيشتِهِ)
3/ قدرت گرفتن اشرار و هوسبازان و خودکامگان.
(وَيَسْتَشْعِرونَ الْخِزْىَ بِأَهْوائِهِمْ اِقتِداءً بِاْلاَشْرارِ وَجُرْأَةً عَلى الْجَبّارِ)
4/ در اختیار علمای درباری و توجیه کننده حکام ستمگر قرار گرفتن منبرها و تریبون های رسمی.
(فى كُلِّ بَلَدٍ منْهُمْ عَلى منْبَرِهِ خَطيبٌ)
5/ تقسیم زمین و منابع ثروت بین قدرتمندان.
(مِصْقعٌ فَاْلاَرضُ لَهُمْ شاغِرةٌ وَأَيْديهمْ فيها مَبْسوطَةٌ)
6/ ناتوانی مردم در دفاع از حقوق خویش.
(وَالنَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لا يَدْفَعُونَ يَدَ لامِسٍ)
7/ چرخش قدرت سیاسی بین حاکمان دیکتاتور، سختگیر، خودکامه و خدانترس.
(فَمِنْ بَيْن جَبَّارٍ عَنيدٍ وَذى سَطْوَةٍ عَلى الضَّعفَةِ شَديدٍ، مُطاعٍ لا يَعْرِفُ الْمُبْدِءَ المُعيدَ)
8/ قدرت گرفتن سیستم اداری ناکارآمد و دغلباز و نابکار.
(فَيا عَجَباً وَمالى لاأَعْجَبُ وَاْلاَرضُ مِنْ غاشٍّ غَشُومٍ وَمُتَصَدِّقِ ظلومٍ)
9/ سلطه ماموران حکومتی نامهربان مثل ماموران سختگیر أخذ مالیات.
(وعامِلٍ عَلى المُؤمِنينَ بِهِمْ غَيْرُ رَحيمٍ)
10/ بارش نکبت و عذاب خداوندگار.
(لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّها الْمُتَمَنّونَ عَلَى اللّهِ أَنْ تَحِلَّ بِكُمْ نِقْمَةٌ مِنْ نَقِماتِهِ)
11/ از دست رفتن منزلت و جایگاه علمی، داوری، و مرجعیت اجتماعی «رفرانس بودن» علما.
(مَجارى اْلاُمورِ وَاْلاَحْكامِ عَلى أَيْدِى الْعُلَماءِ بِاللّه اْلاُمناءِ عَلى حَلالِهِ وَحَرامِهِ فَأَنْتُمُ الْمُسْلُوبُونَ تِلْكَ الْمَنْزلَةَ)
4. انگیزه های نگرانی امام (ع) و هدف وی درانتقاد از این عالمان
در بخش پایانی این حدیث، امام با تشریح اهداف خویش، «هدف دعوت از عالمان دین به پرهیز از خاموشی و بی عملی»، و هدف کلی خویش از این حرکت (يعنى مبارزه بر ضد دستگاه حاكمیت اموى) را در عباراتی کوتاه بیان می کند. در این قسمت، امام در قالب راز و نیاز با خداوند، وی را مخاطب خویش قرار می دهد. گویا می خواهد خدا را گواه بر صدق نیت خویش بگیرد تا هرگونه شایبه انگیزه های دنیوی و قدرت طلبی را نفی کند، و سپس شاه بیت انگیزه خویش را بیان نماید. در اینجا امام، «ایجاد اصلاحات در کشور»، «تامین امنیت ستمدیدگان و فرودستان جامعه»، «جلوگیری از ستم حاکمان خودکامه»، و «مشعل افروزی هدایت» را به عنوان سرفصل های آمال و آرزوی های خویش مطرح می کند.
1/ نفی انگیزه دستیابی به قدرت سیاسی به مثابه یک هدف.
(اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ ما كانَ مِنَّا تَنافُساً فى سُلْطانٍ)
2/ نفی انگیزه تلاش در جستجوی ثروت و امکانات مادی فزونتر.
(وَلاَ الِْتماساً مِنْ فُضولِ الْحُطامِ)
3/ در دید همگانی قرار دادن نشانه ها و علایم هدایت.
(وَلكِنْ لِنُرِىَ المعالِمَ مِن دِينكَ)
4/ انجام اصلاحات در کشور.
(ونُظْهِرَ اْلا صْلاحَ فى بِلادِكَ)
5/ ایجاد امنیت برای بندگان خدا (شهروندان عادی).
(وَيَأمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ ِعبادِكَ)
6/ عمل به فرایض و سنت ها و احکام الاهی.
(وَيُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَسُنِنِكَ وَاَحْكامِكَ)
7/ جلوگیری از فزونی قدرت ستمگران .
(فِانّكُمْ اِنْ لا تَنْصُرون او َتَنْصِفون اقَوِىَ الظَّلَمَةُ عَليْكُمْْ)
8/ جلوگیری از تلاش ستمگران برای خاموش کردن مشعل هدایت پیامبرانه.
(وَعَمِلُوا فى اِطفاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ)
در پایان حدیث، گویا امام، پیشاپیش از این جماعت، احساس نومیدی می کند و وی را به یاری اینان امیدی نیست، زیرا ختم کلامش، رجوع به خداوند و تکیه بر وی، به عنوان مقصد پایانی است:
«خداى ما را كفايت است و بر او تكيه مى كنيم و به سوى او رومى آوريم و بازگشت ما به سوى اوست.» (حَسْبُناللّهُ وَعَليهِ تَوكَّلنا وَاليهِ اَنَبْنا وَاِلَيْهِ الْمَصيرُ).
متن حدیث و ترجمه آن:
«ثُمَّ اَنْتُمْ أيَّتُها الْعِصابةُ عصابةٌ بِالْعِلْمِ مَشهُورةٌ وبالخير مَذكورةٌ وَبالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَبِاللّه فى انْفُس النّاس مَهابَةٌ. يَهابُكُم الشَّريفُ وَيُكْرِمُكُمُ الضَّعيفُ وَيُؤْثِرُكُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَلا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ، تُشَفَّعُونَ فِى الْحَوائِج اِذَا اَمْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها
وَتَمْشُونَ فِى الطَّريقِ بَهَيْبَةِ (بهیئه) الْمُلُوكِ وَكَرامَةِ الاَكابِرِ أَلَيْسَ كُلُّ ذلِكَ اِنَّما نِلْتُمُوه بِما يُرْجى عِنْدَكُمْ مِنَ القِيامِ بِحَقّ ِاللّهِ وَاِنْ كُنْتُمْ عَنْ أَكْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرونَ»
شما ای گروه علمای حاضر، ای گروهیکه مشهورید به دانشمند بودن، به نیکی یاد می شوید، به اندرزگویی و نصیحت کردن در جامعه معروف شده ابد، به خاطر خدا، در دل مردم هیبت و شکوه پیدا کرده اید، قدرتمندان از شما بیم دارند وضعیفان به شما احترام می گزارند، مردم شما را بر خود برتری داده اند و خویش را از امکاناتی دریغ داشته و آن امکانات را بر شما ارزان و رایگان داشته اند، کسانی که هیچ برتری و هیچ قدرتی بر آنان ندارید. هرگاه نیازمندان از دستیابی به نیاز خویش محروم می شوند شما را واسطه رفع نیازهای خویش قرار می دهند. در کوچه و خیایان با هیبت و شکوه شاهان و بزرگان راه می روید. آیا به این احترامات و این جایگاه بدین سبب دست نیافته اید که از شما انتظار می رود به اجرای قانون خدا همت ورزید، اگر چه در بیشتر موارد در اجرای این قوانین کوتاه آمده اید؟
فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الائمَّةِ، فَأمَّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَأَمَّا حَقَّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُم. فَلا مالاً بَذَلْتُمُوهُ وَلانَفْساً خاطَرْتُمْ بِها لِلَّذى خَلَقَها وَلا عَشيرَةً عادَيْتُموها فى ذاتِ اللّه .
أَنْتُمْ تَتَمَنَّونَ عَلَى اللّه جَنَّتَهُ وَمُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وَأَماناً مِنْ عَذابِهِ.
حق پیشوایان و حق ملت را فرو گذاشتید، حق ضعیفان را ضایع کردید، ولی آنچه را حق خویش می پنداشتید پیگیری کردید. نه پولی خرج کردید و نه جانی در راه آفریینده آن به خطر انداختید، و نه به خاطر خدا به نبرد با گروهی در افتادید. شما آرزوی بهشت و همنشینی با پیامبران و امان از عذاب خدا دارید.
لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّها الْمُتَمَنّونَ عَلَى اللّهِ أَنْ تَحِلَّ بِكُمْ نِقْمَةٌ مِنْ نَقِماتِهِ لاَِنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرامَةِاللّهِ فُضِّلْتُم بِها وَمَنْ يُعْرَفُ بِاللّهِ لا تُكْرِمُونَ وَأَنتُمْ بِاللّه فى عِبادهِ تُكْرَمُونَ
وَقَد تَرَوْنَ عُهودَاللّه مَنْقوضَةً فَلا تفزَعُونَ وَأَنتُمْ لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِكُم تَفْزَعُونَ وَذِمةٌ رَسُولِ اللّه مَخْفُورةٌ (مَحْقورةٌ) وَالْعُمْىُ وَالْبُكْمُ وَالزَّمْنى فى الْمَدائِنِ مُهْمَلَةٌ لا تُرحَمونَ، وَلا فى مَنْزِلتِكُمْ تَعْمَلُونَ وَلا مَن عَمِلَ فيها تُعينُونَ. وَبِالاْدِّهانِ وَالْمُصانَعَةِ عِنْدَالظَّلَمةِ تَأمَنُونَ كُلُّ ذلِكَ مِمَّا أَمَرَكُمُ اللّهُ بِهِ مِنَ النَّهىِ وَالتَّناهِى وَانْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ
ای گروهی که چنین توقعاتی از خدا دارید، برایتان بیمناک هستم که خداوند نکبتی از عذابهای خویش بر شما روا دارد، زیرا شما در سایه کرامت الهی به جایگاهی برتر دست یافته اید، ولی خداشناسان واقعی را ارج نمی نهید، در حالیکه شما به خاطر خدا مورد احترام و تکریم هستید. شما می بینید که پیمان هاییکه در برابر خدا منعقد شده (قراردادهای اجتماعی برای مناسبات و روابط اجتماعی) شکسته می شود ولی فریادی بر نمی آورید، شماییکه بخاطر پاره ای از قراردادهای پدرانتان نگران شده و فریاد می کنید، در حالیکه تعهداتی که در برابر پیامبر خدا شده فراموش شده است، نابینایان و لالان و زمینگیرشدگان در شهرها بی کس و کار مانده اند و کسی به آنان ترحم نمی کند، و شما نه به قدر و جایگاه خویش عمل می کنید و نه به آنانی که دست به اقدام می زنند یاری می رسانید، و با چربزبانی و چاپلوسی جایگاه خویش را نزد ستمگران تامین می کنید، در حالیکه نهی شده اید از اینگونه رفتارها، و مامور شده اید که یکدیگر را نیز نهی کنید از این رفتارها، و شما در این امور خود را به غفلت و بیخبری می زنید.
و أَنْتُمْ أَعْظَمُ النّاسِ مُصِيبَةً لِما غُلِبْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ مَنازِلِ العُلَماءِ لَوْكُنْتُمْ تَشْعُرون (تعنون) ذلِكَ بِأَنَّ مَجارى اْلاُمورِ وَاْلاَحْكامِ عَلى أَيْدِى الْعُلَماءِ بِاللّه اْلاُمناءِ عَلى حَلالِهِ وَحَرامِهِ فَأَنْتُمُ الْمُسْلُوبُونَ تِلْكَ الْمَنْزلَةَ وَمَا سُلِبْتُم ذلِكَ إِلاّ بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ الْحَقِّ وَاْختِلافِكُمْ فِى السُّنَةِ بَعْدَ الْبَيِّنَةِ الْواضِحَةِ
و مصیبت و گرفتاری شما از دیگران بیشتر است زیرا منزلت جایگاه عالمانه از شما بازگرفته شده است، اگر ادراک کنید. زیرا مجرای امور و احکام بر عهده دانشمندان خداشناس و دانای به حلال و حرام خدا می باشد، ولی این منزلت از شما بازستانده شده است، محروم شدن شما از این جایگاه به دلیل فاصله گرفتن شما از حق و اختلاف شما در سنت و شیوه پیامبر است پس از آنکه برهان های روشن بر آن اقامه شد.
ولَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى اْلاَذى وَتَحَمَّلْتُمُ الْمَؤُونَةَ فى ذاتِ اللّه كانَتْ أُمورُاللّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَعَنْكُمْ تَصْدُرُ وَاِلَيْكُمْ تَرْجِعُ ولكِنَّكُم مَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَاسلمتُم (استَسلمتُم) أُمْورَاللّهِ فى أَيديهِم يَعْمَلُونَ بِالشُّبهاتِ ويَسيرُون فى الشَّهَواتِ
شما اگر بر اذیت و آزارها بردبار بودید و در راه خدا تحمل کرده و هزینه آن را می پرداختید، تصویب امور به شما احاله می شد، ولی شما به ستمگران فرصت دادید که این کارها را از شما بستانند و کارها را به آنان واگذار کردید، و آنان نیز بر اساس حدس و گمان رفتار کرده و از شهوات و تمایلات نفسانی خویش پیروی می کنند.
سَلَّطَهُمْ عَلى ذلِكَ فِراركُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَاعْجابُكُمْ بِالْحَياةِ الّتى هِىَ مُفارِقَتُكُم فَأَسْلَمْتُمْ الضُّعَفاءَ فِى أَيديهِم فَمِنْ بَيْن مُستَعبَدٍ مَقْهُورٍ وبَيْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلى مَعيشتِهِ مَغْلُوبٍ يَتَقَلَّبُونَ فِى الْمُلْك بآرائِهِمْ (بآرائكم) وَيَسْتَشْعِرونَ الْخِزْىَ بِأَهْوائِهِمْ اِقتِداءً بِاْلاَشْرارِ وَجُرْأَةً عَلى الْجَبّارِ فى كُلِّ بَلَدٍ منْهُمْ عَلى منْبَرِهِ خَطيبٌ مِصْقعٌ فَاْلاَرضُ لَهُمْ شاغِرةٌ وَأَيْديهمْ فيها مَبْسوطَةٌ وَالنَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لا يَدْفَعُونَ يَدَ لامِسٍ، فَمِنْ بَيْن جَبَّارٍ عَنيدٍ وَذى سَطْوَةٍ عَلى الضَّعفَةِ شَديدٍ، مُطاعٍ لا يَعْرِفُ الْمُبْدِءَ المُعيدَ
فرار شما از مرگ و دلبستگی شما به زندگی ناپایدار سبب سلطه آنان بر شما شد. شما توده ناتوان را به چنگال اين ستمگران گرفتار آورديد تا يكى برده وار، سركوفت شود و ديگرى بيچاره وار سرگرم تامین مایحتاج زندگی اش باشد. و حكام خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه خورند و با هوسبازى خويش، ننگ و رسوايى به بار آورند، پيرو بدخويان گردند و در برابر خدا گستاخى ورزند. در هر شهر سخنورى از ايشان بر منبر گماشته شده است. زمین زير پايشان پراكنده و دستشان در دخل و تصرف در آن گشاده است . مردم توان و قدرت دفاع از خویش ندارند، بنده و برده آنان هستند، بنده يك حاكم ديكتاتور و كينه ورز و بدخواه که بيچارگان را مى كوبد و به آنها قلدرى و سختگيرى مى كند و آن ديگر فرمانروايى مسلط كه نه خدا را مى شناسد ونه روز جزا را.
فَيا عَجَباً وَمالى لاأَعْجَبُ وَاْلاَرضُ مِنْ غاشٍّ غَشُومٍ وَمُتَصَدِّقِ ظلومٍ وعامِلٍ عَلى المُؤمِنينَ بِهِمْ غَيْرُ رَحيمٍ، فَاللّهُ الْحاكِمُ فيما فيهِ تَنازَعْنا وَالْقاضى بِحُكْمِهِ فيما شجَرَ بَيْنَنا.للّه
شگفتا! و چرا شگفت زده نباشم! كه زمین در تصرف مرد دغلباز ستمكارى است كه مأمور مالياتش ستمگر و نامهربان است. خدا درمورد آنچه درباره اش به كشمكش برخاسته ايم و آنچه بین ما رخ داده است حكومت و داورى خواهد نمود.
اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ ما كانَ مِنَّا تَنافُساً فى سُلْطانٍ وَلاَ الِْتماساً مِنْ فُضولِ الْحُطامِ وَلكِنْ لِنُرِىَ المعالِمَ مِن دِينكَ ونُظْهِرَ اْلا صْلاحَ فى بِلادِكَ وَيَأمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ ِعبادِكَ وَيُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَسُنِنِكَ وَاَحْكامِكَ فِانّكُمْ اِنْ لا تَنْصُرون او َتَنْصِفون اقَوِىَ الظَّلَمَةُ عَليْكُمْ وَعَمِلُوا فى اِطفاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ وَحَسْبُناللّهُ وَعَليهِ تَوكَّلنا وَاليهِ اَنَبْنا وَاِلَيْهِ الْمَصيرُ».
خدايا! تو مى دانى آنچه از ما سرزده (يعنى مبارزه بر ضد دستگاه حاكمیت اموى) رقابت در به دست آوردن قدرت سياسى نبوده و نه جستجوى ثروت ونعمتهاى اضافی، بلكه براى اين بوده كه اصول و ارزشهاى درخشان دينت را بنمايانيم، و در كشورت اصلاحات پديد آوريم، و بندگان ستمزده ات را ايمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانيم. و به وظايفى كه مقرر داشته اى و به سخن و قوانين و احكامت عمل شود. بنابراين، شما (گروه عالمان) اگر ما را يارى نكنيد و در گرفتن داد ما با ما همصدا نگرديد، ستمگران در مقابل شما قدرت بيشترى پيدا خواهند نمود و در خاموش كردن مشعل فروزان پیامبر، تلاش خواهند کرد، خداى ما را بس است و بر او تكيه مى كنيم و به سوى او روی مى آوريم و بازگشت ما به سوى اوست.
* متن نوشتاری سخنرانی ایراد شده در شب عاشورای حسینی (محرم 1434 قمری- آذر 1391) در جلسه جمعیت رحمان- پاریس.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.