مقدمه
در سوره مؤمن به مبانی بروز مجادله و روشهای اصلاحی برخورد به آن پرداخته شد. در راستای توسعه که با تنزیل کتاب در قالب حکمت، رحمت و رحمت خاص (رحیم) بیان شده است انسانها در شرایط زیست محیط ممکنات به تعاملو توسعه می پردازند و گفتمانهای متفاوتی را خلق می کنند. در سوره مؤمن به نقش مؤمن با ویژگیهای خاصی که برای آن برمی شمارد به نقش او در این دوران می پردازد. در سوره فصلت به تفصیل سورۀ مؤمن با شناخت تمایزات، تفاوتها و تنوعات می پردازد و روش برخورد اصلاحی در جدالها را به تفصیل بیان می کند. فضای گفتمانها، شخصیتها و بازیگران، کنش ها را در دوران مجادله وروش برخورد اصلاحی را به تفصیل بیان می کند.
در سورۀ شوری که مسلمین در دوران انتقالی از نهضت به نظام هستند شرایط و نیازها ونحوه الگوی زندگی تغییر خواهد کرد و باز شدن جامعه باعث بروز اختلافات در درون جامعه خواهد شد که نیاز به قوانین (کتاب)، حکم جهت داوری، و میزان جهت تمیز عدالت می باشد. در دوران جدید فضای گفتمانی جدیدی شکل خواهد گرفت و نحوۀ تنظیم رابطه و تعامل با توسعه (رزق)، امکانات و دستآوردها بسیار مهم است و خط تمایل افراد جامعه بخصوص سران نهضت در دوران نظام به استفاده بیش از حد، بدون کسب توانایی و انجام کار از امکانات جامعه بسیار زیاد می باشد. احتمال بروز فساد به صورت شبکه ای و از بین رفتن قبح آن و ترویج آن بسیار زیاد است و جامعه را دچار عدم تعادل، اختلاف و بروز مجادله می کند. در سوره شوری بررسی دوران توسعه از طریق وحی به منزل تشریح قانون و نیاز به کتاب مطرح می شود. برای حل اختلافات نیاز به حکم جهت داوری و اجرای عدالت به کمک میزان خواهد بود. طرح یک الگوی زندگی سالم با تنظیم رابطه درست با “مشی، رزق و قدر” و یک مدل زندگی در این سوره آمده است.
در سه سوره فوق الذکر علل انحراف از جامعه متعادل را در مجموعه ای از عوامل فکری، شخصیتی و تمایل خارج از اندازه به تمتعات دنیائی بدون کسب ظرفیت، توانائی و کار کردن می داند.
در سوره زخرف به نقطه اوج سلطه بر ثروت به کمک سایر عوامل می پردازد که باعث بروز شرک و مجادله می شود واژه هایی گفتمان، شخصیتها و کنش های این دوران را تبیین می کند.
نام سوره “زخرف” به معنای جواهرات است. و در این سوره روی تسلط بر دارائیها و امکانات جامعه به کمک سایرعوامل به عنوان سنبل نظام ارزشی شرک که منجر به شکل گیری جامعه نامتعادل می شود تمرکز می کند. زخارف و تمتعات دنیائی عامل اصلی انکار مجموعه توحید و یگانگی جهان هستی، عدم تنظیم رابطه درست با آنها و ایجاد یک جامعه نامتعادل است. در نهایت تجارب انسانی در قالب کتابهای خواندنی، روشن و واضح و روشنگر با کمک عقل دریافت نمی شود و به سلطه یا تحت پوشش سلطه با تقلید منجر می شود.
طرح مبانی: “رحمانیت – عبادت”
در سوره های قبلی فرآیند زایش، ریزش و رویش مستمر در جهان هستی را با واژه های کتاب، محوریت حکمت و رحمت به عنوان مجموعه ای تجربی، خواندنی و تاریخی شده و روشن، واضح، بشیر،نذیر، هدایت، درمان، ضروری و حق و یا وحی، رحمت و نعمت آورده شده است. این توسعه مستمر و دائمی یک فرآیند ضروری و حق بوده و پدیده ها و انسانها در یک طیف ساختاری – ارادی به تعامل با آن براساس زیست – محیط ممکنات می پردازند و گفتمانهای متفاوتی را شکل می دهند. نحوه نگرش به این تعامل بسیار مهم است که محصول آن ایجاد یک جامعه متعادل یا نامتعادل با زندگی سالم یا ناسالم است. گفتمان شکل گرفته طیفی از گفتمان توحید – شرک است که در دورانهای مختلف حالات مختلفی دارند. تعامل انسانها براساس سامانه دانائی، میزان پاکی (طیب بودن)، توانائی و ظرفیت آنهاست و نعمتها را براساس این مجموعه عوامل (قدر) جذب می کنند و این فرآیند ضروری، دائمی و حق است.
این دریافتها متناسب نیازهای جامعه صورت می گیرد و گفتمان خاص دوران خود را می سازد؛ و این همان وحی است و همواره تعمیم می یابد. دستآوردهای این گفتمانها اگر در تعادل و سازگار با مجموعه جامعه باشد، جهت گیری یگانگی داشته باشد، منافع عموم را ملحوظ نماید، حقوق شهروندی را ایجاد کند دارای جهت گیری توحیدی است ولی اگر براساس منافع خاص ، انحصار و سلطه یک قشر خاص شکل یابد دارای جهت گیری شرک است . این گفتمان توحید – شرک در قالبهای متفاوت و دورانهای مختلف همواره ادامه داشته است.
در این سوره واژه های “رحمان”(1) و “عبادت”(2) به ترتیب هفت بار و نه بار آورده شده است که در صد بالائی است.
در قرآن الوهیت، ربوبیت و مالکیت را دریک بسته برای جهان هستی آورده است تا از تفکیک آنها و اتصال به منابع مختلف پرهیز شود. در یک نگرش کلی در تاریخ ادیان و نحوه فهم مردم می توان دریافت که جدایی این عوامل باعث بروز شرک، ایجاد واسطه ها و طرح پدیده پرسش واسطه ها شده است. عالمان دینی عموماً با قرار دادن خود بین این عوامل و واسطه اتصال به الله به سلطه مردم مبادرت ورزیده اند.
در نظرگیری توأمان “رحمانیت – عبادت” که در این سوره مطرح شده است یک رابطه مستقیم بلاواسطه بین انسانها و نظام جهان هستی برقرار می کند که اراده انسان به یاری او می آید و رابطه خود را آزادانه تنظیم می کند که باعث رشد او خواهد شد.
“رحمانیت” تداوم زایش، ریزش و رویش” نعمتهای هستی است و خلقت همواره در جریان است (کل یوم هوفی الشان) این رحمت به صورت عام برای همه پدیده ها در حال ریزش است و پدیده به صورت عام (رحمان) و انسانها به صورت خاص (رحیم) متناسب قدر خود این رحمت را جذب می کنند ولی در رابطه با انسان میزان قدر متفاوت و بستگی به سامانه دانایی و میزان پاکی او دارد. این رابطه یک حالت دو طرفه دارد و نیاز به واسطه ندارد و تراشیدن واسطه منشاء بروز شرک و سلب آزادی انسان خواهد بود و انسانها بجای تنظیم رابطه آزادانه با منابع رحمت و اتصال به او به پرستش “بت” های تراشیده شده و یا “بت” های ذهنی ایجاد شده فراخوانده می شوند و شروع انحراف و سلب آزادی خواهد بود. وقتی این واسطه ها بتکده ها، اربابان کلیسا، روحانیون باشند به تولید گفتمان شرک می پردازند و اگر با عوامل ثروت و قدرت جمع شوند انحصار یکپارچه قدرتمندی خواهد شد که کلیّت جامعه را نامتعادل می سازد. مبارزه ابراهیم با بت شکنی و بت پرستی (واسطه پرستی به طور کلی) و فرآیند استدلال توحیدی تا اتصال عاشقانه به توحید و یگانگی جامع ترین نوع آموزش و پرورش بوده است.
“عبادت ” به همراه “رحمانیت” فهم و درک جامع توحیدی می انجامد. “تعبد” صیقلی دادن نفس انسان و اتصال آن به مجموعه هستی است. رابطه درست و متعادل با نزول رحمت براساس طرح “مشی، رزق و قدر” در سورۀ شوری و “نعمات” در سایر سوره ها یک زندگی متعادل سالم ایجاد می کند و در سوره زخرف تلاش عابد در این راستا را “عبادت” می گوید وگرنه تمایل به سمت زخرف و ایجاد شرک خواهد شد.
مفهوم عبادت
اتصال عابد به معبود به چند محور کلیدی نیاز دارد:
1 – دائماً در مسیر شوندگی بودن که صیرورت نیزمی گویند.
2 – درک فرآیندی داشتن.
3 – نیاز به طرح و مشی که بتواند فرد را دائماً در این شدن حفظ کند.
عبادت تلاش و کوشش فرد در تمام ابعاد ذهنی، روانی، جسمی، فکری، عملی و رفتاری در رابطه با اتصال بدون واسطه به معبود است تا مجموعه شاکله وجودش صیقل یافته و اساساً به فکر بدی نیفتاده بلکه همه چیز و همه کس را دوست بدارد.
عبادت در انزوا و خلأ صورت نمی گیرد بلکه دررابطه فعال با همه پدیده و افراد صورت می پذیرد. در تفکر مجرد و قشری عبادت از طریق “تشیع” صورت می گرفته است که این نیز عاملی جهت انحراف انسانها بوده است زیرا مسئولیت و آزادی انسان نفی میشود و واسطه ها فعال می شوند. در عبادت باید سه ویژگی همواره حضور داشته باشد:
1 – اتصال :
فرد باید همیشه از جنبـۀ درونی و خودآگاهی و سپس تعامل با اجتماع متصل به جهان هستی و هماهنگ با آن باشد. این اتصال در مجموعه شرایط زیست – محیطی ممکنات محقق می شود.
2 – اجتماع :
در فرآیند عبادت فرد خود را در کوران اجتماع صیقل می دهد، مرزی بین خود و سایرین نمی بیند (عدم منیت) علائق فردی در دریای جامعه، طبیعت و تاریخ محو می شود و احساس یگانگی پیدا می نماید.
3 – انتظام :
عبادت در هر دوره قالب و شکل خود را باید پیدا نماید و این نظم باید هماهنگ با روح طبیعت، انسان و جامعه باشد ولی بدان وابسته نشود. افراد با همه ی تفاوتها در کنار هم و پذیرش هم در راستای یگانگی بدون برتری برای منافع عمومی و در راستای جهان هستی حرکت می کنند.
باید مراقب بود این قالب های منظم که متناسب شرایط و فرهنگ هر دوره است و حالت و صور سنبلیک پیدا می کند بجای محتوا قرار نگیرد و همه ادوار فقط اصالت به قالبها داده نشود.
بنابراین در راستای درک تنظیم رابطه درست و متعادل با “رحمانیت – عبادت” می تواند به کسب نعمات دست یافت و آنرا توسعه داد و این خیر نامیده شده است.
در نظرگیری واژه های متفاوت در سوره های متفاوت به صورت توأمان یک گفتمان اصولی ایجاد خواهد کرد ولی بررسی تفکیکی آنها منجر به تولید گفتمان اصولی و یا درک گفتمانهای تولید شده نخواهد شد و این نوعی مجرد اندیشی است که در اثر عدم در نظرگیری تئوری ساختار روایت ارتباطات و گفتمان در فهم و دریافت متون است.
گفتمان توحیدی در اول سوره با واژه کتاب که دارای ویژگیهای “مبین” ،” قرآن عربی”، “حکیم” و “ذکر” است که باید با عقل آنرا دریافت؛ آورده شده است. این کتاب مجموعۀ دستآوردهای پیامبران و مصلحین است که به صورت تجربه بشری در دسترس نسلهای آینده به صورت دائمی قرار می گیرد.
“مبین” به معنای آشکار و روشن است. “بین” به معنای فاصله است که این فاصله و تمایز باعث تمیز و درک و فهم می شود. “قرآن” کلمۀ مصدر به معنی “خواندن” است و در زمان پیامبر نظام “گفتاری” در ارتباطات غالب بوده است و لذا گفتار دریافتی پیامبر “قرآن” به معنای خواندنی نامیدهشده است. اگر فضای ارتباطی غالب نوشتاری و یا سایر عوامل و ابزار شناختی بود همان نام را برخود اطلاق می کرد. در قرآن در آیات متفاوتی این برداشت را میتوان دید(3) البته باید توجه داشت که مردم زمان پیامبر قرآن را به صورت کتاب و خواندن به مفهوم نظام “نوشتاری” نمی خواندند بلکه به صورت گفتاری در خواندند و آنرا حفظ میکردند.
قرآن از ریشه “قرا” به معنی جمع کردن و بهم پیوستن اجزاء هر پدیده است. خواندن یک متن نیز به مفهوم خواندن و درک آن و جمع کردن معنای کلمات و جملات در یک مجموعه است. بررسی هر پدیده به صورت یافتن عوامل و اجزاء آن، ارتباط آنها با هم و دریافت کلیت آن در جمع کردن و جمع بندی آن نمایان میشود.
واژه “عربی” در مقابل “عجمی” به معنای فصیح و روشن است.
واژه “حکمت” به معنای یکپارچگی و نظام وار است. پس کتاب در این چند سوره به معنای مجموعه دستآوردهاست که به صورت وحی، شوری و دریافتهای انسانها جمع شده است و به نسلهای آینده به صورت مستمر انتقال می یابد و این دستآوردها روشنگر، واضح و خواندنی است.
بنابراین نزول کتاب که همان زایش، رویش و افزایش نعمت هاست؛ رحمت می باشدو انسانها براساس میزان توانایی، سامانه دانایی و پاکی و قسمتی از آنرا دائماً دریافت می کنند و این تعامل و فرآیند ضروری و حق است.
در سوره های مؤمن، فصلت و شوری این فرآیند در قالب “مشی، رزق و قدر” بررسی شد و در این سوره تقسیم رحمت را در شبکه تعامل انسان با رحمانیت تعریف می کند. و هر فرد براساس میزان ظرفیت، توانایی و پاکی خود آنرا تسخیر می کند و این فرآیند را خیر می داند.(4) فرآیند کسب رحمت و نعمت یکسان است ولی سطوح و تجلیات متفاوتی متناسب انسانها دارد. این فرآیند ویژگی حق بودن و ضروری دارد یعنی این فرآیند مستمر در حال شدن است و پویائی آن همیشگی و جاودان است.
قرآن در این سوره به صراحت آنرا بیان کرده است(5) و با بکارگیری کلمات “لقد جئناکم، فلما جاءهم” این حق بودن را تاکید کرده است.
این حق بودن که زایش و ریزش و رویش نعمات و رحمت ها به صورت مستمر و توسط انسان و پدیده ها جذب و تسخیر میشود در حالات، کیفیات و جلوه های مختلف بروز می کند و قرآن در سوره زخرف آن را بیان کرده است. آمدن هدایت(6) ، آمدن رسول و حق(7) ، آمدن حق(8) ، آمدن آیات(9) و آمدن عیسی(10) جلوه هایی از آن است.
مجموعه این رحمانیت در کتاب و به صورت قرآن خواندنی به صورت وحی آمده است و وحی همواره ادامه دارد که در سوره شوری به تفصیل آمد.
خروج از این فرآیند حق به معنای استفاده “شر” از رحمت و نعمت است و در سوره شوری این خروج را “ظلم” و قشر آنرا “ظالمین” خوانده بود و در سوره زخرف آنها را “مترفین” می نامد زیرا بحث زخرف مطرح است(11). و این شبکه جدا شده و دور شده از رحمانیت را در اثر تاریکی و عدم بصیرت می داند که با واژه “یعش” آورده است و این حالت را شیطانی نامیده است(12).
پس گفتمان توحید – شرک در این سوره نحوه تنظیم رابطه با پدیده “رحمانیت – عبادت” است و دوری – نزدیکی از آنرا با بازیگران “متقین – مترقین” طرح کرده است.
این فرآیند حق است که در دو سوره قبلی به آن حق، عزیز، حکیم و حمید نیز اطلاق کرده بود.
تبارشناسی زیاده روی
در بحث “رحمانیت – عبادت” که به عنوان مبنای بحث طراحی شد؛ مشخص شد که نعمت ها به طور مستمر و دائمی در حال زایش، رویش و افزایش هستند. نعمت تصرف هر چیزی است که راستای آن به سمت تطابق با جهان هستی باشد و این فرآیند را قرآن “خیر” می نامد(13). جذب خیر با مصرف کردن خیر آن همراه است و در راستای منافع عمومی خواهد بود. تصرف و تسخیر نعمات (رحمانیت) در اثر میزان سامانه دانایی و پاکی انسان است و در قالب عقل و کار صورت می گیرد. هر فرد به میزانی که ظرفیت دارد کسب می کند. اگر انسانها در جهت جمع کردن نعمات بدون کار و غیر متناسب ظرفیت خود اقدام کنند دستآوردها متناسب ظرفیت آنها نخواهد بود و لذا “خیر” نیست و به روش دیگری آنرا مصرف خواهند کرد. این فرآیند باعث بروز زیاده روی و حرص خواهد شد و نهایتاً سلطه ایجاد خواهد کرد و در اوج آن فساد را رواج می دهد و اگر گسترش یابد شبکه ای به هم تنیده از فساد در جامعه ایجاد خواهد کرد.
(نقیض له شیطانآ آیه 36) و اگر با قدرت و معرفت (مذهب) همراه شود بسیار پیچیده و قدرتمند شده و سلطه را در همه ابعاد می گستراند و فساد فراگیر میشود(14).
تمام تلاش سوره های هفت گانه حواییم ایناستکه به تبیین بروز مجادله در ابعاد مختلف و نحوه برخورد اصلاحی با آن در شرایط مختلف بپردازد و ریشه و مبنای بروز اختلافات را از نظر فکری در نحوه تنظیم رابطه با رزق، نعمات و رحمانیت تبیین نماید. این مبنای فکری در اثر بکارگیری ابزار و عوامل شناخت نوع شخصیت انسانها در رفتار اجتماعی آنها نمایان می شود. تجمیع منابع معرفت، قدرت و ثروت را با واژه های متفاوت در این سوره ها بیان می کند.
انسان در اثر ارتباط زنده است وچیزی به جز ارتباط نیست. ماهیت ارتباط و تعامل با پدیده ها و انسانها ایجاد علاقه منجر می شود که امری طبیعی است ولی وابستگی به این ارتباط باعث کاهش دریافت و فهم و پاکسازی می شود.
این فرآیند “پرسش” است و پرستش مخصوص “بت ها” نیست بلکه هرگونه وابستگی نوعی پرستش است و متناسب شرایط از ساده به پیچیده تغییر می کند مانند پرستش خانه، ماشین، فرزند، شغل، حرص به جمع آوری امکانات و یا ترکیبی از عوامل مختلف قرآن که در سوره بقره (گاو) این وابستگی را تبیین می کند. گاو سنبل ارتزاق، باربری، حمل و نقل و همه چیز مردم بوده است(15). بطوریکه قرآن در آیه می گوید آنها گاو را می نوشیدند(16)، یعنی گاو جزئی از وجود آنها شده بود و درونشان جاگرفته بود. حتی در سفر موسی به کوه طور دوباره، به پرستش گوساله برگشتند. در پدیده قربانی و به قصد دوری از پرستش گاو، عکس العمل مردم و بهانه جوئی های مختلف آنها بخوبی در این سوره آورده شده است و در سوره انعام تجمیع این وابستگی با قدرت و مذهب توسط علمای یهودی به منظور سلطه بر مردم با تسلط بر نیازهای اولیه مردم که گاو و نحوه ارتزاق از آنها بوده است بخوبی تبیین شده است.
پرستش امور زندگی یا بطور کلی واسطه ها که مانع از اتصال انسان و تنظیم رابطه متعادل با نعمات شود باعث کاهش فهم و دریافت می شود و درجه آزادی انسان را کاهش می دهد.
ابراهیم (ع) مبارزه خود را نه با “بت ها” بلکه با “بت پرستی” قرار داد و به موازات آن به فرآیند فهم توحید و اتصال پرداخت.
برای ریشه یابی علل “بت پرستی” باید به فرآیند شکل گیری تاریخی مالکیت پرداخت تا معلوم شود انسان وقتی اصالت را به زیاده روی، حرص و تمرکز ثروت صرف قرار دهد ناچار نیاز به قدرت جهت برآورده کردن آنحرص پیدا خواهد کرد. تجمع ثروت و قدرت جهت کسب امکانات است ولی چون این زیاده روی با سلطه و زور همراه است حفظ و استمرار آن بسیار مشکل است زیرا مردم را باید معتقد به وضع موجود کرد. انحراف افکار عمومی در خلأ صورت نمی گیرد. و بستر لازم دارد لذا عامل سوم که معرفتی است (مذهب) به کمک قدرت و ثروت می آید و تجمع این سه عامل باعث تمرکز دستگاه و نظام اعتقادی، بت پرستی و پرستش می شود. هر نوع پرستش در هر سطح از این قبیل مانند نژاد پرستی نیز در همین مجموعه تفکر است. طرح خدا برای هر طبقه جهت توجیه قدرتهای مختلف، دستگاه خدایان و سلسله مراتب خدایی جهت توجیه سلسله مرتبهای اجتماعی و همه این توجیهات برای معتقد کردن مردم به وضع موجود و جلوگیری از عصیان آنهاست.
در این فرآیند وقتی مذهب وارد می شود مسئله حساس تر و خطرناکتر می شود زیرا به توجیه تجمیع قدرت و ثروت می پردازد و گاهی بعضاً در قالب وجود امنیت آنرا توجیه می کنند.
لذا بت پرستی و پرستش فلسفه جامعه شناسانه دارد و مبارزه با آن نیز همین ویژگی را دارد زیرا بت پرستی یکنظام اعتقادی جهت توجیه وضع اجتماعی بوسیله دین و خدایان یا هر وسیله دیگر می باشد که به منظور تلقی کردن مردم به تقدس وضع موجود دارد.
واژه های گفتمان
در سوره های مؤمن، فصلت، شوری و زخرف ترکیبی از واژه های متفاوت در مورد ابزار شناخت، منابع فکری، عوامل شخصیتی و گرایشات خارج از حد به امکانات طرح شده است ولی در سوره زخرف چون نقطه عطف زیاده روی و حرص در استفاده از امکانات است واژه های بسیاری بکار رفته است. کلمات زیر بیانگر این امر هستند:
حلیمه، اسراف، حیوه الدنیا، جمع مال، متاع، اسوره من ذهب، (دستبند طلا)، فضه، سرور و قشر مترفین و مسرفین بعنوان بازیگران واژه های بطشا(یال و کوپال به کنایه از فخرفروشی در ثروت)، استهزا، یضحکون و یصدون (شادمانی کردن) به عنوان نوع رفتاری که از خود بروز می دهند(17).
تبارشناسی فساد
در تبارشناسی زیاده روی آمد که انسان در تنظیم رابطه نادرست با “رحمانیت – عبادت” و نعمت های جهان هستی و مبذول نداشتن عقل و کار در کسب امکانات، دارای ظرفیت و توانایی نخواهد شد و به مرور به حرص و زیاده روی بیشتر مبادرت می ورزند. در این فرآیند اگر امکانات محدود باشد و فرصت ها به طور یکسان در برابر همگان قرار نگیرد حرص و زیاده روی سریعتر رشد می کند. زیرا منبع معرفت، قدرت و ثروت امور را در تسلط خود دارد.
به مرور زمان زیاد روی رواج می یابد و به صورت یک شبکه بهم تنیده فساد بروز می کند و اکثر مردم به نحوی و درجاتی آلوده خواهند شد(18).
در تبارشناسی فساد باید به رابطه قدرت – دانش که به صورت یک شبکه بهم تنیده در ساختار جوامع وجود دارد توجه داشت(19). بررسی نظری فساد از دید تاریخی – روانشناسی بسیار مهم است. از دید تاریخی رابطه استبدادو فساد، رابطه مردم و حاکمان ، نحوۀ روی کار آمدن دولتها و حاکمان، میزان کاریزما در رهبران و تبعیت مردم، شخصیت پرستی ونگاه منجی گرائی به رهبران و میزان گسترش مذهب یا وابستگی مذهب و حاکمان نقش مهمی در شکل گیری فساد دارند.
در صورتیکه در ساختار جامعه شبکه قدرت – دانش به صورت شبکه ای فراگیر در همه اقشار مردم توزیع نشده باشد و به فرصتها وامکانات، امکان دستیابی همگانی وجود نداشته باشد، توسعه نامتوازن پدید خواهد آمد. مشارکت در تصمیم گیری، فعالیت در همه ابعاد در جامعه مدنی، نقش آفرینی در شبکه قدرت -دانش، توسعه تساهل و عقلانیت، حمایت از محیط زیست، پذیرش دیگری، برابری جنسیتی، وجود حقوق شهروندی با توسعه نیروی انسانی در رابطه مستقیم است. عبور از دوران “بقاء” به دوران “ابراز وجود” و ترویج آزادی، توسعه و دولت رفاه مشروط به توسعه متوازن هستند وگرنه توسعه امکان برگشت پذیری دارد و زمینه رشد فساد همواره باز خواهد بود.
در نقطه مقابل دولتهای تمامیت خواه، مطلق گرا و مستبد قرار دارند که اگر مبادرت به توسعه نمایند نهایتاً نامتوازن خواهد بود و امکان بروز فساد افزایش می یابد بخصوص اگر این دولتها به مذهب گرایش پیدا نمایند.
بازیگران سوره
در هر سوره بازیگران شخصیتهائی متناسب نحوه مجادله و برخورد از خود بروز می دهند. در این سوره بازیگران بین طیف متقین – مسرفین و مترفین می باشد.
ریشه ها و علل انحراف
انحراف در تنظیم رابطه متعادل با فرآیند “رحمانیت – عبادت” در سوره های حوامیم دارای مبانی فکری، شخصیتی و شناختی بود ولی واژه های متفاوت متناسب شرایط هر سوره بکار رفته است. در سوره زخرف ریشه انحراف بشرح زیر است:
1 – زیاده روی در تمتعات و امکانات
اسراف و زیاده روی در جمع کردن امکانات که در حقیقت بدون ظرفیت و توانایی کسب شده و متعلق به عموم است از عوامل اصلی است و به قشر مسرفین(20) و مترفین(21) می گوید.
تفکر زیاده روی و اسراف در جمع کردن امکانات به صورت فردی و یا با شبکه همفکران خود(22) باعث لذت جوئی و سرگرمی آنها می شود و قرآن آنرا شبیه سازی به شیطان کرده است که منکر “رحمانیت” می شوند.
در مثال تاریخی وقتی موسی پیام خود را اعلام می کند جریانفرعون مبادرت به تمسخر می کنند و نظام ارزشی خود را که قدرت و ثروت است مطرح می کند(23) و شرط رسول بودن را داشتن امکانات و فرشتگان می داند. همین مورد را در مورد پیامبر اسلام نیز بیان می کردند و می گفتند چرا از اشراف قریش نیست.
2 – تقلید و پیروی از فرهنگ خرافی کهن
همانطور که ذکر شد رواج سلطه جهت بهره برداری از امکانات عمومی برای قشر خاص نیاز به تسلط فکری در قالب مذهب خرافی بر مردم است این گونه مردم حاضر نیستند به پیام جدید فکر کنند و یا حتی گوش دهند و اساسآ می گویند ما پیرو سنت گذشتگان و پدران و رهبران خود هستیم(24).
3 – جهالت و نادانی
یکی از عوامل انحراف که مبنای فکری – معرفتی دارد نداشتن علم و پیروی از حدس و گمان است(25).
مصادیق تاریخی
بیان مصادیق تاریخی در قرآن یک روال غالب می باشد و داستان هر پیامبر و قومی را متناسب با موضوع سوره شرح می دهد.
در سورۀ زخرف اشاره به ابراهیم(ع)، مسیح و موسی کرده است. جوهر تمامی مصادیق این است که چیزی به جز پرستش “رحمن” وجود ندارد(26) و اساساً رابطه آنها با جهان هستی بدون واسطه بوده و همگی عبد هستند. و فرآیند “رحمانیت – عبادت” ساری و جاری است. در مورد فرعون به نظام ارزشی او می پردازد که اشاره به نظام ارزشی (قدرت و ثروت) دارد ولی ریشه آن در رب العالمین دانستن خود می داند که واسطه بین مردم و جهان هستی است. این نظام ارزشی در مقام پرستش و واسطه قرار می گیرد و ابزار تسلط بر مردم را فراهم می کند.
داستان ابراهیم(ع)(27) معمولاً در مورد مبارزه با شرک و الگوی توحیدی بودن اوست(28) و فرآیند و طول زندگی او مبارزه با انواع بت ها و پرستش واسطه ها بوده است. و به موازات آن به ارائه نظام بدون واسطه جهت اتصال به جهان هستی می پردازد.
در سوره زخرف سه آیه کوتاه در مورد ابراهیم(ع) آورده است ولی پایه و اساس سوره زخرف است. ابتدا به پدر و قومش در مورد شرک و پرستش واسطه ها اعتراض می کند(29) و سپس می گوید من به پرستش رحمن معتقد هستم(30) و این مبنای فکری را به عنوان یک اثر و رکن پاینده کرد(31).
و در مورد عیسی نیز می گوید او جز “عبد” برای جهان هستی نبوده است(32) و صراحتاً می گفت او خدای من و شما (همه) است پس بجای من او را عبادت کنید که این راه مستقیم است(33) که نشانه مستقیم نفی تثلیت و همه واسطه هاست.
در مورد موسی داستان کمی مفصل تر است. موسی در گفتمان خود با فرعون خود را رسول رب العالمین معرفی می کند(34) ولی جریان فرعون به تمسخر می پردازد(35) زیرا واسطه را رب خود می دانند و تمامی آیات طرح شده توسط موسی را نفی کردند(36). گفتمان فرعون بسیار آموزنده است اشاره به نظام ارزشی خود که قدرت و ثروت و برخورداری از ملک و جواهرات است می کند(37).
منابع قدرت ، ثروت و معرفت جهت استمرار و حفظ سلطه و پرستش خود توسط مردم این نظام ارزشی را بپا داشته اند تا اگر گفتمان حق بروز کرد و این نظام ارزشی را نداشت براحتی او را تمسخر و حذف کنند و همین خواست را از پیامبر نیز داشتند که چرا او فقیر و از طبقه اشراف قریش نبوده است(38). قرآن در این سوره سعی دارد نگرش ضروری و حق را در تنظیم رابطه متعادل با نعمت ها که دائماً در حال زایش، ریزش و رویش هستند (رحمانیت – عبات) تبیین کند و هر کس به اندازه ظرفیت و توانایی خود آنها را کسب نماید و در راستای نظام حق مصرف نماید که باعث رشد و توسعه همه خواهد شد.
جا دارد به داستان ابراهیم مجدداً اشاره شود زیرا رکن، قوام و کلمه باقیه توحید را پایه گذاری کرده است. او دو بعد را به طور همزمان به عنوان فرآیندی فکری و اجرائی دنبال می کرده است.
1 – تعامل و مبارزه اجتماعی با عوامل اصلی انحرافات و وابستگی های انسانی که مانع درک توحید و تنظیم رابطه متعادل قرب با جهان هستی می شود.
2 – چالش فکری جهت دریافت وقرائت جهان هستی و تدوین آن در یک فرآیند استدلالی تا رسیدن به قربانی و اتصال عاشقانه و بدون منیت به جهان هستی.
در این فرآیند ذهنی – عینی با تدوین مشی دائماً به ارتقاء خودآگاهی و فهم خود و دوری از پرستش واسطه، مبارزه با انواع بت ها مبادرت ورزیده است و دائماً آن را ارتقاء بخشیده است.
ابراهیم(ع) از جوانی مشی خود را به مبارزه با “بت پرستی” نه “بت ها” قرار داد و میان کلیه امور اجتماعی این حرکت او از همه اساسی تر و برجسته تر بود. مبارزه با شرک و دعوت به توحید محور اساسی کار او بود و این حرکت را کلمۀ باقیه کرد. به همین دلیل به او “ابراهیم” یا پدر دین گفته اند و سبک حرکت او با سایر پیامبران فرق دارد ولی همه پیامبران در چارچوب نظام تدوینی او متناسب زمان خود حرکت کرده اند. اوج حرکت ابراهیم در کارگاه آموزشی حج متجلی می شود و مبادرت به سنبل سازی عظیم از فرآیند حرکت خود می کند تا بتواند آنرا کلمه باقیه در همۀ اعصار گرداند ولی متأسفانه این حرکت به صورت شکلی در مدتی کوتاه میان مسلمین مرسوم شده است و بعد از آن همه به راه قبلی خود باز می گردند در حالیکه کارگاه حج یک تراپی جهت تغییر فکر در رفتار و تصمیم آن به پس از حج و تمرین دائمی در طول زندگی و ساختن یک زندگی سالم و متعادل است.
قرآن در سوره های دیگر به داستان سنبلیک حج و فرآیند زندگی ابراهیم از جوانی تا پیری برای مبارزه دائمی با شرک و برپائی توحید می پردازد.
روش برخورد اصلاحی
در سوره های قبلی به روش های برخورد اصلاحی می پردازد ولی در این سوره یک روش اصولی اصلاحی دیگر را نیز طرح می کند.
1 – روش بر خورد اصولی اصلاحی
در این سوره بارها به اتخاذ راه “صراط المستقیم” پرداخته است(39) جهت تنظیم رابطه مستقیم “عابد – معبود” و مبارزه دائمی با شرک مستلزم حضور در”صراط المستقیم” است. قرآن برای راه و مسیر واژه های متفاوتی نظیر سبیل، طریق، شریعه، مذهب، مسلک بکار برده است ولی صراط المستقیم راه بدون واسطه (عدم شرک) و اصولی و اساسی است که باید تدوین شود. در آیاتی که کلمه صراط المستقیم آمده است واژه های “مشی، عبد وهدایت” کلیدی است. “هدایت” راه برون و رهبری کردن تا سر منزل مقصود است و فرد را همواره متصل نگه می دارد اگر به توحید فرآیندی نگاه کنند. “مشی” که قبلاً توضیح داده است عبارت است از داشتن طرح و برنامه جهت حرکت ارادی و طی مسیر باشوندگی تا انسان به هدف برسد.
“عبد” فردی است که مسیر “عابد – مصور” را با تلاش و تعادل در زندگی تمرین و طی می نماید.
بنابراین حضور در صراط المستقیم با داشتن خطاهای جزئی(40) فرد را همواره در مسیر اتصال به توحید نگاه می دارد و اگر لغزشی صورت گیرد دائماً و سریعاً بازگشت و اصلاح می کند(41). در سوره حمد تبین صراط المستقیم جهت اتصال اصولی عابد به معبود خواهد آمد.
2 – روش اصلاحی
در سوره های مختلف انواع برخورد و رفتارهای متفاوت پس از طرح گفتمان توحید – شرک و یا مبانی ریزش نعمتها و رحمتها توسط پیامبر طرح شده است که به یک تبارشناسی نیاز دارد. جبهه بندی مقابل گفتمان طرح شده، مواضع نیروهای درون و بیرون، نقش شخصیتها و کنش های آنها و رفتارهای ابراز شده در مقاطع و شرایط مختلف زمانی بسیار متفاوت است.
توجه خاص در یک سوره خاص به نوع رفتار پیامبر بدون ملحوظ کردن تفاوتها وتمایزات رفتارها به صورت تبارشناسانه ما را از ضرورت درک هر یک از برخوردها و رفتارها در حالات و شرایط مختلف باز می دارد و جنبه پرورشی ، تربیتی لازم و جامع را نمی دهد. و لذا با استفاده نابجا و نامناسب یا ناقص به شبیه سازی از رفتارها در شرایط غیرضروری دست خواهیم زد.
در اینجا به دو واژه اشاره کرده است:
(1) ذر
“ذر” از ریشه “وذر” که صیغۀ امر به معنای رها کن و به خود واگذار می باشد. پس از بیان گفتمان توحید و ابلاغ پیام جبهه مخالف (کافرین و مشرکین) به نفی پیام می پردازند که پیامبر مبادرت به آزاد گذاشتن و ترک آنها می کند(42).
در قرآن واژه “ذر” در مقابل کفار، مشرکین، مکذبین و اهل کتاب در سالهای متفاوت آمده است و رفتار پیامبر رها کردن و آزاد گذاشتن آنهاست حتی در شرایط مدینه که در موضع قدرت بوده است. جبهه مخالف مبادرت به کفر، تکذیب، تفرقه، کینه، دشمنی با آیات و پیامبر می کرده است. ولی پیامبر به انزار، صبر و دوری خوانده شده است. قابل ذکر است که رفتار و عکس العمل مخالفان در این مرحله جنبه اعتقادی داشته است و در حالت اجتماعی به تمسخر و استهزا می پرداخته اند و حرکت فیزیکی صورت نگرفته است. لذا به پیامبر در مورد آیندۀ این آزادی با واژه های “نذرهم” آرامش داده شده است.
در سوره زخرف نیز می گوید بگذار در سرگرمی های خود فرو روند و آنها را آزاد بگذار و هیچگونه برخورد فیزیکی توصیه نشده است.
(2) صفح (43)
صفح به معنی به روی خود نیاوردن می باشد. در مقابل پیام ضروری و حق که گفتمان توحید است(44). عده ای کراهت داشتند و به اعتقاد خویش محکم بودند و رحمانیت را نفی می کردند(45). که دعوت به ذر به معنای رها کردن آنها شده بود تا در سرگرمی های خود فرو روند. عده ای از آنها الوهیت را قبول داشتند ولی جامعیت توحید را نفی می کردند و رفتار پیامبر “صفح” به معنی به روی خود نیاوردن بوده و حتی توصیه به سلام به آنها شده است.
پس ملاحظه می شود که نحوۀ رفتار پیامبر حالات متفاوتی داشته است که باید بررسی شود.
تبارشناسی رفتار پیامبر
همانطور که آمد قرآن در سوره های مختلف، زمانهای مختلف، شرایط مختلف و توسط شخصیتها و نیروهای مختلف رفتارهای متفاوتی را توسط پیامبر بروز داده است و به موازات آن توصیه های متفاوتی نیز به پیامبر شده است. حالات و روند رفتار جبهه مخالف فکری اعتقادی، دیالوگ و گفتمان، استهزا و تمسخر، مجادله، ایجاد محدودیت، اخراج از شهر و دیار وسپس برخوردهای فیزیکی سیر کرده است.
واژه های متفاوت و مختلف ذرهم(رها کردن و ترک کردن)، اعراض عنهم(صرف نظر کردن)، تول عنهم(بی رغبتی نشان دادن)، واهجرهم (دوری کردن و فاصله گرفتن همه جانبه) از یکطرف و از سوی دیگر واژه های فاعف عنهم (بخشش)، فاصح عنهم (به روی خود نیاوردن)، دع ازاهم(رها کردن آزار آنها)، عظهم (نصحیت کردن)، فذّکر (تذکر) همگی گویای ضرورت رفتارهای متفاوت در شرایط متفاوت است. بکارگیری یک رفتار – بخصوص صرفاً حرکتهای خشن – بدون در نظرگیری شرایط ، قشربندی، زمان تاریخی تقلیل برداشت قرآن به صورت قشری و مجرد است. در صورتیکه نگرش پویا، تاریخی و روندی که به صورت تبارشناسانه صورت می گیرد بازتاب تربیتی – پرورشی خواهد داشت.
بکارگیری واژه های صبر، انتظار، ابصرهم (نگاه به آینده داشتن)، واستمع (گوش به آینده داشتن)، فتربصوا (انتظار همراه با آینده نگری)، فارتقب (انتظار باحراست)، فهمل (مهلت) و توکل نیز گویای نوع تنظیم رابطه و تعامل متفاوت در دوران مختلف است. این واژه ها به تنهائی یا با هم در قرآن آمده است و امضا در ترجمه ها معنای مشابه برای آنها آمده است.
گفتمان توحید که با شرک مواجهه شده است دارای هدف مشخص بیداری، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت است(46).
نقش پیامبر
در ارائه پیام پیامبر نقش شاهد (ارائه الگو)، بشیر(بشارت به رشد)، نذیر (آگاهی از عواقب سوء) داعی (دعوت به اتصال به جهان هستی) و سراج و منیر (روشنگری راه) را دارد(47).
روش پیامبر
محتوای پیام توسط پیامبر باید با روش عملی اجرائی شود. در قرآن با دو واژه مهم “ابلاغ” و “تذکر” این روش عملی را به تفصیل ارائه کرده است و با مراجعه به آیات دارای واژه های “بلغ” و “ذکر” می توان این آیات را لیست کرد. البته بیان و ترویج بیان در خلآ و به تنهائی صورت نمی گیرد و جبهه های متفاوت و برخوردهای مختلف بروز می کند که به تعاقب آن نقش ها و تعامل کاملتر می شود. پیامبر وطیفه خود می داند که پیام را ابلاغ و تذکر (یادآوری) دهد و برای آن خود را الگو و راهنما نشان دهد (شاهد، بشیر، نذیر، داعی، سراج و منیر).
برای اینکه نقش مجری قانون روشن تر شود پیامبر از یک سری رفتارها منع میشود که به طور اساسی در قالب واژه های “حفیظ” و “وکیل” می آید و دائماً به او یادآوری می شود که تو وکیل و حفیظ مردم نیستی، مسئول رشد و ضرر مردم نیستی حسابرس آنها نیستی و امر مردم به اختیار تو گذاشته نشده است.
بعلاوه در آیات دیگری به صراحت می گوید تو بر مردم جبار و تحمیل کننده نیستی(48)، تو بر آنها سیطره گر نیستی(49)، تو نباید مردم را به انجام با فشار و مشقت با الزام و اجبار واداری (تکلف)(50) نباید مردم را به کاری که دوست ندارند واداری (اکراه)(51)، از نظر روانی مردم را در فشار برای اجرای دین قرار ندهی (جرح)(52) و مردم را الزام به کاری اگر چه کراهت دارند نکنی(53).
به عبارت دیگر گفتمان توحید – شرک هر کس در موضوع و امکانات خود تعامل می کند و هر کسر باید منتظر نتیجه کار خود باشد.
این نوع تعامل گویای اصالت به انسان و ایجاد زمینه آزادی و امنیت جهت رشد و خلاقیت انسانهاست زیرا افراد را نمی توان به اجبار اصلاح کرد.
مواضع مردم
در برابر ابلاغ پیامهای اصلاحی عکس العملهای متفاوت در جبهه داخلی و بیرونی بروز می کند و گفتمان توحید – شرک شکل می گیرد و پیچیده تر می شود. مسلمانان و مخالفان یک طیف وسیعی بوده اند که همگی ترکیبی از شرک، کفر و نفاق را داشته اند و آنچه آنها را تفکیک می کرده است جهت گیری آنها در مسیر “صراط المستقیم” بودن بوده است. لذا در جبهه درونی مؤمنین اهل عمل، مؤمنین ظاهری و کلامی و منافقین بوده اند که قالبهای عافیت طلب، مدعی ایمان، سازشکار، فرصت طلب، منافق کلامی و محارب، راحت طلب و قشری وجود دارند و در جبهه بیرونی کفار و اهل کتاب به طور کلی طرح شده اند که در حالات مختلف مواضع مختلف گرفته اند.
تکوین شخصیت پیامبر
تاریخی شدن قرآن در طول 23 سال و فرآیندی شدن نزول، افراد و شخص پیامبر را نیز متناسب روند زمان تغییر و رشد داده است. پیامبر که خود عبد است باید خود را از نظر معرفتی و شخصیتی رشد دهد تا به مرور زمان به دریافتهای بیشتر و کاملتری برسد(54).
پیامبر در روند ابلاغ پیام و موج تکذیب و استهزاء مخالفان احساس ناامیدی می کرده است و حتی دوست داشته است تعداد گروندگان را زیاد بیند ولی وقتی راندمان کار را می سنجیده است حالت ناامیدی مانند سایر افراد به او دست می داده است. ولی چون پیام جهان هستی را دریافته و خود را نیز پاک می کرده است دائماً به تکوین و خودسازی می پرداخته است تا دریابد که وظیفه او ابلاغ است و زمان بیانگر نتایج پیام او خواهد بود.
این حالات را که به پیامبر دست می داده است را قرآن با واژه های دردمندی به مردم (عنتم)، حرص برای ایمان و هدایت مردم (حرص)، حزن و اندوه از کفر مردم(تحزن)، ضیق صدر بجای شرح صدر، عجله و اندوه و حسرت آورده است که بررسی تبارشناسانه آنها در دوران مختلف حالات و رفتار اصلاحی پیامبر را نشان خواهد داد.
سپس به پیامبر صبر، تسبیح، حمد و صلاة یا ترکیبی از آنها توصیه شده است تا با افزایش ظرفیت حالات یأس و ناامیدی را برطرف سازد.
لذا ضرورت دارد به صورت جامع تمام نقش ها، کنش ها و تعاملات در اثر ابلاغ پیام و محتوا متناسب روش اجرای آن در دوران مختلف و در همه اعصار توسط مصلحین تبارشناسی شود تا نقش تربیتی – پرورشی آن مشخص گردد در غیر اینصورت تفاوت واژه های متفاوت بکار گرفته شده در قرآن در فضاهای گفتمانی شرایط خود لحاظ نخواهد شد و به صورت مجرد، سطحی، کم عمق و قشری برداشت خواهد شد و در فرآیند تاریخی حالات و ابعاد مختلف آن تبیین نخواهد شد. بررسی متون به دور از دورانهای ارتباطات، گفتمانها و زبان شناسی و صرفاً در یک محدوده تاریخی و با توجه به ادبیات صرف منجر به تقلیل و تنزیل متون شده و حتی به کج فهمی و انحراف می انجامد.
پایان کار
گفتمان توحید – شرک ادامه دارد و تعاملات یا به نزدیکی و یا به دوری می انجامد قرآن روند گفتمان توحید را حق و روند گفتمان شرک را باطل می نامد و روش برخورد در دوران تعامل فکری و باورها قبلاً ارائه شد.
در پایان قرآن اشاره به این جهت گیری دارد و خروج و دوری از نظام همآهنگ هستی و عدم تنظیم رابطه متعادل با آن را با واژه “انتقام” بیان می کند.
پاورقی و منابع
(1) سوره مومن آیات 18، 19، 20، 31، 36 و 45
(2) سوره مومن آیات 15، 18، 19، 26، 45، 59، 64، 68 و 81
(3) سوره قیامه ایات 17 و 18، سوره اسری ایه 78 و سوره یونس آیه 15
(4) سوره زخرف آیه 32
(5) سوره زخرف آیه 78
(6) سوره زخرف آیه 42
(7) سوره زخرف آیه 29
(8) سوره زخرف آیه 30 و 78
(9) سوره زخرف آیه 47
(10) سوره زخرف آیه 63
(11) سوره زخرف آیه 23
(12) سوره زخرف آیه 36
(13) سوره زخرف آیه 32
(14) در سوره انعام این پدیده شرح داده خواهد شد.
(15) در فیلم گاو نیز این وابستگی به نحو دیگری نمایش داده میشود.
(16) سوره بقره آیه 93 “واشربوا فی قلوبهم العجل”
(17) سوره زخرف آیات 5، 8، 18، 33، 35، 47، 53 و 57
(18) سوره زخرف آیه 55
(19) به مقاله “تبار شناسی فساد” ، سایت اخبار روز، 27 می 2015 از حسن پویا مراجعه شود.
(20) سوره زخرف آیه 5
(21) سوره زخرف آیه 23
(22) سوره زخرف آیات 36 و 37
(23) سوره زخرف آیات 46 تا 54
(24) سوره زخرف آیات 23 و 24
(25) سوره زخرف آیه 20
(26) سوره زخرف آیه 45
(27) سوره زخرف آیات 26 تا 28
(28) حنیفا وما کان من المشرکین
(29) سوره زخرف آیه 26
(30) سوره زخرف آیه 27
(31) سوره زخرف آیه 28
(32) سوره زخرف آیه 59
(33) سوره زخرف آیه 64
(34) سوره زخرف آیه 46
(35) سوره زخرف آیه 47
(36) سوره زخرف آیات 48 و 49
(37) سوره زخرف آیات 51 تا 53
(38) سوره زخرف آیه 31
(39) سوره زخرف آیات 43، 61 و 64
(40) آیه 37 شوری، نساء 31 و نجم 32
(41) فرآیند توبه و “اواب، منیت و اتابه”
(42) سوره زخرف آیه 83
(43) سوره زخرف آیه 89
(44) سوره زخرف آیه 78
(45) سوره زخرف آیات 78 تا 89
(46) سوره جمعه آیه 2
(47) سوره احزاب آیات 45 و 46
(48) سوره ق آیه 45
(49) سوره غاشیه آیه 22
(50) سوره ص آیه 86
(51) سوره یونس آیه 99
(52) سوره حج آیه 78
(53) سوره هود آیه 11
(54) در آیات اولیه نزول در سالهای اولیه به تکوین شخصیت پیامبر پرداخته خواهدشد.