نگاهی به قانون جدید مطبوعات در روسیه

بحثی پیرامون پدیده رسانه

بالندگی جامعه مدنی روسیه نیازمند نقد دموکراتیک از سیاست های دولت وقت است. مهم است که نقد برنامه ها وسیاست های دولت روسیه از داخل جامعه روسیه با محور منافع ملی شکل بگیرد— و نه از کانال های «ارتباطی» کشورهایی که علیه منافع ملی و دولت روسیه بسیج شده اند.

مجلس روسیه دوما، چندی پیش لایحه ای را به رأی گذاشت که سرمایه گذاری خارجی در بخش رسانه و مطبوعات را به ۲۰ در صد محدود می کند. در حالی که قانون فعلی کشور روسیه اجازه می دهد که از طریق سرمایه گذاری، ۵۰ در صد مالکیت بنگاه های رسانه ای روسیه به شرکت ها و دولت های خارجی تعلق گیرد. در نگاه اول، قانون جدید تداعی کننده اقدامی اقتدارگریانه، ویا حداقل برخلاف ضوابط بازار آزاد باشد. بنابراین، زمینه و تبعات این اقدام چه می تواند باشد؟ برای پاسخ به این سئوال، باید به جایگاه رسانه در جهان فعلی و فرآیند جهانی سازی رسانه پرداخت.
این لایحه در صورتی تبدیل به قانون می شود، که به امضای رئیس جمهور ولادمیر پوتین برسد. طبق متن لایحه، این قانون در اول ماه ژانویه ۲۰۱۶ به اجرا گذشته خوهد شد و شرکت های خارجی یک سال وقت دارند که برنامه مدیریتی خود را با ضوابط قانون جدید تنظیم کنند. بنا به گفته خبر گزاری تاس، مألفین این لایجه از نمایندگان سه حزب کمونیست، لیبرال دموکرات و جاست راشیا بودند.
روزنامه فایننشال تایمز لندن(۲۴ سپتامبر ،۲۰۱۴ ، ص ۶) می نویسد که قانون جدید مطبوعات در عمل حضور رسانه ای غرب را در فضای رسانه ای روسیه کم رنگ تر می نماید. در حقیقت روزنامه بازرگانی—اقتصادی “ودوموستی” به بنگاه های رسانه ای فایننشال تایمز و وال استریت جورنال آمریکا تعلق دارد. دمیتری گودکوف نماینده ای که رأی مخالف در مجلس داده بود، مدعی شد که قانون جدید برای فضای سرمایه گذاری و تکنولوژی رسانه در روسیه مناسبت نیست.
طبق مفاد این لایحه، شرکت های رسانه ای خارجی باید به طور رسمی ثبت شوند و در نتیجه مالیات بپردازند. رأی گیری دور اول در مجلس صورت گرفته و اکثر چشم گیری از نمایندگان از این لایحه حمایت کرده اند. آن ها اظهار داشتند که این لایحه در مورد محدود سازی رسانه های خصوصی نیست، بلکه نفوذ شبکه های رسانه ای خارجی را محدود کرده و در نهایت حمایتی است از ارتباطات و استقلال رسانه ای در روسیه. ولادمیر دنگین یکی از تهیه کنندگان متن لایحه خاطر نشان ساخت که ستون پنجم رسانه های خارجی فیلم هایی به معرض نمایش می گذارند که همیشه روسیه طرف متجاوز است. سرگه میرونوف رهبر حزب سوسیال دموکرات “جاست راشیا” افزود که یک جنگ اطلاعاتی/خبری علیه روسیه بطور علنی شکل گرفته، در نتیجه نقش و سهم بنگاه های خارجی در بازار رسانه ای روسیه نیازمند نظارت قانونی بیشتری است (روزنامه گاردین ۲۶ سپتامبر، ۲۰۱۴). بنا به گفته گاردین، شرکت آکسل سپرینگر ترجیح می دهد که دفتر و مجلات خود را تعطیل کرده، و آن را به افراد روسی نفروشد.
لایحه رفرم قانون رسانه و مطبوعات در روسیه، ۱۵ شرکت جهانی را تحت الشعاع قرار خواهد داد، که در بین آن ها چندین شرکت، امپراتوری رسانه ای محسوب می شوند. کمپانی “هرست” از بزرگترین شرکت های مطبوعات آمریکا در قرن بیستم بوده است. کمپانی “کاندی ناسته” بازوی اروپایی یک شرکت مطبوعاتی آمریکایی بوده که ۱۳۰ مجله در دنیا منتشر کرده و حدود ۱۰۰ وب سایت دارد. شرکت “نیوز کورپ” متعلق به روپرت مرداک، نشریات و کانال های رسانه ای بسیاری را در اروپا، استرالیا، برزیل و آمریکا در کنترل دارد. در طول سال ها، مرداک و سردبیران اش به طور آشکار از سیاست های نومحافظه کاران حمایت کرده است. دو سال پیش بخاطر اقدامات غیر اخلاقی و غیر قانونی شرکت نیوز کورپ مرداک، دولت انگلستان کمیته تفحصی را به راه انداخت که در مورد روش کاری این غول رسانه ای تحقیق و تفحص شود. در بازجویی هایی که کمیته “لوسون” از کارمندان مرداک بعمل آورد، مشخص شد که نه تنها رییس پلیس لندن با به طور پنهانی با روپرت مرداک همکاری می کرده، بلکه مرداک به نخست وزیران انگلستان نزدیک بوده و برای به قدرت رساندن آن ها بسیار موثر بوده است (در وب سایت کمیته لوسون می توان به بازجویی ها از مرداک و کارمندانش گوش کرد).

هرمنوتیک ارتباط جمعی

نکته مهم در بحث رسانه جمعی این است که در جهان تک قطبی فعلی، رسانه ها، توان و ظرفیت پوشش شان در شرایط برابر نیست؛ بخصوص که امپراطوری رسانه ای غرب، انحصار و هژمونی شبکه های خبری را شکل می دهد. به عبارت دیگر، انحصار رسانه ای خواه نا خواه به انحصار گفتمانی می انجامد. بنابراین بحث رابطه “قدرت” و رسانه جمعی در خلا شکل نمی گیرد.
بحث تئوریک حوزه عمومی– و رسانه در پرتو “سیستم قدرت”– به این نکته می پردازد که ابر- رسانه صرفا به ابزار انتقال پیام خبر تقلیل نمی یابد. در حقیقت ابزار رسانه در کنش ارتباطی منفعل نبوده، و در شکل گیری سلیقه، زیبا شناسی، مد و پارادایم غالب نقش فعال و هر چند نامرعی دارد. از دید واقع بینانه در دنیای کنونی، رسانه جمعی بعنوان سخنگوی «نظام قدرت جهانی» متفرق، متنوع و پراکنده نیست.
نظام ارتباطی/ رسانه ای غرب به عنوان متکلم الوحده در جهان، طبیعتا زاویه بخصوصی نسبت به تحولات اجتماعی، سیاسی و تاریخی داشته که در راستای شکل گیری یک سپهر واحد است. علی رغم ظاهر خنثی و بیطرف، نظام رسانه جمعی در آمریکا، مناسبات، ارزش ها و هنجار های نظام قدرت را به صورت نهفته بازتاب می دهند.
کنش پدیده رسانه، با مفاهیمی چون ارتباط اجتماعی، زبان و معنا پردازی سر و کار دارد. شکل گیری آراء، جهان بینی و پارادایم، محصول «ارتبط» است. در این راستا، تکوین پارادایم واحد و سپهر غالب بوسیله زبان صورت می گیرد. بدین طریق که رسانه جمعی غرب با مخاطبین جهانی خود زبان مشترک می آفریند. جامعه شناسی زبان به ما می فهماند که زبان خود نقش اجتماعی پیدا می کند. بعنوان مثال ساده، رسانه غرب همواره حکومت ایران را “رژیم” می نامد، در حالی که حکومت های نظامی مبارک و السیسی در مصر، و حکومت عربستای را “دولت” خطاب می کند. نیویورک تایمز، فرهیخته ترین روزنامه آمریکا، صحبت سامانثا پاور نماینده آمریکا به سازمان ملل علیه ونزوئلا را “سخنرانی” می نامد، ولی سخنرانی نمایندگان ونزوئلا در سازمان ملل را “پروپاگاندا” می خواند. شصت سال پیش، جورج اورول در کتاب رومان ۱۹۸۴، فرآیند زبان-در-خدمت-قدرت را «گفتار نو» نامید.
با در نظر گرفتن هژمونی رسانه ای غرب و آمریکا، دولت ها، جنبش ها و جوامعی که سیاستی متفاوت و مستقل از غرب را دنبال می کنند با چالش جدی روبرو هستند که روایت خودشان را در سطح جهانی ارائه دهند. بطور کل، کشور های پیرامونی خارج از سیطره غرب، به راحتی نمی توانند که از مدار رسانه ای غرب خارج شده بستر مستقل ایجاد نمایند.
به عنوان مثال ساده، در مورد تحولاتی چون بحران اوکراین، کودتای نظامی مصر، ورود نیروهای نظامی عربستان به بحرین، و یا معضل داعش، روایت های متنوع در دنیا و منطقه می بایست که منعکس شود. رسانه جمعی باید دیدگاه های مختلف در منطقه را ارائه نماید، و آن را تقلیل ندهد به رسانه ها (رویکرد) آمریکا و متحدین اش. این مسیر تک صدایی امپراطوری رسانه آمریکا و غرب در جهان باعث شده است که حوزه گفتگو، یک طرفه، ناقص و عقیم بماند– و در حقیقت از حالت گفتگوی دو طرفه و چند جانبه خارج شود. بدین گونه، قسمت بزرگی از جامعه جهانی تبد یل می شود به مستمعین و مصرف کننده گان “خبر”. برای دسترسی به اخبار جهان، مهم است که چه منبعی خبر را گزارش می کند. بر همین مبنا، چند سال پیش شبکه های خبری الجزیره، آر تی (روسیه)، تله سور (ونزوئلا)، بوجود آمدند که برای اولین بار سیطره تک صدایی خبری غرب در دنیا را متحول سازند. ولی در عمل به جز انگشت شماری از روشنفکران غربی، توده مردم با این شبکه ها آشنایی نداشته، و هم چنان مصرف کنندگان پاسیو ابر-شبکه های غربی می باشند.
در کشورهای خاورمیانه، خاور دور یا آمریکای لاتین، مردم به جز روایت رسمی در کشورشان، (به وسیله اینترنت و آنتن ماهواره) در معرض روایت رسانه یی غرب و روایت آلترناتیو قرار دارند. ولی در آمریکا مردم نه به روایت بدیل دسترسی دارند و نه آگاهی به اینکه روایت بدیل از رویداد های جهان موجود است.
عوام که تنها در مدار رسانه ای (و ماهواره) آمریکا قرار می گیرند، برداشت بخصوصی از حوادث جهان را درونی کرده، و بدین وسیله آن سلیقه و گفتمان بطور ناخود آگاه جایگاه مرجعیت پیدا می کند. افکار عمومی جهان فقط با روایت یک طرفه آمریکا نسبت به پرونده هسته ای ایران، پیروزی حماس در انتخابات و یا تجزیه سودان آشنا هستند.
رسانه غربی بوسیله سپهری که می آفریند، و بوسیله زبانی که استخدام می نماید، به برخی مسائل موضوعیت می بخشد، و از طرف دیگر اولویت را از مسائل دیگر سلب می کند. مخاطبین جهانی رسانه آمریکا واقف نیستند که در جنگ با عراق، علی رغم اینکه هزاران ایرانی قربانی جنگ شیمیائی صدام بوده، اما تهران هرگز از سلاح شیمیایی استفاده نکرد. با این حال، در روایت رسانه ای غرب، مشخص نمی شود که کشورهای غربی مواد شیمیایی در اختیار صدام قرار داده بودند. کشورهای هندوستان و اسرائیل از امضا کنندگان پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای نیستند. جای تعجب نیست که مخاطبین جهانی رسانه غرب، آگاه نیستند که همکاری هسته ای آمریکا با این دو کشور نقض صریح قانون ان پی تی است.

روایت مستقل در عرصه عمومی

نظام رسانه ای آمریکا بخاطر حضور جهانی خود بر آن است که روایت خود را “جهان شمول” و توتالیته کند. ولی آیا روایت مستقل از بستر رسانه امکان پذیر است؟ پاسخ به این سئوال نمی تواند فقط به حوزه انتزاعی تقلیل یابد.
علی رغم شعارهای بازار آزاد از شیکاگو، و تلاش برای حذف حداقل نظارت بر بخش خصوصی، در آمریکا قانون اجازه نمی دهد که کشورها و شرکت های خارجی در “بخش استراتژیک” کشور سرمایه گزاری کنند. در این راستا، چند سال پیش به یک شرکت دولتی دوبی اجازه داده نشد که در بندرهای آمریکا سرمایه گزاری نماید. مشابه آن، حدود ۴ سال پیش دولت کانادا به کشور چین اجازه نداد که در بخش شرکت های نفتی کانادا سرمایه گزاری کرده و سهام دار عمده آن بنگاه شود. قطعا در بسیاری از کشورها که در شرایط نا برابر جهانی نیازمند آن بوده که صدای مستقل خود را منعکس کنند، حیطه رسانه جمعی می بایست «بخش استراتژیک» محسوب شود. در انتهای دهه ۱۹۸۰ میلادی دو کشور آمریکا و کانادا برای قرار داد تجارت آزاد به میز مذاکره نشستند. آمریکا اصرار داشت که بخش فرهنگی و رسانه ای نیز باید شامل تجارت آزاد شود. مارگارت آتواتر معروف ترین نویسنده کانادایی، بعنوان نماینده فرهنگیان نوشت که اکنون در جامعه کانادا اکثر اکثر انتشارات از آمریکا است، وای به روزی که بخش فرهنگی هم شامل “تجارت آزاد” شود.
در نیمه دوم قرن بیستم، اکثر کشورهای آمریکای لاتین با حکومت های دیکتاتوری نظامی در سیطره ایالات متحده بودند. ولی در دهه گذشته آن مناسبات تغییر یافته، و فضای جدیدی در آمریکای لاتین ایجاد شده است. با برقراری دموکراسی، بسیاری از احزاب سوسیال دموکرات، پرونیست، مردمی و چپ، انتخاب شده و دولت تشکیل داده اند. در حالی که، اکثر رسانه ها در آمریکای لاتین یا به سیستم قدرت (از نوع آلیگارشی و یا کاپیتالیستی ) گره خورده، و با شرایط رانت در زمان حکومت های نظامی به رسانه های قدرتمند تبدیل شدند.
رسانه های قدرتمند در کشورهای آمریکای جنوبی همواره تلاش خود را بکار می برند که دولت های مترقی کنونی را از کرسی قدرت خارج نمایند. در کودتای ۲۰۰۲ در ونزوئلا برای سرنگونی دولت هوگو چاوز، یکی از کانال های تلویزیونی در روزهای حساس کودتا نقش مستقیم داشت. در دو دوره ریاست جمهوری لولا داسیلوا در برزیل اکثر رسانه های اصلی بسیج شده بودند که اعتبار دولت وی را از بین ببرند ( برای جزییات رجوع کنید به مقاله نگارنده “لولا داسیلوا و نومحافظه کاران برزیل”،روزنامه شرق، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹). در سال های اخیر دولت چپ گرای آرژانتین نیز با همان چالش بحران اخبار نادرست وشایعه پراکنی رسانه ها روبرو بود. در سال ۲۰۰۹ رئیس جمهور خانم کریستینا کرچنر لایحه «دموکراتیزه شدن رسانه» را به مجلس ارائه داد که حداقل نظارت بر رسانه ها اجرا شده و آن ها را پاسخگو نماید. این قانون تلاش دارد که رسانه های آلترناتیو و مستقل هم شکل بگیرد. بخش مربوطه سازمان ملل متحد از لایحه قانون مطبوعات آرژانتین ستایش کرده، و طبیعتا آمریکا از آن انتقاد نمود. بخاطر برخورد غیر قانونی رسانه های قدرتمند برزیل از دولت دیلما روسف، بسیاری از انجمن های مدنی و روشنفکری خواستار چنین لایحه «دموکراتیزه شدن رسانه» در برزیل شده بودند، که فعلا به عمل نپیوسته است. در سال گذشته ۲۰۱۳ دولت رافائل کوریا در کشور اکوادور نیز لایحه «دموکراتیزه رسانه» را به مجلس ارسال داشت، که مورد تصویب مجلس قرار گرفت.
از دید تئوریک نیز حوزه جامعه شناسی به پیچیدگی های پدیده رسانه جمعی غرب می پردازد. در نظریه عرصه عمومی و «عقل ارتباطی» یورگن هابرماس، وظیفه اجتماعی رسانه اینست که تسهیل کننده ارتباط عقلانی باشد. ولی در عمل رسانه جمعی غربی اکنون تغییر شکل داده و در حقیقت “ارتباط تحریف شده” است که بقول هابرماس یک فضای افکار-غیر-عمومی شکل می گیرد، که مردم در آن نقش و مشارکت ندارند. کنش ارتباطی فرد در جامعه مدنی منفعل شده و جنبه فاعلیت از دست رفته خود را به مناسبات قدرت می سپرد.
دانیل هالین با استناد به تفکر هابرماس، در مورد ابر رسانه آمریکا می نویسد که با از بین رفتن مشارکت واقعی عمومی در ساختار رسانه، خلائی ایجاد شده است که راه را برای تفسیر سطحی، و گمراه کننده (ایدئولوژیک) باز می کند. هالین می افزاید که خطر آنجاست که اکنون موتور گفتمان عمومی بیشتر محصول بازار است، و نه «کنش ارتباطی» که منظور هابرماس بود.
جامعه شناسان دیگر اروپایی، تحریف زیست جهان در رسانه را “مدیاتیزاسیون” می نامند، که مفاهیم و مقولات در انعکاس رسانه جمعی مدیاتیزه می شوند. این بحث در زبان های فرانسه و آلمانی مطرح بوده، ولی در زبان انگلیسی رایج نیست.
برای بخشی از عوام، غیر مستقیم این باور درونی می شود که بدون حضور کانال های غربی، امکان گفتگوی انتقادی وجود ندارد. در صورتی که در هر جامعه ای کانال و رسانه «مستقل» باید فرصت پیدا کند که در رسالت دموکراتیک خود، به نقد گفتمان رسمی بپردازد. درست است که پوتین از محبوبیت بسیار بالایی در روسیه برخوردار است. ولی بالندگی جامعه مدنی روسیه نیازمند نقد دموکراتیک از سیاست های دولت وقت است. مهم است که نقد برنامه ها وسیاست های دولت روسیه از داخل جامعه روسیه با محور منافع ملی شکل بگیرد— و نه از کانال های «ارتباطی» کشورهایی که علیه منافع ملی و دولت روسیه بسیج شده اند.
——————————————————————————
– پیشتر خلاصه‌ای از این مطلب در روزنامه شرق منتشر شده‌است
پاورقی:
برای رابطه بین ” قدرت” و رسانه جمعی به جلسات سئوال /جواب از روپرت مرداک ، فرزند مرداک، کارمندان ارشد مرداک که با تونی بلر و دیوید کامرون رابطه و همکاری داشتند، به وب سایت کمیته تفحص لوسون مراجعه فرمائید
Leveson Inquiry
http://webarchive.nationalarchives.gov.uk/20140122145147/http:/www.levesoninquiry.org.uk/hearings/

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله