این نوشته، بخش دوم یادداشت «پاسبان و پليس ديني!» است؛ بخش نخست این یادداشت پیش از این در ملی – مذهبی منتشر شدهاست
***
پاسبان و پليس ديني!(۲) *
شما اصلا چرا قلمرو امر بمعروف را محدود به “حقوق اجتماعي” مي كنيد و احكام مهمتر شرعي را كه “حقوق خدا”ست از آن جدا مي كنيد؟
اين من نيستم كه قلمرو آن را محدود مي كنم؛ اسم اين فريضه خدائي، خودش را معرفي و محدود مي كند؛ گفته شده: “امر بمعروف”، نه امر به مشروع، “نهي از منكر”، نه “نهي از مسكر. اگر گفته بود: امر به حلال، نهي از حرام! حق با شما بود. معروف به اموري گفته ميشود كه مردم به خيرو خوبي ِ آن “معرفت” پيدا كرده باشند و به اصطلاح در عرف جامعه جا افتاده و به صورت مصوب درآمده باشد، منكر برعكس است؛ منكربه اموري گفته مي شود كه اكثريت به زشتي آن باور داشته و شكل قانوني پيدا كرده باشد، پس بسياري از فتاوي فقيهان را كه ميان خودشان اختلاف است و هنوز به تصوب نمايندگان واقعي و منتخب مردم (نه دست چين شده هاي شوراي نگهبان) نرسيده، نمي توان ملاك حكم قرار داد.
اين ها بحث هاي لغوي و كلامي است كه در تخصص من نيست، من اين تفكيك ميان حقوق مردم و تكاليف شرعي را در موضوع امر بمعروف و نهي از منكرنمي فهم. چه تفاوتي ميان اين دو نوع حق وجود دارد؟
ببينيد پيامبر اسلام با مثال ساده اي اين مسئله را بيان كرده است؛ فرمود: “اگرسوار قايقي بوديد و وسط دريا يكمرتبه ديديد كسي درحال سوراخ كردن جاي خودش است چه كار مي كنيد؟ امر بمعروف و نهي از منكر هم همين طور است؛ همه شما سوار يك كشتي هستيد”. پس كسي كه جاي خودش را سوراخ مي كند، به “حق” همه سرنشينان خيانت كرده، اما اگر نماز نخواند، روزه نگيرد، مي بخورد و از اين قبيل، به خودش بد كرده و به خداي خودش مربوط است، به حق كسي تجاوز نكرده كه بخواهند از او بستانند.
چطور به كسي بد نكرده؟ مشروب خواراز خرج خانواده اش مي زند و حقوق آنان را پايمال مي كند و بي حجاب جوانان مردم را تحريك مي كند.
درست است، همه امور به نوعي با هم ارتباط پيدا مي كنند، ممكن است يكي هم حكم كند سيگاري ها را بايد اعدام كرد! آيا موافقيد؟ ولي بالاخره يكجا بايد مرز و محدوده اي باشد، اگر از زاويه ديني مي خواهيد مطرح كنيد، خدا عقلش از فقيهان ما بيشتر مي رسيده كه نه براي شرابخواري كيفري دنيائي مقرر كرده و نه براي بي حجابي، شايد هم علتش اين باشد كه اين اموربرخلاف غرق شدن كشتي قابل دفاع است؛ بد حجابي درعرضه و تقاضا تحقق مي يابد، چرا يقه عرضه كننده را فقط مي گيريد؟ مگر نبايد چشم ها هم حجاب داشته باشند؟ قرآن كه پوشش چشم و بدن را به هر دو طرف توصيه كرده است.
چه فرق مي كند كه مردم دولت را امر بمعروف كنند، يا دولت مردم را، يا مردم مردم را؟ در قانون اساسي ما هم هرسه حالت ذكر شده است.
اگر مسئله را از بعد “تكليف ديني” مطرح مي كنيد، هيچكس به نظر بنده حق دخالت در اموري كه به روابط بنده با آفريدگارش مربوط مي شود ندارد، جز به زبان دعوت و حكمت و موعظه حسنه، آنهم اگر موثر باشد و شخص آمادگي شنيدن داشته باشد، اما اگر از بُعد “حقوق اجتماعي” مطرح مي كنيد، خدا وكيلي، آشكار شدن چند تار موي يك بد حجاب بيشتر به اركان كشور آسيب وارد مي كند، يا اختلاس ها و غارت هاي نجومي بيت المال وخرابي و خسران ناشي ازخطا و خيانت هاي زمامداران و توليت بدون تراضي ملت؟ پس امر به معروف و نهي از منكرجائي مطرح است كه فسادي فراگيراز آن حاصل مي شود.
درست است كه انحراف دولتمردان خسارت زيادتري به جامعه مي زند، ولي من معتقدم اين نيروهاي مردمي هم كه در قالب گروه هاي رسمي و غير رسمي با بد حجابي مبارزه مي كنند، تفاوتي با منتقدين به انحرافات حاكمان ندارند و هر دو دارند خدمت مي كنند.
اين كه وقتي دولتي سركار است كه وظيفه اش اجراي قانون است، كار گروه هاي خودسرخدمت است يا خيانت، بماند براي وقتي ديگر، به خصوص اگرآن دولت مدعي اسلام ناب و ولايت مطلقه هم باشد، اما ميان امر به معروف كنندگان وابسته به قدرت، و امر بمعروف كنندگان مردمي فرقي هفتاد ساله راه است؛ از جمله: نوع اول آب و نان و حقوق و مزايا دارد، نوع دوم از نان افتادن و اخراج و آواره شدن. مجريان نوع اول را حاكمان براي مراقبت از ظواهر شرع تربيت و تجهيز و تسليح مي كنند، مجريان نوع دوم را حقيقت براي مراقبت از حقوق مردم به ميدان فداكاري مي كشاند. امر به معروف نوع اول ناشي از تقليد و تبعيت از فرمان فقيهان و جرياني از بالا به پائين است، نوع دوم ناشي از شناخت و آگاهي و جرياني از پائين به بالا، مجريان نوع اول اغلب از عوام هستند، نوع دوم از عالمان. اولي براي حفظ ظواهر شريعت و پوسته دين عمل مي كند و كاري به دل مردم ندارد، دومي براي امور باطني همچون آزادي، عدالت، حاكميت ملت و ارزشهاي اخلاقي عمل مي كند، اولي از موضع قدرت و با اتكاء به اسلحه امر مي كند، دومي از موضع منطق و مدارا و ملايمت، بازهم بگويم…؟
اين گروه دوم كه شما از آن ها سخن مي گوئيد، اصلا كاري به حجاب و بي بند و باري هاي ديگر ندارند، مردم ممكن است خيلي كارهاي خلاف شرع بكنند، بالاخره بايد حساب و كتابي در كار باشد يا نه؟ “دارالحُسبه” هم براي همين نظارت ها در تاريخ گذشته ما تاسيس شده بود، دين كه مهم تر از سياست است، پس محتسب هم بايد علاوه برامور شهري، از دين مردم مراقبت مي كرده، از سخن شما بر مي آيد انگاربه هيچ نظارتي از ناحيه دولت معتقد نيستيد؟
چرا نيستم؟ دولت بايد براي اجراي عدالت و حراست از حقوق مردم اقدام كند، اما حساب نگه داري ازدينداري مردم چه ربطي به متوليان دين ودولت دارد؟ اگر “دارالحسبه” اي هم روزگاري تاسيس شده، درآغاز براي حساب و كتاب بازار و اقتصاد شهري بوده، وگرنه “حسيب”(حسابگر مطلق) از نام هاي نيكوي خداست و در منطق قرآن خدا “سريع الحساب” و “اسرع الحاسبين” شمرده شده و گفته خدا براي حسابگري كافي است (كفي بالله حسيبا- نساء۶ و شعراء۳۹)، به خود پيامبر هم ابلاغ شده: “نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو برآنها”(انعام ۵۲) و پيامبر هم فرمود: اگر شعور داشته باشيد، حساب آنها جز بر پروردگارم نيست (شعراء۱۱۳).
آدم چشمش را كه نمي تواند روي خلاف شرع ببندد، بالاخره كساني بايد بر نحوه حجاب و كارهاي خلاف شرع نظارت كنند وگرنه جوانان ما گمراه مي شوند.
دوست عزيز، ما كه نبايد به اصطلاح كاسه داغ تر از آش باشيم؛ وقتي خدا به پيامبرش فرموده: تو پاسدار ايمان مردم نيستي: ماانت عليهم بحفيظ (انعام۱۰۴و ۱۰۷و…)، كار مردم را به تو نسپرده ايم: ما انت عليهم بوكيل (شوري۴۸و۶و…) و دهها بار بر نفي اكراه، الزام، اجبارو تكليف درامر دين تاكيد كرده، ما چه كاره ايم كه بخواهيم جوش زيادي بزنيم؟ نتيجه اش اين مي شود كه دها حكم غير قرآني به از روي تعصب صادر كنيم.
ظاهرا شما بر اين باوريد كه در زمان پيامبر و حداقل خلفاي نخستين، دولت دخالتي در دينداري مردم نميكرد، خوب بفرمائيد اين دخالت از كي و به چه دليل شروع شد؟
عدم دخالت دولت در امور ديني را شما مي توانيد به اين حساب بگذاريد كه ايمان و وجدان مسلمانان در صدر اسلام نقش پاسبان دروني را ايفا مي كرده و نيازي به گشت ديني احساس نمي شده، من با قبول فرض شما، معتقدم علت اين بوده كه شناخت حاكمان اوليه ازاسلام قرآني، چنين اجازه اي را به آنان نمي داده است، انحراف اصلي از زمان خلافت معاويه با تبديل نظام مردمي مبتني بر شورا و بيعت (توام با مكانيسم نظارت مردمي “امر بمعروف…”)، به حكومت متمركز سلطنتي آغاز شد، به اين ترتيب بني مروان و بني اميه، كه سابقه دارترين دشمنان پيامبر بودند، ساز و كار فريضه امر بمروف و نهي از منكررا، كه حربه ملت براي نظارت بر دولت و مهار مفاسد آن بود، تبديل به چماق دولت براي سركوب معترضان كردند.
بني مروان و بني اميه كه انگيزه ديني نداشتند، چرا آنها مي بايست تشكيلاتي به اسم امر بمعروف و نهي از منكر براي مراقبت از دينداري مردم تاسيس كنند؟
وقتي بساط بت پرستي از شبه جزيره عربستان برچيده شد و قبائل مسلمان شدند، ديگر راهي براي منافقان جز نان به نرخ روز خوردن و پشت ماسك اسلام سنگر گرفتن وجود نداشت، شما كه مي دانيد معاويه به عنوان كاتب وحي و خويشاوندي با پيامبر، پايه قدرتش را در شامات تحكيم بخشيد، پس چه وسيله اي براي تحميق عوام الناس بهتر از سرگرم كردن آنان به آداب و تشريفات شرعي و غارت بيت المال و قتل معترضين!؟ چرا راه دور رويم؟ ظريفي در پاسخ كسي كه پرسيده بود؛ اينهمه توسل حاكمان ما به انواع نهادهاي نهي از منكر با لباس شخصي و رسمي براي مبارزه با بي حجابي، به رغم بي حاصل بودن آن در اين مدت طولاني براي چيست؟ گفته بود: وقتي آزادي و عدالت و ارزشهائي كه مردم براي آن انقلاب كردند پايمال شده است، جز پافشاري براي حفظ ظواهر شرعي، چه پاسخي به مردم ساده دلي كه دين را در حجاب مي بنييد خواهند داشت؟ همين است كه حجاب شده همه اسلام.
پس در دوران بني اميه وبني عباس و ادوار پس از آنها هم مبارزه با بدحجابي معمول بوده و اين اختصاص به نظام ما ندارد. درست است؟
خير! بي بند و باري در پوشش، در دنياي غرب هم سابقه اي شصت هفتاد ساله بيشتر ندارد، قبلا حساب و كتاب وكدهائي، حداقل در محيط هاي كاري وجود داشت، در ايران قبل از اسلام هم بي بند و باري در نحوه پوشش در فرهنگ ايران و مذهب زرتشت نبود. اما ميگساري و مجلس بزم و شراب و شاهد كم و بيش وجود داشته و شاعران ما عمدتا شكوه ازتعزيز محتسبان درهمين زمينه ها كرده اند.
حالا شما هم ناراحت هستيد كه چرا به جرم ميگساري كساني را در طول تاريخ تعزيز كرده اند؟ آيا معتقديد كه بايد آزادشان مي گذاشتند تا اين خلاف شرع ها را توسعه و تعميم دهند؟
اولا، مگر در كشورهائي كه مصرف مشروبات آزاد است، همه مردم پشت در مشروب فروشي ها صف مي كشند و همه شب مست به خانه مي آيند و در مملكت ما با بستن ميخانه ها كسي لب تر نمي كند؟ ثانيا، من و شما چه كاره ايم كه از خودمان حكم صادر كنيم؟ مگردر قرآن كه سند اصلي اسلام است و هيچ فتوائي مغاير آن براي مسلمانان نبايد اعتبار داشته باشد، كيفري براي ميگساري تعيين شده است؟
منبع: جرس