تقی رحمانی

نوشریعتی، شریعتی

آیا نوشریعتی صرفا یک عنوان برای هویت سازی جدید است؟

آیا صرف یک تقلید از مد اندیشه های اروپائی مانند نو هگلی ها است؟

آیا فقط یک عنوان سرگرم کننده برای برخی از دوستداران آن است؟

آیا راه فرارونده و کاوننده در اندیشه مردی تاثیر گذار در تاریخ معاصر ما است به خصوص در 50 سال اخیر.

بی گمان امروز سخن از شریعتی گفتن چندان برای برخی دلچسب نیست اما نه فقط از نه از سوی برخی از روحانیون .

هستند کسانی که نو یا مدرن هستند با شریعتی کشان می خواهند همه مصائب ایران را به گردن شریعتی بیندازند تا بسیاری از کارها کرده خود را هم به فراموشی بسپارند.در میان این افراد هستند صاحب مقامانی در حکومت که با توجه به مد زمانه امروز شریعتی را سپر بلا کرده اند. اگر چه غرق در مکنت و ناز و نعمت هستند از مواهب این انقلاب اند.

اینان چه بیرون از حکومت چه درون حکومت دوغ و دوشاب را با هم قاطی می کنند تا موضوع اصلی را که چرا بعد از مشروطه ما نتوانسته ایم به دموکراسی برسیم را به گردن یکی بیندازند. این جا از ازنقد دید ایشان عبور می کنیم.باید در جای دیگری به ان پرداخت.

مشکل آن است که بحران اندیشه سازی موثر در ایران بر سر جای خود باقی است.

از التقاط جور و ناجور در باره روشنفکران ایرانی نوشته ام.

التقاط یک وضعیت است که باید به تعیین تکلیف برسد التقاط با تاثیر پذیری از یک اندیشه یا حوزه فکری دیگر فرق دارد.

آنچه اندیشه غربی نامیده می شود و میراث یونانی دارد دو شاخه مهم دارد که انگلوساکسونی و قاره ای نامیده می شود. در میان همین دو شاخه باز شاخه ها فرعی تفکر وجود دارد که با هم مبادله فکری دارند البته این وضعیت التقاط نیست.

اما اندیشه معاصر ما در تلفیق اندیشه ایرانی و غربی به تولید خلاق ناموفق بوده است. در نتیجه کج و موج شدن نتایح این التقاط به فاجعه ختم شده یا بحران ساز بوده است.

در میان اندیشه روشنفکران ایرانی هم این التقاط ناجور وجود داشته است که از چپ شدن تا راست شدن فکری را می توان در ان مشاهده کرد.

اما سخن از شریعتی است، شریعتی را التقاط جور می توان گفت یعنی درتعیین مصداق و شناخت مسائل او ورودی خوبی د اشته است. مانند اصلاح دینی یا مسئله شیعه و توجه به ملیت و هویت خلاق و عرفان ایرانی. اما همین شریعتی در دستگاه سازی و هم برخی از تبیین ها با توجه به عجله ای داشته است نسخه هایی گاه عجیب پیچیده است.

بی گمان اگرنو شریعتی بخواهد در باره نیندیشیده های فلسفی شریعتی گام بردارد یا بخواهد در باره اجتماعات شریعتی ورود نطقه ای بکند. یا شیعه شناسی شریعتی را فقط در بررسی مناسک شیعه کندو کاو کند. یا در مقایسه دیدگاه های کلی و کلان شریعتی با فلان اندیشمند بکوشد.یا یا ایده اقبال و شریعتی بر دید کلی تجدید نظر در کل دستگاه مسلمانی تلاش کند.یا از شریعتی نقد رادیکالی بر قدرت سیاسی و مذهبی روایت کند. یا مطرح کند که شریعتی مسئله ساز یا سوژه ساز بوده است.یا تلاش کند تا تناقض روبنا و زیر بنا در اندیشه شریعتی را یکسره کند وو… بی گمان این تلاش های لازم اما غیر کافی نمی تواند نوشریعتی گرائی خوانده شود.

اگر چنین کند در نهایت درهمان کوچه و پس کوچه های شریعتی در می ماند.

چرا که بی گمان توان وضعیت تاریخی حوزه تمدنی ما هنوز ما دستگاه سازی فکری نیست. این توان هم با اراده محض ایجاد نمی شود،اگر چه در این مورد زمینه سازی می شود کرد.

اما توجه کنیم در عبورهای سرسام وار و مد شده مانند همین عبور از شریعتی به باتلاقی می افتیم که مطلوب نیست.

اما شریعتی چه گذاشته است که باید رابطه وضعیت مرزی اندیشه گی لرزان با سنت و مدرنیته وی حفظ کرد.

اندیشه و ایده و ادبیات شریعتی دارای التقاط جور هستند.

هنوز بر روی این اندیشه و ایده نمی شود دستگاه فلسفی یا فکری منظم ساخت ،اما نمی شود از ویژه گی ها ی ورود او هم به مسائل چشم پوشی کرد.

ایران ، شیعه و عرفان

سه منظومه شیعه و ایران و عرفان در اثار وی با توجه ورود تاریخی و اجتماعی به این 3منظومه شریعتی را جای جایگاه توجه قرار می دهد.

اگر این ویژه گی وی را با سیر روشنفکران مسلمان دیگر مقایسه کنیم متوجه می شویم که کار او مهم بوده است البته نمی دانیم اگر او زنده بود به همین مسیر روشنفکران می رفت یا نه؟

روشنفکران مسلمان از شیعه به اسلام از اسلام به دین از دین به اخلاق و معنویت رسیده اند که پیامی نخبه گرا است و اصلاح دینی را دور می زند.

در صورتی که حکومت و جامعه ما مبتلا به 3 عامل زیر است و هیچ نسبت معین و خلاقی میان این 3 عامل برقرار نکرده است. حتی به تعیین تکلیف هم نرسیده است به معنی کنار گذاشتند هر کدام از این 3 عامل یا یکی از ان.

حال برخی از روشنفکران مسلمان در وضعیت متفاوت از جامعه قرار دارند که خود به معنی عبور ازمسئله جامعه است.

اما شریعتی در شیعه شناسی خود تبیین های مد زمانه هم داشته است و هم پیش بینی ها متااثر از زمانه که قابل نقد است.

نوشریعتی می تواند در این 3 منظمه شریعتی به شکل جزئی و کلی بکاود تا به حلاجی اندیشه شریعتی و وضعیت شناخت جامعه بهتر نائل آید در این صورت می تواند نوشریعتی موثر شود.

سازمان دین، سنت اجتماعی و قدرت سیاسی

تعامل و تقابل با سازمان دین و نقد سنت اجتماعی بر محور حقوق مدنی و قدرت سیاسی با محور دموکراسی خواهی وعدالت مصداقی .

شریعتی در هر سه این مسئله حرف داشته است در تفسیر این وضعیت ایرانی یعنی روحانیت و مردم و حکومت سخن گفته است. منتها روش عمده وی تعامل همراه با استقلال بوده است.او وظیفه روشنفکر را هم بعد از نوساناتی که داشته است جدائی از حکومت می داند.

نوشریعتی چگونه با چه مکانیزمی با سازمان رسمی دین رابطه برقرار خواهد کرد دراین رابطه چه دارد بگوید؟ جامعه ای که با دستگاه فقهی اداه می شود.

آیا نوشریعتی نسخه پیچی کلی می کند یا در درگیری و تعامل من تو من به مسائل مبتلا موردی می پردازد؟

شریعتی سرشار از ادبیات اجتماعی و برخی نکات هنری در ادبیات است وی از رهایی سخن می گوید نوشریعتی می تواند مصداقی این رهایی را به حقوق مدنی برای زن و مرد نزدیک کند در این میان با فقه و قدرت سیاسی چه نسبتی برقرار می کند؟

نو شریعتی را چاره در نگاه مصداقی و موردی به دیده گاه های کلان شریعتی به قصد حلاجی و نقد و بررسی وهم تعیین رابطه و وضعیت با آنچه وی عوامل قدرت در جامعه می داند، است.

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله