در میانه عاشورا و اربعین قرار داریم. عاشورا فرهنگی دارد که اگر در قدرت باشی باید مانند علی در کوفه عمل کنی. اگر مجبور به انتخاب میان شرف دادن و بی شرفی شدی، مرگ را انتخاب کنی.اگر در قدرت و حکومت سرکوب گر شدی دیگر مامون و معاویه هستی نه حسینی.
اما این ها به کنار در تفسیر های روشنفکری معاصر گفته می شود عاشورا استثنا بوده است پس نباید به ان به عنوان الگو پرداخت.در این نظر یک غلط مبحث وجود دارد.روشنفکر مسلمان در برابر حکومت دینی که می گوید همه روز ها عاشورا و همه جاها کربلا است
این روشنفکر تلاش می کند که این نگاه را به چالش بکشد. اما این چالش قابل نقد است.اما چرا قابل نقد است.عاشورا یک وضعیت فرهنگی دارد دوم وضعیت راهبردی . اولی باید همیشگی باشد یعنی ازاده بودن. اما شیوه زیست ازاده گی می تواند متنوع باشد.عاشورا فقط سلاح نیست. بلکه صلاح درست زیستن است.
قرار نیست عاشورائی همیشه بمیرد یا همیشه مبارزه مسلحانه کند. بلکه قرار است که فرهنگ ازاده داشته باشد اما ازاده بودن هم سخت است در همه جا و همه مکان ها .برای برخی ازاده گی مهم است پس انها عاشورایی عمل می کنند.
نباید عاشورا را استثنا تفسیر کرد تا نگاه حکومت را به عاشورا به نقد کشید. این کار نوعی عقب نشینی و دور شدن از فرهنگ عاشورا است.همیشه عاشورایی کم است این هم طبیعی است نباید گفت عاشورا استثنا است باید گفت عاشورایی بودن استثنا است.همچنین باید گفت شیوه راهبرد قتال استثنا است.
اما عاشورا در جامعه شناسی شیعه ایرانی چه اثری گذاشته است. البته اثر ها گذاشته است من از رویه شفاعت سنتی ان را فراگیر است صحبت نمی کنم. در فرهنگ ایرانی شده عاشورا کربلا میان زیست مدنی امام صادق و ملک داری امام علی قرار دارد. این زیست ،خلاقیت و هم جمود هم دارد اما جوهره زنده ای دارد که باید به ان توجه کرد.
امام صادق بعد از تجربه شکست عاشورا در برابر حکومت اعلام کرد قائم ال محمد نیست اما تسلیم زور هم شد زیست مدنی پیدا کرد . این زیست مستقل مدنی فرهنگ عاشورائی را با خود داشت، یعنی ازاده گی.
امام علی هم ملک داری عادلانه داشت و نقد پذیر بود.حسین برای حکومت گرفتن با خواست مردم به سوی کوفه رفت . به تعبیر فقهای اغازین شیعه از مرگ خود نیز خبر نداشت اما از مرگ نمی ترسید او زیست ازاده می خواست اگر می گذاشتند زیست ازاده می کرد به سپاه یزید گفت بگذارید برگردم . اما انان گفتند یا مرگ یا بیعت.
عاشورا در چنین وضعیتی همیشه عاشورا است. اما همیشه دنیا حاکمانی ،مانند یزید که رفتار عاشورا خلق کن ندارند.
فرهنگ عشورائی فرهنگ دوگانه زیست مرگ نیست بلکه میانه زیست و مرگ است. این زیست می تواند حتی حکومت را هم توجیه کند که باید ملک داری به سبک علی باشد. این زیست می تواند مدنی باشد مانند امام صادق. اگر چه حکومت داری مدل علی دوام دار نیست پس عاشورا با زیست مدنی همراه تر می شود.
قبل از اسلام هم اسطوره ایرانی سیاوش در برابر اتهام پدر به توران می رود اما به ایران خیانت نمی کند او کشته می شود اما در رفتارش ازاده است. در ملک داری محدودش در گنگ دژ او به جای جنگ ،افراد با هم کشتی می گیرند. سیاوش از پدر قهر می کند اما ازاده گی خود را حفظ می کند زمانی که به خدعه کشته می شود پلیدی نمی کند.
پس تاثیر این فرهگ عاشورائی در ناخوداگاه ایرانی تمدن ساز هم بوده است. چرا که این باور که باید زندگی کرد مرگ خواه هم نبود. این نگاه سازمان رسمی دین شیعه را شکل داده است و جریان های متفاوت شیعه را که زندگی می کردند اما ازاده گی را باور داشتند.
این که سازمان رسمی دین و مراسم سنتی عاشورا مسخ می شوند درست است. اما ائین های اجتماعی و جمعی هر ملتی دارای دو بعد هستند بعد مسخ بودن بعد زنده بودن. عاشورا هم از این دو حالت بری نیست.
فرهنگ عاشورائی در درون هم مراسم مسخ شده خود را نشان می دهد زیستن میان مرگ و زندگی با بهتر بگوییم زیست مدنی ازاد را..
لارم نبیست زیاد دوربرویم در دوره تکراری سالیانی مراسم سنتی عاشورا ، فرهنگ عاشورا در 100 سال اخیر روز نهائی برخورد با حکومت ظالم بوده است. عاشورا در مشروطه عاشورا در نهضت ملی عاشورا در 15 خرداد 42 و عاشورای 57 و هم عاشورای 88 همه نشان می دهد که پتاسیل ازاده گی از دل مراسم مسخ شده عاشورائی خود را نشان داده است.
در دوره سکوت فرهنگ عاشورائی باز هم در این مراسم ها صدای های ازاده گی خود را نشان می دهد. اما مهم تر عاشورا برای برپائی تمدنی هم اماده گی دارد و کمک می کند.
شیعه مرگ خواه نیست اما مرگ را هم در زمانی که چاره ندارد قبول می کند. تمدن تلاش و تسلیم نشدن و توجه به زندگی است.
این رفتار در عنصر ایرانی وجود دارد. این رفتار و خلق عنصر ایرانی ،سمت قدرت طلبی و سمت ازاده گی دارد.سمت سو استفاده و استفاده هم دارد.
من رفتار خامنه ای را از نوع اول می بینم که مانند صدام به سیم اخر نمی زند. و من رفتار مصدق و بسیاری را در سمت ازاده گی می دانم که با وجود نداشتن قدرت تسلیم نمی شوند و تحمل می کنند تا زیست ازاده داشته باشند اما اگر تحت فشار برای بی شرفی نباشد زیست مدنی می کند. عاشورا چنین ویژگی را دار است پس عاشورا را استثنا ندانیم.
روشنفکر مسلمان نباید به خطر سمت قدرت طلبی عنصر ایرانی از عاشورا ، سمت اثباتی ان را نفی کند. عاشورا میانه مرگ زندگی است نه دوگانه مرگ و زندگی.
پ-ن از نظر نگارنده دوگانه مرگ و زندگی در باور عاشورائی را در رفتار یک جناح حکومت ایران می توان دید. اصلاح طلبان امروزی که عاشورا را شهادت طلبی می دانستند امروز عاشورا استثنا می دانند. چرا که موقعیت زیستی متفاوت دارد. اما فرهنگ عاشورا دو گانه نیست میانه است
پ-ن نگارنده کتاب شهید جاوید را بهترین اثر برای شناخت جامعه شناسی عاشورا برای روح ایرانی می دانم. کتابی که بسیاری از ان فرار می کند اما در حقیقت از خود فرار می کنند.