برداشتی از سوره علق

شناخت ساختار انسان و توسعه نظام ارتباطی

 

 

مقدمه
در مجموعه سوره‌های “فرآیند عروج انسان” بررسی سوره‌های علق، مدثر، مزمل، ضحی و انشراح مد نظر قرار می‌گیرد. آیات اولیه سه سوره اول در شب اوائل بعثت پشت سر هم نازل شده است و مخاطب آنها پیامبر است ولی پس از آن وقفه در رابطه پیامبر با وحی و دریافتها بوجود می‌آید و محمد(ص) نگران شده بود تا اینکه سوره‌های ضحی و انشراح نازل می‌شود.
این آیات نشان می‌دهد که پیامبر با طی خودسازی به مرحله فهم و دریافت وحی رسیده است ولی جهت ادامه راه و انجام وظیفه رسالت خود نیاز به پاکسازی مستمر دارد. دریافت و فهم به میزان سامانه دانایی و پاکی (طیب بودن) افراد ارتباط دارد و در بعد اجرائی و رفتاری ویژگی‌های شخصیتی و توانایی نیز لازم است.
محمد (ص) نگران تنها و رها شدن از ارتباط و رسالت خود است. این حالت به موسی نیز دست داده بود و هارون بردارش را با خود همراه می‌کند (1).
ولی قرآن در سوره مزّمل می‌گوید ابتدا باید با تکیه برخود پاکسازی درونی نمایی و در سوره مدثر می‌گوید این پاکسازی نباید در گوشه عزلت بلکه در بستر اجتماع و نظام ارتباطی صورت گیرد و جهت رفع تنهایی و نگرانی باید به خود و ارتباط گیری اقدام نماید.
لذا بررسی آیات اولیه بعثت به انسان به صورت عام و پیامبر به صورت خاص ارتباط دارد. این آیات با حالات، شخصیت، وحی، آینده رسالت، فرآیند شوندگی شخصیت محمد(ص) و پاکسازی او درگیر است و قصد دارد ضمن آموزش و پرورش پیامبر او را برای یک حرکت اجتماعی آماده سازی نماید. به همین دلیل این سوره در مجموعه “فرآیند عروج انسان” قرار داده شده است تا مبنای شوندگی انسان قرار گیرد. نگرش مجرد یا غیر پویا واژه “علق” را صرفاً خون بسته دانسته و از مرحله حیات بیولوژیکی خارج نشده و حیات اجتماعی و نظام ارتباطی را ملحوظ نمی‌کند. این نگرش در بیان حالات اولیه پیامبر می‌گوید او دچار ترس و وحشت شده و در برابر جبرئیل که او را به خواندن (اقراء) مخاطب قرار داده بود می‌گوید خواندن نمی‌دانم و پس از سه بار تکرار و ناتوانی پیامبر درخواندن جبرئیل او را بر سینه می‌فشاد و سپس به او می‌گوید بخوان و محمد(ص) شروع به خواندن می‌کندو سوره نازل می‌شود. پس از نزول وحی او سراسیمه از غار حرا خارج و به سمت خانه و خدیجه آمده است و در حالیکه لرزان بوده در خواست پتو می‌کند.
در این نگرش واژه‌های اقراء، اسم، رب، خلق، انسان، علق، و ربّک الکرام، قلم و شناخت به صورت سطحی یا مجرد در نظر گرفته می‌شود و انسان به عنوان سوژه یا فاعل شناسا که کنشگر است و در کنش ارتباطی مستمر است محو شده است و به مانند یک شی یا فرد غیر فعال مأمور دریافت وحی است و باید آنرا مانند بلندگو برای سایرین بازگو نماید. این نگرش مجرد دریافت و فهم را محدود به همان زمان کرده و فرآیند تاریخی آنرا ملحوظ نمی‌کند و پس از مطلق کردن آنها به دور از شرایط دوران وحی مبادرت به بکارگیری دریافتهای پیامبر را بکار می‌گیرد.
دستآورد وحی در زمان پیامبر طی 23 سال زمینی و توسعه پیدا کرده است و تجارب پیامبر (سَرَی و معراج) در بستر این سالها توسعه پیدا کرده است. در این نگرش پویا دریافت‌ها به میزان سامانه دانایی و پاکی فرد در مجموعه ضرورتها و شرایط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زمان خود که زیست-محیط ممکنات می‌باشد شکل می‌گیرد و توسعه می‌یابد و پس از ختم نبوت در قالب عقلانیت حجمی ادامه می‌یابد. در این نگرش پویا انسان، وحی و دریافت، نظام ارتباطات، زبان‌شناسی و گفتمان و نظام روایت در تعامل مستمر می‌باشند و تعبیر، تفسیر و تاویل دریافتها به صورت پی در پی و دورانی در مراحل و مراتب شوندگی عالیتر ادامه دارد و انسان خلاق و شونده شکل می‌گیرد ولی در نگرش مجرد و دگم انسان به عنوان نماینده خدا روی زمین می‌باشد که دریافتها را بر همه انسانها اعمال می‌کند و نظام اطاعت مطلق شکل‌ می‌گیرد.
تقسیم‌بندی سوره
سوره ابتدا با مجموعه آیات اولیه 1 تا 8 شروع می‌شود که اشاره به شناخت، ساختار انسان نحوه دریافت او و روش توسعه دریافتها دارد.
این آیات در شب بعثت نازل شد و آیات بعد کلی است و سه سال بعد نازل شده است.
در برابر این نگرش و گفتمان قطعاً نگرش دیگری وجود دارد و آنرا رد و نفی می‌کند که ماحصل گفتمانها دو نوع فکر، رفتار و عمل خواهد بود که احتمال بروز مجادله (2) را می‌دهد و اگر مجادله به توافق و سازش نرسد احتمال درگیری وجود دارد (3).
فرآیند تعامل در فکر، رفتار و عمل با سه (کلاّ) در سوره آورده شده است که آیات قبل از هر “کلاّ” منجر به نفی آنها و ارائه علت آنها با “کلاّ” می‌باشد.
لذا تقسیم‌بندی سوره به صورت زیر خواهد بود:
آیات 1 تا 9 که منجر به کلاّی اول می‌شود.
آیات 9 تا 13 که منجر به کلاّی دوم می‌شود.
آیات 19 – 14 که منجر به کلاّی سوم می‌شود.

“کلاّ” برای نفی تصور و برداشتی که قبلاً ذکر شده بکار می‌رود. و معمولاً در مورد “رد و نفی” به کار می‌رود یعنی مطالب سابق را نفی و مطلب لا حق را اثبات می‌کند. البته در همه جای قرآن این معنا را ندارد و به معنای تنبیه، تحقیق و آگاه باش هم بکار رفته است.
در بعضی موارد به نفی کلی هر برداشت غلطی که ممکن است بشود نیز می‌پردازد. یعنی ضمن اینکه بیان تشبیهی را بکار می‌گیرد تا ظرفیت و قابلیت پذیرش حالتهای مختلفی را داشته باشد، بدین وسیله ذهن را به کنکاش و فعالیت وا می‌دارد تا تصورات را جمع‌بندی و منظم کند و احتمالات مختلف را در نظر بگیرد . معنای مصطلح آن “نه، چنین است” می‌باشد.
بنابراین با هر “کلاّ” دو وجه نفی و اثبات مطرح است که شامل دو باور، دو رفتار و دو نوع عمل خواهد بود. دسته اول آیات باورها را، دسته دوم رفتاری و دسته سوم خط مشی در عمل را بیان می‌کند.
در آیات این سوره به ریشه‌های ذهنی و روانی تصور نفی کننده نیز می‌پردازد.
بررسی واژه‌های کلیدی سوره
قبل از ورود به آیات اصلی اولیه به بررسی واژه‌های مهم را از نظر لغوی و معنایی پرداخته می‌شود و سپس به صورت ترکیبی منظور از آیات مهم اولیه برداشت می‌شود.
واژه “اقراء”
در کتب مشهور لغت (4) کلمه قرائت به معنای ضمیمه کردن حروف و کلمات به یکدیگر در زبان است.
“قراء” در زبان عربی به معنای جمع کردن و بهم پیوستن اجزاء هر چیزی است (5) قرائت نیز جمع کردن حروف و کلمات و بیان آنها در جملات معنی دار می‌باشد. در حالت کل نگر بررسی اجزاء پدیده‌ها و در نظر‌گیری تعاملات و ارتباطات آنها با هم در نظام طبیعت نوعی قرائت است.
درک فرآیند جمع شدن قطرات آب در دریا، فرآیند بخار، تشکیل باران و برف، ریزش در زمین، جاری شدن یا جذب زمین شدن و ایجاد منابع زیرزمینی و بازگشت به دریا یک قرائت است. محدوده قرائت آیات درجهان طبیعت بستگی به درک ارتباط و تعامل با پدیده‌ها را دارد و هر چه این دریافت وسیع شود دایره قرائت ارتباطات وسیع‌تر می‌شود(6). در فرآیند شکل‌گیری حیات، موجودات از اجزاء ساده تک سلولی ایجاد شده‌اند و به تدریج در مسیر شوندگی تکثیر و توسعه پیدا کرده‌اند و سپس مجموعه پیچیده‌ای را شکل داده‌اند و با اصل زوجیت یک جهش در حیات ایجاد شده و موجودات پیچیده‌تری ایجاد شده‌اند و این روند در اثر قرار‌گیری هر ذره و سلول، جمع شدن و ترکیب شدن توسعه یافته است و دائماً کلمات جدید خلق شده است. در کلمه “سنقرئک” (8) تحولی است که در وجود محمد(ص) برای خوانا شدن ایجاد می‌شود و منظور خواندن چیزی بر او نیست زیرا کلمه “سنقرلک” یا “سنقرواعلیک” نیامده است تا بر نقش تحول و شوندگی تاکید کند.
قرآن نیز در حالت خاص نام کتاب قرآن است اگر چه کلمه “قرآن” به معنای خواندن است و مصدر است واسم نمی‌باشد ولی به معنای مصطلح “خواندن” نام این کتاب قرآن نامیده شده است. در معنای عام “قرآن” یعنی “خواندنی” است (7).
پس قرآن به معنای هرگونه خواندنی است و به مجموعه دستآوردهای بشر که دائماً مدون می‌شود نیز “قرآن” یا خواندنی می‌گویند و در مواردیکه واژه “قرآن” به صورت عام آمده است. منظور کتاب خاص نیست (8).
بنابراین واژه “اقراء”
صرفاً یک واژه “نوشتاری” نیست بلکه می‌تواند “گفتاری” یا هر حالتی باشد.
درک و شناخت رابطه بین پدیده‌ها به عنوان اولین و پایه‌ای‌ترین اصل حرکت و شوندگی انسان است.
یک فرآیند تحولی و شدن است و پی در پی ادامه دارد و توسعه و گسترش می‌یابد.
واژه “باسم”
جمعه “باسم ربک” تعلق به کلمه‌ای تقدیر یا مبتدئاً باسم ربک است و می‌تواند متعلق به کلمه “اقراء” و حرف “با” برای “اتصاف” باشد که این مورد در این آیه کاربرد دارد.
“اسم” معمولاً اطلاق به درک یک رابطه یا مجموعه‌ای از روابط که گویای ماهیت آن باشد می‌شود.
معمولاً افراد با به ” اسامی” می‌خوانند که یادآور ویژگی‌های آنها باشد. مثلاً اصحاب کهف نمایانگر فرآیند حرکت تعداد افراد از شهر به غاری می‌باشد که امکان مبارزه وجود نداشته و برای خودسازی و آماده‌سازی بیشتر به غار رفته‌اند تا در موقع مقتضی اقدام به عمل نمایند. اسم “یحیی” برای فرزند زکریا به معنی کسی است که باعث بیداری جامعه خواهد شد. بنابراین اسامی بازتاب دهنده ماهیت و ویژگی‌های نظام ارتباطی و گفتمانها هستند.
واژه “باسم رب”
قرائت اسم رب درک آثار گسترده ربوبیت که شامل همه اجزاء پدیده‌های جهان هستی می‌شود می‌باشد و این آثار پی در پی در حال توسعه و گسترش نیز می‌باشد. پس خواندن اسامی رب که گویای درک ماهیت پدیده‌های جهان هستی است یک امر دائمی و مستمر است و محصول آن “خلق”‌هایی است که دائما حاصل می‌شود. این درک ما تداوم قرائت، حفظ و نگهداری قرائت (رابطه بین پدیده‌ها) در قرآن به واژه‌های متفاوتی به همراه “اسم رب” آمده است (10)
واژه “علق” واژه “علق” یکی از کلید‌ترین واژه‌های این سوره است که محور اصلی سوره نیز می‌باشد. نوع و میزان درک این واژه گویای نگرش‌های متفاوت می‌باشد که به قرائت‌های مختلف می‌انجامد. در نظر‌گیری معنای واژه “علق” در بعد صرف بیولوژیکی و عدم در نظرگیری گسترگی معنای آن در بعد اجتماعی منجر به کاهش نقش انسان به صرف بشر جهت روال طبیعی تکثیر در تولید مثل مانند سایر موجودات است و انسان به عنوان فاعل شناسا و سوژه که یک کنشگر فعال است و پی در پی در حال شوندگی و شدن، شناسائی و شناخته شده، خلق و خلق شدن می‌باشد از صحنه ارتباط و گفتمان حذف می‌شود و به سطح بیولوژیک تنزل می‌یابد.
کلیت برداشت معنای “علق” با توجه به سایر آیات (11) توسط مفسرین به شرح زیر بوده است:
“خون لخته و بسته، ظاهراً مرحله بعد از انعقاد است. از آنجا که راغب در مفرد است. علق را زالو و کرم چسبنده معنی کرده، جمعی از محققان جدید آنرا بی‌رابطه با اسپرماتوزویید ندانسته‌اند. و برخی نیز این لفظ را چون با علاقه و تعلقات یکی دیده‌اند، گفته‌اند مرادصفات و آثار موجود در نطفه است که بخشی از آن بطور الزامی و حتمی به فرزندان منتقل می‌شود و آنان این صفات را به ارث می‌برند. به هر حال این مطلب جای تحقیق بیشتر دارد و خدا داناتر است” (12)
جناب آقای علامه طباطبائی ذیل آیه مذکور می‌گوید:
“منظور از انسان جنس بشر است که از راه تناسل پدید می‌آید و کلمه علق به معنای خون بسته شده است، یعنی اولین حالتی که منی در رحم به خود می‌گیرد.”
البته ایشان در ادامه به تدبیر الهی وارد بر انسان اشاره می‌کنند و این تدبیر الهی از لحظه علقه تاانسان تام و کامل پی‌درپی ادامه دارد ولی در همین حد متوقف می‌شود و به فرآیند این تدبیر و نقش انسان اشاره‌ای ندارد.
“علق” صرفا بعد بیولوژیکی ندارد بلکه در بعد اجتماعی به معنای “پیوستگی، آویختگی، وابستگی و تعلق به چیزی” است. در اینجا منظور “ارتباط و پیوند” انسان است.
انسان به معنی “انس” به معنی پیوند و ارتباط است و “علق” نیز این پیوند و پیوستگی را بیان می‌کند.
ساختار انسان دارای دو بعد ” عالی- دنی” و دارای دو وجه “ذهن – روان” می‌باشد که در اثر تعامل با خود و محیط دائماً در حال بازنمایی- بازتاب است و محصول این ارتباط خلق زمان و گفتمان است.
کنش ارتباطی پایه نظام ارتباطی انسان است و محصول آن دستآوردهای تجربی است که به صورت بیولوژیکی به نسل‌های بعدی انتقال نمی‌یابد و ضرورت دارد که این تجارب انتقال یابد. وسیله انتقال این تجارب از طرق “قلم” است و بدون در نظر‌گیری بعد اجتماعی معنای علق در نظر‌گیری “اقراء” و انتقال تجاربه به وسیله “قلم” و مفهومی ندارد. لذا انسان چون چیزی جزء ارتباط و گفتمان نیست ضرورت دارد معنای جامع و عمیق “علق” رادر نظر گرفت و تنزل معنای آن در حد بیوژیک چیزی جز کاهش نقش انسان به حیات بیولوژیک و تولید مثل نیست.
انسان، ساختار ارتباط ، زبان، گفتمان و روایت
قبل از ورود به بررسی آیات سوره ضرورت دارد به طور خلاصه به ساختار ارتباط انسان پرداخته شود (13).
بررسی نظام ارتباطی در فرآیند فهم‌شناسی بسیار مهم است. در این راستا باید به شکل‌گیری اصوات، کلمات، جملات، سخن، قواعد زبان، زبان‌شناسی و روند نظامی آن، گفتمان و نحوه روایت آنها پرداخت. انسان از ریشه “انس” به معنای ارتباط برقرار کردن است و انسان با ارتباط زنده است. به عبارتی انسان محصول ارتباط است و زمان شناسی، گفتمان و روایت‌گری محصول فرآیند ارتباطی انسان است.
بنیاد ارتباط براساس تعامل انسان با خود و محیط به صورت دائم در حال انجام است و رفتار و کنش ارتباط انسان براساس همین تعاملات است. کارکرد ارتباط براساس قراردادن امر درونی با بهره‌گیری از نشانه‌های بیرونی است و در نظام ارتباطی فرستنده گیرنده طرح می‌شود. جهت تحقق عمل تفهیم، فرستنده باید نشانه‌های درست را با بکارگیری از ابزار دقیق و کافی بفرستد. نشانه‌های زبانی راهنمائی برای گیرنده هستندتا او بتواند به دریافت تجربه‌های درونی برای تفاهیم دست یابد.
رفتارها و کنش‌ها از طریق نظامهای نشانه‌سازی که نشانه‌های زبانی نامیده می‌شوند و دلایل عملی شکل گرفته‌اند به عنوان مفاهیم تعمیم یافته در خدمت جماعتهای زبانی برای ارتباط قرار می‌گیرند زبان عنصر ذخیره معرفت اجتماعی و یک پدیده اجتماعی است.

بشر اندیشه‌ای از ابتدا دغدغه ارتباط و انتقال تجارب خود را داشته است و در طبیعت رابطه میان پدیده‌ها از طریق انتقال اطلاعات با توجه به ساختمان وجودی پدیده‌ها صورت می‌گیرد. حیوانات از طریق امواج صوتی، الکتریکی و غیره با هم رابطه برقرار می‌کنند و انسان نیز به همین روال عمل می‌کند. انسان‌های اولیه با نشان دادن خود اشیاء و موضوع به دیگران اطلاعات خود را منتقل می‌کردند ولی ابتکار بسیار مشکل و دامنه عمل محدودی داشت و بیشتر در دو تماس رویارو کاربرد داشت. از طرف دیگر انسان در فکر انتقال تجارب خود به نسل‌های بعدی راداشت و با این روش حضوری امکان انتقال تجربیات افراد نیست. بنابراین برای رساندن منظور به هم نوعان و انتقال دستآوردها و تجربیات به نسل بعدی به درک ویژگی اثر‌گذاری اشیاء روی ابزار، وسائل، دیوار، سنگ، چوب، پوست و غیره به عنوان “نشانه” رسیدند. لذا به تدریج از نشانه‌ها به نظام نشانه‌‌سازی که بیانگر پیوندی میان نشانه، شی و مغز است ایجاد شد.
ارتباط بین انسان‌ها بیانگر شکلی از فرآیند نشانه است و نشانه‌ها روند تفسیر را هدایت می‌کنند و بیانگر روند تأثیر گذاری نشانه بر مفسر هستند. فرآیند نشانه یک “روند بی پایان” است که در این فرآیند نشانه‌ها به نشانه‌های دیگری ترجمه و برگردانده می‌شوند. در این تعریف و مدل ارتباط فرآیند نشانه است و گیرنده و فرستنده حلقه‌هایی از این روند نشانه‌ها هستند و آنها نیز نشانه می‌شوند. در این فرآیند نظام نشانه‌سازی، زبان و گفتار شکل می‌گیرد و زبان پیچیده‌ترین نظام نشانه‌ای است و نظریه‌های زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی دائماً در حال تغییر و تحول بوده است و از اصالت به قالب تا اصالت به معنا تغییر کرده است. و ینگشتاین متأخر نظریه بازیهای زبانی را ارائه داده است.
زبان واسطه میان ذهینت انسان و جهان است و وظیفه اصلی آن ریختن افکار، ادراکات و دریافت‌ها در قالب زبانی و عرضه آنها به صورت عبارت‌های قابل درک و تأثیر گذاشتن و تحریک کردن افکار، ادراکات و دریافت‌هاست.
دنیای زیست – محیط ماهیت بین الاذهانی دارد و درجریان ارتباط خلق می‌شود.
بنابراین ماحصل ارتباط در قالب زبان و گفتمان در جریان است و به صورت خاصی در ساختار روایت منتقل می‌شود بنابراین می‌توان گفت انسان به جز ارتباط، زبان و گفتمان نیست و بدون ارتباط اساساً انسان نیست.
بررسی آیات سوره
“اقراء” اول در آیه 1 بیان درک، فهم و شناخت روابط بین پدیده‌های جهان هستی است. به عبارت دیگر فرآیند شکل‌گیری باورها (جهان بینی) است.
چه بخواند؟ “باسم ربک” . همانطور که قبلاً آمد “اسم” نماینگر ماهیت هر پدیده و “اسم رب” درک آثار گسترده و ربوبیّت که شامل همه اجزاء پدیده‌های جهان که حال شدن هستند می‌باشد. چه ربّی؟ ربی که خلق می‌کند. محصول تعامل و ارتباط بین پدیده‌های تولید گفتمانها و پدیده‌های جدید که “خلق” می‌شوند می‌باشد.
“باسم رب” تجلیاتی است که در جهان بروز می‌کند و باید آنها را شناخت که شامل هر رابطه و خصوصیات و ویژگی‌های آنها می‌شود.
بعلاوه “باسم رب” جهت و هدف شناخت را مشخص می‌کند.
“رب” زایندگی مستمر و همیشه جاویدان است که پی‌درپی در جهان هستی در جریان است و “خلق” محصولات آن می‌باشد.
چه خلق می‌کند؟ تکرار واژه خلق در آیه 2 تأکید، اهمیت و ارزشمندی پدیده خاص را که انسان می‌باشد را می‌رساند.
این انسانی است که از “علق” آفریده شده است. همانطور که در معنای واژه “علق” و در قسمت ساختار انسان و نظام ارتباطات آمد منظور انسانی است که قادر به برقراری روابط اجتماعی است. این انسان که از واژه “انس” به معنای میل به رابطه وخود گرفتن است و گویای ذات وماهیت و ساختار وجودی اش می‌باشد را می‌رساند علق هم تعلق و وابستگی به غیر را در بیان سمبلیک بیان می‌کند.

“اقراء” دوم در آیه سوم ضمن تاکید بر استمرار فرآیند کسب شناخت توسط انسان وقتی به همراه “ربک الاکرم” آمده است به گزینش، برتری و تعالی آنچه که باید درک و شناخته شود و هدف قرار گیرد تأکید می‌کند. جمله “الذی علم بالقلم” پس از تاکید مکرر بر اقراء توسط انسان با حفظ جهت یگانگی در جهان هستی و در نظر گرفتن شوندگی و تعالی در شناخت آمده است که امکان انتقال شناخت و تجربیات را بوسیله “قلم” می‌رساند. دانش، معلومات، تجربیات و شناخت انسان از طریق وراثت منتقل نمی‌شود و تنها راه انسان از طریق نوشتار است. انسان پس از ارتباط و خلق زبان و گفتمان امکان نوشتار برایش فراهم می‌شود. درصدر اسلام عموماً نظام گفتاری حاکم بوده است و تعداد افرادیکه نوشتن بلد بودند در حد انگشتان دست بوده است و عموماً مردم که با شعر و شاعری نیز آشنا بودند از نظام گفتاری و حفظ در سینه‌ها مطالب را بیان و انتقال می‌دادند ولی تاکید بر قلم که گویای نظام نوشتاری است تاکید بر نهضت قلم دارد. تاکنون شناخت و گفتمان با الفاظ بخوان، بگو، بشنو و غیره که از نظام گفتاری پیروی می‌کند استفاده می‌شد و هیچوقت نامی از بنویس، قلم و نوشتار نیامده بود ولی قرآن در آیات اولیه در شب بعثت صحبت از شناخت توسط انسان و تعلیم و انتقال توسط قلم که سنبل نظام نوشتاری است می‌کند.
آیه ” علم الانسان مالم یعلم” روند رو به افزایش و پی‌درپی شناخت را توسط انسان می‌رساند. تعلیم انسان متکی به قلم شده است. پس با زمینی شدن وحی و پس از خاتمیت با نهضت قلم و عقلانیت جمعی انسان مبادرت به تداوم ارتباط و شوندگی می‌کند.
محور قرار گرفتن انسان به عنوان فاعل شناسا و سوژه و انسانی که ارتباط برقرار می‌کند ودارای کنش ارتباطی است ابزار عقل و قلم را بکار می‌گیرد و دستآوردهای خود را به صورت رسانه جدید نوشتاری توسعه می‌دهد. تعلیم بهمراه رواج رسانه نوشتاری نیز گسترش و توسعه می‌یابد.
بنابراین ملاحظه می‌شود که محتوای آیات اولیه نازل شده در شب بعثت به شکل‌گیری جهان بینی محمد(ص) نائل می‌شود و روش شوندگی انسان را در ساختار ارتباط و شناخت آن و تعلیم و توسعه آن توسط قلم و رسانه جدید نوشتاری می‌داند.
در برابر ارائه این جهان‌بینی که مبتنی بر نظام آگاهی‌ها است و جهت نظام ارتباطی و کنش ارتباطی انسان را می‌رساند معمولاً گفتمان دیگری مطرح می‌شود که به “کلاّی” اول در آیه 6 بیان شده است.
علت گفتمانی که گفتمان توحید را در آیات قبلی را نفی می‌کند بر اساس “طغیان” است و ریشه آن “استغنی” یعنی احساس خود بی‌نیاز‌بینی است . بی‌نیازی از دیگران به منزله نفی ارتباط است که مخالف ساختار و ماهیت انسان است و ناشی از خود مطلق-اندیشی فرد است که قصد سلطه بر دیگران را دارد. جداسازی خود یا این قشر از مجموعه مرتبط جهان و حرکت براساس محوریت خود و خواست خود، مخالف روند طبیعی وجودی انسان و جهان هستی است. انسان اساساً نیازمند آفریده شده است و نیازها از سطوح جسمی- بیولوژیک شروع شده و به سطوح عالی و اجتماعی می‌رسد (14) و شوندگی انسان دربی‌نیازی و بی‌ارتباطی امکانپذیر نیست. و در آیه 8 “ان الی ربک الرجعی” روال قانونمندی حرکت را بیان می‌کند.
جریان طغیان‌گر مبادرت به جلوگیری از حرکت طبیعی گفتمان توحیدی می‌کند که در آیات 9 تا 12 آمده است و در تداوم آن با لجبازی به تکذیب جریان همیشه جاویدان توحید ویگانگی می‌پردازد و به آن پشت می‌کند که در آیه 13 “اریت ان کذبّ و تولّی” آمده است ولی جریان و گفتمان غیر توحیدی در مسیر طبیعی حرکت با توجه به قوانین اجتماعی چهره آنها افشا و حذف می‌شود اگر چه سعی دارد شبکه خود را جمع نماید (فلیدع نادیه) در تعامل با گفتمان توحید محو خواهد شد (سندع الزبانیه).
و در پایان به پیامبر یا هر مخاطبی که در این راه هست گفته می‌شود باور به راه خود داشته و ادامه دهند.
محتوای منجر به “کلّای” اول اشاره به اورها و محتوای منجر به “کلّای” دوم اشاره به رفتارها و محتوای منجر به “کلاّ”ی سوم اشاره به برخوردها و خط‌مشی دو گفتمان دارد.

پاورقی
سوره آیه “رب شرح صدری، و یسری امری و احلال عقده من لسانی…..”
سوره‌های مؤمن تا احقاف، سایت ملی – مذهبی، قسمت اندیشه، حسن پویا
سوره‌های محمد، فتح و حجرات، سایت ملی-مذهبی، قسمت اندیشه، حسن پویا
مفررات راغب ذیل واژه “القرائه” و “قرء الشیء قرأ و قرآنا”
در قرآن جمع شدن قطرات خون در رحم زنان رانیز “قروء” گفته است. سوره بقره آیه 228
سوره الرحمن آیه 1
سوره قیامه آیات 17 و 18 و سوره اسری آیه 78
سوره اعلی آیه 6
مثلاً سوره یونس آیه 15 و 61
سوره رحمان آیات 78، 96، سوره حاقه آیه 52، سوره اعلی آیه 1 و 15، سوره مزمل آیه 5 و سوره علق آیه 1
سوره حج آیه 5
ترجمه روشنگر قرآن کریم، کریم زمانی، صفحه 664 سال 1394
به متن کامل “ساختار ارتباط، زبان، روایت و گفتمان” سایت جرس، قسمت اندیشه، حسن پویا مراجعه شود.
ممنحنی ماسلو

 

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله